پیمان عباسینیا
مروری بر سری فیلمهای ترسناک [REC]
(به بهانهی اکران قسمت چهارم در سال جاری)
اشاره
اگر کاربرد عبارت «فیلم انقلابی سینمای ترسناک» را دربارهی اولین قسمت [REC] زیادهروی و مبالغه بدانیم، حداقل میتوان [REC] را اثری پیشرو در ردهی فیلمهایزامبی -زیرشاخهی پرطرفدار سینمای وحشت- بهشمار آورد. زامبیها را علاقهمندان سینما بیشتر بهواسطهی جورج رومرو و مجموعه فیلمهای مردگان زنده اش (Living Dead) میشناسند. اما موفقیت سری فیلمهای [REC] -بهویژه اولین فیلم- را میشود پیش از هر چیز، وامدار آثار ساختارشکنی نظیر پروژهی جادوگر بلر (The Blair Witch Project) دانست؛ در [REC] بالاگوئرو و پلازا سعی کردهاند مثل پروژهی جادوگر بلر بازیگرانشان را در لوکیشنها و حال و هوایی واقعی - بدون توسل به دکور و صحنهپردازی - قرار دهند تا بتوانند بیدخل و تصرف، عکسالعملهایی حتیالامکان نزدیک به واقعیت "ضبط" کنند. تاکنون ۳ فیلم از سری [REC] در سینماهای جهان به نمایش درآمدهاند؛ با توجه به اکران قریبالوقوع چهارمین قسمت در سال جاری، تصمیم گرفتم مروری بر این مجموعه فیلمهای ترسناک داشته باشم.
۱- [REC]: شروعی غیرمنتظره
[REC] ساختهی مشترک خائومه بالاگوئرو و پاکو پلازا، فیلمی اسپانیایی در ردهی سینمای وحشت است. یک دختر جوان گزارشگر تلویزیون محلی (با بازی مانوئلا ولاسکو) با همکار تصویربردارش برای ضبط برنامهای از آتشنشانها، آنها را در یکی از مأموریتهای شبانهشان همراهی میکنند. بهدنبال ورود گروه به آپارتمان محل مأموریت و مجروح شدن یکی از پلیسها توسط پیرزنی که وضع روحی متعادلی ندارد، تمام راههای خروجی ساختمان بهوسیلهی مأموران امنیتی مسدود میشود...
با مقادیری ذوقزدگی و اغراق، میتوان [REC] را - در زمان تولیدش - انقلابی در فیلمهای ترسناک بهشمار آورد. خوشبختانه اینبار با یک خانهی جنزده، خانوادهای ۳-۴ نفره، تاریکی شب و ماجراهایی قابل حدس روبهرو نیستیم و [REC] از منظری متفاوت وارد داستان دلهرهآورش میشود. شیوهی فیلمبرداری تکدوربینه در [REC] به کمک فیلم آمده و در تشدید حس تنش و اضطراب تأثیری انکارناپذیر دارد. دوربین روی دست [REC] کاملاً معنیدار است و به فیلم تحمیل نشده. تمامی اجزای [REC] اعم از فیلمبرداری، نورپردازی، صدابرداری، صداگذاری، تدوین و بازیگری در هماهنگی کامل و حد قابل اعتنایی از کیفیت بهسر میبرند؛ کیفیتی اندازهی این فیلم و یاریرسان به خلق جو رعبآورش. بهجز موارد مذکور، صحنهپردازی [REC] نیز بهویژه در فصل ورود دختر و فیلمبردار به پنتهاوس آپارتمان از امتیازات فیلم است چرا که اگر این فضا باورپذیر از آب درنمیآمد، به کل فیلم لطمه میخورْد و گرهگشایی پایانی تأثیرش را از دست میداد.
