موحد منتقم
قبل از تماشای فیلم با خودم گفتم جف بریجز چگونه می خواهد بازی جان وین را تقلید کند؟ اما دیدم اصلاً جف بریجز شخص دیگری است و جان وین شخص دیگری. جف بریجز برای شخصیت «کاگبرن» خودش، یک شخصیت منحصر به فرد ساخته است. اصلاً فیلم شهامت واقعی بازسازی فیلم جان وین نیست.
ما در زمانه ای قرار داریم که معمولا در توصیف فیلم ها، کارگردانی، بازیگری و فیلمنامه، از کلمات «عالی» و «شگفت انگیز» انگیز استفاده می کنیم. ولی شهامت واقعی را چگونه توصیف کنیم که هم فیلم، هم بازیگران، هم کارگردانی، و هم همه چیزش عالی و شگفت انگیز است؟ دو فیلسوف/کارگردان سینمایی معاصر جوئل و اتان کوئن این بار به بازسازی فیلمی با بازی جان وین که در سال 1969اکران شده رو آورده اند که موفیقت سال های طلایی وسترن را هم در گیشه و هم نزد منتقدان به دست آورده است.
در سال 1968کتاب شگفت انگیزی به نویسندگی چارلز پورتیس منتشر شد که در عرض یک سال بیش از یک میلیون نسخه از آن به فروش رفت. یکسال پس از انتشار کتاب، فیلمی با همان عنوان شهامت واقعی در سال 1969با بازی جان وین افسانه ای اکران شد که اولین و آخرین اسکار جان وین را برای او به ارمغان آورد، و فروش حیرت انگیزی هم در گیشه داشت.داستان فیلم درباره مردمان یک شهر کوچک در غرب قدیم بود. در زمانه ای که هر شهری با یک کلانتر روزگارش را به سامان می رساند. جان وین در نقش «مارشال روبن کابرن» به مثابه یک کلانتر سالخورده و استخوان خرد کرده تمام همت خود را مصروف به بار نشستن یک امید می کرد. او در آخرین سالهای زندگی حرفه ای و شخصی اش تمام اعتبار و آبروی خود را به پای موفقیت و در خدمت یک دختر نوجوان می گذاشت، تا تند بادهای زندگی این دخترک بی نوا، تبدیل به نسیم های بهاری شوند. و در راه رسیدن به این فصل سبز، اگرچه مارشال سالخورده نه ابزار کافی، نه نیروی کافی و نه انگیزه کافی داشت. با این حال خزان روحی او نیز به مانند هر مردی در هر سنی و با هر زخمی، مرهم و درمان خودش را دارا بود. دخترک داستان آنچنان پرانگیزه و پر از صلابت به دنبال حق خود و خونخواهی مسلّم خود بود و چنان به پدر از دست رفته اش می نگریست که کلانتر سالخورده را به همان مرهم خزانش نزدیک می ساخت. همکاری و همیاری این دو باعث می شد زندگی و زمانه برای همه بهتر گردد، دخترک انتقام مرگ پدرش را می گرفت و این درحالی بود که پدری معنوی نیز به دست آورده بود...
از آن سال تا کنون چندین بار این کتاب تجدید چاپ و چند فیلم و سریال دیگر بر اساس آن تهیه شده است. ولی همچنان شهامت واقعی جان وین بهترین اثر ساخته شده از روی این کتاب بود.
حالا 42 سال از آن سال ها گذشته و ژانر وسترن حکم یک بیمار فرو رفته در کما را دارد. هر چند سال یکبار یک فیلم خوبی در این ژانر ساخته می شود و عمر تازه ای به این بیمار در کما رفته می دهد .آخرین فیلمی که در این ژانر کلی از آن لذت بردم سه و ده دقیقه به یوما با بازی راسل کرو و کریستین بیل بود. که با موسیقی حیرت انگیزش بیننده را یاد دوران طلایی وسترن می انداخت. اما حالا برادران کوئن با ساختن این فیلم منّت بزرگی بر سر این ژانر گذاشته اند. اگرچه خودشان معتقدند با اینکه فیلمشان با کابوی ها و شش لول بندها در ارتباط است، ولی وسترن نیست. دست کم آنطور که مردم فکر می کنند نیست. شهامت واقعی 2010 علاوه بر تمجید منتقدان فروش حیرت انگیزی در گیشه سینماها داشته است. فیلم که بابودجه ای 38 میلیون دلاری ساخته شده است، تا کنون که این مقاله را برایتان می نویسم فقط در امریکا 130 میلیون دلار فروخته است. که با اعلام نامزدهای اسکار احتمالاً از مرز 150 میلیون دلار هم عبور خواهد کرد. این فیلم بعد از از اثر جاودانه کوین کاستنر با نام با گرگها می رقصد (با فروش 184میلیون دلار) دومین فیلم پرفروش تاریخ وسترن و پرفروشترین ترین فیلم برادران مستقل کوئن است.
