پیمان عباسینیا
نقد و بررسی فیلم لوپر ساختهی رایان جانسون
Looper
كارگردان: رایان جانسون
فيلمنامه: رایان جانسون
بازيگران: جوزف گوردون-لویت، بروس ویلیس، امیلی بلانت و...
محصول: آمریکا، ۲۰۱۲
مدت: ۱۱۹ دقیقه
اشاره:
با توجه به قبضه شدن پردهی سینماهای جهان توسط فیلمهای علمی - تخیلی و ابرقهرمانانهای نظیر پلیس آهنی ( RoboCop )، کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان (Captain America: The Winter Soldier)، گودزیلا (Godzilla) و... از ابتدای سال جاری میلادی تاکنون، بیمناسبت ندیدم که مروری داشته باشم بر فیلم لوپر (Looper)، یکی از برجستهترین و فکرشدهترین تولیدات اخیر سینمای علمی - تخیلی. با این توضیح که در این نوشتار سعی کردهام بهشکلی امتیازات این فیلم را برشمرم که حتیالامکان داستانش لو نرود.
از آنجا که در سال ۲۰۷۴ بالاخره مسافرت در زمان ممکن شده است، هر زمان که سندیکای جنایتکاران بخواهند کسی را از سر راهشان بردارند، فرد مورد نظر را دستبسته به ۳۰ سال قبل (یعنی: ۲۰۴۴) میفرستند تا آدمکشهایی حرفهای موسوم به لوپر، کارش را تمام کنند. جو (با بازی جوزف گوردون-لویت) در سال ۲۰۴۴، لوپری ۲۵ ساله است که بهخوبی از عهدهی انجام مأموریتهایش برمیآید. جو حین یکی از همین مأموریتها متوجه میشود هدفی که اینبار باید به قتل برساند، کسی نیست بهجز خود او در سن ۵۵ سالگی (با بازی بروس ویلیس)...
از خواندن همین خلاصهی کوتاه چندخطی هم میتوان پی برد که رایان جانسون در لوپر روی چه موضوع چالشبرانگیزی دست گذاشته است، مضمونی که چنانچه هرگونه لغزشی در اجرایش صورت میگرفت، بهسادگی میشد لوپر را یک "کمدی ناخواسته"ی دیگر بهحساب آورد و در کنار باقی مهملاتی قرارش داد که این روزها بهاسم «فیلم علمی - تخیلی» به خورد جماعت سینمادوست داده میشوند!
فیلمنامه آنقدر غنی است که شاید تصور کنید براساس رمانی استخواندار نوشته شده یا حداقل فکر چند آدم خوشذوق پشتش بوده، باید بگویم که متأسفانه هر دو حدستان اشتباه است! جانسون، هیچ کتابی برای اقتباس نداشته و فیلمنامهی مستحکم و عاری از حفرهی «لوپر» را خودش بهتنهایی نوشته است.
با وجود اینکه لوپر در ابتدا پیچیده بهنظر میرسد، اما هرگز به یک کلاف سردرگم و گیجکننده تبدیل نمیشود. جانسون، اطلاعات را بهشکلی هوشمندانه، خُردخُرد و دقیقاً سر ِ وقت در اختیار مخاطب فیلم قرار میدهد؛ بهگونهایکه تماشاگر هم از غافلگیریهای تعبیه شده در فیلمنامه لذت میبرد و هم با نمایان شدن تیتراژ، احساس نمیکند ابهامی برایش باقی مانده باشد.
بهعنوان نمونه، زمینههای شکلگیری هیولایی بهنام «رینمیکر» - در آینده - طی فیلم بهاندازهای متقاعدکننده نشان داده میشود که بههیچوجه از تصمیم سرنوشتساز جوی ۲۵ ساله در سکانس فینال، تعجب نمیکنیم و حتی خیلیهایمان عملش را قهرمانانه و تحسینبرانگیز خواهیم دانست.
بهترین مثال برای شخصیتپردازی عالی فیلم، همین کاراکتر سید - کودکی رینمیکر پلید - است که جانسون اینجا نیز هوشمندی به خرج داده و تعمداً بزرگسالی او را نشانمان نمیدهد؛ در پایان، علت این نشان ندادن هم روشن میشود. سید ِ نابغه و استثنایی را از این بهبعد میتوان در فهرست خبیثترین کودکان تاریخ سینما - حتی بالاتر از دامین تورن ِ طالع نحس (The Omen)- جای داد.
