پیمان عباسینیا
هر پنجشنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
Good Will Hunting
كارگردان: گاس ونسنت
فيلمنامه: مت دیمون و بن افلک
بازيگران: مت دیمون، رابین ویلیامز، بن افلک و...
محصول: آمریکا، ۱۹۹۷
زبان: انگلیسی
مدت: ۱۲۷ دقیقه
گونه: درام
بودجه: ۱۰ میلیون دلار
فروش: بیش از ۲۲۵ میلیون دلار
درجهبندی: R
جوایز مهم: برندهی ۲ اسکار و کاندیدای ۷ اسکار دیگر، ۱۹۹۸
■ طعم سینما - شمارهی ۱۰۶: ویل هانتینگ خوب (Good Will Hunting)
گاس ونسنت از سینماگران محبوبام نیست؛ فیلاش که اصلاً حالام را بههم میزند، با این حساب حتی میتوانم بگویم از ونسنت بدم هم میآید! پس لابد میپرسید چرا ویل هانتینگ خوب را برای شمارهی ۱۰۶ طعم سینما انتخاب کردهام؟! اگر به وجود چیزی تحت عنوانِ دهانپرکنِ "سینمای گاس ونسنت" باور داشته باشید؛ ویل هانتینگ خوب کمتر ونسنتی است، حوصلهسربر نیست و مهمتر این که یک رابین ویلیامز دارد که در اوج است و دیگر دستنیافتنی.
ویل هانتینگ خوب داستان جوانی ۲۰ ساله بهنام ویل (با بازی مت دیمون) است که بهنحوی خودویرانگرانه سعی دارد نبوغ باورنکردنیاش در ریاضی را نادیده بگیرد و خودش را با کارهای پیشِپاافتاده و معمولی سرگرم کند. استاد برجستهی ریاضیات، پروفسور لامبو (با بازی استلان اسکارسگارد) از همکالجی قدیمیاش دکترِ روانشناس، شان مکگوایر (با بازی رابین ویلیامز) میخواهد تا ویل را سرِ عقل بیاورد.
حُسن غیرقابلِ انکار ویل هانتینگ خوب زود رفتناش سراغ اصل مطلب است، امتیازی که البته از فیلمنامه میآید و ربطی به کارگردان ندارد. بیخود نبوده است که آکادمی، اسکار بهترین فیلمنامهی اورجینال سال را به دیمون و افلکِ تازه از گرد راه رسیده داده. اگر دستِ خودِ ونسنت بود، احتمالاً ویل هانتینگ خوب را هم مثل فیل (Elephant) [محصول ۲۰۰۳] از دقیقهی ۵۰ بهبعد شروع میکرد! وقت تماشای ویل هانتینگ خوب گذشت زمان، دغدغهی مخاطب نیست چرا که چندان حساش نمیکند. لطفاً دچار سوءتفاهم نشوید! از ویل هانتینگ خوب و فیلمنامهی آن بهمثابهی شاهکاری بیبدیل حرف نمیزنم کمااینکه ویل هانتینگ خوب در بخش بهترین فیلمنامه [بهجز کمی تا قسمتی: شبهای بوگی (Boogie Nights) برترین ساختهی پل تامس اندرسون] رقبای قدری نداشت.
استلان اسکارسگارد نقش یک پروفسور کلیشهای را بدون خلاقیت اما استاندارد بازی میکند. مینی درایور و بن افلک هریک در سکانسهای مشترکشان با مت دیمون، مکملهایی قابلِ تحمل و باورپذیرند. دیمون هم درخشان که نه ولی خوب است و حضورش بر پرده آنقدر باکیفیت هست که تماشاگر به سر درآوردن از آخر و عاقبت ویلِ نابغه علاقهمند شود و حتی گاهی با او همذاتپنداری کند. اما شما هم حتماً با نگارنده همعقیدهاید که برگ برندهی فیلم از بُعد بازیگری، نقشآفرینیِ شاخص و اسکاربُردهی رابین ویلیامز است که بهواسطهی مرگ شوکهکنندهاش حالا انگار دوستداشتنیتر و دلنشینتر از قبل بهنظر میرسد.
