بهروز رادمان
انیمیشن همیشه محبوب تماشاگران سینما بوده و خواهد بود. طرفداران آن تنها کودکان و نوجوانان نیستند، بلکه بسیاری از بزرگسالان نیز بیننده پروپا قرص این ژانر سینمایی هستند. با نگاهی به اکثر انیمیشن ها می توان این نکته را دریافت که بیشتر آنها حاوی یک پیام اخلاقی هستند و تمام داستان نیز حول همان پیام می چرخد. آن پیام را می توان در قالب جمله ای بیان کرد. به طور مثال:
ماشین ها: برای رسیدن به خوشبختی نیازی نیست با سرعت به انتهای جاده برسیم. لذت بردن از خود جاده (زندگی)خوشبختی است.
بالا: هیچ وقت برای تحقق رویا دیر نیست و نباید نا امید شد.
داستان اسباب بازی: رفاقت و دوستی بهترین چیز است و هرگز پشت دوستت را خالی نکن.
وال ای: حقیقتی بزرگ است که روبات ها هم می توانند عاشق شوند.
در جستجوی نمو: بسیار سفر باید کرد تا پخته شود خامی.
شرک: زیبای در درون است نه ظاهر.
کونگ فو پاندا: حتی اگر استعداد نداشته باشد با تلاش و کوشش توانایی هر کاری را خواهید داشت.
در انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنید نیز یک پیام وجود دارد: علم بهتر از قدرت است.
داستان انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنید درباره گروهی از وایکینگ ها است که زندگی خوبی دارند، ولی تنها مشکل آنها اژدها ها هستند که همیشه مشغول پیکار با آنانند. قوی ترین وایکینگ ها و رئیس آنها پسری دارد که بر خلاف آنان بسیار لاغر و نحیف است و بر خلاف آرزویش که تبدیل شدن به کسی مثل پدرش است، اصلاً استعدادی در کشتن اژدها ندارد. او در حادثه ای با اژدهایی آشنا می شود و اطلاعاتی زیادی در مورد آن ها به دست می آورد، با علم خود آنها را مهار می کند و ... وایکینگ ها و اژدهاها شناخت درستی از هم ندارند، و همین باعث خونریزی بین آنها شده است. ولی وقتی قهرمان داستان شروع به شناخت در مورد آنها می کند و این شناخت او را به علم در مورد اژدها می رساند، موفق می شود به سادگی آنها را رام کند. کاری که دیگر وایکینگ ها با جنگ و خونریزی و .... در مدت سال های طولانی نتوانسته بودند انجام دهند. داستان این را نیز بیان می کند که قضاوت از روی خشم یا ترس نمی تواند درست باشد و ما زمانی می توانیم قضاوت کنیم که نسبت به کسی یا چیزی شناخت داشته باشیم. همان طور که بر خلاف تصور همه ی وایکینگ ها و کاملاً بر خلاف آن چیزی که آنها تصور می کردند، اژدهای «خشم شب» نه تنها مرگبار نبود بلکه دوست داشتنی هم بود.
در انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنید یک نکته ی جالب توجه وجود دارد که قبل از بیان آن باید توضیح مختصری در مورد انیمیشن داد. اگر بخواهیم دو کشور قطب سینمای انیمیشن را نام ببریم، باید نام امریکا و ژاپن برده شود. البته انیمیشن های خوبی از دیگر کشور ها (مجارستان و سوئد ....) نیز در سینما وجود دارد، ولی اکثر انیمیشن های معروف و قوی متعلق به این دو کشور هستند. بسیاری کارتون های معروف نیز ساخت کشور ژاپن هستند. انیمیشن هایی دو بعدی که معمولاً صمییت خاصی دارند و هنوز هم لذت بخش هستند. کشور ژاپن از سال های دور تا بیست سال پیش حرف اول انیمیشن سازی را در دنیا می زند، ولی رفته رفته در دهه 1990 امریکا به ژاپن نزدیک شد و با پیشرفت های کامپیوتری که به دست آورد توانست به لحاظ ساخت و ظاهر خارق العاده تولید کند. با این همه انیمیشن هایی ژاپنی همچنان به لحاظ مضمون حماسی تر بودند.
