موحد منتقم
نگاهی به فیلم استخوان زمستان به کارگردانی دبرا گرانیک winters bone
وقتی ناتالی پورتمن را در قوی سیاه دیدم از بازی حیرت انگیزش متعجب شدم. ولی خبر نداشتم جفری لارنس 19 ساله در استخوان زمستان بازی ارائه کرده بس حیرت انگیزتر و قویتراز ناتالی پورتمن!
نمیتوانید آن را حس كنید، اما بر چگونگی حس شما تأثیر دارد. نمیتوانید آن را ببینید، اما وقتی به خودتان در آینه نگاه میكنید آنجاست. نمیتوانید آن را بشنوید، اما هر بار كه در مورد خودتان صحبت میكنید حضور دارد. این موضوع مهم و مرموز همان چیزی است که «ری دالی» قهرمان فیلم استخوان زمستان را نجات می دهد و آن چیزی نیست جز خودباوری واعتماد به نفس!
شش سال پس از برنده شدن جایزه «بهترین فیلم» برای مرگ بر استخوان، دبرا گرانیک با شاهکارش به نام استخوان زمستان به جشنواره ساندس برگشت و موفق شد دوباره جایزه «بهترین فیلم» را از آن خود کند.
هر چند وقت یک بار، بر پرده سینماها فیلمی اکران می شود که به قلب و روح شما رسوخ می کند و با صحنه های احساسی و دردناک، شمارا همراه خود می کند. استخوان زمستان یکی از همین فیلم هاست. استخوان زمستان تماشاگرش را در یک زمستان سرد با یک ماجرای پیچیده همراه می کند. دبرا گرانیک کارگردان فیلم با اقتباس از کتاب دنیل وودرل که در سال 2006 منتشر شد، شاهکاری درباره فساد و مشکلات در یک خانواده فقیر، در «بک وود» ساخته است. فیلم تراژدی غم انگیزی از دنیای مدرن است که در آن یک دختر نوجوان، قهرمان داستان می شود. قهرمان های واقعی افرادی نیستند که برون گرا باشند و دائم کار های خودشان را به رخ دیگران بکشند، قهرمانان واقعی کسانی نیستند که نیروهای ما فوق بشر دارند، بلکه آنها افرادی معمولی هستند که با مشکلات و نیاز هایشان روبرو می شوند و بر آنها غلبه می کنند. «ری دالی» یکی از همین قهرمان ها است. و استخوان های زمستان یک فیلم جدی و سنگین در رابطه با انسان های سخت کوش مناطق فقیرنشین است، که دغدغه های حسی و عاطفی آنها را با نوای گیتار اکوستیک و لانگ شات های مهیج از مناظر طبیعی مهیج و پوشیده از برف نشان می دهد.
استخوان زمستان فیلمی در سبک و سیاق رودخانه یخ زده به سمت قسمتهای فقیر جنوبی می رود. جایی که خویشاوندان و قبیله ها، معنایی فراتر از قانون دارند. به جایی می رود که ما باید خودمان مراقب خودمان باشیم نه پلیس و قانون. در دامنه های کوهستان میسوری. جایی که یک دختر 17ساله به نام ری دالی (بابازی نفس گیر جنیفر لارنس) این درس های سخت را آموخته است. او از برادر و خواهر کوچکترش مراقبت می کند. مادرش کاری نمی کند و در اکثر مواقع پریشان خیال است. پدر او که به خاطر مواد مخدر به زندان افتاده، گم شده است. پدر او با گذاشتن سند تنها خانه شان به مرخصی می رود و بعد از آن فرار می کند. طبق قانون خانه آنها باید به دولت برسد. «ری دالی» که نمی خواهد مادر و برادر و خواهر کوچکش در زمشتان سرد، آواره شوند به دنبال پدر می رود تا او را پیدا کند. او می خواهد برادر و خواهرش خوشبخت باشند. در حالی که آنها هم مانند سایر بچه ها بازیگوش و اهل بازی هستند و متوجه نیستند و نمی شوند که زندگی شان وضع مناسبی ندارد. این فیلم به جامعه ای خیره می شود که گذشته ی خود را فراموش کرده است. سؤال بدون جواب این است که چگونه افرادی مثل «ری دالی» در این جور جوامع رشد می کنند و در حالی که چیزی از والدینشان یادنگرفته اند آنقدر قوی می شوند؟ اینگونه افراد زیاد هستند و حتماً شما هم در طول زندگی تان با آنها برخورد کرده اید.
جنیفر لارنس بازی ی ارائه داده که توصیفش بسیار سخت است. یک بازی هیپنوتیزم کننده با نگاه های عمیق و استوار. درست برخلاف سایر هنرپیشه های زن و به همراه یک صدای آرام و فروتن. به محض اینکه جفری لارنس وارد صحنه می شود روح شما درون کالبد «ری دالی» قرارمی گیرد و با او همراه می شود. وقتی ناتالی پورتمن را در قوی سیاه دیدم از بازی حیرت انگیزش متعجب شدم. ولی خبر نداشتم جفری لارنس 19 ساله در استخوان زمستان بازی ارائه کرده بس حیرت انگیزتر و قوی تر از ناتالی پورتمن! بیننده تعجب می کند چگونه دختری 19ساله می تواند چنین بازی بی نقصی ارائه کند. او قطعاً یکی از امید داران کسب جایزه اسکار امسال است.
دیالوگهایی که «ری» برای قوت قلب دادن به برادر و خواهرش می گوید: «من اگه وزن شما دوتا را روی کمرم احساس نکنم گم می شم!» به شدت به القای شخصیت و روح بزرگ «ری دالی» به بیننده کمک می کند.
علاوه بر او، تمامی بازیگران نقش مکمل هم فراتراز انتظار ظاهرشده اند. به خصوص عموی «ری دالی» با بازی جان هاوکس که بازی پرنقوذ و قدرتمندی ارائه کرده است. او نقش یک ادم خمار را بازی می کند ولی کاملا پیچیده تراز ان است که به نظر می رسد.
اینکه «ری» از محیط سخت اطرافش فرار می کند، یا آن را به سادگی قبول می کند سوالی نیست که استخوان زمستان به دنبال جوابش باشد. داستان هرچه جلوتر می رود در باتلاقی از ناامیدی فرو می افتد. اما «ری دالی» امید دارد و باشجاعت در آن قدم می گذارد. فیلم به ما می گوید وقتی که اعتماد به نفس و خود باوری خود را بر اساس آن که و آن چه به راستی هستید -و نه بر اساس موفقیت ها و دست یابی ها، شکست ها وناکامی های خود- بنا می کنید چیزی را در خود خلق می نمایید که هیچ کس و هیچ چیز یارای گرفتن اش را از شما نخواهد داشت.
اسنخوان زمستان فیلمی است با چیزهای متفاوت برای نگاه های متفاوت. شما شاید عنوان یک فیلم «جنایی درام» یا یک «مستند درباره فقر» به فیلم بدهید. ولی من به فیلم لقب یک فیلم «ابر قهرمانی» می دهم، که قهرمان داستان اش از بسیاری از قهرمانان کاغذی شرکت مارول واقعی تر و قوی تر است!
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|