با تماشای فیلم، کوچکترین تردیدی نمیتوان داشت که پیرس گاگنُن انتخابی عالی برای ایفای نقش چندبُعدی سید بوده است و کارگردان هم بهخوبی توانسته بهواسطهی هدایت درست این پسربچهی ۶ ساله، به نتیجهی دلخواهش برسد چرا که مطمئناً اگر کودکی کاراکتر رینمیکر تا این حد باورکردنی از آب درنیامده بود، فیلم زمین میخورد.
جوزف گوردون-لویت و بروس ویلیس نیز هر دو از پس نمایش احساسات -بعضاً- متناقض جوهای جوان و میانسال برآمدهاند. «لوپر» را در کارنامهی گوردون-لویت، میتوان گامی به جلو بهشمار آورد که البته از تأثیر مثبت کار خلاقانهی چهرهپرداز - برای نزدیکتر شدن به حال و هوای ورژن ۵۵ سالهاش - نباید غفلت کرد.
علاوه بر این، کیفیت بازی ویلیس در لوپر یادمان میآورد که او در ششمین دههی زندگیاش هنوز قادر است در آثار اکشن درست و حسابی، حضوری تماشایی داشته باشد. بازیگران نقشهای مکمل نیز همگی به باورپذیری فیلم کمک کردهاند؛ از امیلی بلانت گرفته که سارا - مادر سید - بازی میکند تا جف دانیلز که اینجا بسیار متفاوت از فیلمهای کمدیاش، در نقش سرکردهی بیرحم لوپرها ظاهر شده است.
عنصر دیگری که در لوپر بیشتر به چشم میآید، آکسسوار و صحنهپردازی قابل اعتنایش است. خوشبختانه جانسون با توجه به اینکه لوپر به آیندهی خیلی دوری نمیپردازد؛ فیلم را آلودهی افراط در طراحی وسایل و دکورهای عجیب و غریب نکرده است.
معتقدم لوپر در کنار مجموعهی مسابقات هانگر (The Hunger Games)، بهترین فیلمهای علمی - تخیلی سالهای اخیر را تشکیل میدهند که توانستهاند جهان تازهای بنا کنند. گرچه تا به حال خبری از ساخت دنبالهای بر لوپر نشنیدهایم؛ اما جهان ساخته و پرداختهی رایان جانسون، آنقدر جذاب و پرجزئیات هست که قابلیت بسط و گسترش داشته باشد. «لوپر» لحظهای از نفس نمیافتد و تا انتها هیجانانگیز باقی میماند. جانسون با نگارش فیلمنامهای غیرقابل پیشبینی، لذت کشف و شهود را از تماشاگران فیلمش نمیگیرد.
هنر رایان جانسون البته به موارد پیشگفته محدود نمیشود؛ دیگر امتیاز قابل اشارهی لوپر، مربوط به خلق یک قهرمان باورپذیر است. قهرمانی که یک ماشین کشتوُکشتار صرف نیست؛ در بزنگاه، از خودش اراده و احساس نشان میدهد و سرانجام موفق میشود چرخهای باطل و وحشتآفرین را بههم بزند...
رایان جانسون با لوپر ثابت میکند که با بودجهای نهچندان بالا هم میتوان یک تریلر علمی - تخیلی سَروُشکلدار و خوشساخت را طوری روانهی پردهی نقرهای کرد که در ذهن علاقهمندان سینما ماندگار شود. اگر آثار قبلی فیلمساز را ندیده باشیم، تماشای «لوپر» کافی است تا رایان جانسون را کشف تازهی سینما بهحساب آوریم؛ نویسنده/کارگردان آیندهداری که نامش را بهخاطر میسپاریم و از همین حالا میتوانیم بیصبرانه منتظر تماشای فیلم بعدیاش بمانیم و امیدوار باشیم یکبار دیگر شگفتزدهمان کند.
پیمان عباسینیا
خرداد ۱۳۹۳
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|