علیرضا انتظاری
بهرام بیضایی كه مهمان ویژهی جلسه نمایشنامهخوانی «از پشت شیشهها» نوشتهی زندهیاد اكبر رادی و كار محمد یعقوبی بود گفت: اگر روزی بخواهم نمایشنامهی «از پشت شیشهها» را اجرا كنم، نسخهی اولیهی آن را اجرا می کنم.
به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا، بیضایی كه روز گذشته، 30 آبانماه در فرهنگسرای ارسباران (هنر) سخن میگفت با بیان این مطلب ادامه داد: آرزو داشتم كه این نمایشنامه در حضور رادی خوانده میشد، چراكه هیچكس به جز خود او داور خوبی برای اجرای این اثر و گفتههای من نیست. تنها رادی است كه میداند این اجرا چهقدر به متن او نزدیك بوده است. وی ادامه داد: ایكاش این گفتوگو در حضور رادی انجام میشد، جایش همواره نزد ما و در تئاتر ما خالی است و امیدوارم نمایشنامههایش همیشه روی صحنه تئاتر ما اجرا بشود.
بیضایی سپس به نسخههای متفاوت نمایشنامه از پشت شیشهها اشاره كرد و افزود: سه نمایشنامه از پشت شیشهها، ارثیهی ایرانی،و پلكان آثار محبوب من از میان آثار اكبر رادی هستند، چراكه رادی در نگارش این نمایشنامهها از محدودهای كه برای خود ترسیم كرده بیرون آمده و این نكته یكی از ارزشهای نمایشنامه از پشت شیشهها است، زیرا رادی با نگارش این اثر پا به جنبه تجربی گذاشته و از تعریف خود بیرون آمده است. بیضایی با اشاره به علاقهمندی نمایشنامهنویسان ایرانی در دوره 40 به نمایشنامهی گذر روزگار آزگار به شب (سیر طولانی روز در شب) نوشتهی یوجین اونیل اضافه كرد: این نمایشنامه مورد علاقه بسیاری از نمایشنامهنویسان آن زمان بود، به طوری كه من نمایشنامه پهلوان اكبر خود را تحتتأثیر آن متن نوشتم و اكبر رادی هم در جایی احترامش را نسبت به اونیل ادا كرده است.
كارگردان شب هزار و یكم در ادامه با یادآوری تفكرات روشنفكری دهه 40 در ایران یادآور شد: نمایشنامهی از پشت شیشهها تحتتأثیر اگزیستانسیالیسم نیست، بلكه تحتتأثیر تئاتر متعهد و مسوول شكل گرفته كه البته این نگرش هم با تفكرات سارتر در ارتباط است اما بزرگترین لطمه از همین نگرش به متن وارد شده است.
بیضایی ادامه داد: و اینچنین است كه نسخهی اولیه نمایشنامه را كه سال 46 نوشته شده بسیار دوست دارم چراكه این متن از درون اكبر رادی تراوش كرده، اما مشكل من با تجدیدنظری است كه سال بعد رادی بر این متن داشته است.
نویسنده نمایشنامهی مرگیزدگرد مطرح كرد: سال 45 كه این نمایشنامه نوشته شد من و رادی قراری برای اجرای آن گذاشتیم، البته آن زمان من هنوز كارگردان نبودم بلكه یكی از متنهای عروسكیام را تمرین میكردم، بنابراین كارگردان تازهكاری بودم و صحبت اجرای این متن توسط من از سوی هر دوی ما بسیار جسورانه بود اما با تغییر متن و اتفاقاتی كه در زندگی هردوی ما افتاد این نمایشنامه اجرا نشد.
بیضایی متذكر شد: زمانیكه رادی برای نخستینبار این نمایشنامه را نوشت به شدت مورد حمله روشنفكری آن زمان و به ویژه زندهیاد آلاحمد قرار گرفت. در فضای تئاتر متعهد یكچیز مفقود بود، موجود یا شخص وسط و متأسفانه این تفكر هنری با جملهی مشهور «یا با مایی یا ضدمایی» در ارتباط بود .معیار خوبی نمایشنامه، تعهد و مسوولیت آن بود؛ نه زبان، كاركرد و دیگر عناصرش و متأسفانه اكبر رادی تحتتأثیر همین تفكرات بود كه بار دیگر نمایشنامه را بازنویسی كرد و لطمههایی را بر آن وارد ساخت.
