پرده سینما

ترس از زندگی، یا ترس از مرگ؟ نگاهی به فیلم «بازگشت» ساخته آندری زویاگینتسف

علی ناصری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقد فیلم «بازگشت» ساخته آندری زویاگینتسف The Return

 

بازگشتدر کنار همه روشنفکرنمایی هایی که گریبان سینما را گرفته اند، گاه روشنفکرانی راستین هستند که با استفاده از ابزار سینما دیدگاه های روشنفکرانه خود را به منصه ی ظهور می رسانند و در واقع قبل از روشنفکر بودن فیلمساز هستند. آندری زویاگینتسف کارگردانی روسی که فیلم بازگشت را به عنوان نخستین اثر سینمایی خود در کارنامه خود دارد از این قبیل فیلمسازان است.

به رغم اینکه اینکه نمی توان فیلمنامه بازگشت را کاملاً رئالیستی دانست، فیلم با تلفیق نماهای رئالیستی و اکسپرسیونیستی از لحاظ روانی (نه محتوایی) به دلیل دارا بودن فرم مناسب می تواند برای هر بیننده ای تأثیرگذار باشد و باعث شود بیننده به هر یک از شخصیت ها نزدیک شود، حتی اگر در زندگی روزمره به شدت از آن ها دور است.

با دیدن بازگشت وسواس کارگردان را در هر نما از لحاظ زیبایی شناسی می توان احساس کردو این وسواس است که باعث شده تا فیلم قبل از محتوا از لحاظ فرم بر مخاطبش تأثیرگذار باشد و محتوای خود را در غالب فرمی مناسب به بیننده تحویل دهد که البته سهم فیلمبردار را در خلق چنین نماهایی نباید نادیده گرفت.

بازگشت فیلمی است که از ابتدا همه چیز را برای پایان اش کنار هم می چیند و فضا را آماده خلق یک پایان به شدت تأثیرگذار می کند، به طوری که می توان پایان بازگشت را یکی از بهترین پایان های تاریخ سینما دانست. اما این پایان به این دلیل می تواند تأثیرگذار باشد که فیلم دارای جزئیاتی دقیق و لازم است، جزئیاتی که نه بیننده را گمراه می کند و نه فیلم را پیچیده.

با اولین صحنه ها دو شخصیت اصلی فیلم که دو برادر به نام های آندری و ایوان هستند معرفی می شوند، آن دو در ابتدای فیلم همراه با دوستان هم سن و سالشان که سن هایی بین 14 تا 17 سال دارند بالای یک برج ساحلی هستند که قصد پریدن به داخل آب دریا را دارند. آن ها با پریدن شجاعت خود را نشان می دهند و مطمئناً کسی که قادر به پریدن از بالای برج نیست محکوم به ترسو بودن است. در آخر نوبت به دو برادر می رسد، آندری برادر بزرگتر می خواهد از بالای برج به داخل آب شیرجه بزند، ایوان از او می خواهد که این کار را نکند و با هم از نردبان برج پایین بروند اما آندری در جواب می گوید: «می خواهی به ما بگویند ترسو؟!»

صحنه ای از فیلم بازگشتآندری پس از گفتن این حرف از بالای برج به داخل آب می پرد اما ترس به ایوان غلبه کرده و به او اجازه پریدن نمی دهد.

در همین ابتدای فیلم دو شخصیت کاملاً متضاد در کنار هم قرار گرفته و به بیننده معرفی می شوند. مسأله ای که مشخص است ترس ایوان از مرگ است اما آندری به خاطر شجاعت اش با ایوان در تضاد نیست بلکه به خاطر ترس اش از زندگی با ایوان در تضاد است. در واقع از دیالوگ آندری هنگامی که می خواهد به داخل دریا بپرد می توان این برداشت را کرد که او از اینکه محکوم به ترسو بودن بشود بیشتر می ترسد تا اینکه بمیرد.