نکتهی دیگر، عدم استفاده از موسیقی متن برای [REC] است؛ درواقع فیلم بهقدری مهیج هست که حتی فرصت نفس کشیدن نمیدهد و جایی برای موسیقی باقی نمیماند! همانطور که از پوسترها میتوان حدس زد، [REC] بهمعنی ضبط و مخفف کلمهی Record و درحقیقت همان عبارتی است که با شروع فرایند فیلمبرداری، بر مانیتور دوربین نقش میبندد؛ انتخاب [REC] بهعنوان نام فیلم به این دلیل بوده که فیلم از دریچهی دوربین یک تصویربردار تلویزیونی روایت میشود. موفقیت حرفهای و تجاری [REC] طوری بود که ساخت دنبالههایی بر فیلم چندان دور از انتظار نباشد. سینمای ترسناک نیاز به ایدههایی نو مثل [REC] دارد.
۲- [REC2]: یک ادامهی منطقی
[REC2] دومین فیلم از سری فیلمهای [REC] است که توسط همان کارگردانان فیلم اول - بالاگوئرو و پلازا - نوشته و کارگردانی شده است. چنانچه از عنوان [REC2] پیداست، دنبالهای بر ماجراهای نخستین فیلم از این سری بهشمار میرود. داستان [REC2] حدوداً ۲ ساعت پس از حوادث قسمت اول اتفاق میافتد. کشیشی -که در ابتدا هویت اش را مخفی نگه میدارد- بههمراه گروهی از چند مأمور GEO - گروه عملیات ویژه - برای کنترل اوضاع به ساختمان آلوده میرود. بهمرور مشخص میشود هدف اصلی کشیش، یافتن نمونهای از خون تریستانا مدیروس - دختری که آلودگی اولینبار از او شروع شده - است؛ مأموران ویژه از خلال گفتههای پدر روحانی متوجه میشوند که مدیروس توسط شیطان به تسخیر درآمده و فقط مسئلهی شیوع یک ویروس مطرح نیست...
خوشبختانه بالاگوئرو و پلازا در تولید [REC2] به سرنوشت سازندگان دومین قسمتفعالیتهای ماورای طبیعی (Paranormal Activity 2) گرفتار نیامدهاند؛ آنها بهجای ساختن دنبالهی نازلی که فقط بر موج موفقیتهای قسمت اول سوار شده است، سعی کردهاند [REC2] امتیازات و ایدههایی مخصوص به خود داشته باشد. دوربین روی دستهای [REC2] هم - مثل فیلم قبلی - توجیه منطقی دارد؛ روی لباس هریک از اعضای گروه ضربت، یک دوربین نصب شده است و [REC2] را از دریچهی تصاویر ضبطشده بهوسیلهی همین دوربینها میبینیم. بالاگوئرو و پلازا بر [REC2] نیز جوی پرتنش و اضطرابآلود حاکم کردهاند که میزان اثربخشیاش -بیش از هر چیز- مدیون فیلمبرداری مستندگونه، اکتها و داد و فریادهای عصبی بازیگران و البته حاشیهی صوتی فیلم است. از نظر مضمونی، مطرح شدن علت اولیهی شیوع ویروس خطرناک به این صورت که تریستانا مدیروس را شیطان تسخیر کرده است، به کمک منطق روایی فیلم آمده. [REC2] دنبالهی آبرومندی است که خاطرهی خوب تماشای فیلم اول را مخدوش نمیکند.
۳- [REC3]: کاملاً مأیوسکننده
[REC3] سومین فیلم از سری فیلمهای ترسناک [REC] است که توسط پاکو پلازا کارگردانی شده. کلارا (با بازی لتیشیا دولهرا) و کولدو (با بازی دیهگو مارتین) یک زوج جوان اسپانیایی هستند که در شب عروسیشان بهشکلی غیرمنتظره، رفتارهای عجیب و غریبی از شرکتکنندگان در مراسم میبینند؛ رفتارهایی که ازدواج و ادامهی زندگی آنها را به مخاطرهای جدی میاندازد... ماجراهای [REC3] - که عنوان فرعی «پیدایش» (Genesis) را بر خود دارد - از نظر زمانی، به موازات قسمتهای قبلی روایت میشود؛ گویا همان سگی که موجب انتقال ویروس در فیلم اول شده بود، شب پیش از برگزاری مراسم عروسی، دست عموی داماد را هم در کلینیکی گاز گرفته است و بیماری شیطانی در این قسمت بدینوسیله شیوع پیدا میکند.
