پرده سینما

بی‌افسوس و مطمئن؛ نگاهی به «راننده» ساخته‌ی وا‌لتر هیل

پیمان عباسی‌نیا

 

 

 

 

 

 

 

هر پنج‌شنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!

 

با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!

 

نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما

 

 

 

 

 

The Driver

كارگردان: وا‌لتر هیل

فيلمنامه: وا‌لتر هیل

بازيگران: رایان اونیل، بروس درن، ایزابل آجانی و...

محصول: آمریکا، ۱۹۷۸

زبان: انگلیسی

مدت: ۹۰ دقیقه

گونه: اکشن، جنایی، هیجان‌انگیز

بودجه: ۴ میلیون دلار

فروش: نزدیک به ۳ و نیم میلیون دلار

درجه‌بندی: R

 

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۸۷: راننده (The Driver)

 

 

طعم سینما - شماره‌ی ۸۷

 

چنانچه بخواهم در یکی-دو جمله احساسم از مواجهه با راننده را خلاصه کنم، این‌طور می‌نویسم: فیلمی که اصلاً انتظار نداشتم پس از گذشت ۴ دهه، هنوز تا این حد تماشایی مانده باشد! «راننده‌ای خیلی خونسرد و کارآزموده (با بازی رایان اونیل) پلیس‌های لس‌آنجلسی را ذله کرده است چرا که سارقان را به‌سلامت از صحنه‌ی جرم خارج می‌کند و کوچک‌ترین ردّپایی هم از خود به‌جا نمی‌گذارد! یک کارآگاه پلیس صبور و بااعتمادبه‌نفس (با بازی بروس درن) که تشنه‌ی کسب افتخارِ دستگیری اوست، با عده‌ای دزدِ بی‌سروُپا وارد معامله می‌شود تا برای راننده دام بگذارد...»

بدیهی است فیلمی که عنوان راننده را یدک می‌کشد، بایستی چند سکانس اتومبیل‌رانیِ درست‌وُحسابی داشته باشد؛ فیلمِ وا‌لتر هیل خوشبختانه تماشاگر را از این لحاظ مأیوس نمی‌کند و تعقیب‌وُگریز‌هایی نفس‌گیر و لبریز از هیجان تحویل‌اش می‌دهد که به‌اندازه‌ی کافی اقناع‌کننده‌اند زیرا بیننده را به این باور می‌رسانند که در حال تماشای مقطعی از زندگی نامتعارفِ راننده‌ای فوقِ حرفه‌ای است. راننده فیلم ‌تروُتمیزی است؛ نه خون‌وُخون‌ریزیِ حال‌به‌هم‌زن دارد و نه به بی‌بندوُباریِ جنسی راه می‌دهد.

اگر درایو (Drive) [محصول ۲۰۱۱] را دیده باشید، پس لابد با نگارنده هم‌رأی هستید که نمی‌توان منکر تأثیرپذیری نیکلاس ویندینگ رفن از تریلر دهه‌ی هفتادیِ راننده شد؛ علی‌الخصوص در نحوه‌ی شخصیت‌پردازی کاراکتر محوری فیلم‌اش (با بازی رایان گاسلینگ) که او هم راننده‌ای کاربلد، کم‌حرف و بااصول است. علاوه بر امتیاز قابلِ توجهی که فیلم از بُعد ساختاری و فنی می‌گیرد، مورد دیگری نیز راننده را در تاریخ سینما متمایز می‌سازد و آن‌هم بی‌نام بودن تمامی کاراکتر‌هایش است. آفتاب آمد دلیل آفتاب! در درایو هم شخصیت اصلی، اسمی ندارد.

راننده گروه بازیگریِ تراز اولی دارد و انتخاب‌ها همگی فکرشده و بازی‌ها خوشایند و یک‌دست‌اند. رایان اونیل از‌‌ همان نخستین تعقیب‌وُگریزِ درجه‌ی یک فیلم آن‌قدر باطمأنینه و مسلط پشت فرمان می‌نشیند که به شکست‌ناپذیری‌اش ایمان می‌آوریم و مهم‌تر این‌که به کارآگاه پلیس حق می‌دهیم هیچ فکروُذکری به‌غیر از دستگیریِ راننده نداشته باشد! آقای راننده تا به حال طوری کارش را بدون عیب‌وُنقص به انجام رسانده که دُم به تله‌ی پلیس‌ها نداده است.

