پرده سینما

هولناک، غیرمنتظره، ناتمام؛ نگاهی به فیلم «دشمن» ساخته‌ی دنیس ویلنیو

پیمان عباسی‌نیا

 

 

 

 

 

 

 

اشاره

پوستر فیلم دشمن ساخته دنیس ویه لوومعتقدم دشمن دنیس ویلنیو تحت عنوان بهترین اقتباسی که تاکنون از آثار ژوزه ساراماگو بر پرده‌ی سینما نقش بسته، قابل بررسی است. اهمیت  این فیلم از آنجا ناشی می‌شود که علاوه بر وفاداری کامل به ذات رمان ساراماگو و موفقیت اش در سینمایی کردن تعلیق خاص اثر، توانسته است گامی فراتر بردارد و به‌گونه‌ای، امضای سازندگان فیلم را هم پای خود داشته باشد و در حدِ یک برگردان سینمایی صرفاً نعل‌به‌نعل از رمان یک نویسنده‌ی مشهور برنده‌ی نوبل ادبیات باقی نماند.

 

 

دشمن (Enemy) فیلمی سینمایی به کارگردانی دنیس ویلنیو، محصول سال ۲۰۱۳ به‌شمار می‌رود که براساس رمان روان‌شناختی "مرد تکثیرشده" - به پرتغالی: O Homem Duplicado - از آثار متأخر ژوزه ساراماگو، نویسنده‌ی سرشناس ساخته شده است.

 یک معلم تاریخ به‌نام آدام بل (با بازی جیک جیلنهال) هنگام تماشای فیلم با لپ‌تاپ، به‌طور اتفاقی متوجه شباهت خارق‌العاده‌ی یکی از بازیگران نقش‌های فرعی با خودش می‌شود. آدام پس از جست‌وجو در اینترنت، موفق می‌شود نام و نشانی بازیگر مورد نظر را پیدا کند. اسم بازیگر گمنام، آنتونی کلر است و همسری حامله به‌نام هلن دارد. هلن (با بازی سارا گادُن) از ماجرا اطلاع پیدا می‌کند، به دیدار آدام می‌رود و از درک شدت این تشابه افسرده می‌شود. آنتونی (باز هم با نقش‌آفرینی جیک جیلنهال) به بهانه‌ی افسردگی همسرش درصدد انتقام از آدام برمی‌آید. آنتونی، آدام را مجبور می‌کند لباس‌هایش را به او بدهد تا بتواند محبوب آدام (با بازی ملانی لوران) را به گردش ببرد...

تصور کنید که به‌شکلی تصادفی متوجه شوید شخص دیگری هم وجود دارد که با شما مو نمی‌زند! چهره، صدا، روز تولد و حتی روز ازدواج اش با شما یکی است؛ شاید ابتدا -مثل کاراکتر آدام در فیلم- این شباهت برایتان جالب توجه باشد و ذوق‌زده شوید، اما خیلی زود پی خواهید برد که در عین حال، چقدر هولناک است مخصوصاً اگر همزادتان آدم سربه‌راهی نباشد!

آدام زمانی متوجه آن روی ترسناک سکه می‌شود که آنتونی را ملاقات می‌کند. شاید تصور کنیم پس از ملاقاتی محتوم که از ابتدا انتظارش را می‌کشیدیم و این‌همه مقدمه‌چینی برایش صورت گرفته، فیلم دیگر چیزی در چنته نداشته باشد و از جذابیت اش کاسته شود؛ اما چنین نیست! از اینجا به‌بعد، دشمن وارد مرحله دیگری می‌شود؛ مرحله ای که شاید روشن‌گر دلیل انتخاب نام فیلم هم باشد. آدام، روشن‌فکری مبادی آداب و تحصیل‌کرده است اما آنتونی به‌اصطلاح خُرده‌شیشه دارد و آدم‌حسابی نیست. بعد از دیدار آدام و آنتونی، حالا این آنتونی است که به‌دنبال کسب اطلاعات شخصی آدام می‌گردد و تبدیل به تهدیدی برای زندگی خصوصی او می‌شود. آنتونی، آدام را تعقیب می‌کند و به حضور ماری، محبوب جوانش پی می‌برد. آنتونی که یک بازیگر درجه‌ی سوم است، سناریوی حقیرانه‌ای برای نزدیک شدن به ماری می‌چیند. او با عصبانیتی ساختگی - که مقابل آینه تمرینش کرده است! - آدام را که اینجا از بی‌دست‌وپایی‌اش حرصمان می‌گیرد، وقیحانه تهدید می‌کند تا به مقصود شیطانی‌اش - یعنی همان تصاحب ماری- برسد؛ غافل از این‌که همزادش هم به دیدار هلن خواهد رفت. هلن با وجود شباهت غیرقابل انکار همسرش و آدام، "حس می‌کند" مردی که در خانه 

