پیمان عباسینیا
هر پنجشنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
Biutiful
كارگردان: آلخاندرو گونزالس ایناریتو
فيلمنامه: آلخاندرو گونزالس ایناریتو، آرماندو بو و نیکلاس جاکوبونه
بازيگران: خاویر باردم، ماریسل آلوارز، هانا بوچایب و...
محصول: اسپانیا و مکزیک، ۲۰۱۰
زبان: اسپانیایی
مدت: ۱۴۸ دقیقه
گونه: درام
فروش: بیش از ۲۵ میلیون دلار
درجهبندی: R
■ طعم سینما - شمارهی ۱۰: بیوتیفول (Biutiful)
بیوتیفول [۱] فیلمی سینمایی در گونهی درام، به کارگردانی آلخاندرو گونزالس ایناریتو است. فیلم، داستان زندگی مردی اسپانیایی بهنام اوکسبال (با بازی خاویر باردم) را تعریف میکند که همراه دختر و پسر کوچکاش ساکن آپارتمانی اجارهای و محقر در یکی از محلههای پایین شهر بارسلوناست. اوکسبال که از راه دلالی و سر کار بردن مهاجران غیرقانونی چینی و سنگالی روزگار خود را میگذراند، اخیراً متوجه شده مبتلا به سرطان است و دیگر فرصت چندانی برایش باقی نمانده...
برخلاف سعی وودی آلن -در ویکی کریستینا بارسلونا (Vicky Cristina Barcelona)- برای ارائهی قابهای کارتپستالی و توریستی و بدون لک از بارسلونا، در ساختهی ایناریتو هیچ خبری از آن اوتوپیای شیکوُپیک نیست و با چهرهی دیگری از این کلانشهر پرجمعیت مواجهیم. تنها وجه مشترک دو فیلم مورد اشاره، قطعاً حضور باردم بهعنوان بازیگر نقش اول مرد است! خاویر باردم اینجا رُل مرد خوشقلبی را بازی میکند که وضع مالی روبهراهی ندارد و زندگی خانوادگیاش نیز نابسامان است؛ همسر سابقاش، مارمبرا (با بازی ماریسل آلوارز) در وضع روانی نامتعادلی بهسر میبرد و نمیتواند مادر خوبی برای بچههایش باشد. باردم علیرغم چنین وضعیت درهمپاشیده و بغرنجی، اوکسبال را بدون اغراق بازی میکند و بهخاطر همین "عدم تأکید" است که تصویری ملموس و باورکردنی از اوکسبالِبیوتیفول در ذهن تماشاگر حک میشود.
اگر از وجوه پررنگ عاطفی و دراماتیک بیوتیفول غافل نشویم، عنوان "فیلم اجتماعی" کاملاً برازندهاش است. همانطور که پیشتر اشاره کردم، تا به حال در هیچ فیلمی، بارسلونا/اسپانیا را اینقدر کثیف ندیده بودم؛ بیوتیفولِ آلخاندرو گونزالس ایناریتو به مصائب طبقهی فرودست ساکن محلات فقیرنشین و شرایط سخت مهاجران آسیایی و آفریقایی میپردازد. مرگ نامنتظرهی چینیها از فصول تکاندهندهی فیلم است. بهخصوص آنجا که اوکسبال، روحهای گرفتارشان را میبیند؛ ارواحی که انگار هنوز آمادهی ترک این جهان نیستند.
نقطهی عطف بیوتیفول -بهلحاظ عاطفی- سکانس تأثیرگذار دیدار اوکسبال با جسد مومیاییشدهی پدر جوانمرگشدهاش و لمس صورت اوست؛ پدری که هیچوقت ندیده و پیش از تولد اوکسبال، به قصد عزیمت به مکزیک، از اسپانیا کوچیده است. اهمیت این سکانس وقتی دوچندان میشود که در انتهای فیلم و با رؤیت عنوانبندی، متوجه میشویم ایناریتو بیوتیفول را به پدرش (درخت بلوط پیر زیبای من... هکتور گونزالس گاما) تقدیم کرده است.
در عنوان فیلم یعنی Biutiful تناقضی نهفته است؛ این واژه هم "زیبا هست" و هم "زیبا نیست". زیبا هست چرا که بسیاری از مخاطبان در وهلهی نخست ممکن است متوجه غلط املایی نشوند و کلمه را Beautiful تلفظ کنند و زیبا نیست زیرا صحیح نوشته نشده و مثل این است که واژهای تازه بهوجود آمده. تناقض مذکور، زمانی برجسته و معنیدار میشود که جهان پر از شوربختی و تیرهروزیِ آدمبزرگها را نقطهی مقابل آیندهی -هنوز نیالودهی- کودکان فیلم بهحساب آوریم؛ یک زیباییِ در معرض تهدید جدی. اوکسبال پس از اطلاع از مرگ محتوماش، دلنگران سرنوشت بچههاست. او همانطور که از عهدهی هجی کردن املای صحیح Beautifulبرنمیآید، زورش به انبوه پلشتیهای دنیای پیراموناش نیز نمیرسد (مثال: شرایط غیرانسانی کارگران چینی و تلاش فاجعهبار اوکسبال برای تغییر وضعیت آنها)؛ پسانداز ناچیز اوکسبال هم تنها کفاف یک سال زندگی بیدغدغهی فرزنداناش را میدهد.