پلیس فیلم که درن نقش‌اش را بازی می‌کند، مأمور قانونی تخت و تک‌بُدی نیست، شیشه‌خُرده دارد، دردِ خدمت صادقانه به جامعه او را نکشته(!) و خصوصیاتی از این دست است که دیدنی‌اش می‌کنند. اما سومین ضلع مثلث جذابیتِ این فیلم مردانه -از جنبه‌ی بازیگری- یک زن است؛ ایزابل آجانی در نقش قماربازی جوان و صدالبته کاریزماتیک. گرچه مدت زمان حضور آجانی بر پرده، کم‌تر از رایان اونیل و بروس درن است اما با‌‌ همین تایم کوتاه هم در خاطره‌ها می‌ماند. ایزابلِ راننده در اوج جوانی، مطبوع و پر از رمزوُراز است.

رابطه‌ی دزدِ نابغه و پلیسِ باهوشِ فیلم، بسیار درست از کار درآمده است و بازی موش‌وُگربه‌وارِ جالب و هیجان‌انگیزی نیز بین‌شان جریان دارد که به‌طور مداوم بر جذابیت‌اش اضافه می‌شود. آقای راننده، بی‌کله [بخوانید: کله‌خر!] و پردل‌وُجرئت است. یک خلافکارِ باکلاس که اصول حرفه‌ایِ مخصوصِ خودش را دارد. تنهایی و انزوایی که راننده را در بر گرفته، از فاکتور‌هایی بوده که بر غنای این شخصیت افزوده است و سبب‌سازِ فراروی‌اش از یک تیپِ صرفاً قراردادی شده. راننده در جایی از فیلم، بدون افسوس و با اطمینان می‌گوید: «من هیچ دوستی ندارم» (نقل به مضمون).

راننده فیلمی کم‌دیالوگ است و کلمات را بی‌خودی خرج نمی‌کند. از بحث دیالوگ‌ها که بگذریم، به‌طور کلی نیز راننده زیاده‌گویی نمی‌کند و به رعایت اختصار، مقید است. راننده مقصودش را با به‌کار گرفتنِ کم‌ترین پلان‌ها می‌رساند. در فیلم، پلانی فاقد کارکرد و بیهوده‌ نمی‌توانید بیابید. هم‌چنین، دست راننده برای مخاطب رو نیست. یک شاهدمثال درخشان برای این ادعا، طریقه‌ی مجاب شدن راننده برای ورود به تله‌ی کارآگاه -با پای خودش- است که جانی تازه به اثر می‌دهد.

از میان سکانس‌های فیلم -و به‌طور ویژه: سکانس‌های اتومبیل‌رانی‌اش- به‌شخصه شیفته‌ی ۴ دقیقه‌ای هستم که آقای راننده آن مرسدس بنزِ دبلیو۱۱۴ [۱] نارنجی‌رنگ را خُردوُخاکشیر می‌کند و کک‌اش هم نمی‌گزد! حُسن ختامِ سکانس مذکور، این دیالوگ محشر است: «اگه خیال دارین بازم ازش استفاده کنین، بهتره پلاک‌شو عوض کنین!» (نقل به مضمون) هم در سکانس‌های تعقیب‌وُگریز‌ و اکشن و هم در نورپردازی‌های شبانه، کار فیلمبردار بزرگ‌ راننده [۲] شایسته‌ی تحسین است.

به ۱۹۷۸ میلادی -سال تولید فیلم، سالی که از اسپشیال‌افکت‌های کامپیوتری، پرده‌ی آبی و سبز و... خبری نبوده- اگر دقت کنیم، آن‌وقت است که ارزش کار آقای هیل و گروه‌اش چندبرابر می‌شود. به‌عنوان نمونه، تیم بدلکاری به‌قدری قوی عمل کرده است تا راننده در کنار فیلم‌های برجسته‌ای هم‌چون: ارتباط فرانسوی (The French Connection) [ساخته‌ی ویلیام فریدکین/ ۱۹۷۱]، رونین (Ronin) [ساخته‌ی جان فرانکن‌هایمر/ ۱۹۹۸]، شوالیه‌ی تاریکی (The Dark Knight) [ساخته‌ی کریستوفر نولان/ ۲۰۰۸] [۳] از جمله آثاری باشد که صاحب صحنه‌های کم‌نظیرِ اتومبیل‌رانی‌اند.

