محمد حمیدی
نقد و بررسی فیلم «جاذبه» ساخته آلفونسو کوآرون
Gravity (2013)
آلفونسو کوآرون در حالی کارگردان فیلم جاذبه خطاب میشود که در مسیر کسب اسکار بیشتر راه را سپری کرده و اکنون تنها در چند قدمی تندیس اسکار قرار دارد. كوآرون نامزد دریافت اسكار بهترین کارگردانی است و در انتظار برگزاری هر چه زودتر مراسم اسکار2014. جاذبه، جدا افتاده رابرت زمکیس را به یاد میآوری، ولی البته در فضا.
آنچه از همان سكانس ابتدایی جاذبه آشكارا خودنمایی میکند این است که این فیلمساز مکزیکی هرگز به دنبال باورپذیری نبوده و سرتاسر فیلم پر از صحنههای تخیلی و غیرواقعی است. از همین رو فیلم در ژانر علمی-تخیلی قرار میگیرد و ویژگیهای منحصر به فرد این ژانر است که سبب میشود، کارگردان به خوبی از تکنیکهای سینمای سه بعدی بهرهمند شود. کوآرون با زیرکی از این تکنیک استفاده کرده و در واقع پیشبرد اهداف اش را باید مرهون سینمای سه بعدی باشد؛ چرا که وحشت و تعلیقهای قدرتمند در فیلم تنها به واسطه تکنیک سه بعدی امکان پذیر شده است و بیننده را در میان زمین و آسمان رها میکند. جاذبه موفق شده است بیننده را در کنار شخصیتها در فضا قرار دهد. در همین راستاست که جاذبه باید به شکل سه بعدی دیده شود تا مخاطب را به درستی با خود همراه سازد.
داستان فیلم جاذبه درباره تیم ۵ نفره از فضانوردان آمریکایی است که برای تعمیر تلسکوپ هابل به جو زمین سفر میکنند. جورج کلونی و ساندرا بولاک در نقش دو تن از این فضانوردان مقابل دوربین رفتهاند. حادثهای فضایی تمام مأموریت آنها را دستخوش تغییر قرار میدهد و بر اثر برخورد تکههای منهدم شده یکی از ماهوارههای جاسوسی روسیه به سفینه آنها، سه فضانورد کشته میشوند و تنها کلونی و بولاک از این برخورد و تصادف فضایی زنده میمانند و راهی جز مبارزه برای زندگی در پیش ندارند.
آغاز و پایان فیلم دلیلی بر توانایی بالای کوآرون در فیلمسازی است. فیلم با سکانسی بیست دقیقهای و بدون هیچ برشی آغاز میشود و در سکانس پایانی نیز با پایانی خوب و پر از تصاویر آرام به اتمام میرسد. این در حالی است که خط داستانی فیلم از ابتدا تا انتها بیشتر بر اساس یک سفر احساسی پایهگذاری شده است تا هر چیز دیگری.
آنچه در جاذبه نکته بارزی به شمار میرود، فرار از تاریکی و انزوا و بازگشت به مبدا است و این دو فضانورد در موقعیتی قرار دارند که برای زندگی ناچار به مبارزه هستند و این درست همان چیزی است که در زندگی حال حاضر در سراسر جهان قابل مشاهده است. میتوان اسارت در فضا و تلاش برای بازگشت به زمین را به اسارت انسان در دنیا و کوشش او برای رسیدن به خداوند تعبیر کرد و این مفهوم را میتوان در سکانسی درخشان که بولاک مانند جنینی - که با بند ناف به بدن مادر اتصال دارد - آویزان شده است، دید. او سرانجام پس از آن همه تلاش به دنیایی دیگر پا میگذارد. با این همه شماری از کارشناسان سینمایی مصرانه به دنبال این نكته هستند که نگاه فیلم را از ورطه فلسفه خارج کنند و بر این باورند که جاذبه به سینمای فیلسوفانه متعلق نیست یا هرگز اثری فلسفی نیست. به باور این عده جاذبه جزو سینمای علمی و حتی بیش از آن تخیلی است. هستند منتقدانی كه سختگیرانه میگویند، جاذبه از آن دست فیلمهای رابینسون کروزوئهای است با سوژهای تکراری که تنها به کمک تکنولوژی سر و صدا کرده است. به باور این عده جاذبه حتی به اندازه جدا افتاده نمیتواند نیازهای دراماتیک مخاطب را برطرف کند. آنقدرها بالا و پایین ندارد که در ذهن بماند. تنها به مدد تکنولوژی میتواند برای لحظاتی بیننده را تحتتأثیر قرار دهد و هیجانزدهاش کند.
