پیمان عباسینیا
نگاهی به سه فیلم «آگوست: اوسیج کانتی»، «زندانیان» و «شتاب» که از اسکار دور ماندند
اشاره:
اینکه اسکار گرفتن یا نگرفتن و اصلاً کاندیدای اسکار شدن یا نشدنِ یک فیلم چه اهمیتی دارد، محلّ بحث و تبادل نظر است. طی درازمدت، آیا کسی پیدا خواهد شد که آرگو (Argo) را فارغ از بازیهای سیاسی و فقط بهدلیل ارزشهای سینماییاش، بهعنوان فیلمی ماندگار بهیاد سپرده باشد؟ آیا چند سال بعد، کسی بهخاطر خواهد آورد که متیو مککانهی اولین اسکارش را با چه فیلمی بهدست آورد؟ در این نوشتار، "اسکار نگرفتن" بهانهای برای پرداختن به سه فیلم مهم ۲۰۱۳ است که علیرغم شایستگی، از گردونهی رقابت اسکار جا ماندند.
۱- نگاه خیرهی ویولت
آگوست: اوسیج کانتی به کارگردانی جان ولز، اقتباسی از نمایشنامهای بههمین نام، نوشتهی تریسی لتس بهشمار میرود. لتس که برای این نمایشنامه، برندهی جایزهی پولیتزر و تونی شده، خود وظیفهی نگارش فیلمنامه را به عهده داشته که تماموُکمال هم از پساش برآمده است. زمانی که پدر خانواده بهنام بورلی وستون (با بازی سم شپرد) گم میشود، باربارا (با بازی جولیا رابرتز) و دیگر وستونها یکی پس از دیگری سر میرسند تا مادر (با بازی مریل استریپ) را دلداری بدهند و چارهای پیدا کنند... فیلم با صحبتهای بورلی شروع میشود بهاضافهی یک معرفی تماشایی از ویولت که استریپ پرحرارت و باحسوُحال نقشاش را ایفا میکند؛ سپس آگوست: اوسیج کانتی با تیتراژی کوتاه، سراغ اصل مطلب میرود و میفهمیم پیرمرد رفته و هرگز بازنگشته -خودش را کشته- است.
کلیهی عوامل مؤثر در فیلم، بهویژه: بازیگری، متن، کارگردانی، چهرهپردازی و صداگذاری در هماهنگی کامل و حدّ والایی از کیفیت بهسر میبرند. مریل استریپ در نقش پیرزنی مبتلا به سرطان که گاهی از شدت مصرف دارو، درمانده و غیرقابل تحمل میشود، میدرخشد. استریپ با آگوست: اوسیج کانتی هجدهمین نامزدی اسکار را تجربه کرد که بهنظر میرسد رکوردی دستنیافتنی باشد. جولیا رابرتز هم باربارایی قدرتمند را بازی کرده است که پس از استیصال مادر، سعی دارد خانواده را مدیریت کند.
آگوست: اوسیج کانتی اصولاً بازیگرمحور و "فیلمِ بازیگران" است. گروه بازیگرهای فیلم همگی -بدون استثنا- عالی ظاهر شدهاند. آگوست: اوسیج کانتی از آن دست فیلمهایی است که بعد از این، بازیگران کمتر شناختهشدهاش را با نقشهایشان در این فیلم بهیاد خواهید آورد. شاید اگر هر کسی بهجز کیت بلانشت -آنهم بهواسطهی ایفای نقش فراموشنشدنیاش در جاسمین غمگین (Blue Jasmine)- اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را گرفته بود، از برنده اعلام نشدن مریل استریپ برای اجرای قدرتمندانه و پر از ریزهکاریِ ویولت وستون حسابی اعصابمان بههم میریخت!