اگر بخواهیم حس ترسیدن در دنیا را به دو دسته تقسیم کنیم واقعاً به همین دو دسته ترس از زندگی و ترس از مرگ خواهیم رسید که آندری در دسته اول و ایوان در دسته دوم قرار دارد. برای مطمئن شدن این مسأله به نشانه های دیگری که در فیلم وجود دارند باید اشاره کرد. نشانه هایی از جمله نترسیدن ایوان از دستورات پدر و ترس آندری از آن و بالعکس وقتی پدر از برج ساحلی داخل جزیره بالا می رود آندری با او همراه شده اما ایوان همان پایین می ماند. ایوان طبق رفتارش و گفته آندری از بلندی می ترسد. او در بلندی مرگ را نزدیکتر به خود می بیند. در ضمن آندری به خوردن مشروب علاقه نشان می دهد اما ایوان خیر. به نظر این علاقه ناشی از فرار آندری از زندگی است چرا که مشروب انسان را از واقعیات زندگی دور کرده و به خیالی خوش نزدیک می کند و طبیعی است که ایوان از این حس متنفر باشد، او شخصیتی واقع گرا دارد و با همین افکار ترجیح می دهد خود را مجازات کند تا اینکه از واقعیات فرار کند. یکی از این مجازات ها همان گریه هایش بالای برج زیر باران و یا ماندنش زیر باران روی پل می تواند باشد.

آندری و ایوان از این لحاظ با هم در تضادند ولی نسبت برادری باعث شده تا آن دو در کنار هم قرار گیرند. در همان ابتدای فیلم پدر آن ها پس از 12 سال دوری به خانه می آید، شخصیت پدر شخصیتی مستبد و بداخلاق است. اولین دیدار آن ها اصلاً شبیه به دیدار پدر و فرزندانش پس از 12 سال نیست، گویا او می خواهد با رفتارهایش چیزهایی را که در 12 سال گذشته به دلیل نبودش نتوانسته به فرزندانش بیاموزد را در یک شب آموزش دهد و به همین دلیل سفری چند روزه را با فرزندانش ترتیب می دهد، سفری که از آن هیچ رنگ و بوی تفریح نمی آید و فقط جنبه آموزشی از سوی پدری دارد که فرصت کمی داشته تا فرزندانش را بشناسد.

صحنه ای از فیلم بازگشتدر این سفر باید فهمید که پدر به کدام یک از فرزندانش شبیه است و حداقل او آینه کدام یک از آن ها خواهد بود اما آن چیز که فیلم در مقابل ما قرار می دهد اینچنین نیست. یکی از نقاط ضعف فیلم می تواند گنگ بودن گذشته پدر باشد هر چند که فیلمساز قصد داشته با کنش ها پدر را به مخاطبش معرفی کند و این کنش ها هرچند که برای معرفی این شخصیت کافی است اما دلیل نمی شود که مخاطب چیزی از گذشته او دستگیرش نشود و نداند که چرا خانواده اش را سال ها تنها گذاشته است چرا که دلیل این رفتن می تواند گره بزرگی در شخصیت وی را باز کند.

با این حال به بررسی شخصیت پدر می پردازیم و او را در ترس هایش مورد بررسی قرار می دهیم. همانطور که گفته شد پدر شخصیتی مستبد دارد. اینگونه اشخاص نسبت به اشخاص دیگر ترس کمتری از زندگی و مرگ دارند، نشانه های نترس بودن پدر و یا کمتر ترسو بودن وی را می توان از رفتارهایش دید، به تعریفی دیگر او در حالیکه ترس کمی از زندگی و مرگ دارد از هر دو پسرانش نیز شجاع تر است چرا که اگر ترسو نبود قصد تربیت فرزندانش را برای ادامه زندگی و جلوگیری از مرگ نداشت. در واقع او شبیه به هیچ یک از فرزندانش نیست، تفاوتی که باعث می شود فرزندان رفته رفته به اینکه او پدرشان است شک کنند و چنین مسأله ای برای پدری که 12 سال از فرزندانش دور بوده می تواند امری طبیعی باشد اما توجه بیش از حد فیلمساز به موضوع مطرح شده در فیلم باعث شده تا کمتر توجهی به باورپذیری فضا و قصه فیلم کند. اتتس (پدر) هرچند که شخصیتی مستبد، بداخلاق و خودخواه دارد اما پدر است و باید کنش های یک پدر را در رفتارهای او ببینیم که متأسفانه این اتفاق در بازگشت نمی افتد و به دلیل اینکه رابطه بین پدر و فرزندان غیر قابل باور است نمی توان عکس العمل وی را زمانی که ایوان به بالای برج رفته به یکباره پذیرفت. در واقع فضاسازی در میانه فیلم به باورپذیری آن لطمه زده و ممکن است هر بیننده ای را خسته کند که این تنها اشکال بزرگ فیلم می باشد.