فیلم تحسین شده جاذبه فیلمی متفاوت است درباره یک انسان که در فضا به تنهایی به حال خود رها میشود. در واقع فیلم میتواند با سکانسها، جلوههای ویژه، تعلیقهای درست و به جا، سینمای حال حاضر را به چالش بكشاند. جاذبه فیلمی است که از جنبههای تصویری و تکنیکی از سینمای زمانه خودش پیشی گرفته است. حتی سناریوی ساده این فیلم نیز در جای خود تأمل برانگیز است و کوآرون که به همراه پسرش نویسندگی داستان را به عهده داشته، موفق میشود با خط روایی ساده و خالی از پیچیدگی داستان خود را به پیش ببرد. پیچیدگی در داستان جای خود را به پیچیدگیها در تصویربرداری، نورپردازی و جلوههای ویژه دادهاند. در اینجا بار اصلی فیلم بر دوش تصویر برداری، دکوپاژ و جلوههای ویژه است تا خط اصلی قصه و سناریو.
همچنین بازی شخصیتهای اصلی (کلونی و بولاک) نیز نباید مورد غفلت واقع شده و نادیده گرفته شود. بولاک در بسیاری از صحنهها بدون دیالوگ و ساكت است و تنها باید در سکوت به نمایش ترس و اضطراب خود بپردازد. دوربین با نماهای نزدیک، چهره و حالات حسی او را که نمایانگر بازیاش است، به تصویر میکشد اما کلونی در این فیلم بازی فوق العاده درخشانی را از خود نشان نمیدهد و کارگردان با انتخاب او بیشتر نیمنگاهی به گیشه داشته است.
نماهای بسته مملو از سکوت در فیلم همان اندازه حس تعلیق و ترس را در مخاطب ایجاد میکنند که صحنههای تند و پر حادثه در آفرینش حس ترس موثرند و همین تضادهای احساسی هستند که فیلم را جذابتر میکند. حتی این تضادها در موسیقی فیلم نیز دیده میشود و در برخی از سکانسها پرشی از گیتار الکترونیک به سکوت مطلق جریان دارد و مجموعه این تضادها حس ترس و هیجان را بیش از پیش در بیننده القا میکند. در واقع میتوان گفت که کوآرون با سکوتی که در جای جای فیلم گنجانده است، ما را به تفکر درباره زندگی روزمره و تکرارهای همیشگی در لابهلای زندگیهای روزانه میاندازد و یادآوری میکند که همیشه راهی برای نجات از وضعیت دشوار فعلی وجود دارد.
در مجموع جاذبه که با بودجه یكصد میلیون دلاری و از سوی کمپانی برادران وارنر به روی پرده رفته است، با اقبال منتقدان و مخاطبان روبهرو شده و هم اکنون در 10 بخش از جمله کارگردانی، بهترین فیلم و نقش اول زن نامزد دریافت جایزه اسکار 2014 شده است و باید منتظر بود و دید آیا این فیلم برای هیات داوران اسکار نیز چشمگیر خواهد بود.
منبع: گاردین/ ایندی وایر
مترجم: محمد حمیدی
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|