مراسم شام خاکسپاری، نقطهی عطفی در فیلم است که با اوج گرفتن تدریجی عصبیت مادر، تبدیل به دادگاهی برای محاکمهی تکتک اعضای خانواده میشود و عاقبت، به درگیری فیزیکی متأثرکنندهی ویولت و باربارا میانجامد. آگوست: اوسیج کانتی در ترسیم روابط کاملاً باورپذیر خانوادگی، فوقالعاده عمل کرده است که در این خصوص، نمیتوان نقش متن قوی فیلم را انکار کرد؛ مشخص است که تریسی لتس علاوه بر مهارت در نمایشنامهنویسی، بر مختصات سینما نیز بهخوبی اشراف دارد. تعجب میکنم که آگوست: اوسیج کانتی حتی کاندیدای اسکار بهترین فیلمنامهی اقتباسی هم نشد! بهجز کاندیداتوری مورد اشارهی مریل استریپ، فیلم تنها برای بهترین بازیگر نقش مکمل زن (جولیا رابرتز) نامزد اسکار بود و عملاً نادیده گرفته شد.
سایهی سنگین سالها مصائب خانوادهی وستون طوری بر فیلم سنگینی میکند که حتی پس از رؤیت تیتراژ پایانی، هر زمان آگوست: اوسیج کانتی را بهخاطر آوریم، تلخی و فقط تلخی است که بر جانمان مینشیند؛ بهخصوص اگر ویولتِ درهمشکسته را مجسم کنیم که در انتهای روزی از روزهای داغ ماه آگوست، تنها روی تاب نشسته است و به دوردستها خیره مانده... آگوست: اوسیج کانتی گرم و تأثیرگذار است و با اطمینان کامل میشود گفت که ارزش وقت گذاشتن دارد.
August: Osage County
كارگردان: جان ولز
فيلمنامه: تریسی لتس
بازيگران: مریل استریپ، جولیا رابرتز، ایوان مکگرگور و...
محصول: آمریکا، ۲۰۱۳
مدت: ۱۲۱ دقیقه
گونه: کمدی-درام
بودجه: ۲۰ میلیون دلار
فروش: بیش از ۷۴ میلیون دلار
درجهبندی: R
۲- اعلان جنگ به دنیا
زندانیان ساختهی دنیس ویلنیو، کارگردان باتجربهی کانادایی است. در روز شکرگزاری، کلر دُور (با بازی هیو جکمن) و خانوادهاش به دیدن همسایههایشان میروند. بعد از صرف شام عید، آنا (با بازی ارین گراسیمُویچ) و جوی (با بازی کایلا درو سیمونز)، دو دختر خردسال خانوادههای دُور و بیرچ بهشکل غیرمنتظرهای ناپدید میشوند. بهدنبال تماس کلر با ادارهی پلیس، کارآگاه دیوید لوکی (با بازی جیک جیلنهال) بهعنوان مسئول پرونده در شرایطی مشغول بهکار میشود که تنها سرنخ، اتومبیل کاروان کهنهای است که حوالی منزل خانوادهی بیرچ دیده شده...
در زندانیان، اتفاق اصلی -یعنی همان گم شدن دختربچهها- حدود ۱۰ دقیقهی ابتدایی رخ میدهد و از آن پس -تا هنگام ظاهر شدن تیتراژ- حالوُهوایی دلهرهآور بر فیلم حاکم است. زندانیان گرچه گاهی کُند بهنظر میرسد؛ طوریکه انگار دنیس ویلنیو و فیلمنامهنویساش، آرون گُزیکوفسکی هیچ عجلهای برای رمزگشایی از سرنوشت بچهها ندارند(!) اما حفظ جوی چنین پرالتهاب طی مدت زمانی تقریباً طولانی تا پایان -نزدیک به ۱۳۶ دقیقه- را میتوان از جمله امتیازات فیلم بهشمار آورد. زندانیان با صبر و حوصله، بهتدریج تکههای پازل معمای ناپدید شدن دو دختربچه را کنار هم میچیند.