تناقض پیشگفته البته به موارد دیگری نیز قابل تعمیم است. همچون نحوهی امرارمعاش اوکسبال که طبیعتاً فردی سنگدل و بیاحساس را میطلبد درحالیکه اوکسبال هنوز به انسانیت و اصول اخلاقی پایبند است. و یا باطن زیبای اوکسبال که به او اجازهی گفتگو با ارواح تازه درگذشتگان -و التیام بازماندگان- را میدهد اما اوکسبال در برابر بهکارگیری این توانایی معنویاش، وجه نقد دریافت میکند.
بهنظرم یک فیلم هر چقدر که به هماهنگی و انسجام رسیده باشد، بالاخره واجد عناصری خواهد بود که از دید طیف گوناگون مخاطباناش برجستگی بیشتری داشته باشد. بهعنوان نمونه در بیوتیفول، جنس رنگ خاصّ تصاویر و نقشآفرینی بازیگران است که جلب توجه میکند. نوع رنگپردازی فیلم در تقویتِ فضای تیرهوُتارِ بارسلونای مدّنظر ایناریتو مؤثر افتاده. دقت ایناریتو در گزینش بازیگران مخصوصاً غیرحرفهایهایی مثل گیلرمو استرلا و هانا بوچایب -بهترتیب در نقش پسر و دختر اوکسبال- قابل تحسین است.
از سوی دیگر در بیوتیفول، شاهد بهترین بازی کارنامهی حرفهای ماریسل آلوارز در نقش مارمبرا، مادر پریشاناحوال بچهها هستیم. اما خاویر باردم... بهواسطهی طیطریق آهسته و پیوستهی باردم و انتخابهای درستاش، از نسبت دادن القاب مطلقنگرانهای نظیر بهترین، متفاوتترین و... به این نقشآفرینی باردم پرهیز میکنم. در این میان، نکتهای هست که قضاوت درموردش هیچ نیازی به گذر سالیان ندارد: تصور بازیگری جایگزینِ خاویر باردم در بیوتیفول شدنی نیست.
شروع و پایان درخشان فیلم طی دیدار اوکسبال با جوانیهای پدرش در منظرهای زمستانی، لابهلای تنهی درختان برفپوش رقم میخورد. ملاقاتی که -در انتهای فیلم- به این نتیجه میرسیم پس از مرگ اوکسبال میسر شده است. بار دوم، از آنجا که -طی سکانسهای پیشین- همراه با اوکسبال، چهرهی مومیایی پدر را مشاهده کردهایم، دیگر میدانیم این پدر جوانمرگشدهی اوست که روایت بینظیری از مرگ جغدها نقل میکند: «میدونستی وقتی يه جغد میميره، يه گُوله مو بالا مياره؟ نبايد با موی دماسبی بيای! شبيه روباه میشی، اين جغدها رو فراری میده...» (نقل به مضمون)
بهشخصه حالوُهوا و اتمسفر کلی بیوتیفول است که برایم جذابیت دارد و موافق افراط در استخراج نمادها و نشانهها از این فیلم نیستم. بیوتیفول طی اسکار هشتاد و سوم، برای دو رشتهی بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان -بهعنوان نمایندهی کشور مکزیک- و بازیگر نقش اول مرد کاندیدا بود. باردم اسکار نگرفت اما در کن ۲۰۱۰ بهترین بازیگر مرد جشنواره شد [۲]. آلخاندرو گونزالس ایناریتو با بیوتیفول ساخت یک درام اجتماعی تلخ با قابهایی ازیادنرفتنی را تجربه کرده است که هیچکدام از کاراکترهایش بلاتکلیف رها نشدهاند. اوکسبال/باردمِ بیوتیفول را مشکل بتوان فراموش کرد.
بعدالتحریر: حالا که به لطف پروردگار متعال، حمایت بیدریغ سردبیر فرهیخته همچنین همراهی دلگرمکنندهی سینمادوستان حقیقی، به دهمین شمارهی "طعم سینما" رسیدیم، شاید خالی از لطف نباشد اگر به فلسفهی راهاندازی چنین بخشی در سایت پردهی سینما اشارهای مختصر شود. "طعم سینما" جای نوشتن دربارهی برخی فیلمهای مهم سالهای گذشته است که مهجور ماندهاند و به هر دلیل ارزشهایشان آنطور که باید و شاید دیده نشده (مثلاً: پروندهی ۳۹)؛ فیلمهایی که -از قضا- در زمان خودشان ارج دیدهاند اما در حال حاضر شاید کمتر بدانها پرداخته شود نیز در "طعم سینما" مورد توجهاند (مثلاً: ماجرای نیمروز)؛ "طعم سینما" بهعلاوه مجالی برای مرور آن دسته از آثار قابل اعتنای سینماست که -به هر دلیل- منتقدان ایرانی کمتر پیرامونشان قلم زدهاند (مثلاً: ماهی مرکب و نهنگ).
پیمان عباسی نیا
پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۳
[۱]: با توجه به اینکه عنوان فیلم تعمداً نادرست نوشته شده و اشارهای است به سکانسی که اوکسبال کلمهی Beautiful را برای دخترش اشتباه هجی میکند،Biutiful ترجمهپذیر نیست.
[۲]: بیوتیفول در شصت و سومین دورهی فستیوال کن (۲۰۱۰) کاندیدای نخل طلا نیز بود که جایزه درنهایت به فیلم تایلندی عمو بونمی که میتواند زندگیهای گذشتهی خود را بهیاد بیاورد (Uncle Boonmee Who Can Recall His Past Lives) به نویسندگی و کارگردانی اپیچاتپونگ ویراستاکول رسید.
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|