ویل هانتینگ خوب از دیالوگهای فوقالعاده تأثیرگذاری بهره میبرد که برخلاف روال معمولِ اینطور فیلمها، هیچکدامشان از دهان شخصیت اصلی خارج نمیشوند! اغلبِ این دیالوگها را از زبان آقای ویلیامز میشنویم و یکی را هم از چاکی (با بازی بن افلک): «هر روز میام خونهت، سوارت میکنم و میریم بیرون، یه چیزی میخوریم، یه کم میخندیم، خودش کلی کیف داره... میدونی بهترین ساعتِ روز من کِییه؟ تقریباً همون ۱۰ ثانیهاییه که از سر خیابون، میپیچم تا برسم در خونهی تو، چون فکر میکنم شاید برسم اونجا، دَرو بزنم و تو اونجا نباشی. بدون خداحافظی، بدون قولوُقرار، تو فقط رفتی...» (نقل به مضمون)
ویل هانتینگ خوب فیلمی ساختارشکن نیست بلکه بیشتر کلیشهای است ولی نه از نوع آزاردهندهاش. کلیشهای بودن و مطابق الگوها عمل کردن الزاماً و همیشه بد نیست. اجازه بدهید منظورم را با مثالی روشن کنم؛ کمدی-رُمانتیکها از دیرباز دستورالعملی یکسان دارند: ۱- ملاقات اولیهی زن و مرد و جوانه زدن دلدادگی بینشان، ۲- گسستی گریزناگذیر و صدالبته گذرا، ۳- از میان برداشته شدن مصائب و وصل دو دلداده. دهها فیلم درستوُحسابی طبق همین الگوی کلیشهای دیدهایم، لذت بردهایم و هیچوقت هم فکر نکردهایم تماشاگر فیلمی سطح پائین هستیم. ویل هانتینگ خوب نیز بر الگویی آشنا و کلیشهای استوار است که آمریکاییها استاد ساختناش هستند [و ما بلد نیستیم] کلیشهی شکل گرفتن یک رابطهی عمیق و جذاب انسانی بین دو آدم بیربطی که در ابتدا بهنظر میرسد هرگز امکان ندارد با همدیگر جور شوند. این دو نفر در ویل هانتینگ خوب، شان و ویل هستند.
چنتهی ویل هانتینگ خوب از لحظات بهیادماندنی خالی نیست؛ مثلاً بهخاطر بیاورید نحوهی آشنایی ویل و اسکایلار (با بازی مینی درایور) را در بار یا اولین دیدار ویل با شان و همچنین دومین ملاقاتشان را کنار دریاچه. ولی بهنظرم سینماییترین بخشهای ویل هانتینگ خوب همان ۱۵ دقیقهی پایانیاش هستند؛ در این دقایق، تصویر است که حرف اول را میزند و فیلم کمتر در بندِ دیالوگ و کلام است. شخصاً شیفتهی پلان سادهی آخر هستم که از بالا اتومبیل دربوُداغانِ قرمزرنگِ ویل را میبینیم که تکوُتنها در جاده به سوی کالیفرنیا [و دختره] پیش میرود. اگر هنوز جواب سوالِ نخست [چرا ویل هانتینگ خوب؟] را نگرفتهاید، باید بگویم فقط علاقه به همین یک نمای ۴ دقیقه و ۳۰ ثانیهای کفایت میکرد تا مجاب شوم دربارهی فیلم بنویسم.
سپردن کارگردانی فیلمی مثل ویل هانتینگ خوب به گاس ونسنت یکی از عجایب روزگار است! انتخاب فیلمسازی که فیلمهای پوچ و کسالتبارِ [به قول خودمان] جشنوارهای بعضاً همراه با اشارات آشکار و نهان به تمایلات همجنسخواهانه میسازد، عجیب نیست واقعاً؟! فیلمنامهی ویل هانتینگ خوب پتانسیلاش را داشته تا شاهد صحنههای پرحسوُحال و هیجانانگیزِ بیشتری [از آنچه که هست] باشیم. ویل هانتینگ خوب گرچه بهلحاظ ریتم و جذابیت، در قیاس با مشهورترین ساختهی ونسنت فیل یک شاهکار بهحساب میآید(!) اما [از همین دو منظر] فیلم یکدستی نیست و دارد لحظاتی که از نفس میافتد و کسالت و سردیِ سایر آثار ونسنت را تداعی میکند.
با همهی این تفاسیر، معتقدم شیوهی کارگردانیِ عاری از شوروُحال بهاضافهی سرما و رخوتِ ویژهی فیلمهای ونسنت [که دربارهاش حرف زدم] ویل هانتینگ خوب را دچار تناقض جالبی کرده است. ویل هانتینگ خوب قرار بوده بازتابدهندهی آن "رؤیای آمریکایی" (American Dream) معروف باشد اما در فیلم، مسئلهی نبوغ ویل و اعتلای او به حاشیه رانده میشود و سرآخر تنها چیزی که از ویل هانتینگ خوب بهیاد میماند، پیوندی انسانی است که میان او و روانشناسِ غیرمتعارفاش پا میگیرد. بهنظرِ نگارنده، اتفاق مذکور باعث شده تا ویل هانتینگ خوب برای تماشاگر غیرآمریکایی نیز جذاب باشد که این هم دلیل دیگری برای انتخاب این فیلم خاص از گاس ونسنت است.
ویل هانتینگ خوب بهترین فیلم ونسنت است چون کمتر از بقیه، ونسنتی است! و در عین حال [در مقایسه با فیلمهای هممضمونِ همدورهاش، بهعنوان مثال: اگه میتونی منو بگیر (Catch Me If You Can) ساختهی سال ۲۰۰۲ استیون اسپیلبرگ] از رؤیای آمریکایی [که شاید بعضی وقتها تحملاش برایمان مشکل باشد] فاصله گرفته است زیرا خواهناخواه مؤلفههای سینمای ونسنت داخلاش ورود پیدا کردهاند.
پیمان عباسینیا
پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|