پیمان عباسینیا
هر پنجشنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
Rosemary's Baby
كارگردان: رومن پولانسکی
فيلمنامه: رومن پولانسکی [براساس رمان ایرا لوین]
بازيگران: میا فارو، جان کاساوتیس، روث گوردون و...
محصول: آمریکا، ۱۹۶۸
زبان: انگلیسی
مدت: ۱۳۸ دقیقه
گونه: درام، ترسناک، معمایی
بودجه: بیش از ۳ میلیون دلار
فروش: نزدیک به ۳۳ و نیم میلیون دلار
جوایز مهم: کاندیدای بهترین فیلمنامهی اقتباسی و برندهی بهترین بازیگر نقش مکمل زن در اسکار ۱۹۶۹
■ طعم سینما - شمارهی ۲۴: بچهی رزماری (Rosemary's Baby)
رومن پولانسکی حدود ۲۰ فیلم سینمایی ساخته و هنوز که هنوز است در آستانهی ۸۱ سالگی فیلم میسازد [۱]؛ اما با وجود چنین کارنامهی بلندبالایی، سرسوزنی تردید ندارم که بچهی رزماری بهترین فیلم و به قول معروف، شاهکار اوست. فیلم با پلانی عمومی بر فراز آپارتمانهای نیویورک در حالی شروع میشود که لالاییِ بینهایت تأثربرانگیز و بغضآلودی همراهیاش میکند. تم اصلی موسیقی متن فیلم نیز برپایهی همین لالایی است که شنیدناش، قلب هر بینندهای را به درد میآورد. تمی بهیادماندنی و زیبا که جان میدهد برای زمزمه کردن و سوت زدن! کریستوف کومدا یکسالی پس از اکران فیلم، جوانمرگ شد اما موسیقیاش هنوز کهنه نشده است و از مد نیفتاده. گفتنی است؛ دلیلِ دست دادنِ چنان احساس کشندهی حزنآوری بهتدریج و در طول فیلم عیان میشود.
بچهی رزماری دومین و بهترین فیلم از تریلوژی آپارتمانی پولانسکی است که براساس رمانی بههمین نام نوشتهی ایرا لوین ساخته شده. بچهی رزماری نسبت به دو فیلم دیگر، کاراکترها و البته پیچیدگی داستانی بیشتری دارد. فیلم اول، محصول ۱۹۶۵ است که انزجار (Repulsion) نام دارد و روایتگر توهمات یک دختر غیرعادیِ منزوی و متنفر از جنس مخالف، در آپارتمانی مسکونی است. انزجار دیگر ترسناک نیست، قافیه را به گذشت زمان باخته و در حال حاضر فرقی با یک کبریت خیسخوردهی بیخطر ندارد! سومین فیلم نیز مستأجر (The Tenant) است که پولانسکی آن را ۱۹۷۶ در فرانسه جلوی دوربین برد. خودِ پولانسکی در این فیلم نقش مردی بهنام تروکوفسکی را بازی میکند که قصد اجارهی آپارتمانی را دارد. تروکوفسکی علیرغم این هشدارِ سرایدار که مستأجر قبلی، زن جوانی بوده و خود را از پنجرهی آپارتمان به پایین پرت کرده است؛ تصمیم میگیرد خانه را اجاره کند. در مستأجر -که از نظر مضمونی به انزجار نزدیکتر است- هرچه زمان جلوتر میرود، تروکوفسکی بیشتر به سوی سرنوشت ساکن پیشین آپارتمان سوق داده میشود. مستأجر نه مثل انزجار ازنفسافتاده و بیرمق است و نه به پای شاهکاری مثل بچهی رزماری میرسد.
