پیمان عباسینیا
هر پنجشنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
Umberto D
كارگردان: ویتوریو دسیکا
فيلمنامه: چزاره زاواتینی
بازيگران: کارلو باتیستی، ماریا-پیا کاسیلیو، لینا جناری و...
محصول: ایتالیا، ۱۹۵۲
زبان: ایتالیایی
مدت: ۸۹ دقیقه
گونه: درام
جوایز مهم: کاندیدای اسکار بهترین داستان فیلم، ۱۹۵۷
■ طعم سینما - شمارهی ۱۳: اومبرتو دی (Umberto D)
فیلم با نمایی عمومی از یک تظاهرات در خیابانهای شهر رم آغاز میشود. تظاهرکنندگان، شماری از بازنشستهها و مستمریبگیرهای دولت هستند که خواهان افزایش حقوقاند. در همان پلان آغازین -وقتی پیرمردها از عمق به مرکز تصویر میرسند- اتوبوسی بهراحتی دل جمعیت را میشکافد و عبور میکند؛ شاید اشارهای است به اینکه اتحاد و یکدستگی چندانی میان معترضین وجود ندارد. اتفاقاً دیری نمیگذرد که حاضرین با تهدید نیروهای پلیس متفرق میشوند. از این جمع پراکنده، دوربین با ۳ نفر همراهی میکند؛ یکی از پیرمردها -که سگ کوچکاش را هم با خود آورده- گویا از بینتیجه ماندن گردهماییشان، نارضایتی بیشتری دارد: «۲۰ درصد افزایش مستمری برای من کافیه تا یکساله تمام بدهیامو پرداخت کنم.» (نقل به مضمون) دو پیرمرد دیگر که انگار از سر شکمسیری آمدهاند، از پلیس و دستگیری دم میزنند. با «روز بخیر» گفتن یکی از دو پیرمرد عافیتطلب و دیالوگ بعدی پیرمرد بدهکار: «من هيچکس رو ندارم کمکم کنه، نه پسری و نه برادری... من فقط یه پیرمرد بیمصرفم!»، دسیکا شکی برایمان باقی نمیگذارد که آدم اصلی فیلم هماوست: "اومبرتو دومنیکو فراری" یا بهطور خلاصه: اومبرتو دی.
ماجرای فیلم در ایتالیای گرفتار رکود اقتصادی میگذرد، زمانی که در گوشه و کنار پایتخت، میتوان شواهدی دال بر درگیر شدن ایتالیا در جنگی خانمانبرانداز پیدا کرد. از سربازانی که در جایجای شهر پرسه میزنند -و انگار برای نبردی بزرگ آماده میشوند- گرفته تا گفتگوهایی که میان مردم ردوُبدل میگردد: «فکر میکنی جنگ میشه؟» هنوز جنگ درنگرفته است اما میشود عواقب شوماش را پیشاپیش مشاهده کرد؛ نمونهی بارز، باردار شدن دخترک خدمتکار محل سکونت اومبرتو (با بازی ماریا-پیا کاسیلیو) از سربازهاست درحالیکه اطمینان ندارد پدر بچه، سرباز ناپلی بوده یا فلورانسی! عیان شدن چهرهی زشت فقر و تکدیگری، مقدمهای بر ویرانیهای بعدی است.
در چنین بلبشویی، تمام فکروُذکر اومبرتو (با بازی کارلو باتیستی) پیروز شدن در جنگ بیهودهای است که میان او و زن صاحبخانه (با بازی لینا جناری) بر سر تخلیهی خانه توسط اومبرتو درگرفته؛ اومبرتو دی با وجود ۱۵ هزار لیر بدهی، خیال نقلمکان ندارد. تنها کسی که اومبرتو را تحویل میگیرد، همان دختر خدمتکار است. اومبرتوی ساده و شریف، از تغییر شرایط و شنیدن بعضی چیزها تعجب میکند؛ مثل وقتی که دختر کمسنوُسال خیلی راحت از حاملگی و رابطهی همزماناش با دو سرباز حرف میزند! گویی در این آشفتهبازار همگی خود را با اوضاع جدید وفق دادهاند و فقط جایی برای اومبرتو دی نیست.