پوستر فیلم دشمن ساخته دنیس ویه لوو

منتظرش بوده، آنتونی نیست. از آن طرف هم ماری با دیدن جای حلقه روی انگشت آنتونی، درباره‌ی هویت او دچار شک و تردید می‌شود و مشاجره‌ی سختی میانشان درمی‌گیرد. هلن که از رفتار و کردار آنتونی رضایت ندارد؛ از آدام متشخص و پای‌بند به اخلاقیات، می‌خواهد پیش او بماند درحالی‌که به‌طور موازی، پلان‌هایی از اوج‌گیری درگیری آنتونی و ماری در اتومبیل می‌بینیم؛ مشاجره‌ای که نهایتاً به تصادف شدید و مرگ هر دوی آن‌ها منجر می‌شود. بدین‌ترتیب، آنتونی خیانت‌کار به سزای هوسرانی‌اش می‌رسد و در این میان، ماری بیچاره هم قربانی می‌شود. صبح روز بعد، آدام که با هویت معلم تاریخ به خانه‌ی همزاد نااهل اش آمده بود، انگار چاره‌ای ندارد که تا ابد آنتونی کلر بماند؛ یک بازیگر نقش‌های کوچکِ بی‌اهمیت و پدر کودکی که کم‌تر از سه ماه دیگر متولد خواهد شد.

 

دنیس ویلنیو پس از تجربه‌ی کارگردانی تریلر خوش‌ساخت زندانیان  ( Prisoners ) ، یک‌بار دیگر نشان می‌دهد که فیلمسازی کاربلد در این گونه‌ی سینمایی است. البته دشمن تحت تأثیر حال و هوای ویژه‌ی اثر ساراماگو - منبع اقتباس اش - تریلری نامتعارف به‌شمار می‌رود. اینجا برخلاف زندانیان نیروی محرکه‌ی داستان، چیزی شبیه دزدیده شدن دو دختر خردسال نیست و به بحران هویت می‌پردازد.

 جیک جیلنهال طی دومین همکاری مشترکش با ویلنیو، فرصتی برای به رخ کشیدن گوشه‌ای دیگر از توان بازیگری‌اش به‌دست می‌آورد. ایفای نقش دو انسان کاملاً شبیه به هم از ‌لحاظ ظاهری که نمایش تفاوت‌های باطنی‌شان یک بازی کنترل‌شده و فارغ از هرگونه غلونمایی را می‌طلبیده، امکانی نیست که همیشه نصیب یک بازیگر شود. خوشبختانه جیلنهال این فرصت مغتنم را هدر نداده است؛ همان‌قدر که آدام مردد را دوست داریم، از آنتونی مصمم هیچ دل خوشی نداریم! شاید تصاحب بی‌دردسر یک آپارتمان شیک، همسری مهربان و... همگی پایانی خوش برای آدام - و فیلم دشمن - به‌نظر برسند، اما این فقط ظاهر قضیه است؛ دنیس ویلنیو و فیلمنامه‌نویسش خاویر گالُن، هراس‌انگیز بودن چنین سرانجامی را با نمایش آن رتیل عظیم‌الجثه در انتهای فیلم گوش‌زد می‌کنند. دشمن به‌نوعی، معلق یا نیمه‌تمام رها می‌شود که این ویژگی البته ارتباطی مستقیم با دغدغه‌ی وفاداری به رمان منبع اقتباس فیلم دارد. "مرد تکثیرشده"ی ساراماگو در سطور پایانی‌اش، خواننده را در برزخ چنین تعلیقی به حال خود می‌گذارد؛ به‌طوری‌که خیال می‌کنیم ممکن است کتاب دنباله‌ای داشته باشد. ویلنیو و گالُن نیز از طریق مواجهه‌ی غیرمنتظره‌ی آدام با رتیل، درواقع تعلیق جاری در سرتاسر دشمن را به ذهن تماشاگران پس از پایان فیلم تسری می‌دهند تا هریک دشمن را آن‌طور که دوست دارند - یا فکر می‌کنند درست است - به پایان برسانند.