وی با اشاره به شخصیت نویسنده در نمایشنامهی از پشت شیشهها اذعان داشت: در نسخهی بازنویسی شده، مشكل نویسنده به دلیل نقص جسمی اوست. در حالیكه در متن اولیه مشكلات او به دلیل نابهسامانیها و سرخوردگیهای اجتماعی است. اما اكبر رادی در نسخه بازنویسیشده با اضافه كردن یك چوب زیر بغل به نویسنده جایگاه او را عوض میكند. علاوه بر این زوج درخشانها در نسخه اولیه بسیار دوستداشتنیتر هستند اما در نسخهی دوم آنها تنها میآیند كه خود را به رخ بكشند و مسخره جلوه كنند.
به اعتقاد بیضایی مشكل بزرگ از پشت شیشهها شخصیتپردازی نویسنده است كه یكی از ضعیفترین شخصیتهای رادی است.
بیضایی گفت: عنوان میشود كه شخصیت «بامداد» شبیه خود رادی است كه در یك معنا چنین است اما در معنای دیگر ضد اوست چون «بامداد» برخلاف رادی و خانوادهاش كه خلاق و زایندهاند، نازا است. خیلی طول میكشد تا ما در آخرین كلمات بفهمیم او چیزی خلق كرده است.
از سوی دیگر «بامداد» برخلاف رادی فاقد تخیل، خاطره، طنز، تحلیل، ایجاد ارتباط، مهر، خروش و هر آنچیزی است كه امتیاز رادی است. بنابراین نوعی تناقض ناسودمند اتفاق میافتد. شخصیت «بامداد» روزنامه نمیخواند، رادیو گوش نمیدهد، دوستی ندارد، تلویزیون نگاه نمیكند و این پرسش برای ما به وجود میآید كه این شخصیت چگونه از بیرون باخبر است. ضمن اینكه دادن چوب زیربغل به نویسنده ایراد دیگری به متن اضافه میكند و شخصیت بامداد را شبیه فیلم شب طولانی 43 میكند، درحالی كه نمایشنامه نیازی به چوب زیربغل ندارد، سر پای خود است و باقی می ماند.
بیضایی افزود: اگر رادی خود را در آیینه میدید و این شخصیت را خلق میكرد، «بامداد» تبدیل به آدمی صاحب طنز میشد و درباره بیرون سخن میگفت و نیازی به چوب نداشت بلكه به نویسندهای آگاه تبدیل میشد.
نویسندهی فتحنامه كلات سپس درباره شخصیت دیگر كاراكتر این نمایشنامه توضیح داد: با كسانی كه شخصیت مریم را منفعل و بیحركت میدانند موافق نیستم. او موجودی است كه از بیرون خبر میآورد و بهای راهی است كه «بامداد» میرود. در این نگاه مریم یكی از بهترین شخصیتهای زن رادی است، زنی صبور و غیرمتوقع كه خود را قربانی میكند. گفته میشود مریم نازا است درواقع رادی زایندگی را به مرد میدهد تا به جای هردوی آنها زایش داشته باشد و متنی كه نوشته میشود نتیجهی زایش هردوی آنهاست.
به گزارش ایسنا، بیضایی درباره دیگر تفاوتهای كاراكتر «بامداد» با اكبر رادی توضیح داد: رادی بسیار تیز، باهوش، برنده، گاه یكجانبهنگر و گاه منصف و ... بود. شخصیتی كه بامداد نبود و باید بیشتر بر این كاراكتر كار میكرد، اما رادی به چیزی توجه كرد كه آنزمان به عنوان رسالت نویسنده بر دوش همه ما گذاشته میشد كه البته من از زیر بار آن بیرون رفتم، با اینحال از پشت شیشهها نمایشنامهای است كه رادی باید میآزمود تا از چارچوب تئاتر صحنهای و جعبهای بگذرد.
