پرده سینما
برای نخستینبار
انتشار نامههای عاشقانه سیلویا پلات به همسرش تد هیوز
١٥ نامه عاشقانه سیلویا پلات به تد هیوز برای نخستینبار در دسترس علاقهمندان قرار میگیرد و اسرار یکی از مشهورترین ازدواجهای قرن بیستم را فاش میکنند. نشریه تلگراف در گزارشی اختصاصی خبر از انتشار این نامهها داده است؛ پلات آنها را زمانی که در دانشگاه کمبریج مشغول تحصیل بود، نوشت. سیلویا پلات و تد هیوز به تازگی از سفر ماه عسل ازدواجشان بازگشته بودند و حالا وقت آن بود که پلات سر کلاسهای دانشگاه حاضر شود. او در نامهای جدایی از هیوز را «روزنهای که در دل و قلبش صفیر میکشد» توصیف کرده بود.
عشق پلات به هیوز در صفحات این نامهها جاری است. او از عشقش اینچنین مینویسد: «من مال تو هستم و تو جهانی هستی که در آن قدم میزنم» یا «فکر کنم اگر تار مویی از سر تو کم شود، خودم را بکشم... »
از زمان مرگ تد هیوز در سال ١٩٩٨، این نامهها در مجموعه خصوصی فریدا هیوز، دختر این دو شاعر، نگهداری میشدند و حتی پژوهشگران پلات هم از وجود آنها بیخبر بودند. اما چندی پیش فریدا هیوز تصمیم میگیرد با انتشار کتاب «نامههای سیلویا پلات»، در اواخر ماه سپتامبر این نامهها را از بند اسارت رها کند. این کتاب مجموعهای جامع از مکاتبات این نویسنده از دوران کودکی است که نخستین جلد آن هر هفته به صورت سریالی در نشریه تلگراف منتشر میشود. اکتبر ١٩٥٦ و در طول سه هفته، پلات هر روز برای «تدی عزیزش» (یا گاهی «تدی پانک عزیزش») دست به قلم میشد. از زمان شروع دومین سال دانشگاه پلات، آنها جدا از یکدیگر زندگی کردند؛ پس از ماه عسلشان به اسپانیا برای دیدن والدین هیوز به یورکشایر رفته بودند و پلات، هیوز را در یورکشایر تنها گذاشته بود. پلات نگران بود مسوولان دانشگاه با شنیدن خبر ازدواجش، بورسیه فولبرایت او را باطل کنند، بنابراین در ماه ژوئن مراسم ازدواجشان را مخفیانه برگزار کردند.
پلات در این نامهها ابراز عشقش را با جزییات زندگی دانشجویی در هم میآمیزد؛ شستن لباس در رختشویخانه، طرحی برای معلم سرخانه، صبحانههایی که با نان تست و نسکافه و شامهایی که با بیسکوییتهای کرمدار و نوشیدنی ارزان تمام میشد؛ اینها زندگیای است که پلات در نامههایش برای همسرش به تصویر کشید. با گذشت روزها، پلات بیتابتر میشود و لحن و زبانش خبر از دورهای تیرهوتار میدهند: «صادقانه باور دارم که با پیوندی عارفانه در یک کالبد قرار داریم؛ بدون تو حقیقتا بیمارم، از لحاظ جسمی بیمارم. اشک میریزم؛ سرم را روی زمین میگذارم؛ نفسم بالا نمیآید، از غذا خوردن متنفرم، از خوابیدن یا به رختخواب رفتن... مرگ را زندگی میکنم.»
اما وقتی او هیوز را تشویق میکند و خبر انتشار اشعارش را میدهد، لحنش تغییر میکند. هیوز از وجود طرفداران پلات احساس خطر میکند تا آنجایی که تقصیر خودکشی پلات را به گردن آنها میاندازد. فوریه ١٩٦٣، پلات ٣٠ ساله در خانهاش و وقتی بچههایش در اتاق دیگری خوابیده بودند، دست به خودکشی میزند.
جلد دوم این کتاب زندگی زناشویی و سالهایی را که به مرگ این شاعر ختم میشود، پوشش میدهد. جلد نخست شامل نامههای پلات به مادرش آئورلیا، دوستان مدرسه و هماتاقیهای دانشگاه و مردانی که پیش از دلباختن به هیوز با آنها آشنا شده بود، میشود. کتاب با نامهای به پدرش، اتو، آغاز میشود؛ نامهای که سیلویای هفت ساله با مداد رنگی نوشت. همچنین با نامهای به پیتر دیویسن، دبیر ماهنامه آتلانتیک تمام میشود.
بهار سرلک
برگرفته از روزنامه «اعتماد»
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|