 

 

 Enemy

كارگردان: دنیس ویلنیو

فيلمنامه: خاویر گالُن براساس رمانی از ژوزه ساراماگو

بازيگران: جیک جیلنهال، ملانی لوران، سارا گادُن و...

محصول: کانادا و اسپانیا، ۲۰۱۳

مدت: ۹۱ دقیقه

 

 

پیمان عباسی‌نیا

اردیبهشت ۱۳۹۳


 تاريخ ارسال: 1393/2/30
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>نونا:

شايد بشود گفت هر فردي در درون خود يه نيمه ي خوب (آدام) و يه نيمه ي بد ( آنتوني ) دارد. و بايد ديد كدوم نيمه بالاخره پيروز ميشه. ممنون از نقد شيواي جنابعالي

4+0-

يكشنبه 25 آبان 1393



>>>دوست:

آدام دشمن خودش بود! آنتونی دشمن خودش بود! هلن دشمن خودش بود!

13+0-

شنبه 7 تير 1393



>>>مهنوش:

جیک جیلنهال انتخابی عالی بود برای این نقش خصوصاً _آدام بل_ نقد شیوایی بود.

12+0-

دوشنبه 2 تير 1393



>>>پارسا-ح:

من عاشق پایان فیلم هستم. به نظرم بهتر از این نمیشد این ماجرا را ختم کرد ! واقعاً خیلی خوب بود پایان فیلم ! واقعاً خیلی خوب بود ! آفرین به دنیس ویلنیو آفرین به ژوزه ساراماگو . آفرین به شما .

11+0-

پنجشنبه 29 خرداد 1393



>>>سمانه:

سلام به دوست عزیز دوستدار ساراماگو. خیلی خیلی ممنونم. در اولین فرصت تهیه ش می کنم و میخونمش. بازم ممنونم.

15+0-

دوشنبه 26 خرداد 1393



>>>دوستدار ساراماگو:

سلام. رمان *مرد تکثیرشده* در ایران تا به حال دو نوبت ترجمه شده: توسط کیومرث پارسای (نشر سروینه) و عبدالرضا روزخوش (نشر روزگار).

13+0-

شنبه 24 خرداد 1393



>>>سمانه:

سلام عذر میخوام دشمن ترجمه هم شده در ایران؟ در صورت امکان ناشر و مترجمش رو میشه معرفی بفرمایید؟ ممنونم از معرفی تون من فیلم رو دیدم برام جالب بود.

17+0-

جمعه 23 خرداد 1393



>>>محمد:

یک بازی قابل قبول از _جیک جیلنهال_ ممنون.

17+0-

پنجشنبه 22 خرداد 1393



>>>جعفر:

پایان فیلم عالی بود. عالی. اصلاً انتظار نداشتم رتیل رو اتاق ببینم. انکار هر کسی در این فیلم دشمن خودش بود... ممنون بابت تحلیل تون. موفق باشید.

20+0-

چهارشنبه 21 خرداد 1393



>>>ناشناس:

فیلم خیلی خوبی بود. افسردگی و ناراحتی مدام آدام ناراحت کننده بود خصوصاً در انتهای فیلم که می فهمیم این ناراحتی قرار است تا پایان زندگی همراهش باشد... تشکر بابت تحلیل فیلم تان. خوب نوشتید. تبریک میگم:-)

23+0-

دوشنبه 19 خرداد 1393



>>>ساناز اصلانی:

عااااااااااااااااااالیییییییییییییییییییی.پرفکت! عالی بودن هم متن یادداشت هم فیلم! مرسی:-)

25+0-

يكشنبه 18 خرداد 1393



>>>آغاسی.کاف:

سلام *تصور کنید که به‌شکلی تصادفی متوجه شوید شخص دیگری هم وجود دارد که با شما مو نمی‌زند!* وقتی این جمله را از یادداشتتان خواندم وحشت کردم! درست شبیه وحشتِ آدام وقتی آنتونی را دید! خیلی خوب به فیلم پرداخته بودید. همواره پیروز باشید.

