پرده سینما

زندگی همه انسانها مثل هم نیست؛ نگاهی به فیلم «127 ساعت» دنی بویل

موحد منتقم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

با این کارگردانی بی نقص و دقیق، دنی بویل باید منتظر بماند که در اسکار امسال صدایش بزنند.

 

پوستر فیلم 127 ساعتموضوع فیلم 127ساعت (127Hourse) نیز مانند فیلمهای قبلی دنی بویل (28روز بعد و میلیونرزاغه نشین) درباره  مثل هم نبودن  سبک زندگی بین انسانها است. این فیلم نشان دهنده زندگی واقعی کوهنوردی به نام آرون رالستون است که در سال 2003 در حین کوه نوردی دستش در صخره ای گیر می کند و به مدت 127ساعت بین صخره ها گیر می افتد. دانشجوی چندکاره جیمز فرانکو که شاعر، بازیگر، کارگردان، نویسنده و در بعضی مواقع یک سوپراستار است به همراه دنی بویل کارگردان فیلم اسکاری میلیونر زاغه نشین با فیلمی ببهره مند از یک داستان به شدت متأثر کننده بازگشته اند که 127 ساعت نام دارد. فیلمی که احساسات شما را به شدت جریحه دار می کند. داستان وافعی آرون رالستون که در سال 2003 در یک کوهنوردی صعب الصعود در ایالت یوتا در حین بالا رفتن از  یک تنگه خطرناک به خاطر افتادن سنگی روی  دستش به مدت 127ساعت در صخره ای گرفتار ماند. ما در فیلم، این 127 ساعت سرشار از زجر و نامیدی بدون آب، و از دست دادن جریان خون، به همراه رویاهایی درباره رهایی از صخره و امکان فرار، و دختران، و شکستن خود برای مواجه شدن با واقعیت (او گستاخانه به کسی نگفت که می خواهد به کجا برود) را می بینیم. پس از پنج روز فریاد برای آزادی و انجام هرکاری برای رهایی خود، او ناامید، و به خاطر خونریزی بسیار، کاملاً سست و بی حال می شود، و تنهاراه فرار را قطع کردن بازوی سمت راست خود می بیند. نتیجه معجزه آسای این ماجرا کتابی به قلم خودش به نام: «بین یک صخره و جای سخت» است، و این کتابی است  که فیلم بر اساس آن ساخته شده است.

فیلم به طرز شگفت انگیزی فرم و محتوا را به هم وصل می کند. اگر شما کتاب را خوانده باشید با خود می گویید «فیلم فقط باید با یک دوربین باشد که از قهرمان داستان فیلم بگیرد و چنین فیلمی حس اسارت بسیار زیادی خواهد داشت.» اما بر خلاف تمامی استدلال ها، خود شما در فیلم جای آرون قرار می گیرید و شما حس تعلیق گیر کردن بین صخره ها را به خوبی درک می کنید و فکر می کنید این خود شما هستید که دست سمت راستتان را قطع می کنید و این خود شما هستید که تنها در بین صخره گیر کرده اید.

همانند فیلم میلیونر زاغه نشین، دوربین در فیلم دنی بویل کار بزرگی برای این فیلم می کند. به او اجازه می دهد به راحتی بین دره ها برود و با آسودگی کامل رویاها و ترس ها و آرزوهای آرون را دنبال کند.

بنابراین دوربین اوست که صبح ها به سمت آسمان می چرخد تا عبور آهسته یک کلاغ که هر روز از آسمان عبور می کند را ببیند، و تلاش او برای پایین آمدن از صخره ها را به تصویر بکشد. (چاقوی کندی که او به بازویش نزدیک می کند) دوربین اوست که چرخش آب یک بطری را که آرون آن را در کامیونش جا گذاشته در دل کویر نشان می دهد. و همچنین یک حس آرزوی فرار را با دیدن تصاویری از خانواده آرون، دیدار دوباره با نامزدش (کلمنسی پوئسی) و همچنین دیدن دو دختر زیبا در حال قدم زنی که شانس دیدین آنها را قبل از گیر افتادنش داشت! در فیلم ایجاد کند. شناخت دقیق دنی بویل از کارکرد دوربین سرچشمه ی چشم انداز های جذاب فیلم و بیرون آمدن از زندان تنگ آرون است. همانطور که با نشان دادن دید یک پرنده، عظمت و سکوت کویر و اطراف آن را به ما می نمایاند.

