پرده سینما

برای سی‌وسومین سالمرگ جان وین

پرده سینما

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جان وینامروز یکشنبه سی‌وسومین سالروز درگذشت جان وین، از بزرگترین بازیگران تاریخ سینما و چهره‌ی ماندگار سینمای وسترن است.

به گزارش ایسنا، مایکل موریون موریسون معروف به جان وین روز 26 می 1907 در ایالت ایووا در شمال شرقی آمریکا به‌دنیا آمد و در سن 72 سالگی بر اثر سرطان در لس‌آنجلس درگذشت.

وی پیش از مرگ در سال 1972 در 170 فیلم نقش‌آفرینی کرد و در سال ‌1969 با فیلم شهامت واقعی موفق به دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شد.

جان وین تجسم ایده‌آل‌های سنتی یا به اصطلاح ارزش‌های اصیل آمریکایی بود که شاید امروزه برای بسیاری از مردم جهان ناخوش‌آیند باشد. آمریکای جان وین جولانگاه آزادمردان است و قلمرو نظم و قانون. نظمی که چه بسا ظالمانه است و قانونی که می‌تواند طرفدار زورمندان باشد. این آمریکا اعتماد فراوان و اراده قوی دارد و تا حدی هم قلدر و زورگوست. از هرچیز و هرکسی برتر است و چون از دیگران قوی‌تر است، پس به خود حق می‌دهد که حرف و نظر خود را با زور هم پیش ببرد.

او از زمانی که در سینما به شهرت رسید، همیشه نماینده‌ی اندیشه‌های کهنه و محافظه‌کارانه بود. در جریان جنگ داخلی اسپانیا که بیشتر شهروندان آزادیخواه آمریکا و جهان از بنیادهای جمهوری حمایت می‌کردند، جان وین سرسختانه از ناسیونالیست‌های سلطنت‌طلب که قاتلان دموکراسی جوان اسپانیا بودند پشتیبانی می‌کرد و برای آنها کمک مالی می‌فرستاد.

جان وین از زمانی که در سینما به شهرت رسید، همیشه نماینده‌ی اندیشه‌های کهنه و محافظه‌کارانه بود. در جریان جنگ داخلی اسپانیا که بیشتر شهروندان آزادیخواه آمریکا و جهان از بنیادهای جمهوری حمایت می‌کردند، جان وین سرسختانه از ناسیونالیست‌های سلطنت‌طلب که قاتلان دموکراسی جوان اسپانیا بودند پشتیبانی می‌کرد و برای آنها کمک مالی می‌فرستاد.

در جنگ جهانی دوم جان وین با ورود آمریکا به جنگ و گشودن جبهه شرق اروپا مخالف بود، زیرا عقیده داشت که جنگ فرصتی است تا آلمان نازی حساب  اتحاد شوروی را یکسره کند تا جهان از شر کمونیسم  راحت شود.

به همین ترتیب جان وین از عملیات ارتش آمریکا در کره و ویتنام نیز دفاع کرد، زیرا جنگ‌طلبی و برتری‌جویی ایالات متحده را دفاع موجه به اصطلاح جهان آزاد در برابر تهاجم کمونیسم می‌دانست. در دورانی که روشنفکران آمریکا لشکرکشی بیرحمانه به خاک ویتنام را محکوم می‌کردند، جان وین در سال 1968 فیلم کلاه سبزها را ساخت که به حملات بیرحمانه‌ی ارتش آمریکا، سیمایی عادلانه و اخلاقی می‌داد.

بیشتر سینمادوستان تصویر جان وین را بیشتر از خود او دوست دارند. او را نه پشت تریبون‌های تبلیغاتی بلکه روی پرده‌ی سینما می‌پسندند. او روی اکران زنده‌تر و شاداب‌تر و انسان‌تر است. در تاریکی سینما او را روشن‌تر می‌بینیم.

جان وین با هیکل تنومند، حرکات نرم و صدای کلفت و دورگه‌اش از ابعاد انسانی فراتر بود. وقتی تفنگ به دست می‌گرفت و بر پشت اسب به سوی افق‌های دور می‌تاخت، تماشاگر می‌دانست که از او کارهایی بر می‌آید که فراتر از توش و توان ماست. در عین حال او در بیشتر نقش‌ها انسانی بود معمولی با تمام ضعف‌ها و محدویت‌های بشری، برای همین هم می‌توانستیم با او همدردی داشته باشیم و گاه در جلد او فرو برویم. تماشاگر می‌پذیرفت که او نماینده‌ی خیر است و باید بر شر پیروز شود. چند و چون در ماهیت خیر و شر و موشکافی‌های حقوقی یا اخلاقی از حوصله سینمای وسترن بیرون است.