اومبرتو -چنانچه در ابتدا از زبان خودش هم شنیدیم- هیچ همدمی بهجز سگ وفاداراش، فلایک ندارد. سگی ریزنقش و بیآزار -درست مثل خود اومبرتو- که شیرینکاریهایی هم بلد است؛ شاید از روزگار خوش گذشته... از گذشتهی اومبرتو هیچ نمیدانیم؛ تنها زمانی هم که او -در خلال دادوُبیداد با زن صاحبخانه- اشارهای گذرا به گذشتهاش میکند، چیزی بیشتر از اینکه ۳۰ سال برای تأمین اجتماعی کار کرده و همیشه بدهیهایش را بهموقع صاف کرده است، دستگیرمان نمیشود.
فیلم در اطلاعات دادن از پیشینهی اومبرتو خستِ کامل به خرج میدهد؛ هیچوقت نمیفهمیم پیرمرد اصلاً خانوادهای داشته؟ از بین رفته یا ترکاش کردهاند؟ همانطور که درنمییابیم چطور ممکن است پیرمرد تنهایی در موقعیت اومبرتو که ۳۰ سال خدمت کرده و خرجوُبرج چندانی هم ندارد، هیچ اندوختهای برای روز مبادایش فراهم نیاورده باشد؟ اینها حفرههای فیلمنامه نیستند بلکه با مرام جنبش انطباق کامل دارند؛ نئورئالیسم فقط به بازهی زمانی خاصی از زندگی کاراکتر محوری میپردازد و به قبل و بعدش کار ندارد.
اومبرتو دی از آثار برجستهی سینمای نئورئالیسم و بهتعبیری، پایانبخش این گونه از فیلمسازی است که توسط دو تن از سردمداران جریان مذکور -یعنی زاواتینی [۱] و دسیکا- نوشته و کارگردانی شده. گفته میشود که ویتوریو دسیکا اومبرتو دی را با الهام از زندگی پدرش -که کارمند دولت بوده- ساخته است، چنانچه در تیتراژ فیلم هم آمده: «این فیلم را به پدرم تقدیم میکنم» بهعلاوه، نام پدر دسیکا هم اومبرتو بوده است که بهاختصار میشود همان: اومبرتو دی.
قصهی اومبرتو دی وقتی اتفاق میافتد که روابط سرد انسانی بین مردم حاکم شده است؛ اومبرتو هر زمان نیت تقاضای کمک از آشنایی دارد، از او رو برمیگردانند، انگار که پیرمرد بیچاره جذام دارد! بدبینی و بیاعتمادی بیداد میکند؛ حتی زمانی که او سخاوتمندانه میخواهد سگ سربهراه و تربیتشدهاش را مجانی به دختربچهای بدهد، پرستار دخترک فکر میکند اومبرتو قصدوُغرضی دارد و از او دوری میکنند! مادیگرایی در جامعه رواج یافته و در مناسبات مردم، حرف اول را پول میزند؛ اومبرتو برای خُرد کردن اسکناس هزار لیریاش، مجبور میشود لیوانی بهدردنخور از مرد دستفروش بخرد. توسل به تزویر و دورویی برای لقمهای نان مرسوم است؛ اومبرتو در بیمارستان یاد میگیرد ادای دعا خواندن دربیاورد و از خواهر روحانی تقاضای تسبیح کند تا آنجا بیشتر نگهش دارند.
بهکارگیری نابازیگران از مؤلفههای سینمای نئورئالیستی است؛ در اومبرتو دی نیز نقشآفرینان عمدتاً نابازیگرند، یا تجربهی اندکی در بازیگری سینما دارند (مثل لینا جناری) و یا برای اولینبار است که جلوی دوربین ظاهر میشوند (مثل ماریا-پیا کاسیلیو)؛ خود کارلو باتیستی هم تنها در همین یک فیلم بازی کرده است. باتیستی بهخوبی درد، هراس، تنهایی، بیکسی و خستگی را از دریچهی چشمهای غمگیناش به تماشاگر نشان میدهد.