دنی بویل مزایای تمامی فیلمهای وسترن جان فورد را در فیلم خود  جا داده است. به علاوه او به درون روح شخصیت اصلی داستان نفوذ می کند. بویل همچنین توانسته یک بازی درجه یک از جیمز فرانکو بگیرد. با این کارگردانی بی نقص و دقیق، دنی بویل باید منتظر بماند که در اسکار امسال صدایش بزنند.

فیلم همانند فیلم دور افتاده درباره انسان تنهایی است که در طبیعت گیر کرده و به تنهایی باید راه فراری برای خودش پیدا کند.

127 ساعت ذات یک مرد را به نمایش می گذارد و جیمز فرانکو کسی است که نقش آن مرد که فیلم از زندگی واقعی او الهام گرفته بازی می کند. بازی او شبیه هیچکس در این روزهای هالیوود نیست. بازی حیرت انگیزش حتی شبیه بازی خودش هم نیست. پیچیدگی بازی او قدرت رابرت میچام که به او بازیگری یاد داده است را تداعی می کند. اما چیزی که نقش آفرینی او را به شدت اثر گزار کرده چهره سرحال انگلوساکسون اوست که با هوش زیاد او که در چهره اش نمایان است ترکیب شده!

تجربه های مختلف آرون در این سفر اشاره به لایه های عمیق فیلم دارد. 127ساعت همچنین یک فیلم انتقادی دو پهلو درباره رفتارها و شجاعت های خودنمایانه مردان است! آرون به اندازه کافی شجاع بود تا این سفر کوه پیمیایی را بدون اینکه به کسی بگوید آغاز کند و فیلم نشان می دهد که آرون چه قدر جسور و از خودراضی است. روحیه مستقل آرون به او راه و روش های نامعمول زندگی کردن را یاد داده است. اما همین روحیه مستقل بودن، او را به خطری مرگبار سوق می دهد و فریادها و ناله های او در پایان فیلم که می گوید «من به کمک احتیاج دارم» و انعکاس صدای خودش به خودش به او این پیام را می دهد که خیلی دیر فهمیده است که تنها نمی تواند زندگی کند! شایدهمان صخره ها و کوه های خشک و تنها، و سکوت بی انتهای نماهای فیلم، نماد انسان هایی تنها هستند که در بیابان تنهایی خودگیر کرده اند و آرون هم یکی از همان صخره ها ی تنها است.

این برای آرون یک سرگرمی است. در یک راه پرخطر برای دیدن این مرد ماجراجو که به دل طبیعت بزند به همراه وسایلی  که جان مویر حتی در رویایش نیز نمی توانست چنین تجهیزاتی را تصور کند. کوه نوردی با طناب، قرقره مخصوص کوه نوردی، و ساعت مچی فوق پیشرفته، که ارتفاع سنج دارد. یک لامپ پتزل که بر روی کلاهش نصب کرده است  و یک دوربین! که ممکن بود آخرین لحضات زندگی اش را ثبت کند. این وسایل به آرون  حس گمراه کننده ی امنیت  می دهند. یک حس خود خواهی که در پایان ماجراجویی، کار دستش می دهد تا خودش به عنوان یک فرد مسئولیت پذیر به خودش بقبولاند «این من هستم. آرون! خودت را به یاد بیاور... من این را انتخاب کردم. من تمام چیزهایی را که تا حالا برایم اتفاق افتاده انتخاب کردم» 127ساعت با عمق تمام  و با هوشیاری غیرمنتظره به جنبه های شخصیتی آرون می پردازد. وقتی در پایان فیلم سرانجام آرون از بین صخره ها بیرون می آید تازه می فهمدچه کسی است و ما نیز همینطور!

«برای رسیدن به خودم چه راهی که نرفتم... از همان آغاز به پایانش رسیدم....بی درد بود آغازش... اما اکنون من به این درد عادت کرده ام»

 

توجه: کادر اخطار پایین صفحات صرفاً جنبه تزئینی دارد و مدیر مسئول روزنامه «بانی فیلم» می تواند کما فی السابق بدون ذکر نام نویسنده (آقای موحد منتقم)  یا «سایت پرده سینما» و بدون رعایت حقوق معنوی پدیدآورندگان، صرفاً با اکتفا به کلمه مبهم Cinscreen که معلوم نیست روزنامه، مجله یا شبکه ماهواره ایست، از مقالات سایت پرده سینما در نشریه وزین خود استفاده کند.