قابل حدس نبودن را باید از دیگر نکات مثبت زندانیان محسوب کرد؛ بیشتر از سهچهارم زمان فیلم در این تعلیق میگذرد که بالاخره مجرم اصلی کیست؟ خوشبختانه زمینهچینیها آنچنان خوب صورت گرفته که وقتی متوجه میشویم تمام جنایات زیر سر چه کسی بوده است، انگیزههایش را کافی و باورپذیر میدانیم: زن و شوهری بهواسطهی از دادن فرزند، اعتقاداتشان را از دست میدهند و با به راه انداختن جنگی علیه دنیا، سعی میکنند ایمان و اعتقاد را از دل انسانها دور کنند. هدف شومی که تحققاش را -بهعنوان مثال- درمورد کلر بهخوبی مشاهده میکنیم؛ او که ابتدا فردی مذهبی و معتقد معرفی میشود، بهدنبال گم شدن دختر خردسالاش به الکل پناه میبرد و دست به اعمال خشونتآمیزی نظیر شکنجه و ضربوُشتم میزند.
بهجز فصل بیهوده و ناکارآمد عذرخواهی و تشکر گریس (با بازی ماریا بیلو) -همسر کلر- از کارآگاه لوکی در بیمارستان، زندانیان سکانس بهدردنخوری ندارد و با وجود طولانی بودن، ملالآور نیست. علاوه بر حضور متقاعدکنندهی جکمن و جیلنهال در نقش دو شخصیت اصلی مرد فیلم، زندانیان یک بازی قابل اعتنای دیگر هم دارد: ملیسا لئو. او که سال ۲۰۱۱ توانسته بود برای ایفای نقش مادر پرسروُصدای یک خانوادهی پرجمعیت پایینشهری در مشتزن (The Fighter) صاحب اسکار شود، اینجا هم بهخوبی از عهدهی باورپذیر کردن کاراکتر پیرزن آبزیرکاه و ضداجتماع فیلم برآمده است.
شاید جالب باشد که فیلم -علیرغم پارهای پیشبینیها- در اسکار هشتاد و ششم، فقط یک کاندیداتوری در رشتهی بهترین فیلمبرداری برای راجز دیکنر داشت و بس! بهنظر میرسد بیش از همه در حق کارگردانی مسلط ویلنیو، فیلمنامهی پرپیچوُخم گُزیکوفسکی و بازیهای باورکردنی جکمن و جیلنهال اجحاف شده باشد. بازخورد چند فیلم اخیر دنیس ویلنیو -علیالخصوص دشمن (Enemy)- او را در جایگاهی قرار داده است تا -با وجود اینکه سالهای جوانی را پشت سر گذاشته- از کشفهای جدید سینمای امروز بهحساباش آوریم؛ فیلمساز معتبری که هر ساختهاش، یک اتفاق بهتر از قبلی است.
طریقهی به پایان رسیدن زندانیان قطعاً به مذاق خیلیها خوش نخواهد آمد؛ دنیس ویلنیو و آرون گُزیکوفسکی برخلاف جریان آب شنا کردهاند... زندانیان تریلر خوشساختی است که قدرش را علاقهمندان واقعی سینما بیشتر میدانند.
Prisoners
كارگردان: دنیس ویلنیو
فيلمنامه: آرون گُزیکوفسکی
بازيگران: هیو جکمن، جیک جیلنهال، ویولا دیویس و...
محصول: آمریکا، ۲۰۱۳
مدت: ۱۵۳ دقیقه
گونه: جنایی، درام، هیجانانگیز
بودجه: ۴۶ میلیون دلار
فروش: بیش از ۱۲۲ میلیون دلار
درجهبندی: R
۳- بازگشت پیروزمندانه
شتاب تازهترین ساختهی ران هاوارد، داستان پرفرازوُنشیب رقابت ۶ سالهی دو قهرمان شاخص مسابقات اتومبیلرانی فرمول ۱ بهنامهای جیمز هانت (با بازی کریس همسورث) و نیکی لادا (با بازی دانیل برول) را روایت میکند. هانت، ورزشکار انگلیسی محبوبی است که اعتقاد چندانی به پایبندی به اصول اخلاقی ندارد. اما رقیباش لادا، یک اتریشی سختکوش و منضبط است که درست در نقطهی مقابل او قرار دارد. پس از قهرمانی سال ۱۹۷۵ نیکی لادا، وی در رقابتهای ۱۹۷۶ نیز همچنان پیشتاز است درحالیکه جیمز -با تیم مکلارن- تعقیبکنندهی جدی او بهحساب میآید. شرایط بد آب و هوایی شهر نورنبرگ -محل برگزاری یکی از مسابقهها- باعث میشود تا لادا لغو مسابقه را به رأیگیری بگذارد؛ پیشنهادی که جیمز هانت سهم مؤثری در رأی نیاوردناش ایفا میکند. اتومبیل لادا در همین رقابت دچار سانحهای غیرمنتظره میشود و آتش میگیرد...
