پیمان عباسینیا
هر پنجشنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
Dead Silence
كارگردان: جیمز وان
فيلمنامه: لی وانل [براساس داستانی از جیمز وان و لی وانل]
بازيگران: رایان کانتن، آمبر والتا، دونی والبرگ و...
محصول: آمریکا، ۲۰۰۷
زبان: انگلیسی
مدت: ۹۲ دقیقه
گونه: ترسناک، معمایی، هیجانانگیز
بودجه: ۲۰ میلیون دلار
فروش: بیشتر از ۲۲ میلیون دلار
■ طعم سینما - شمارهی ۴۲: سکوت مطلق (Dead Silence)
از همان دقتی که صرف تیتراژ ابتداییِ سکوت مطلق شده است، میتوانیم امیدوار باشیم که با "یک فیلمترسناک سردستی دیگر" طرف نیستیم. عنوانبندی مورد اشاره، شامل به تصویر کشیدن کلیهی مراحل طراحی و ساخته شدن عروسکی بهاسم بیلی است که بخش قابل توجهی از آتشهای فیلم، از گور او بلند میشود! خوشبختانه اینبار از نقلمکان و اسبابکشی معمولِ سرآغاز فیلمهای ردهی سینمای وحشت خبری نیست! سکوت مطلق با سبز شدن یک بستهی پستی بزرگ و البته بدونِ ناموُنشان، پشت در آپارتمان زن و شوهری جوان بهنامهای لیزا و جیمی شروع میشود.
بستهای حاوی عروسکی با چشمان هوشیار که پشت گردناش، کلمهی Billy حک شده؛ چیزی هم که در وهلهی نخست، توجه لیزا (با بازی لارا رگان) را جلب میکند، همین خصوصیت بیلی است: «چشماش خیلی واقعی بهنظر مییاد...» (نقل به مضمون) لیزای بیچاره، اولین قربانی فیلم است آنهم به فجیعترین شکل، با دهانی دریدهشده... جیمی (با بازی رایان کانتن) که برای خرید غذای چینی بیرون رفته بود، وقت بازگشت با چنین منظرهی دلخراشی مواجه میشود.
لحظات منتهی به مرگ لیزا، جالب و نفسگیر از کار درآمدهاند. گویی زمان میایستد، سکوت مطلق حاکم میشود و زن جوان بهجز صدای نفسهای نامنظم و بریدهبریدهی خودش، دیگر چیزی نمیشنود. بهنظر میرسد که جیمز وان و لی وانل، خط اصلی داستان را برمبنای یک قصهی هراسآور قدیمی استوار کردهاند؛ از آنها که در فرهنگ عامه دهان به دهان میچرخند و پدروُمادرها برای ترساندن بچهها، بیرحمانه برایشان زمزمه میکنند! تم انتقام یکی از مضامین جذاب ادبیات، سینما و بالاخص سینمای وحشت است. بهویژه اگر شخص انتقامگیرنده دستاش از دنیا کوتاه شده باشد، جذابیت پیشگفته دوچندان میشود.
شبی در شهر کوچکِ راونز فیر، حین اجرای پربینندهی پیرزنی عروسکگردان (با بازی جودیت رابرتز)، پسرک گستاخی -بهقول معروف- در کارش موش میدواند و توانایی و اعتبار چندینوُچند سالهی پیرزن -که ماری شاو نام دارد- را زیر سؤال میبرد. دیری نمیگذرد که پسربچه ناپدید میشود؛ خانواده و اقواماش که تقصیر را متوجه پیرزنِ هنرمند میدانند، ماری شاو را سخت مجازات میکنند. زباناش -اصلیترین وسیلهی هنرنمایی او که با آن، بهجای تمام عروسکهایش حرف میزد- را میبُرند و به قتلاش میرسانند. ماری را با ۱۰۱ عروسکاش دفن میکنند...
جیمی حین وارسی دقیقتر جعبهی بیلی، اعلان یکی از نمایشهای ماری شاو را پیدا میکند؛ زنی که در راونز فیر، قصهها و ترانههای دلهرهآوری دربارهی او بر سر زبانهاست: «مراقب نگاه خیرهی ماری شاو باش! / اون بچهای نداره بهجز عروسکاش / و اگه اونو توی خواب ببینی / مطمئن باش که هیچوقت جیغ نمیزنی!» (نقل به مضمون) مرد جوان درحالیکه توسط یک کارآگاه پلیس بهنام لیپتون (با بازی دونی والبرگ) تعقیب میشود، برای سر درآوردن از راز مرگ لیزا، بیلی را برمیدارد و به زادگاهاش -راونز فیر- میرود.