پایان راننده فوق‌العاده است و کاملاً با سلیقه‌ام در چگونه تمام کردنِ فیلم‌های دزدوُپلیسی، سازگار! مطمئناً انتظار ندارید که پایان‌بندی را لو بدهم(!)، پس قضاوت‌اش بماند برای هر زمان که خودتان فیلم را دیدید. چنانچه به درایو -و نظایرش- علاقه‌مندید، برای تماشای این پدرجدّ مهجورش دست‌دست نکنید تا دقیقاً پی ببرید ضرب‌المثل "دود از کُنده بلند می‌شود" یعنی چه! راننده تریلری دستِ‌کم گرفته شده است که تماشایش -در اسرع وقت- را برای عشقِ‌سینما‌ها از نان شب واجب‌تر می‌دانم!

 

پیمان عباسی‌نیا

دو‌شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۴

 

[۱]: Mercedes-Benz W114.

[۲]: فیلیپ اچ. لاتروپِ فقید.

[۳]: برای مطالعه‌ی نقد شوالیه‌ی تاریکی، کلیک کنید بر لینکِ «شاهکاری برای زمانه‌ی ما»؛ منتشره در پنج‌شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۳، پرده‌ی سینما.

 

 

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"


 تاريخ ارسال: 1394/2/7
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>اصغر بهداروند:

این فیلم خیلی خوبه خیییلییی خوبه. به هرکی ندیده توصیه میکنم حتما حتما ببینه و لذت یه فیلم واقعی رو ببره. راننده یکی از شاهکار های هرگز تکرار نشده ی سینمای جهانیه!

13+0-

دوشنبه 7 ارديبهشت



>>>Ali.n:

اونیل یه عجوبه س اینجا! بلکمم بیشتر! عالی ظاهر شده! از تمام امکانات فیزیکش استفاده کرده!

13+0-

دوشنبه 7 ارديبهشت



>>>ma:

خسته نباشید،از زحماتتون ممنون!

13+0-

دوشنبه 7 ارديبهشت



>>>gigolii:

=)

15+0-

دوشنبه 7 ارديبهشت



>>>یه نفر:

