موحد منتقم
از بین فیلم های فصل اسکار خیلی پرسر و صدا و به شدت نزدیک کمترین بخت و اقبال را نزد منتقدان داشت و وقتی نامزدهای اسکار معرفی شدند همه نامزد شدن این فیلم را جزو شگفتی های اسکار امسال دانستند. ولی به نظر من شگفتی نامزد شدن فیلم خیلی پر سروصدا و به شدت نزدیک بیش از نامزد شدن درخت زندگی و نیمه شب در پاریس و...نیست!
فیلم خیلی پرسر و صدا و به شدت نزدیک در قاب به قاب اش قوانین اسکار را رعایت کرده است. از هنرپیشه های اسکاری تام هنکس و ساندرا بولاک تا استیون دالدری (کارگردان ساعت ها) و فیلمنامه نویس اریک راث (مورد عجیب بنجامین باتن) بگیرید تا موضوع فیلم که سرشار از پیام های اخلاقی است.
فیلم که از رمانی با همین نام به قلم جاناتان سافران اقتباس شده است. خیلی پرسر و صدا و به شدت نزدیک داستان پسربچه ی 10ساله ای است که پدرش را در حادثه ی 11سپتامبر از دست داده است و در جستجوی قفل کلیدی که پدرش به او داده است راهی خیابان و با انسان های مختلفی روبرو مواجه می شود و از آن ها درس های زیادی می گیرد و دید تازه ای نسبت به دنیا پیدا می کند.
فیلم پسزمینه ی حساسی دارد. حادثه ی 11 سپتامبر به یقین باعث خواهد شد که عده ی کثیری در آمریکای شمالی به تماشای آن نروند چون برایشان حوادث تلخی را یادآوری خواهد کرد. موضوع از دست دادن پدر در این حادثه هم مزید بر این علت خواهد شد فروش چندانی در امریکا نداشته باشد!
ولی نظر منتقدان و کارشناسان درباره ی این را بگذارید کنار و بدون پیشزمینه ی قبلی به تماشای آن بنشینید تا بفهمید که چرا باید به اسکار اعتماد کرد. فیلم به جای اینکه به خود حادثه ی 11 سپتامبر بپردازد به حوادث و عواقب ناشی از این حادثه می پردازد و سراغ یکی از خانواده هایی می رود که در این حادثه یکی از اعضای خود را از دست داده اند. اسکار شل (با بازی عالی توماس هورن) پسر بچه ی 9 ساله ای است که هوش بسیاری دارد و از نظر عقلی از خیلی از هم سن و سال های خودش بیشتر رشد کرده است. پدرش توماس شل (تام هنکس) و مادرش لیندا (ساندرلا بولاک ) هستند. در سکانس های آغازین فیلم می بینیم که توماس و پسرش شل عاشق ماجراجویی و معما هستند. پدرش به او می گوید که در نیویورک منطقه ای بوده به اسم منطقه ی 6 که یک روز آب آمده و آن را جابه جا کرده است و این منطقه گم شده است. در ساختمان مجاور آن ها مادربزرگ به همراه مستأجر مرموزش زندگی می کنند.11سپتامبر می شود و اسکار پدرش را از دست می دهد از او 6پیام دریافت می کند. اسکار به اتاق پدرش سر می زند و کلیدی را پیدا می کند که درون پاکتی قرار دارد که روی آن نوشته شده است «بلک»! اسکار نام 472 نفر را پیدا می کند که نام فامیل آنها «بلک» است و به همه ی آنها سر می زند تا شاید سرنخی از معمای کلیدی که در اتاق پدرش پیدا کرده است پیدا کند....