 تاريخ ارسال: 1389/8/15
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>فهیمه مرادی:

سلام .من این نقد روامروز تو روزنامه بانی فیلم خوندم.اومدم ازتون تشکر کنم.جمله اخر خیلی جالب بود.

1+1-

دوشنبه 6 دي 1389



>>>حسین:

بیش از 60/70 درصد مطالب مربوط به نقد هالیوود ریپورتر از این فیلم با عنوانThe bottom lineاست........ کلا نقداتون این جوریه من بار اوله که دیدم....

1+0-

دوشنبه 6 دي 1389



>>>حسین:

چرا ننوشتین که منبع مربوط به هالیوود ریپرورتر است آقای منتغم........؟

1+0-

يكشنبه 5 دي 1389



>>>آبرو:

شما هم همه رو ول کردین گیردادین بانی فیلم بیچاره.آبروش رفت!

1+0-

سه‌شنبه 18 آبان 1389



>>>ساسان حمیدی:

به نظرم دنی بویل کارگردان متوسطی است. بعید می دونم این فیلم واقعاً فیلم خوبی باشه.

0+0-

سه‌شنبه 18 آبان 1389



>>>توضیح پرده سینما:

دوست عزیز. نظری سانسور نشده! در مورد این فیلم بخصوص چیزی وجود نداشته که بخواهد سانسور شود! یا مسئول فنی سایت نظری را جا انداخته، یا شما کد امنیتی را صحیح وارد نکرده اید، و یا احتمالاًٌ سیستم فنی سایت و هاستینگ نظر شما را ضبط نکرده. به هر حال پوزش ما را بپذیرید و موفق باشید

0+0-

سه‌شنبه 18 آبان 1389



>>>---:

بابا کم نظرهامو سانسور کنین؟چرا چاپ نمیکنید؟ این توهین به کسی است که نظر میدهد.یک بار نظر فینگلیش دادم چاپ نکردین دوباره دادم ولی چاپ نکردین.چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0+1-

دوشنبه 17 آبان 1389



>>>شاهرخ جنتی:

دنی بویل به نظرم بهترین فیلمش Trainspottingاست.که متاسفانه در نقد فیلم اسمی از ان نام برده نشده.امیدوارم این فیلم بهتر از قبلی باشه.

0+0-

دوشنبه 17 آبان 1389



>>>شاهکار پوستر:

وای خدا عجب پوستری!!!به عمرم پوستری به این خوبی ندیدم.دقیقا بر مبنای موضوع فیلم ساخته شده و مفهموم متوقف شدن زمان را نشان میدهد.اصلا نمیشه توضیحش داد.اینو باپوستر فیلم زندگی شیرین بابازی جواد رضویان مقایسه کنید!!!.اقا ممنون با این پوستری که انتخاب کردی واسه نقدت.حالم خوب شد.

0+0-

دوشنبه 17 آبان 1389



>>>مهدی افشارها:

دوستان عزیز . با اجازتون و با ذکر منبع این مطلب رو در سایت خودم قرار میدم. در ضمن در اون سایت یک سری دیگه از فیلم های روز نقدشون توسط من ترجمه شده و قرار داده شده.امیدوارم بتونیم همکاری متقابل داشته باشیم.ممنون.(عده ای از دانشجویان خبرنگاری و مترجمی زبان) www.naghdefarsi.com

0+0-

يكشنبه 16 آبان 1389



>>>مهرداد:

اونی که میلیونر زاغه نشین ضعیف بود .میدونی فیلم چیه؟

0+0-

يكشنبه 16 آبان 1389



>>>مریم خواجویی:

\\\"انگلوساکسون \\\" یعنی چی؟بابا اقای منتقم زیر دیپلم صحبت کن!