ایزابل آجانی در ۲۷ ژوئن ۱۹۵۵ در پاریس متولد شد. پدرش الجزایری و مادرش آلمانی بود. در دوازده سالگی برنده یک جایزه دکلمه شد و از آن پس روی صحنه می رفت. برای نخستین بار در سن چهارده سالگی (۱۹۶۹) وقتی شاگرد مدرسه بود، جلوی دوربین رفت و کارنامه سینمایی اش با بازی در یک فیلم کودکان به نام غرغروی کوچولو شروع شد که در ایام تعطیلات تابستانی تحصیلی، در آن به ایفای نقش پرداخت. ایزابل آجانی حرفه بازیگری را از صحنه تئاتر شروع کرد و نخستین بار در سال ۱۹۷۰ تحت هدایت روبر حسین روی صحنه تئاتر شهر نیس رفت و در نمایشنامه خانه برنارد آلبا، اثر فدریکو گارسیا لورکا، بازی کرد. در سن هفده سالگی (۱۹۷۲) پس از فیلم فوستین و تابستان زیبا که در آن همراه دیگر هنرپیشه هم نسل خود ایزابل هوپر ، ایفای نقش داشت و در حالی که آموزش کلاسیک بازیگری ندیده بود، به عضویت کمدی فرانسز درآمد و منتقدان به ستایش وی پرداختند و از این رو وی از معدود بازیگران تئاتر فرانسه است که علی‌رغم فقدان تحصیلات آکادمیک در رشته هنرهای نمایشی، موفق شد به عضویت این نهاد بسیار معتبر در آید. با ایفای نقش در اجراهایی از نمایشنامه های مولیر، فدریکو گارسیا لورکا و ژان ژیرودو به شهرت رسید و کارنامه تئاتری اش را ساخت. آغاز فعالیت بازیگری اش نیز در تلویزیون با فیلم زاز فلامان (روبر واله) در سال ۱۹۷۲ بود و بعد نیز بدون تحصیلات آکادمیک در رشته های هنرهای نمایشی به اتفاق برنار بلیه در اجرای کمدی فرانز در اقتباسی تلویزیونی از مدرسه زنان ، اثر مولیر به کارگردانی ریمون رولو ظاهر شد که به مناسبت سیصدمین سالگرد این نمایشنامه نویس بزرگ فرانسه برگزار می شد. سپس در نمایشنامه ای به همین نام اثر ژیرودو در نقش شخصیت اوندین ظاهر شد. از آن به بعد فعالیتش را در سینما متمرکز کرد و بخاطر نقش دختر جوان در فیلم سیلی ( با شرکت آنی ژیراردو و لینو وانتورا) به عنوان خوش آتیه ترین بازیگر زن، جایزه سوزان بیانکنی را از آن خود کرد. از طرف کمدی فرانسز به او پیشنهاد یک قرارداد بیست ساله شد. اما او در عوض به پیشنهاد فرانسوا تروفو که او را برای بازی در نقش اول سرگذشت آدل ه. (۱۹۷۵ (میلادی)) برای شخصیت دختر عاشق و بخت برگشته ویکتور هوگو برگزیده بود، پاسخ مثبت داد و در دنیای سینما نیز به موفقیت و محبوبیت بسیاری رسید و نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن شد و منتقدان فیلم نیویورک نیز جایزه بهترین بازیگری نقش اول زن را به او اعطا کرد و از این جهت وی شهرت بین‌المللی اش را مدیون ایفای این نقش است. برای ایزابل آجانی ، خوش عکسی رمز اصلی موفقیت بوده است. چهره او سوژه بی انتهایی برای انبوهی از عکس ها بوده که همه روی زیبایی توام با اندکی غرابت و کیفیت دست نیافتنی و انگار انتزاعی آن، متمرکز بوده‌اند، با حالت های غیرعادی، اغلب در حال شکلک در آوردن، بدون جنبه های اروتیک و با تأکید بر یک جذابیت کودکانه، انگار همیشه جوان و معصوم و پاک و رؤیایی. این فیزیک مناسب و سینمایی، در فیلمی مثل سرگذشت آدله در نقش خود بسیار خوش می نشیند. در نقش دختر پریده رنگ، لاغر اندام و سودایی ویکتور هوگو که به قول معروف سرش در آسمان ها و پاهایش روی زمین است و جلوی چشم ما از رنج عشقی یک طرفه و چنان رمانتیک که در خور رمان های پدرش است، تحلیل می رود و کارش به سرگردانی و جنون می کشد. معصومیت دخترانه چهره‌اش و طراحی لباس و گریم استادانه، او را در نقش این سیندرلای ناکام قرن نوزدهمی بس متقاعد کننده، نشان می دهد. او جزیی از فضای تاریخی فیلم می شود. او نه یک شمایل خشک و شق و رق تاریخی است و نه یک ستاره معاصر که نتوان در نقش آدم یک قرن پیش تصورش کرد. برای مقصود تروفو ، یک برداشت امروزی از یک سرگذشت دیروزی، کاملاً انتخاب بجایی بود. تروفو از بازسازی یک مستند – شرح حال پرهیز کرد و به آجانی آزادی کامل داد تا روح و ذهن زنی را به نمایش بگذارد که در انزوای مطلق زندگی می کند، می کوشد به وسیله افکارش نجات یابد و در عین حال خاطرات روزانه‌اش را از واقعیت جهان اطرافش به رشته تحریر در می آورد. اجرای نقش آجانی بسیار جذاب و در ارائه خودانگیختگی دختر جوان بسیار موفق بود. ولی تمپوی سست فیلم، ریشه ادبی اش و فقدان آشکار قدرت موشکافی در بازیگری چنین جوان، موجب شد تا آجانی نتواند شخصیتی واقعاً قانع کننده و زنده خلق کند که قادر باشد علاقه ای عمیق در تماشاگر نسبت به سرنوشت تراژیک آدل بوجود آورد. با این وجود، پس از این نقش بلندپروازانه، کارگردان های بسیاری خواهان حضور وی در فیلم هایشان شدند و تا سال ها بعد ستاره سینمای فرانسه و اروپا به شمار می آمد، در حالی که در سینمای امریکا به جایی نرسید. در فیلم مستأجر (۱۹۷۶) ساخته