سینمای وسترن روایت بخشی از گذشته‌ی آمریکاست که زیاد هم دور نیست. مقطعی که ایالت‌های شرقی کرانه‌ی اقیانوس اطلس می‌روند تا ایالت‌های جنوب غربی آمریکا را تا کرانه‌ی اقیانوس آرام فتح کنند. این دوران از التهابات اجتماعی و سیاسی سرشار است، با انبوه حوادث تکان‌دهنده و ماجراهای پرهیجان. گنجی بی‌کران از حکایات غریب و داستان‌های پرکشش. زمینه‌ی تاریخی این داستان‌های پرتب و تاب از ده پانزده سال فراتر نمی‌رود و تنها برشی باریک از گذشته‌ی آمریکا را در برمی‌گیرد. دوره‌ای پرآشوب در حوالی سال‌های 1865 تا 1880 که پس از پایان جنگ‌های داخلی فرا رسید.

جان وینهیچ بازیگری در سینمای آمریکا مانند جان وین به ژانر یا شاخه‌ی سینمای وسترن هویت نداده است. همه بزرگان هالیوود از گری کوپر و کرک داگلاس تا برت لنکستر و جیمز استوارت و در سالهای نزدیک‌تر پل نیومن و رابرت ردفورد و استیو مک‌کویین و کلینت ایستوود و کوین کاستنر به قهرمانان غرب وحشی جان داده‌اند، اما هیچ یک از آنها به برازندگی و استواری جان وین در دل دره‌های غریب و دشت‌های پهناور و آسمان‌های درخشان آن دیار ناآشنا جا نیفتادند.

جان وین با قد افراشته، چهره‌ی سوخته و نگاه عمیق با چشم‌اندازهای بکر و غریب غرب وحشی یگانه بود. او در قالب گاوچران یا کلانتر، در سیمای ششلول‌بند یا سواره‌نظام، مرد تیپیک دنیای وسترن بود که گویی همان دم از دل چشمه‌های رخشان و صخره‌های سخت برجوشیده بود.

او خود یکپارچه وسترنر یا مرد اصیل غرب بود. یل آشنای دشت‌های بی‌کران غرب، که نیاز نداشت نقش کابوی را بازی کند. درست برعکس: این کابوی بود که نیاز داشت از او تقلید کند تا به یک کابوی واقعی بدل شود.

جان وین در نزدیک 200 فیلم ایفای نقش کرده، اما سیمای واقعی او در سینمای وسترن است که به کمال جان می‌گیرد در پهندشت‌های فراخ و دره‌های پرسنگلاخ است که این یکه سوار سرشار از سرزندگی و شادابی، با تمام قامت در افق قد می‌کشد. غولی زیبا که از بطن طبیعت وحشی زاده می‌شود، آماده، تا بر افق‌ها و افلاک چیره شود.

یکی از نمایه‌های اصلی سینمای وسترن ترسیم تضاد فرهنگ مدنی (شهرنشینی مدرن) با مناسبات و ساختارهای سنتی (خانه‌بدوشی بدوی) است. جان وین در جان دادن به این بعد از جهان وسترن بی‌نظیر است. در قیافه مردانه، در منش و رفتار او چیزی مرموز، بدوی و دست‌نیافتنی هست که او را از الگوهای عرفی و مدنی دور و به سرشت وحشی وسترن نزدیک می‌کرد.

در رفتار او پویه‌ای غریزی هست که او را از تکرار و ابتذال دور می‌کند. سیمای او در سایه روشن عواطف و انگیزه‌های گوناگون تغییر رنگ می‌دهد. خشم و خشونت مردانه‌ی او در یک آن به عطوفت و مهربانی بدل می‌شود، گویی در پیکر زمخت این غول بیابانی، کودکی معصوم و بی‌آزار کز کرده است.

جان وین در سال 1926 در زمان سینمای صامت بازیگری را شروع کرد. سال‌ها بعد در سال 1939 بود که با وسترن برجسته‌ی جان فورد به نام  دلیجان به شهرت رسید.

در فیلم‌های حماسی جان فورد بود که سیمای جان وین تا حد اسطوره‌ای زوال‌ناپذیر قوام گرفت. در فیلم‌هایی مانند قلعه، آپاچی ، ریو گرانده، جویندگان، دختری با روبان زرد،  آخرین فرمان ،  مردی که لیبرتی والانس را کشت و سواره نظام. این فیلم‌ها امروزه به گنجینه‌ی کلاسیک سینما پیوسته‌اند.

سینماگر بزرگ دیگری که در تکوین سیمای اسطوره‌ای جان وین سهم داشت هاوارد هاکز است. او پس از ساختن وسترنی زیبا به نام رود سرخ به سال 1948، در سالهای بعد با سه گانه‌ای ظریف و استادانه موفق شد بلوغ بازیگری جان وین را به نمایش بگذارد. این سه گوهر سینمای وسترن عبارتند از: ریو براوو، ریو لوبو و الدورادو. ‌

جان وین دو فیلم نیز کارگردانی کرد: وسترنی به نام آلامو در سال 1959 ساخت و فیلم جنگی  کلاه سبزها را به سال 1968. اما در ستایش از او لازم نیست از این دو فیلم سخنی گفته شود. به سادگی باید گفت که او بازیگری توانا بود که سینمای وسترن به او مدیون است.

