پیمان عباسینیا
هر پنجشنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
The Woman in the Fifth
كارگردان: پاول پاولیکوفسکی
فيلمنامه: پاول پاولیکوفسکی [براساس رمانی از داگلاس کندی]
بازيگران: اتان هاوک، کریستین اسکات توماس، جوانا کولیگ و...
محصول: فرانسه، لهستان و انگلستان؛ ۲۰۱۱
زبان: انگلیسی، لهستانی و فرانسوی
مدت: ۸۵ دقیقه
گونه: درام، معمایی
درجهبندی: R
■ طعم سینما - شمارهی ۴۴: زنی در طبقهی پنجم (The Woman in the Fifth)
زنی در طبقهی پنجم فیلمی سینمایی به کارگردانی و نویسندگی پاول پاولیکوفسکی، فیلمساز باتجربهی لهستانی است که براساس رمانی تحت همین عنوان، نوشتهی داگلاس کندی ساخته شده. نویسندهای آمریکایی بهاسم تام ریکز (با بازی اتان هاوک) برای گرفتن حضانت دختر ۶ سالهاش، کلویی (با بازی ژولی پاپیلون) -از همسر سابق خود- به شهر پاریس میرود. تام پس از دزدیده شدن پول و وسائل شخصیاش مجبور میشود در کافه و مهمانپذیری ارزانقیمت سکونت کند؛ سزار، صاحب آنجا (با بازی سمیر گوسمی) پاسپورت مرد نویسنده را نگه میدارد و اتاقی در اختیارش میگذارد. او بعد از شرکت در محفلی با حضور نویسندگان فرانسوی، به سمت مارگیت کادار (با بازی کریستین اسکات توماس) که زن میانسال مرموزی است، کشیده میشود...
امتیاز بزرگ زنی در طبقهی پنجم را میتوان قابل حدس نبودناش بهحساب آورد؛ خوشبختانه پیشبینی اینکه عاقبتِ تام چه خواهد شد -تا لحظات آخر فیلم- امکانپذیر نیست. نکتهی جالب توجه دیگر، عدم تأکید داستان زنی در طبقهی پنجم روی مضمونی خاص است؛ در وهلهی اول فکر میکنیم شاهد فیلمی سینمایی دربارهی دردسرهای پدری برای دوباره بهدست آوردن دخترش خواهیم بود، زمانی بعد -بهدنبال قبول کار شبانهی پیشنهادیِ سزار توسط تام- رنگوُبویی جنایی و دلهرهآور به زنی در طبقهی پنجم تزریق میشود، در پی دیدار تام و مارگیت -و بعدتر: نزدیک شدن او به آنیای جوان و عاشقِ رمان و ادبیات (با بازی جوانا کولیگ)- شاهد حالوُهوایی رُمانتیک هستیم، پس از کشته شدن عُمَر -همسایهی بیمبالات تام در هتل محل اقامتاش- هم تصورمان درمورد اینکه تام از اتهام قتل نجات پیدا نخواهد کرد، غلط از آب درمیآید...
گرهی معماهای فیلم وقتی اندکی گشوده میشود که در ادارهی پلیس، مأمور بازجویی میگوید خانم کادار -زن ساکن طبقهی پنجم- که تام از او بهعنوان شاهد نام برده است، در ۱۹۹۱ خودکشی کرده و حدود ۱۵ سالی میشود که هیچکسی در آپارتماناش سکونت ندارد. وقتی مارگیت از تام میخواهد دخترش و همچنین محبوب لهستانی خود -آنیا- را از یاد ببرد و تا ابد کنارش بماند؛ یادآوری باقی گفتههایش مثل اینکه: «من همهجا بودهام» یا «۷-۶ تایی زبان بلدم که همه به کارم میآیند» (نقل به مضمون)، مجابام میکنند تا او را استعارهای از فرشتهی مرگ بدانم...