رومن پولانسکی در نقش دختر اسرارآمیزی که نمی‌تواند کمکی به قهرمان روانپریش رومن پولانسکی کند، خوش درخشید. در سال ۱۹۷۷ در فیلم باروکو ظاهر شد. نخستین نقش امریکایی اش در فیلم نوآر راننده (۱۹۷۸) در نقش یار وفادار رایان اونیل در ماجراجویی های کینه ورزانه‌اش، چندان جالب توجه نبود. با وجود حضور در فیلم هایی چون مستأجر و راننده به دام وسوسه ستاره بین‌المللی شدن نیفتاده و عمدتاً در فرانسه باقی‌مانده است. فیلم ویولت و فرانسوا (۱۹۷۷) و فیلم نوسفراتو (۱۹۷۹) که تفسیر هرتزوگ بود بر اثر کلاسیک مورنا و فیلم خواهران برونته (۱۹۷۹)، هیچ امکانی برای بروز کیفیات استثنایی آجانی بازیگر بوجود نیاوردند . درواقع تمامی این فیلم ها و حتی فیلم کوارتت (۱۹۸۱)، فقط به کیفیات استتیک و فتوژنیک وی تأکید داشتند. اما بعد از چندی آجانی به بلوغ بازیگری اش رسید. در اوایل دهه ۱۹۸۰، به نظر می رسید که وی به آرامش و قراری دست یافته و در مقابل دوربین اعتماد به نفس نشان می داد. در فیلم سراپا شور و شوق ( ۱۹۸۲ ) بخوبی توانست در مقابل ایو مونتان عرضه اندام کند. در دهه هشتاد که مطلقاً ارتباطمان با تصویر سینمایی او قطع شده، در مجامع سینمایی فرانسه جایزه باران شده است و چنانکه پیداست ستاره اقبالش روز به روز درخشانتر می شود. هرچند در اینجا تصویر ذهنی او پیوندی ناگسستنی با پرتره آدل هوگوی سراسیمه، خجالتی، بی کس و کار و تنها یافته است، که اسیر احساسات خود، به باقی دنیا و واکنش هایشان بی اعتنا است. در بقیه فیلم ها هم او خصائص یک انتلکتوئل منزوی و دور از دسترس را بروز می دهد . گویی قرار است جانشینی اسلاف خود در سنت ستاره زن / شمایل ملی در فرانسه شود که قبلاً آن را تجربه کرده‌اند. در سال ۱۹۸۱ میلادی برنده جایزه بهترین بازیگری سزار و جایزه جشنواره کن برای فیلم زیر سلطه و نیز برنده جایزه جشنواره کن برای فیلم گروه چهار نفره شد. در این سال همچنین فیلم تسخیر (آندره ی زولاوسکی) وی را برنده جایزه نخل طلا بهترین بازیگر زن را از جشنواره کن و نیز جایزه سزار بهترین بازیگر زن شد و فیلم کوارتت (جیمز آیوری) برایش نخل طلا بهترین بازیگر زن را از جشنواره کن به ارمغان آوردند. فیلم مدار مرگبار در سال ۱۹۸۳ میلادی استعداد آجانی به عنوان بازیگر را تردیدناپذیر کرد. وی توانست غنایی در شخصیت پردازی عرضه کند که تا قبل از آن هرگز امکان بروزش را نیافته بود و در همین سال، نقش آفرینی اش در قالب دختری تباه شده که در پی راز تولدش است در ساخته ژان بکر، یک تابستان مرگبار، ستایش منتقدان و تماشاگران را در پی داشت. فیلم در جشنواره کن آن سال عرضه شد و علی‌رغم نظرهای ضد و نقیضی که برانگیخت، آجانی را صاحب دومین بهترین بازیگری جایزه سزار کرد. دیگر همگان ایزابل آجانی را به عنوان بازیگر زن پذیرفتند. در فیلم کامیل کلودل (سال ۱۹۸۷)، در نقش مجسمه سازی که دلباخته هنر و جسارت اوگوست رودن (با بازی ژرار دو پارادیو) است، بازی باشکوهی ارائه داد و توانست نقش پیچیده زن نیمه هنرمند- نیمه مجنون را به زیبایی هر چه تمامتر ایفا کند و برنده جایزه بهترین بازیگری سزار و جایزه بهترین بازیگری خرس نقره یی جشنواره برلین و نیز نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن برای این فیلم شد. در فیلم ملکه مارگو(سال ۱۹۹۴ میلادی) با اینکه تقریباً چهل ساله بود، چنان جوان و ملیح جلوه کرد که گویی گذشت زمان بر او کوچکترین تأثیری نگذاشته است. نقش شخصیت متناقض و پر از ظرافت مارگو را با آن همه روابط پیچیده با برادران، شوهر و محبوبش، جز آجانی بازیگر دیگری نمی توانست بر پرده به تصویربکشد و برای همین فیلم برنده جایزه بهترین بازیگری سزار شد. آجانی به زعم اغلب منتقدان سینما و تئاتر، پدیده نسل خودش و، حداقل طی سه دهه آخر قرن بیستم، مهم ترین بازیگر زن پرده و صحنه فرانسه بود. بخصوص به خاطر ایفای نقش کوچکترین دختر ویکتور هوگو که در پی عشق افسری انگلیسی کارش به جنون می کشد، غیرعادی ترین شخصیت زن سینمایی پس از ژان مورو خوانده شده است. او معجونی است از ملاحت، اقتدار، مدرنیسم و کلاسیسم. دیوید تامسن او را مناسب ترین بازیگر برای ایفای نقش سارا برنار می داند و معتقد است در لباس هر دوره ای، تماشاگر را وادار می کند دنیای آن دوره را جوری باور کند که گویی در زمان حال می گذرد. ایزابل آجانی را به دلیل بلندپروازی و تبلیغاتی که در اطراف خود به پا کرده، یک ستاره ذاتاً فرانسوی می شناسند. زندگی شخصیویرایش وی دارای دو پسر است که یکی از برونو نویتن (فیلمبردار و کارگردان) به نام بارنابه نویتن (آهنگساز) است و دیگری از دانیل دی لوییس (بازیگر ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۴) می باشد.