0+0-

يكشنبه 16 آبان 1389



>>>کوهنورد:

سلام .ممنون به خاطر نقدتون.نمیدونم چرا این موضوع رو خوندم یاد اون داستان کوهنورده افتادم .اگه نخوندین این زیر گذاشتم بخونینش خیلی جالبه:: داستان در مورد یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد شب بلندی های کوه را تماماً در بر گرفت و مرد هیچ چیز را نمی دید همه چیز سیاه بود همان طور که از کوه بالا میرفت چند قدم مانده به قله کوه پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط می کرد از کوه پرت شد. در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید. اکنون فکر می کرد مرگ چه قدر به او نزدیک است نا گهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش میان آسمان و زمین معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود و در این لحظه سکوت برایش چاره ای نماند جز آنکه فریاد بکشد خدایا کمکم کن نا گهان صدای پر طنینی که از آسمان شنیده می شد جواب داد: از من چه می خواهی؟ ـــــای خدا نجاتم بده! ــــواقعا باور داری که من می توانم تو را نجات دهم؟ ــــالبته که باور دارم ــــاگر باور داری طنابی را که به کمرت بسته است پاره کن یک لحظه سکوت... و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد. گروه نجات می گویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند بدنش از یک طناب آویزان بود و با دست هایش محکم طناب را گرفته بود.... و او فقط یک متر از زمین فاصله داشت.........

0+0-

يكشنبه 16 آبان 1389



>>>pante:

bebinid toro khoda ina az che kasaee baraye khodeshon ghahraman misazan.ma in hame ghahraman vagheee darim onvaght cinenemae ma oftade daste chanta dalghak!

0+0-

شنبه 15 آبان 1389



>>>میلیونر:

فیلم میلیونر زاغه نشین به نظرم یک فیلم سطحی تجاری بود که خیلی تحویلش گرفتن .امیدوارم این فیلم اینجوری نباشه

0+0-

شنبه 15 آبان 1389



>>>شروین:

سلام.ممنون بخاطر نقد خوبت.ادم نقداتو میخونه حس خوبی بهش دست میده.یه جریان مخفی زیر نقدات در جریانه.دمت داغ!منم مثل این اقای آرون ادم مستقلی هستم .عاشق اینجور کاراکترها هستم

0+0-

شنبه 15 آبان 1389



>>>مبین:

آقا اونجا که نوشتی در اخر فیلم صدا میزنه "من به کمک احتاج دارم"موهای تنم سیخ شد .خیلی جالب بود

0+0-

شنبه 15 آبان 1389



>>>محمد علی ، رامین یا هر چی!:

جمعه شب ها با موحد! خودش فیلمیست بس بلند ! بس سریال!و بس لاست!( چی گفتم!!؟) راستی قضیه بانی فیلم مگه تموم نشد؟ مسعود جان برو سایت impawards.com پوستر فیلمو با اندازه واقعی ببین حال کن! آقا سهیل هر فیلمی جایگاه خودش را دارد و همیطور نظر هر کس ! اره رو قبول ولی پارانرمال جدا فیلم خوبی بود (هم فروش و هم نظر منتقدین مثبت بود) و موحد جان دستت درد نکند! و یادت نره \" تو یک مرد بلند سیاه پوش ....\" رو نقد نکنی ها وگرنه !$%&$#@#$% !

0+0-

شنبه 15 آبان 1389



>>>خشایار:

فیلم ایرانی هم نقد کن داداش موحد!دمت گرم

0+0-

شنبه 15 آبان 1389



>>>مسعود جلیلی:

هرچند که از نقدت یک کلمه هم متوجه نشدم ولی ازاین پوستر فیلم حسابی لذت بردم.خیلی شاهکاره

0+0-

شنبه 15 آبان 1389



>>>سهیل:

اخ جووووووووووووووووووون.نقد 127ساعت! گفتم لابد الان باز میخواین اره8 و پارانورمال اکتیویتی12 رو نقد کنین.ایندفعه فکر کنم اول شدم! همیشه از این فیلمای ارزشمند رو نقد کنید بجای خزعبلاتی مثل "اره".در ضمن اقای منتقم لطفا نظر شخصیتان درباره فیلم را به خواننده نقدتحمیل نکنید!

0+0-

شنبه 15 آبان 1389



>>>محمد2009:

از صبح صدبار سایتتونو رفرش کردم تا ببینم نقد گذاشتین یا نه!من تبلیغشو تو سایت یوتیوب دیدم .فیلمبرداریش که معرکه بود .یادفیلم"خیلی دورخیلی نزدیک "افتادم این جمله اخرکه نوشتین مال کیه؟

0+0-

شنبه 15 آبان 1389




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.