فیلم جریانسازِ بچهی رزماری هم با یک "نقلمکان" و "اسبابکشی" آغاز میشود که اکنون تبدیل به کلیشهی رایج سینمای ترسناک شده است. رزماری (با بازی میا فارو) و گای (با بازی جان کاساوتیس) آپارتمانی جادار به قیمتی مناسب اجاره میکنند. آپارتمان در ساختمانی قرار گرفته است که صاحب شهرتِ بدی بهخاطر سکونت عدهای جادوگر از قرن نوزدهم بوده که از خون و گوشت نوزادان تغذیه میکردهاند. هاچ (با بازی موریس اوانس) صاحبخانهی قبلی رزماری و گای -که نویسندهی داستانهای نوجوانانه است- این اطلاعات را به آنها میدهد؛ اطلاعاتی که اسباب شوخی و خندهشان میشود و جدیاش نمیگیرند. گای یک هنرپیشهی درجهی چندم است که تا به حال افتخار بزرگاش، بازی در آگهی تلویزیونی یاماها بوده. زوج جوان، همسایهی دیواربهدیوار پیرمرد و پیرزنی بهنام آقا و خانم کستوت میشوند. رزماری در رختشویخانهی ساختمان با دختری بهنام تری (با بازی آنجلا دوریان) آشنا میشود که میگوید همراه کستوتهای مهربان زندگی میکند. چیزی نمیگذرد که جسد خونآلود دختر را در شرایطی جلوی ساختمان پیدا میکنند که گویی خودکشی کرده است. رزماری به پلیسها میگوید که تری چقدر از خانوادهی کستوت تعریف میکرده است و این بهانهای به دست پیرزن فضول همسایه، مینی (با بازی روث گوردون) میدهد تا فردای آن روز -با اصرار فراوان- زن و شوهر جوان را برای شام دعوت کند. گایِ وارفته -که نتوانسته است نقش مدّنظرش را بگیرد- علیرغم بیمیلی اولیهاش برای مهمانی شام، خیلی زود جذب کستوتها میشود؛ بهطوریکه قرار میشود شبهای آینده هم برای شنیدن داستانهای پیرمرد، رومن (با بازی سیدنی بلکمر) به خانهشان برود...
بچهی رزماری هنوز تماشایی است و به اشکال مختلف، منبع الهام بسیاری از فیلمهایی قرار میگیرد که در ردهی سینمای ترسناکِ روانشناسانه (Psychological horror) تولید میشوند. از میان فیلمهای ترسناک کلاسیک بهعنوان مثال، تأثیرش بر جنگیر (The Exorcist) [ساختهی ۱۹۷۳ ویلیام فریدکین] و طالع نحس (The Omen) [ساختهی ۱۹۷۶ ریچارد دانر] مشهود است؛ اما پی بردن به دامنهی تأثیرگذاری بچهی رزماری بر فیلمهای سالهای بعد نیاز به بررسی همهجانبهای دارد. درو (The Reaping) [ساختهی ۲۰۰۷ استفن هاپکینز] و آخرین جنگیری (The Last Exorcism) [ساختهی ۲۰۱۰ دانیل استام]، از آخرین نمونههای متأثر از بچهی رزماری هستند. تحت توجه شیطان (Devil's Due) به کارگردانی مت بتینلی-اولپین و تایلر ژیلت -محصول ۲۰۱۴ آمریکا- تازهترین فیلمی است که بهلحاظ محتوایی، مدام بچهی رزماری را به ذهن متبادر میکند.
در همان اولین مهمانی خانهی کستوتها، رومن سر میز شام به گای میگوید که مطمئن باشد نقشهای دلخواهاش را بهدست خواهد آورد. طی مدت زمان کوتاهی، گای تلفنی خبردار میشود بازیگری که قرار بوده نقش مورد علاقهی او را بازی کند، یکمرتبه نابینا شده است و نقش به گای میرسد. بعد از تصاحبِ نقش کذایی، گای برای بچهدار شدن ابراز علاقه میکند. حین صرف شامی عاشقانه، دوباره سروُکلهی مینیِ اعصابخُردکن پیدا میشود؛ البته فقط صدایش را میشنویم که برایشان دسری مخصوص آورده است. رزماری -که سراپا سرخ پوشیده- تمایلی به خوردن دسر بدمزه ندارد، او به اصرار گای مقداری میخورد و باقی را -پنهان از چشم همسرش- دور میریزد.