برگردیم به خود فیلم. نکته ای که در این فیلم توجه من را به خودش جلب کرد، بازی جف بریجز است که برخلاف سایر دوباره سازی ها، ادای هنرپیشه نقش اول فیلم اصلی را درنمی آورد. قبل از تماشای فیلم با خودم گفتم جف بریجز چگونه می خواهد بازی جان وین را تقلید کند؟ ولی دیدم که اصلاً جف بریجز شخص دیگری است و جان وین شخص دیگری. جف بریجز برای شخصیت «کاگبرن» خودش، یک شخصیت منحصر به فرد ساخته است. اصلاً فیلم شهامت واقعی بازسازی فیلم جان وین نیست. فیلمی است که از روی کتاب چالرز پورتیس ساخته شده است. قبل از اینکه این فیلم را ببینم در سایت ها خوانده بودم که این فیلم بازسازی فیلم جان وین است. اصلاً اینطور نیست. شهامت واقعی یک فیلم اورجینال است که از روی کتاب شهامت واقعی ساخته شده است. فیلمی که در آن جف بریجز، بازیگر برنده اسکار نقش «کاگبرن» یا کابوی پیر را بازی می کند، مردی است که روی زین اسب احساس آرامش می کند و در استفاده از ششلولی که به دست دارد سریع و بی همتاست. جف بریجز درباره نقشش می گوید «من وقتی بچه بودم خیلی از فیلم هایی که پدرم در آن در نقش های وسترن بازی می کرد خوشم می آمد. او وقتی که با لباس سراپا کابوی خود بعد از فیلمبرداری به خانه می آمد من خیلی هیجان زده می شدم. فکر می کنم آن تصویری که از پدرم به خاطر دارم در نقش «کاگبرن» را تا حدی تحت تاثیر قرار داده است.»
داستان این فیلم درباره «متی روز» 14 ساله (هیلی استینفلد) است که به دنبال قتل پدرش به دست «تام چنی» (جاش برولین)، تصمیم می گیرد تا به هر شکلی که شده انتقام پدرش را بگیرد. اما او نمی تواند به تنهایی با این جانی های خطرناک بجنگد. بنابراین سراغ یکی از بداخلاق ترین کلانترهای آمریکا به نام «روستر» (جف بریجز)می رود و از او خواهش می کند که در این سفر او را همراهی کند. اما این کلانتر اصلاً سر سازگاری با کسی ندارد و...
در این فیلم برخلاف فیلم 1969 که جان وین نقش اول فیلم بود و یک تنه همه را از پا در می آورد، «متی» (با بازی حیرت انگیز هیلی ستینفلد) در مرکز داستان قرار دارد. دختر نوجوان داستان با آن شیرینی خاص دوران نوجوانی در هر لحظه از فیلم گویی به روستر درس زندگی می دهد. روستر با تجربه است اما هیچ وقت روح لطیفی نداشته است. ( همانطور که هیچ وقت هیچ کابویی نداشته!). «متی» با قلبی صاف، اگرچه قصد گرفتن انتقام از قاتلین پدرش را دارد، ولی دختری نیست که خشن باشد. «روستر» نیز در جریان همراهی «متی» به شدت تحت تأثیر او قرار می گیرد و تغییرات شگرفی در او پدید می آید ( چیزی که اگر جان وین زنده بود هرگز حاضر به قبولش نبود!) سکانسهای دو نفره بین «روستر» و «متی» زیباترین قسمت های فیلم را تشکیل می دهند. دیالوگهای کوتاه و تیزی که بین این دو رد و بدل می شود به خوبی هنر فیلمنامه نویسی و کارگردانی بی نظیر این دو برادر را نشان می دهد.
مت دیمون را هم آن وسطها می بینیم. او در نقش «لابوئف» بازی می کند که یک تفنگدار تگزاسی است و رفقای ما را برای پیداکردن و انتقام گرفتن از «تام چنی» همراهی می کند .مت دیمون که همیشه خوب بوده در این فیلم هم خوب است. او در فیلم نگاه های خوبی دارد و از آن بازیگرانی است که با چشمانش بیشتر از زبانش حرف می زند. دقیقا شبیه به جف بریجز!
اما شگفت انگیز ترین موضوع در فیلم بازی دختر 13ساله ی فیلم هیلی استینفلد در نقش «متی»، که اولین مرتبه ای است که جلوی دوربین رفته می باشد. در سالی که اگرچه کالین فرث و جس ایسنبرگ در بین بازیگران مرد بازی خوبی ارائه کردند، ولی بازیگران زن کولاک کردند. از ناتالی پورتمن و جنیفر لاورنس گرفته تا همین هیلی استینفیلد. امسال هرکدام از این ها در فیلم هایشان بهترین بازیهای دهه ی اخیر را ارائه کرده اند. هیلی استینفیلد حرف های جالبی درباره نقش اش زده است: «وقتی من روز اول فیلمنامه را به دست گرفتم می دانستم که اولین کاری که باید انجام بدهم، کار کردن روی متن است. یعنی باید به درستی می فهمیدم که هر کلمه چه معنایی دارد و چرا از آن استفاده شده است. بعد بایستی برمی گشتم به خودم و نقش خودم و آن احساسی که این کلمات در رابطه با شخصیتی که من بازیگر آن بودم داشت. بایستی آن را به صورتی درک می کردم که بتوانم احساسات خودم را هم از طریق آن بیان کنم. اما لهجه ای که از آن استفاده می کنم بعد از تمرین های متعددی که با بازیگران دیگر داشتم ناگهان به صورت طبیعی اتفاق افتاد. یعنی با درک متن و موضوع داستان فیلم من تبدیل به شخصیت «متی» شدم و توانستم با زبان او حرف بزنم.»
در این دوره و زمانه ساخت فیلم وسترن در هالیوود شهامت واقعی می خواهد که برادران کوئن این شهامت را داشته اند و فیلمی پرفروش و قوی ساخته اند. فیلمی که باعث می شود ژانر وسترن دوباره زنده شود، کلاه کابویی بر سرش بگذارد، شش لولش را به کمرش ببند، و برای مدتی که معلوم نیست چه مدت است سوار اسبش شود و در بیابان های تگزاس در مسیری که پایانش نامعلوم است به سمت طلوع خورشید حرکت کند.
True Grit: امتیاز:A
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|