بعد از باتیستی، تردیدی نداشته باشید که بهترین بازی فیلم متعلق به فلایک (Flike) سگ باوفای اومبرتوست(!) که بهخصوص در دو سکانس، فوقالعاده تأثیرگذار ظاهر میشود؛ یکبار وقتی که اومبرتو پس از سعی نافرجاماش برای تکدیگری، فلایک را تشویق به این کار میکند و دیگری، زمانِ دلدل کردن پیرمرد برای پریدن جلوی قطار است. طی سکانسهای مورد اشاره، فلایک در جلب همدلی و ترحم تماشاگران موفقیتآمیز عمل میکند.
اومبرتو دی را میشود چکیده و عصارهی ۷-۶ سال سینمای نئورئالیسم بهحساب آورد؛ بهخصوص به این دلیل موجه که برخلاف سینمای غالب آن سالیان که طبیعتاً داستانگو بود، اومبرتو دی قصهی خاصی تعریف نمیکند و از فرازوُفرودهای دراماتیک خالی است. میدانیم که نظرگاه ایدئولوژیک جنبش، مبتنی بر به تصویر درآوردن روزمرگیها بود. اومبرتو دی فیلمی کماتفاق یا بهتر بگویم بیاتفاق بهشمار میرود که حتی غافلگیری پایانیاش هم در راستا و از جنسِ همین "بیاتفاقی" است.
با وجود اینکه تماشاگر پس از گذشت حدود یک ساعت و نیم، انتظار دارد اومبرتو بالاخره "کاری" بکند و نقطهی پایانی بر فیلم بگذارد [۲]، اما اومبرتو و تماشاگر -هر دو- پی میبرند که او نهتنها توانایی خودکشی -مثلاً از طریق ایستادن روی ریلهای راهآهن- ندارد بلکه حتی نمیتواند از سگاش دل بکند! اومبرتو، چمدان و کلاهاش را در پارک جا میگذارد و حین بازی با فلایک، دور و دورتر میشود و کلمهی آشنای "FINE" بر صفحه نقش میبندد.
اومبرتو دی را بایستی نقطهی عطفِ یکی از طولانیترین و در عین حال، ثمربخشترین همکاریهای دنیای سینما محسوب کرد [۳]. چنانچه طرفدار متعصب سینمای قصهپرداز هستید، شاید تماشای اومبرتو دی برایتان حوصلهسربر و کمجذابیت باشد. با اینهمه و با توجه به تایم پایین فیلم، دیدناش خالی از لطف نیست؛ بهویژه اگر عاشق سینما باشید، از مزمزه کردن طعم اومبرتو دی پشیمان نخواهید شد. ویتوریو دسیکا کارش را بلد است، نگران نباشید!
پیمان عباسی نیا
دوشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۳
[۱]: Cesare Zavattini، فیلمنامهنویس سرشناس و یکی از نخستین نظریهپردازان جنبش نئورئالیسم در سینمای ایتالیا.
[۲]: طبق آثار و شواهدی که فیلمساز نشاناش داده است؛ مبنی بر اینکه اومبرتو تسلیم شده و قصد خودکشی دارد.
[۳]: آشنایی و همکاری زاواتینی و دسیکا از ۱۹۳۵ آغاز شد، تا دههی ۱۹۷۰ میلادی -زمان مرگ دسیکا- ادامه پیدا کرد که حاصلاش چند تا از فیلمهای درخشان جنبش نئورئالیسم و تاریخ سینمای ایتالیا بود: واکسی (Sciuscià)، دزدان دوچرخه (Ladri di biciclette)، معجزه در میلان (Miracolo a Milano) و...
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|