رزماری خیلی زود از حال طبیعی خارج میشود، هوشیاریاش را از دست میدهد، میبیند که تختخواب روی امواج دریا شناور است و میان تصاویری گنگ، آمیختهی بیداری و رؤیایی کابوسگونه غوطه میخورد. پولانسکی با همان دقت و قدرت تحسینآمیزی که قبلتر، جزئیات رابطهی زناشویی رزماری و گای را روی پردهی نقرهای آورده بود، سکانس هولناک کابوس رزماری را نیز خلق میکند چنانکه از سوررئالیستیترین فیلمهای تاریخ سینما هم فراواقعگرایانهتر و اثرگذارتر است. تصویرهایی رعبآور و چشمهایی خونرنگ که خیره شدن بهشان دلِ شیر میخواهد. صبح روز بعد، رزماری در وضعی بیدار میشود که پوستاش خراشهایی برداشته و هنوز گیج است: «چه خوابایی دیدم... خواب دیدم یه نفر به من حمله میکنه، نمیدونم، انسان نبود...» (نقل به مضمون)
رزماری باردار میشود و بیست و هشتم ژوئن، روزی است که بچه بهدنیا خواهد آمد. رزماری بهمرور پی به تغییراتی میبرد: تمایل عجیبی به خوردن گوشتِ خام پیدا کرده است و بهجای اینکه مثل بقیه، چاق شود، روزبهروز وزن کم میکند و پای چشمهایش گود میافتد. بهجز اینها، گای نیز دیگر به چشمهای رزماری نگاه نمیکند. رزماری به پیشنهاد کستوتها، دکترش را عوض میکند. دکتر مسن مشهور که ناماش آبراهام ساپیرستین (با بازی رالف بلامی) است، فقط سه توصیه برای دوران حاملگیاش دارد: "کتاب نخوان"، "به حرف دوستانات گوش نده" و "قرص هم نخور". بهجایش قرار میشود که مینی -همان پیرزنِ نفرتانگیزِ همسایه- هر روز برای رزماری نوشیدنی مخصوصی سرو کند.
با وجود اینکه بچهی رزماری فمینیستی نیست اما خیلی خوب مسئلهی استثمار و بهرهکشی از یک زن را به تصویر کشیده که با بازی بینظیر میا فارو همراه است. رزماری در ابتدا زنی سرزنده و شاداب و پر از شوق زندگی است. درد و رنجی که رزماری در بچهی رزماری تحمل میکند را بسیار شبیه به رنجهای ژاندارک با بازی فراموشنشدنی رنه فالکونتی در شاهکار الهامبخش کارل تئودور درایر، مصائب ژاندارک (The Passion of Joan of Arc) یافتم.
غافلگیری اصلی فیلم آنجاست که رزماری -طبق اطلاعاتی که هاچ قبل از مرگاش در اختیار او میگذارد- تصور میکند همگی دستبهیکی کردهاند تا به بچهاش آسیب برسانند -مثلاً طی مراسمی خاص قربانیاش کنند- درحالیکه مشکل اصلی، خودِ بچه است! گای در ازای بهدست آوردن نقشی پیزوری، روح و شرافت خود و جسم و عصمت همسرش را با شیطان معامله میکند.
بچهی رزماری بهقولی نخستین فیلمی است که به معضل فرقههای شیطانپرست میپردازد [۲] و شیطانپرستان را دارای تشکیلاتی منظم معرفی میکند. به این ترتیب، بچهی رزماری را میتوان از یک منظر، هشداری نسبت به رواج تمایلات شیطانپرستانه بهحساب آورد. توجه داشته باشید که این فیلم دقیقاً ۴۶ سال پیش ساخته شده است، یعنی زمانی که بحث فرقههای انحرافیِ شیطانپرستی و حتی اعلام وجود کلیسای شیطانپرستی [۳] تا این اندازه عیان نشده بود.