15+0-

دوشنبه 7 ارديبهشت



>>>یه نفر:

ایزابل یاسمین آجانی (به فرانسوی: Isabelle Yasmine Adjani) (زادهٔ ۲۷ ژوئن ۱۹۵۵) هنرپیشهٔ فرانسوی است. آجانی از آغاز فعالیت هنری‌اش در دههٔ ۱۹۷۰ میلادی تاکنون در بیش از ۳۰ فیلم سینمایی نقش‌آفرینی کرده و تابه‌حال ۴ جایزهٔ سزار[۱] دریافت کرده‌است. او همچنین تابه‌حال ۲ مرتبه نامزد دریافت جایزهٔ اسکار بهترین بازیگر زن بوده‌است.

15+0-

دوشنبه 7 ارديبهشت



>>>یه نفر:

بروس مک‌لیش درن (انگلیسی: Bruce MacLeish Dern؛ زاده ۴ ژوئن ۱۹۳۶) یک بازیگر اهل ایالات متحده آمریکا است. وی از سال ۱۹۶۰ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بوده‌است. از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است می‌توان به مارنی، هیولا، جنگوی آزادشده، بازگشت به وطن، آخرین مرد مقاوم، نبراسکا و مگر آنها اسب‌ها را خلاص نمی‌کنند؟ اشاره کرد.

15+0-

دوشنبه 7 ارديبهشت



>>>یه نفر:

رایان اونیل (انگلیسی: Ryan O'Neal؛ زاده ۲۰ آوریل ۱۹۴۱) یک هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا است. از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است می‌توان به پلی در دوردست، بری لیندون، داستان عشق اشاره کرد.

15+0-

دوشنبه 7 ارديبهشت



>>>یه نفر:

والتر هیل (انگلیسی: Walter Hill؛ زادهٔ ۱۰ ژانویهٔ ۱۹۴۲) یک کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس تهیه‌کننده فیلم اهل ایالات متحده آمریکا است. وی از سال ۱۹۶۸ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بوده‌است.

15+0-

دوشنبه 7 ارديبهشت



>>>سین:

♧Khob bod! Mamnono mochaker♧

15+0-

دوشنبه 7 ارديبهشت



>>>jim:

Good $ Good $ Thanks $ Thanks my dear $ Great $ Good luck dear

15+0-

دوشنبه 7 ارديبهشت



>>>زینب کریمی:

سلام و عرض ادب. خدا قوت! در برابر این نقد منسجم و خواندنی چیزی نمی‌توان گفت جز: عالی بود، حرف نداشت، بی‌نظیر بود... تیتر بسیار خوبی انتخاب کرده‌اید! تبریک می‌گویم. از پیشنهاد فیلم‌تان متشکرم و برای‌تان آرزوی سلامتی و پیروزی دارم. قلم‌تان سبز و در پناه خدا، موفق باشید.

15+0-

دوشنبه 7 ارديبهشت




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.