27+0-

شنبه 17 خرداد 1393



>>>مجسن:

سلام. خوب نوشته بودید راجع به فیلم. موفق باشید.

29+0-

جمعه 16 خرداد 1393



>>>سجاد میرزایی:

خیلی فیلم خوبی بود. شوکه شدم در طول فیلم!!! چندین مرتبه!!! خوب نوشته بودید. با آرزوی پیروزی.

31+0-

چهارشنبه 14 خرداد 1393



>>>نجف:

خوب بود. خوب بود.

32+0-

چهارشنبه 14 خرداد 1393



>>>اصغر بهداروند:

نقدتان عالیییییییییییییییی بود آقای الماسی نیا. در صورت امکان به طور مستمر فیلم های روز سینمای جهان را معرفی و نقد کنید. با تشکر فراوان.

37+0-

سه‌شنبه 6 خرداد 1393



>>>رها:

سلام.مرسی از یادداشت تان. خیلی فیلم خوبی بود.

39+1-

شنبه 3 خرداد 1393



>>>بهرام.نون:

بسیار محکم و قوی نوشتید. اصلاً نفهمیدم چرا اینقدر "آدام" جلوی "آنتونی" کم آورد و ضعف نشان داد؟! پاینده باشید.

39+1-

چهارشنبه 31 ارديب 



>>>sahar mobini:

سلام آقای الماسی نیا. نقدتان خیلی خوب بود. در صورت امکان فیلم های اقتباسی خوب را نقد و معرفی بفرمایید. مرسی.

38+1-

چهارشنبه 31 ارديب 



>>>شهاب رمضانی:

خیلی فیلم خوبی بود و خیلی نقد خوبی بود.

39+0-

چهارشنبه 31 ارديب 



>>>ل.اردکانی:

خیلی خوب نوشتید آقای الماسی نیا. فیلم خیلی جذابی بود. من از شخصیت "آدام بل (با بازی جیک جیلنهال)" بسیار خوشم آمد. اما فکر نمی کردم او هم همان اشتباه "آنتونی کلر" را تکرار کند! امیدوارم موفق باشید و از شما نقد های خوب دیگری هم بخوانیم.

39+0-

چهارشنبه 31 ارديب 



>>>Ali.n:

من فیلم را دیده ام. بسیار منسجم و همه جانبه فیلم را نقد کردید. مشتاقم کتاب آن را هم بخوانم. متشکرم و امیدوارم موید و پیروز باشید.

38+0-

چهارشنبه 31 ارديب 



>>>سامان.الف:

سلام." گالُن نیز از طریق مواجهه‌ی غیرمنتظره‌ی آدام با رتیل، درواقع تعلیق جاری در سرتاسر دشمن را به ذهن تماشاگران پس از پایان فیلم تسری می‌دهند تا هریک دشمن را آن‌طور که دوست دارند - یا فکر می‌کنند درست است - به پایان برسانند." این جملات حق مطلب رو راجع به فیلم ادا کردن. متشکرم. خوب و به جا نقد کردید.

38+0-

چهارشنبه 31 ارديب 



>>>kave:

با سلام و عرض ادب خدمت آقای پژمان الماسی نیا. بازی "جیک جیلنهال" فوق العاده بود. متشکرم از نقدتان.

39+0-

چهارشنبه 31 ارديب 



>>>زینب کریمی:

وقتی رتیل را در انتهای فیلم دیدم و ناگهان تیتراژ پایان فیلم بالا آمد شوکه شدم! پایان متفاوتی بود. بسیار عالی نوشتید. نقد خوبی خواندم.

39+1-

چهارشنبه 31 ارديب 




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.