فیلم، افتتاحیهی جذابی - همراه با عکسهایی از کودکی تا جوانی عروس و داماد -دارد که با یک عروسی گرم و خودمانی پی گرفته میشود. [REC3] تا دقیقهی ۲۲ -یعنی زمان ظاهر شدن نام فیلم- از نظر کیفی با دو فیلم پیشین برابری میکند؛ اما بهدنبال خروج افرادی که سالم ماندهاند از راه کانال کولر و پناه بردنشان به کلیسا، [REC3] تبدیل به اثری معمولی در ردهی فیلمهای زامبی میشود. ارهبرقی بهدست گرفتن کلارا نیز نقطهی شروع فاز سوم فیلم بهحساب میآید که از آن بهبعد تا پایان، [REC3] چیزی بهجز فیلمی بهشدت چندشآور، سطحی و مبتذل نیست. انگار پلازا در یکسوم آخر قصد داشته شهوت مهارناپذیرش به نمایش صحنههای خون و خونریزی را ارضا کند!
فیلم بهغیر از این ایده که زامبیها در آینه شکل و شمایلی شبیه تریستانا مدیروس پیدا میکنند، ایدهی تازهای با خود ندارد. آرام گرفتن مبتلایان ویروس شیطانی با شنیدن صحبتهای کشیش از بلندگو نیز بهنحو مضحکی، باورناپذیر و فانتزی از آب درآمده! [REC3] در ایجاد تعلیق و شخصیتپردازی ناتوان است. فیلمهای قبلی گرچه بازیگر اسمی نداشتند، ولی حضور بازیگرها آنقدر باورکردنی بود که به کار لطمهای نخورد؛ بهویژه، بازی مانوئلا ولاسکو در نقش دختر گزارشگر.
یکی از نقاط ضعف [REC3] اتفاقاً به انتخاب بازیگران اش بازمیگردد؛ بهطوریکه نجات زندگی عروس و داماد بههیچوجه دغدغهمان نمیشود.
[REC3] نام پاکو پلازا را بهعنوان کارگردان در تیتراژش دارد و اینبار خبری از خائومه بالاگوئرو در پشت دوربین نیست. شاید پاکو پلازا که یکی از فیلمنامهنویسان [REC3] هم هست، با رها کردن زامبیها در محوطهای بسیار گستردهتر از طبقات یک آپارتمان، بهنوعی خواسته تواناییهایش در خلق تریلری جذاب و دلهرهآور را به رخ بکشد و فیلم دقیقاً از همینجا لطمه خورده است. به هر حال، [REC3] فیلم بیخاصیتی است که باید در ردهی سینمای تهوعآور طبقهبندی شود تا ترسناک!
۴- [REC4]: بیمها و امیدها
[REC3] در کمال تعجب، از جایی که طرفداران این سری فیلمها انتظارش را داشتند، یعنی انتهای نفسگیر فیلم دوم شروع نمیشود. [REC2] زمانی به پایان میرسید که موجود اهریمنی وارد بدن آنجلا شده و با توسل به نیرنگ، جواز خروج از مجتمع مسکونی آلوده را کسب میکرد. [REC4] - با عنوان فرعی «مکاشفه» (Apocalypse) - قرار است در تاریخ سی و یکم ماه اکتبر ۲۰۱۴ به نمایش عمومی دربیاید؛ حضور دوبارهی مانوئلا ولاسکو (بازیگر نقش آنجلا ویدال) بر پوسترهای فیلم، این نوید را میدهد که شاید سازندگان [REC] سر عقل آمده و ادامهی ماجراهای قسمت دوم را ساخته باشند! در مقایسه با اولین فیلم، فروش فیلمهای دوم و سوم بهترتیب کمتر و کمتر شد؛ قسمت سوم که تقریباً فقط توانست هزینهی تولیدش را بازگرداند. پلازا که از آزمون کارگردانی تکنفرهی [REC3] سربلند بیرون نیامد؛ حالا باید دید نتیجهی کار بالاگوئرو -هم بهلحاظ حرفهای و چه از نظر توفیق تجاری -میتواند خاطرهی خوب تماشای فیلمهای اول و دوم را زنده کند؟
پیمان عباسینیا
اردیبهشت ۱۳۹۳
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|