تام یک نویسندهی افسردهحال و بحرانزده است که غم نان دارد ولی آسودگی خاطر، نه. او برای به جریان افتادن روند قانونی در اختیار گرفتن سرپرستی کلویی باید پول هنگفتی داشته باشد. تام از سر احتیاج و ناچاری حاضر میشود شغلی ناچیز و بیاهمیت را قبول کند به امید اینکه فراغتی برای نوشتن نصیباش شود. نویسندگی نیازمند آرامش است اما انگار سرچشمهی ذوق تام هم از جوشوُخروش افتاده و کمکم دارد خشک میشود.
زنی در طبقهی پنجم فیلمی خاص است و مخاطبان خاصی نیز میطلبد. بینندگان ویژهی زنی در طبقهی پنجم را شاید بشود آنهایی تلقی کرد که دست بر آتش نوشتن دارند اما زیر بار تنگناهای مالی کمرشان خم شده؛ آنهایی که میان عشقشان به کاغذ و قلم و حقایق تلخ زندگی که بخش اعظماش به پول و پول و پول مربوط میشود، قادر به برقراری تعادل نیستند و ناگزیر پناه به دنیای خیال میبرند؛ آنها که حتی راضی به همآغوشی با فرشتهی مرگ میشوند تا بلکه دمی با فراغ بال "بتوانند بنویسند"...
از سر تا تهِ زنی در طبقهی پنجم میانِ واقعیت ناخوشایند زندگیِ تام و اوهام و خیالات و فانتزیهای ذهنیِ او غوطه میخوریم و تنها در پایان فیلم است که آقای نویسنده بالاخره دل یکدله میکند، از دنیای بیرحم و عزیزترین دلبستگی اینجهانیاش یعنی کلویی دل میبُرد و خود را به آغوش پذیرندهی فرشتهی نیستی و مرگ میسپارد؛ او بهدنبال پیدا شدن دخترکاش، سرانجام به دیدار مارگیت کادار در همان طبقهی پنجم میشتابد: یک سفیدی مطلق و کات!
قطعاً زنی در طبقهی پنجم را از دریچههای گوناگونی میشد بررسی کرد و حتی -از آن ابعاد- به فیلم خُرده هم گرفت؛ ولی بهشخصه بهواسطهی نقشآفرینی همدلیبرانگیز آقای هاوک، بُعدِ نویسنده بودن، نویسندهی دربند و اندوهگین بودنِ شخصیت محوری فیلم برایم جذابیت داشت. زنی در طبقهی پنجم در عین حال ثابت میکند که فیلم خوب ساختن منوط به هزینهی بودجهای فراوان نیست. اتان هاوک اینبار نیز -طبق روال همیشگیاش- حضور در پروژهای کمهزینه با نتیجهای قابل قبول را پذیرفته است. البته بایستی از بازی کنترلشدهی خانم کریستین اسکات توماس در نقش زن اثیری و پرجاذبهی طبقهی پنجم یاد کنم که بخشی از بار باورپذیری فیلم بر دوش اوست.
نمیدانم اتمسفر برگردان سینمایی زنی در طبقهی پنجم تا چه اندازه وامدار متن اصلی است و فیلم اصلاً اقتباس وفادارانهای بهشمار میرود یا نه؛ اما بهنظرم آنچه درزنی در طبقهی پنجم اهمیت بیشتری داشته، خلق فضایی رئالیستی آمیخته با وهم بوده است که در جمعبندی نهایی و بعد از کنار یکدیگر چیدن قطعههای پازل لحظات مختلف فیلم، میشود رأی به موفقیت پاولیکوفسکی داد. قصد ندارم زنی در طبقهی پنجم را تا حد یک شاهکار سینمایی کشفنشده بالا ببرم که درحقیقت چنین هم نیست؛ در اظهارنظری منصفانه، زنی در طبقهی پنجم فیلم مهجور و قدرندیدهای است که حداقل به یکبار دیدناش میارزد.
پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۳
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|