از آنجا که مشکلات پدر با ایوان بیشتر از آندری است شاید اکثراً آندری و اتتس را شبیه به هم بدانند ولی ریشه مشکلات ایوان و پدرش بر سر همان ترس ها است. در واقع انسان هایی که از زندگی نمی ترسند دیگران را به خاطر زندگی بدشان مورد شماتت قرار می دهند اما کسانی که از زندگی ترس دارند به همه حق می دهند. مسأله ای را که در شخصیت ایوان و آندری به وضوح می توان دید.

صحنه ای از فیلم بازگشتپس از بررسی و شناخت شخصیت های فیلم به پایان بندی آن می پردازیم. آندری و ایوان در اواخر فیلم سوار بر قایق برای ماهیگیری به دریا می روند و پدر به آن ها دستور می دهد که رأس ساعتی مقرر به جزیره برگردند و از آنجا که آندری و ایوان با پیدا کردن یک کشتی به گل نشسته در ساحل سرگرم می شوند خیلی دیرتر از ساعت مقرر نزد پدر می آیند و همین امر باعث می شود تا وی آن ها را به شدت مورد تنبیه قرار دهد و چنین تنبیهی صبر فرزندان و به خصوص ایوان را از رفتار پدر لبریز می کند و باعث می شود تا ایوان برای ترساندن پدر به بالای برج رود و پدر که واقعاً ترسیده سعی دارد تا ایوان را از کارش منصرف کند ولی تلاش وی باعث می شود تا از بالای برج افتاده و بمیرد.

با مرگ پدر همه چیز تغییر می کند. ایوان خیلی سریع از برج پایین می آید، او طبق شخصیتی که دارد نسبت به آندری بیشتر از مرگ پدر می ترسد و هر دو تصمیم می گیرند پدر را به هر ترتیب به قایق رسانده و سپس از جزیره خارج و به خانه ببرند. در نهایت آن دو پدر را سوار بر قایق به ماشین می رسانند اما پس از لحظه ای تعلل قایق به دریا رفته و غرق می شود، در این لحظه ایوان که احساس می کند بدترین اتفاق ممکن برای پدر رخ داده و پدر پس از مرگ ارزش بیشتری نزد او یافته چند قدمی به سمت وی می دود اما آندری تنها به فریاد زدن اکتفا می کند.

در واقع پدر با رفتن اش درس بزرگتری به فرزندان می دهد و علیرغم زنده بودن اش با مرگ آینه ای در برابر آن ها برای شناخت خودشان می شود. بازگشت یکی از معدود فیلم هایی است که خالی از هرگونه شخصیت مثبت و منفی است و در واقع سه شخصیت متضاد را با هم مورد قیاس قرار می دهد و در پایان هیچ داوری بین آن ها نمی کند و فقط کاراکترهایش را در صداقت کامل مورد آزمایش قرار می دهد.

 

علی ناصری 


 تاريخ ارسال: 1392/5/21
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>Sisilia:

فیلم خوبی بود اما ابهامات زیادی حداقل برای من داشت ، با توجه به قسمت آخر فیلم و اون عکس که پدر وجود نداشت من این فیلم رو یکجور سورئال تر میبینم، که انگار این یک سفر خیالی بود،و شاید پیام فیلم همون سر درگمی های انسان در زندگی هست که در این قالب نمایش داده شد.