در بین فیلم های نامزد اسکار امسال هیچ فیلمی به اندازه ی به شدت پر سر و صدا و خیلی نزدیک پیام اخلاقی به بیننده اش نمی دهد. اریک راث فیلمنامه نویس فیلم های موردعجیب بنجامین باتن و شاهکار فارست گامپ فیلمنامه ی این اثر را اقتباس کرده است. عناصر مشترک این دوفیلم را به راحتی می توان در خیلی پر سر و صدا و به شدت نزدیک دید. موقع تماشای فیلم یاد هوگو مارتین اسکورسیزی افتادم چون از نظر موضوعی خیلی شبیه به هم هستند. در هر دو فیلم پسر بچه ای برای پیدا کردن راز پدرش که با یافتن یک کلید آغاز می شود شرایط زندگی اش دگرگون می شود و با افرادی گوناگون روبرو می گردد.نکته ی تعجب برانگیز در این فیلم ها بازی های درجه ی یک پسربچه های نوجوان این فیلم ها است. توماس هورن در این فیلم که اولین تجربه ی بازیگری اش است چنان بازی پرقدرتی ارائه کرده است که تام هنکس و ساندرا بولاک را به حاشیه کشانده است. ساندرا و تام در این فیلم به هیچ وجه قدرت ستاره ای ندارند و این تصمیم به درستی اتخاذ شده است و تمام حواس تماشاگر به توماس شل است. در این فیلم یک پیرمرد سالخورده که هیچ اسمی ندارد و مستأجر مادربزرگ اسکار است با بازی حیرت انگیز ماکس فون سیدو قهرمان داستان را همراهی میک ند! این کاراکتر لال است و هیچ وقت هم دلیل حرف نزدن او را متوجه نمی شویم. او حرف هایش را روی کاغذ می نویسد و بر کف دست سمت راستش کلمه ی «بله» و در کف دست سمت چپ اس کلمه ی «نه» را خالکوبی کرده است. کاراکتری با این خصوصیات از آن دسته کاراکتر های است که اعضای آکادمی برای آن له له می زنند و نامزدی نقش مکمل اسکار برای ماکس فون سیدو به هیچ وجه تعجب برانگیز نبود. ماکس فون سیدو چنان بازی حیرت انگیزی در این نقش ارائه می دهد که کمتر در فیلمی دیده ام. اون با میمیک صورت اش تمام احساس درونی اش را بر پرده ی سینما نقش می کند.
فیلم درس های بسیاری درباره ی تغییر سبک نگاه کردن به این دنیا، چگونگی روبرو شدن با ترس و... به بیننده می دهد. شاید تنها مشکل فیلم این است که داستان های حاشیه ای به قدرت داستان اصلی پرداخته نشده اند. افرادی که اسکار برای پیدا کردن سرنخ کلید به آنها سر می زند به هیچ وجه خوب پرداخت نشده اند و برای بیننده ملموس نیستند. گره گشایی پایان فیلم که ساندرا بولاک به پسرش می گوید در تمام این مدت دنبال اش بوده است به شدت غیر ضروری و الصاقی است. یکی دو مورد اینگونه درفیلم هست که اجازه نمی دهد فیلم از نظر هنری در حد سایر رقبای خود قرار بگیرد.
فیلم دنیای وحشتناک اطراف را که برای ما عادی شده است از نگاه یک پسربچه روایت می کند. در پایان فیلم اسکار شل کتابچه ی خاطراتی به اسم خیلی پر سر و صدا و به شدت نزدیک از افرادی که در این سفر با آنها روبرو شده است درست می کند و مادرش آن را می خواند. او در یک صفحه ماکت برج های دوقلو را درست کرده است که وقتی لیندا نخی که از آن آویزان است را می کشد فردی را می بینیم که از پایان برج در خلاف جهت به بالای برج صعود می کند (استعاره از پدر اسکار)!
خیلی پر سر و صدا و به شدت نزدیک همان فیلم اسکاری است که در فصل اسکار انتظارش را دارید. عیب های کم فیلم را نادیده بگیرید تا از این فیلم خیلی خوش ساخت و به شدت تأثیر گذار لذت ببرید!
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|