وی كه از مدتها قبل آرزو داشته این نمایشنامه را اجرا كند گفت: امیدوارم روزی این متن را به صحنه بیاورم. اما امروز وضعیت بدتر است چون رادی نیست تا با او گفتوگو كنم. آرزو میكردم یكبار دیگر این نمایشنامه را آنگونه كه لازم داشت بازنویسی میكرد، اما اگر الآن بخواهم آن را اجرا كنم به خودم اجازه نمیدهم چیزی را عوض كنم. روزی كه اكبر رادی به خاطر نگارش نسخه اولیه این متن زیربار نقدها رفت من آنجا حضور داشتم و فكر میكردم بعدا با او صحبت میكنم تا زیر بار هیچیك از نقدها نرود. اما این فرصت فراهم نشد و امروز اگر بخواهم این متن را اجرا كنم، حتما به سراغ نسخهی اولیهی آن میروم. اگر رادی بود از او میخواستم دوباره متن را بنویسد.
بیضایی یكی دیگر از ایرادات این متن را وجود صداها دانست و اضافه كرد: اگر رادی بود از او میخواستم صداها را بردارد. چون صداها فاصلهی ما را با نویسنده زیاد میكند اگر نویسنده با خود سخن میگوید باید در خالصترین شكل صورت بگیرد.
او سپس به دیگر ویژگی این متن یعنی مگس شدن كاراكتر «درخشانها» اشاره كرد و افزود: مگسشدن «درخشانها» فكر ادبی است و نه اجرایی و نمایشی، بهتر بود رادی راه بهتری برای این موضوع پیدا میكرد.
بهرام بیضایی اضافه كرد: رادی خلق شخصیت «بامداد »را برعهده بازیگری مانند آلاحمد گذاشته بود، اما ما هرگز بازیگری مانند او نداریم. او نفوذ و كاریزمایی داشت كه حتی سخنان نادرست و غلطاش را پذیرفتنی میكرد.
به اعتقاد این كارگردان نمایشنامهی از پشت شیشهها نوعی عذرخواهی و همچنین تقدیم متن به همسر زندهیاد رادی است كه در سال نخست زندگی مشترك، این متن نوشته شده و نوعی پیشآگاهی نسبت به زندگی مشترك این زوج است.
رادی در این متن چشماندازی را برای همسرش ترسیم میكند و در پایان متن پاسخی به او میدهد كه به قیمت آنچه میگذرانیم، میارزد.
بهرام بیضایی كه سالها پیش در دانشگاه تهران نمایشنامهنویسی تدریس میكرده با اشاره به آن سالها یادآور شد: زمانیكه نمایشنامهنویسی معاصر را درس میدادم، آثار بسیاری از نویسندگان مانند عباس نعلبندیان، اسماعیل خلج، اكبر رادی و ... را تحلیل میكردیم، آن زمان پایاننامههایی هم درباره آثار رادی نوشتند اما هیچیك از این پایاننامهها یا شناختنامهها به این پرسش كه لحظهی شروع نمایشنامهنویسی رادی را مشخص كند پاسخ ندادهاند. ما میدانیم كه او در 11 سالگی با خواندن نمایشنامهی آنتیگون به نمایشنامهنویسی علاقهمند شده اما نمیدانیم چه چیزی او را نسبت به مسایل اجتماعی علاقهمند كرده است. آیا این علاقهمندی به دلیل ورشكستگی خانواده او بوده، پرسشهای بسیاری در این زمینه وجود دارد كه هنوز پاسخی برای آن پیدا نكردهایم.
در پایان این مراسم كه به همت بنیاد اكبر رادی برگزار شد، حمیده بانو عنقا همسر زندهیاد اكبر رادی و بهرام بیضایی با اهدای لوح تقدیر به یكدیگر مورد تقدیر قرار گرفتند. گفتنی است در این جلسه نمایشنامهی از پشت شیشهها به كارگردانی مشترك محمد یعقوبی و یكی از هنرجویان تئاتر فرهنگسرای بهمن، رضا شفیعیان روخوانی شد.
به گزارش ایسنا، در این برنامه هنرمندانی چون هادی مرزبان، اسماعیل خلج و... حضور داشتند.
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|