در اواخر دهه نود کم کم تولیدات کشور ژاپن به سمت موضوعات فلسفی و پیچیده گرایش پیدا کرد و مخاطب اصلی انیمیشن های آنها فقط بزرگسالان شدند. به نظر می رسد آنها فیلم های بزرگسالانه شان را در قالب انیمیشن می سازند. برای نمونه می توان از سری انیمیشن روح در پوسته 1 تا 3 نام برد، که فهمیدن اصل موضوع آن برای بزرگسالان سخت است، چه برسد به کودکان و نوجوانان که مشتری اصلی انیمیشن ها هستند.از طرفی خشونت در انیمیشن های ژاپنی هم در فیلم ها و هم سریال ها نیز بیشتر شده است ( به عنوان نمونه سریال انیمیشنی دفترچه مرگ با این که جذاب است ولی مطلقاً برای کودکان و نوجوانان مناسب نیست. همچنین می توان به انیمیشن افسانه کین شن اشاره کرد که انیمیشن زیبایی است، ولی صحنه های خونریزی زیادی دارد. همین طور افرو سامورائی و ....)
به همین خاطر در سال های اخیر بر خلاف گذشته ها کمتر سریال های و فیلم های ژاپنی دوبله می شود... البته کارهای هایو میازاکی استاد بزرگ انیمیشن سازی را باید جدا کرد (سازنده انیمیشن هایی نظیر: پونیو، قلعه متحرک هاول، شهر اشباح، مونونوکه و ...).
امریکایی ها بر خلاف ژاپنی ها، همانند گذشته هنوز مخاطب اصلی انیمیشن هایشان را کودکان و نوجوانان قرار می دهند و در کنار آن البته نیم نگاهی هم به مخاطب بزرگسال دارند. چون به هر حال فرزندان به همران والدینشان به سینما می روند و برای فروش نباید پسند والدین نادیده گرفته شود. برای همین آنها کمی از رقیب خود خصوصاً در بازار جهانی فاصله گرفته اند. با وجود این که پیام های اخلاقی خوبی را برای کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان داشتند ولی اشکال خیلی از ان انیمیشن ها این است که به اندازه ی کارتون های قدیمی مثل بابا لنگ دراز یا چوبین و ... صمیمی نیستند.
دیگر نکته قابل اشاره در انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنید این است که کارگردانان سعی خود را کرده اند که هم به لحاظ ساختاری کارشان جدید باشد و هم در کنار آن گرما و صمیمیت کارتون های گذشته نیز در اثرشان حس شود. آنها نمی خواسته اند تنها انیمیشنی به لحاظ تکنیکی چیره دستانه را به همراه تبلیغات قوی روانه بازار کنند. نگاه آنها خیلی هنری تر بوده و همین نوع نگاه باعث ارزشمند تر شدن فیلم شده است. داستان چگونه اژدهای خود را تربیت کنید راحت و سر راست است و پیچیدگی خاصی ندارد. طنز در آن وجود دارد، خیلی خشن نیست، خیلی هم پاستوریزه و خسته کننده نیست، و به راحتی اعضای یک خانواده در کنار هم می توانند از آن لذت ببرند. چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم هم در بین تماشاگران و هم منتقدین مورد استقبال خوبی قرار گرفت و توانست امتیاز خوبی را به دست آورد. کارگردانان این انیمیشن مایکل ساندرز و دین دبولیز هستند. ساندرز نویسنده کارتون های نظیر شیر شاه و مولان بوده است. آنها موفق شده اند یکی از انیمیشن های موفق یک سال جاری را بسازند و فیلم آنها به احتمال قوی در اسکار پیش رو، در کنار انیمیشن داستان اسباب بازی 3 جزو نامزدهای های بهترین انیمیشن خواهند بود. البته شانس داستان اسباب بازی 3 با دو رکوردی که بدست آورد (پرفروش ترین و بهترین انیمیشن تاریخ سینما) خیلی بیشتر است ولی این چیزی از ارزش این انیمیشن کم نخواهد کرد.
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|