امید فاضلی
بعضی وقت ها چیز هایی یادم می آید که هیچگاه تلاشی برای به خاطر سپردنشان نکرده بودم. اما امروز به ناگاه به سراغم آمدند. صبح خیلی زود است. من پشت سر پدرم چسبیده به در هستم. شش سال دارم. آرام آرام چشم هایم را با زمی کنم. هنوز هوا روشن نشده است. عطر درختان سنجد مالیخولیایی دارد... همه چیز در هاله ای از رنگ آبی غوطه ور است. از پخش پیکان سبز رنگ مغز پسته ای مان، زنی در حال خواندن است. گروه کر گاهی همراهی می کنند. ساز همراهی کننده ویولن است. به سختی می توانم سازهایش را تفکیک کنم. گروه می نوازد. کر همراهی می کند از لابلایش قانون زنی با امساک فراوان مضراب می زند.... در رنگ آبی غوطه ور می شوم. پیکان سبز رنگ لابلای کوه ها می خزد.
قبل ترها زن ها به مردها اعتقاد بیشتری داشتند. این را از عکس های دسته جمعی دهه پنجاه می توان به روشنی فهمید. شاید از مقام و منزلتی که برادرها و پسر عموها داشته اند. و شاید با زیرکی وانمود به این اعتقاد می کرده اند. اما حالا دیگر آنچه داریوش مهرجویی در فیلم های خاندانی اش نشان می دهد گم شده است. اصلاً گویا خاندانی نمانده...
در عکس چهارمین نفری بعد از مادرم. کنار مادرم خاله جانت ایستاده. عموجان کنار پدرم، با آن لباسهایی که گویی فقط شادی را می شناخته اند و جوانی. چشم هایت بسته است، پلک زده ای و من همیشه حسرت این را می خورم. در عکس هر کس عاشقی اش را مدیون کسی است. پدرم، مادرجانم. عموجان، زن عمو خانم. بزرگ بودند و عاشقی را قدر می دانسته اند و ما نخودی های مابینشان. من با آن یقه های انگلیسی... شادی در عکس موج می زند. همه هنوز مست بودن هم اند.
سال نو در راه است. اما هیچ چیز برایم شیرین تر و انرژی بخش تر از جمع نیست. آنجا که پاساژها پر می شود از آدم های نو نوایی که همه حالشان خوب است. خیابان هایی که تابلو های همه مغازه هایشان نئون است. مهمانی های این سر تا آن سری. نسبت های عمیق فامیلی. گروه کرهایی که با هم نوایی ویولن ها همراه خواننده می شوند. کافه های قدیمی فیلم های فارسی.
پایان آهنگ است صدا آرام تر و آرام تر می شود. تراک بعدی در راه است... لابلای کوه ها می خزیم....
امید فاضلی
نوروز 1394
در همین رابطه، بهاریههای دیگر نویسندگان سایت پرده سینما را در نوروز ۱۳۹۴ بخوانید:
با شماست که جهان پرتصویر میشود - محمد آقازاده
امان از لحظهی تحویل سال! - پیمان عباسی نیا
نامه در مه - سعید توجهی
من و شلاقهای پنبهای عمو - محمد جعفری
درختان بهار دارند، من هم - سیدهادی جلالی
مگر میشود زیبایی را اشتباه گرفت؟ - نغمه رضایی
چشماندازی روشن - مرتضی شمیسا
مثل بارانی که میبارد و نمیبارد - فهیمه غنینژاد
مالیخولیای سنجد - امید فاضلی
بهار مطلوبام چه روزی است وقتی جای تو خالی است؟ - کاوه قادری
ثانیهشماری برای حال خوب بهار - زینب کریمی (اَور)
روزهای خوشی در راه است... - رضا منتظری
بیا و روشن کن! - محمدمعین موسوی
گوشوارههای نخی - آذر مهرابی
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|