سکوت مطلق در سینمای ترسناک که جای خود، بین ساختههای کارگرداناش نیز فیلم مهجوری است و بهنسبتِ باقی آثار جیمز وان، امتیاز کمتری گرفته. این فیلم، شاهدمثال خوبی است برای اثبات اینکه به امتیازهای IMDb، راتن تومیتوس و متاکریتیک نبایستی همیشه اعتماد کرد. سکوت مطلق، فیلمی بیادعا و پر از ایده است و بههیچوجه دنبال گندهگویی و فلسفهبافی نمیرود. آقای وان، قصهگویی را دوست دارد و در سکوت مطلق سعی میکند داستاناش را به پرجاذبهترین شیوه روایت کند.
وان در ۲۷ سالگی با کارگردانی اره (Saw) [محصول ۲۰۰۴] جانی تازه به کالبد سینمای اسلشر دمید. فیلمهای او همواره جزء پرمنفعتترین تولیدات سینمای آمریکا بودهاند. سال گذشته، توطئهآمیز: قسمت دوم (Insidious: Chapter 2) به کارگردانی جیمز وان، توانست بیشتر از ۳۲ برابر هزینهی تولیدش بفروشد و صاحب عنوان "سودآورترین فیلم سینمایی ۲۰۱۳" شود! هر گونهی سینمایی بالاخره هر چند سال یکبار، نیاز به ظهور نابغهای کاربلد دارد. در ژانر وحشت و طی دههی ۲۰۰۰ میلادی، قرعه به نام آقای وان افتاد. وقتی قادر باشید در کوتاهترین زمان ممکن با صرف کمترین هزینه، فیلمی سروُشکلدار بسازید که هم بتواند خوب بترساند و هم اینکه فروشی خیرهکننده داشته باشد، حتماً یکی از نوابغ هستید!
توجه داشته باشید که اشارهام به تبحر وان در سینمای ترسناک، مترادف با بههم ریخته شدن تمامی قواعد ژانر توسط او نیست؛ منکر این نمیتوان شد که درست و خلاقانه بهکار گرفتن کلیشهها هم از عهدهی هر کسی برنمیآید. جیمز وان کلیشهها را بهخوبی میشناسد و مطابق با قصه، بهکارشان میبندد. برای مثال، سه مورد از عناصر تکرارشوندهی محتوایی و فرمیِ فیلمترسناکها که در همین سکوت مطلق نیز استفاده شدهاند، اینها هستند: ۱- حضور یک افسر پلیس در بزنگاههای فیلم همراه با کاراکتر محوری (که اینجا لطمهای به ریتم وارد نیاورده)؛ ۲- وقوع عمدهی ماجراها در شهری کوچک، دورافتاده و پرت؛ ۳- فیلم از نقشآفرینی بازیگران تراز اول و اصطلاحاً چهره بهرهای ندارد اما بهلحاظ بازیگری لنگ نمیزند و بازیگرها توانستهاند گلیمشان را از آب بیرون بکشند، بهخصوص جودیت رابرتز [۱] در نقش ماری شاو. شاید شناختهشدهترین بازیگر سکوت مطلق، باب گانتون باشد که در رستگاری شاوشنک (The Shawshank Redemption) [ساختهی فرانک دارابونت/ ۱۹۹۴] نقش رئیس زندان را بازی کرده بود.
جدا از کارگردانی مسلط جیمز وان، فیلمنامهی پرجزئیات -یار غارش- لی وانل و ضمن ادای احترام به تدوین تأثیرگذار و کوبندهی مایکل کنو، چشمگیرترین عنصر سکوت مطلق بهنظرم صحنهپردازی و ساخت آکسسوار آن، بهویژه تماشاخانه و عروسکهای نفرینشدهی ماری شاو است که در باورپذیر کردن فیلم، سهم انکارناپذیری دارد.سکوت مطلق بهطور کلی فیلم خوشرنگوُلعابی است؛ در درجهی اول، با غلبهی قهوهایها و بعد، رنگهای آبی و سرد.
سکوت مطلق را نمیشود صرفاً یک فیلمترسناک محسوب کرد چرا که وجه معمایی فیلم نیز بسیار پررنگ است [۲]. درست زمانی که بیننده حس میکند تکلیف همهچیز روشن شده است، فیلمساز برگ برندهی تازهای از جیباش بیرون میآورد. امتیاز سکوت مطلق این است که تا ثانیهی آخر، مشتاش را باز نمیکند؛ جیمز وان، تیر خلاص را استادانه به سوی تماشاگر شلیک میکند تا بهتزده، شاهد نمایش تیتراژ پایانی باشد. اگر فیلم میبینید تا شگفتزده شوید، کافی است فقط یک ساعت و نیم وقت صرفِ سکوت مطلق کنید؛ آقای وان را دستکم نگیرید!
پیمان عباسی نیا
پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۳
[۱]: جالب است بدانید که جودیت رابرتز در کلهپاککن (Eraserhead) [ساختهی دیوید لینچ/ ۱۹۷۷] هم بازی کرده.
[۲]: این که میگویم، بدیهی و تکراری است: سعی کردم فرازهای مهم قصه را لو ندهم.
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|