 

آخرین نقش‌آفرینی جان وین، ستازه نام‌دار سینمای آمریکا 31 سال بعد از مرگ او، در قالب دی‌وی‌دی عرضه می‌شود. فیلم توفان‌سواران غرب طلایی آخرین فیلم جان وین است که پیش از این هرگز به‌روی پرده سینما نیامده بود.

این وسترن علمی – تخیلی محصول سال 1984 است که آخرین نقش‌آفرینی جان وین پیش از مرگ در سال 1979 است. جان وین طی چند دهه فعالیت سینمایی در بیش از 170 فیلم سینمایی نقش‌آفرینی داشت که اولین آنها در 19 سالگی با نام سرخ‌پوستی از هاروارد بود.

اگرچه ‌31 سال از درگذشت این بازیگر بزرگ هالیوود می‌گذرد، اما محبوبیت وی به‌واسطه بازی در فیلم‌های وسترن همچنان حفظ شده است. انجمن فیلم آمریکا در سال ‌1999، او را به‌عنوان یکی از ‌13 بازیگر بزرگ تمام دوران هالیوود انتخاب کرد. فروش یک‌میلیون دلاری فیلم ریولوبو در سال ‌1970 تنها به‌خاطر ایفای نقش او بوده است.

 


 تاريخ ارسال: 1391/3/21
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>پیمان رضازاده:

در خاطره ما ایرانیان عاشق سینمای کلاسیک آمریکا خصوصا در ژانر وسترن جان وین جایگاهی ویژه دارد.گرچه تماشای فیلمهای جان وین تنها با دوبله و صدای استثنایی زنده یاد ایرج دوستدار لذت دارد. یاد دارم سالیانی پیش به قصد تماشای فیلم ریوبراوو با زبان اصلی و زیرنویس فارسی روبروی جعبه جادوی نوین!(مونیتور لپ تاپ) نشستم اما از شما چه پنهان تنها تحمل پنج دقیقه از فیلم برایم ممکن شد. در حقیقت تماشای جان وین بجز با صدای ایرج دوستدار معنا ندارد همانطور که صدای آلن دلون و استاد خسروشاهی و...

0+0-

يكشنبه 25 مهر 1400



>>>نیلوفر:

من یه سوال داشتم در واقع کمک میخواستم. من رشته ی تحصیلیم سینماست. باید یه تحقیق دربیارم در مورد گرایش های سینمای اروپا اما هیچ جا نمیتونم پیداش کنم گفتم اگه میتونید یه راهنمایی بکنید. ممنون میشم

0+0-

يكشنبه 16 مهر 1391



>>>اهوارکی:

فراموش کردم متذکر شوم که اسناد فراماسونری جان وین، در ویکی پدیا (انگلیسی) موجود است و نیز در سایت لژ بزرگ بریتانیا به آدرس ذیل که او عضو آن بوده است: http://freemasonry.bcy.ca/biography/wayne_j/wayne_j.html

1+1-

دوشنبه 22 خرداد 1391



>>>اهوارکی:

او یک فراماسونر بود و اسناد غیر قابل انکاری در این خصوص وجود دارد. نقش او در فیلم های جان فورد بیش از نقش یک بازیگر است. برخی فیلم های فورد کاملاً سمبولیک هستند مانند «جویندگان» که ماجرای از دست دادن سرزمین یهود و آوارگی این قوم را به صورت سمبولیک می گوید (البته با روایت تحریف شده یهود). همچنین فیلم «سه پدر خوانده» نیز در واقع تمثیلی است از قصۀ سه مجوسی که بنا به نقل انجیل متی برای تولد حضرت عیسی(ع) به اورشلیم رفتند. خصوصاً آنجا که در فیلم این سه مرد بچه را از مادر رو به موت می گیرند یکی از آنها می گوید حالا به کدام سمت برویم و دیگری می گوید خوب معلومه،باید ستاره را دنبال کنیم. در حالیکه هنوز دو سه ساعت به زمان غروب مانده و فقط یک ستارۀ پر نور در آسمان است که مطابق ستاره ای است که در انجیل متی وصف شده است. خداوند توفیق دهد که بتوانم این نقدها را بنویسم اگر جناب رئیس بپسندد. (اما در خصوص ماجرای آن ستاره و آمدن مجوس به اورشلیم، شکر خدا مطلبی قلمی شد که در عید نوئل گذشته در روزنامه جام جم به چاپ رسید http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100863466633)

1+1-

يكشنبه 21 خرداد 1391




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.