در بین برخی از اهالی قلم -و کاربران فارسیزبان- بچهی رزماری بهعنوان فیلمی جهت دعوت به شیطانپرستی شهرت پیدا کرده است. [۴] سؤالی که میشود طرح کرد این است که اگر هدف پولانسکی، تبلیغ و ترویج شیطانپرستی بود، چرا همسر جوانِ باردارش، شرون تیت -که اتفاقاً در این فیلم حضوری گذرا طی سکانس مهمانی دوستان جوان رزماری دارد- یک سال بعد از اکران بچهی رزماری، توسط عدهای شیطانپرست -به رهبری چارلز منسُن- سلاخی شد؟ [۵]
البته درصورت رعایت انصاف و بهواسطهی ادلهای که گذرا بدانها اشاره میکنم، نمیتوان بهطور قطعی نظریهی پیشگفته را نفی کرد. اولاً در بچهی رزماری برعکس روال معهود این قبیل فیلمها، کلیسا و اعوان و انصارش -بهعنوان سمبلی از سویهی خیر- کوچکترین حضوری در طول فیلم ندارند؛ بهعبارت دیگر، رزماری -گرچه اشاراتی گذرا به کاتولیک بودن او میشنویم- اصلاً برای نجات خود دستبهدامن کلیسا نمیشود. ثانیاً در فیلم پولانسکی، دینداری و خداپرستی در برابر غریزه -اینجا: غریزهی مادرانه- کم میآورد و تسلیم میشود.
بهنظرم بچهی رزماری را فارغ از جریانسازیاش در حوزهی سینمای ترسناک، چنانچه ذکرش رفت بهلحاظ طرح معضل فرقههای شیطانی نیز میشود فیلمی پیشرو محسوب کرد... ناگفته نماند که اینگونه نکتهسنجیها، حواشی و فرامتنها نبایستی به انکار ارزشهای سینمایی بچهی رزماری بینجامند. بچهی رزماری همچنان شاهکار کلاسیک سینمای وحشت، بناکنندهی بسیاری از قواعد ژانر و جادهصافکنِ فیلمهای مهم بعدی با چنین مضامینی است.
پیمان عباسی نیا
پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۳
[۱]: تازهترین فیلم پولانسکی ونوس در پوست خز (Venus in Fur) نام دارد که محصول ۲۰۱۳ فرانسه است.
[۲]: فیلم بچهی رزماری، شیطانپرستی را به هالیوود آورد. (مقالهی The Rite، جنگیری با رویکرد آخرالزمانی؛ نوشتهی سعید مستغاثی؛ انتشار در دوشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۰؛ سایت مؤسسهی فرهنگی موعود).
[۳]: آنتوان شزاندر لاوِیْ (Anton Szandor LaVey) در ۳۰ آوریل ۱۹۶۶ درحالیکه سر خود را -بهعنوان رسم آئین جدید- تراشیده بود، بنیانگذاری "کلیسای شیطان" را اعلام کرد. وی همچنین سال ۱۹۶۶ را بهعنوان "آنو ساتانس" (Anno Satanas)، سال اول عهد شیطان اعلام کرد که در فیلم نیز به آن اشاره میشود (ویکیپدیای فارسی، مدخل آنتوان لاوی).
[۴]: اگرچه گروهی از شیطانپرستان آمریکا، فیلم بچهی رزماری را افشای اسرار فرقهی شیطانپرستی بهشمار آورده اما گروهی دیگر، فیلم یادشده را اعلام موجودیت فرقهی شیطانپرستی دانستند. (مقالهی The Rite، جنگیری با رویکرد آخرالزمانی؛ نوشتهی سعید مستغاثی؛ انتشار در دوشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۰؛ سایت مؤسسهی فرهنگی موعود).
[۵]: شَرون ماری تِیت (Sharon Marie Tate) در تاریخ ۹ آگوست ۱۹۶۹ -زمانی که هشتوُنیم ماهه باردار بود- بههمراه سه نفر از دوستاناش که در منزل او حضور داشتند توسط چهار عضو خانوادهی منسُن به قتل رسید. منسُنها، تیت و مهماناناش را با ۱۰۲ ضربهی چاقو از پای درآوردند و با پیچیدن طناب به دور گردنشان خفه کردند (ویکیپدیای فارسی، مدخل شرون تیت).
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|