3+1-

سه‌شنبه 2 آذر 1395



>>>بهزاد:

به نظر من فیلم کاملا لایه ی مذهبی داره و به قضیه وجود خدا و رابطه بین خدا و بندگانش که اینجا ،2پسر بچه نقش بنده را دارند و پدر نقش خدا را داراست از سکانس اولی که پدر را در خواب میبینیم شبیه خدایان رومی میباشد تا عکس خانوادگی که پسر کوچکش در صندوق شیروانی از لای کتاب مذهبی که عکس قربانگاه ابراهیم دیده میشود به وضوح به چالش دین و خدا که به یکباره برای نوجوان های در حال بلوع جدی میشود و مانند همین که پدر بعد 12سال امده و معلوم نیس از کجا!ولی فقط امده است و وجود دارد...

6+2-

يكشنبه 19 مهر 1394



>>>majid:

مرسی از نقد بچه ها منم بازیها رو فیلمبرداری و کارگردانی و تحسین میکنم .. نظر منم بر اینه که پدر شاید شخصیتی به واضح گنگ ارائه کنه که کجا بوده چرا یه تایم طولانی نبوده.... اما در نقش یه مرد و همچنین پدر جدی خوب ظاهر شده و این رو هم اضافه کنم که فیلم یه فیلم متفاوت و پر از صحنه هایی که تو ذهن جا میگیره

1+0-

دوشنبه 12 خرداد 1393



>>>some one:

رابطه بین پدر و فرزندان واضحتر از چیزیه که تو نقد بیان شده بود: مثلا لبخند پنهان پدر به ایوان در دو جای فیلم( گویی از مردانگی کردن پسر لذت میبرد) و یا صحنه ای که به آندری میگوید قبل از خارج شدن از ماشین کفشت را در بیار ولی بعد از آن از آندری بخاطر گوش نکردن به حرفش ناراحت میشود( در میمیک پدر نمایان است) در کل به تقابل دو شخصیت برادر که در هر لحظه یکی سرتر است و کارگردان گویی میخاهد بگوید: بابا بیخیال، تو خوبی بیخیال شو( البته این نظر من با توجه به فرهنگمونه، که خیلی از این صحنه لذت بردم به شخصه) شخصیت پدر به نظرم در نقش آموزگاری است که اتفاقا علاقه خود را به پسرانش نشان نمیدهد. و حقیقتا هم خوب از آب در اومده! صحنه آخر پدر، با توجه به جمله ای که به ایوان(ایوان: تو هیچ علاقه ای به ما نداری!) میگوید، باور پذیرتر است:( پدر : نه، داری اشتباه میکنی!) حقیقت امر دیالوگ تاثیرگذاری بود

7+1-

شنبه 26 مرداد 1392



>>>ساسان دسي:

فيلم داراي مايه هاي مذهبي است كه در نقد به آنها اصلن اشاره نشده است.براي مثال مواجهه نخستين با پدر كه مسيح گونه بر تخت دراز كشيده است و يا در ادامه كه ميز شام و نوشيدن شراب قرمز اين ديدگاه را موكد مي كند.ارتباط سه سويه ميان پدر و دو پسرش نيز از همين درونمايه و تاكيد بر نوعي تثليث است.

12+2-

چهارشنبه 23 مرداد 1392



>>>naghme:

kheli sarihoo va ghashange.kheli lezat boordam aghaye naseri.targhib shoodam yekbare dge film ro bebinam albate ba negahe shooma.merci.

5+1-

چهارشنبه 23 مرداد 1392



>>>جمشید:

زویاگینتسف یه فیلم خوب داره اونم الناست همین و بس زیادم صحبت نباشه

1+17-

دوشنبه 21 مرداد 1392



>>>فتاح:

بنظر من پدر اصلا مستبد نبود بلکه فقط عبوس بود.

7+3-

دوشنبه 21 مرداد 1392




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.