هاوارد کهنهکار که پیشتر با مرد سیندرلایی (Cinderella Man)، از آزمون کارگردانی یک درام هیجانانگیز ورزشی -براساس زندگی مشتزن سنگینوزن مشهور، جیم جی. برادوک- در فضای محدود رینگ سربلند بیرون آمده بود؛ در شتاب سراغ دو ورزشکار صاحبنام رقابتهای فرمول ۱ رفته است تا در ۵۹ سالگی، تواناییهایش را اینبار در سطح جادهها محک بزند. شتاب درام زندگینامهای پرکششی است که از چالش به تصویر کشیدن تبدیل تدریجی رقابتی خصمانه به رفاقتی احترامآمیز سربلند بیرون آمده.
با وجود اینکه شخصاً علاقهای به ورزش اتومبیلرانی ندارم و تا به حال تحمل تماشای حتی یک مسابقهی کامل فرمول ۱ را نداشتهام؛ اما مسابقههای شتاب بهواسطهی کاربست تمهیداتی هوشمندانه -نظیر فیلمبرداری از زوایای مختلف، اسلوموشنهای بهجا، حاشیهی صوتی غنی و همچنین موسیقی گوشنوازی که تقویتکنندهی حسّ هیجان و اضطراب است- بههیچوجه ملالآور نیستند. طراحی چهرهها و رنگآمیزی فیلم نیز در راستای خلق اتمسفر سالهای دههی ۱۹۷۰ میلادی مؤثر واقع شده است. شتاب بهطور کلی، فیلمی خوشرنگوُلعاب البته با غلبهی بیچونوُچرای تونالیتههای قرمز است.
شتاب اگرچه از سوی اعضای آکادمی مورد بیمهری قرار گرفت و در هیچ رشتهای کاندیدای اسکار نشد؛ طی مدت زمانی که از اکران و انتشارش گذشته است، تاکنون توانسته طرفداران بسیاری برای خودش دستوُپا کند که کسب رتبهی ۱۴۵ در میان ۲۵۰ فیلم برتر جهان از دیدگاه کاربران سایت معتبر IMDb، نشان از محبوبیت فیلم دارد [۱]. گفتنی است؛ شتاب در مقایسه با فیلم قبلی هاوارد، معضل (The Dilemma) که یک کمدی-درام مأیوسکننده از لحاظ هنری و تجاری بود، میزان فروش قابل قبولی هم داشت.
ران هاوارد در شتاب درست مثل یک رهبر ارکستر کارکشته، بهشیوهای عمل میکند تا از تکتک سازهایش، خروجی شنیدنیای بگیرد. بهرهگیری از فیلمنامهی پر از جذابیت پیتر مورگان، موسیقی حماسی - عاطفی پرشکوه هانس زیمر، تدوین استادانهی دانیل هانلی و مایک هیل همچنین فیلمبرداری چشمگیر آنتونی داد مانل -بهویژه در صحنههای نفسگیر اتومبیلرانی- در کنار هدایت درست کریس همسورث و بهخصوص دانیل برول -برای ارائهی بازیهایی قابل قبول- همگی مجابمان میکنند تا شتاب را بازگشت پیروزمندانهی هاوارد به سینما محسوب کنیم.
Rush
كارگردان: ران هاوارد
فيلمنامه: پیتر مورگان
بازيگران: کریس همسورث، دانیل برول، اولیویا وایلد و...
محصول: آمریکا، ۲۰۱۳
مدت: ۱۲۳ دقیقه
گونه: زندگینامهای، ورزشی، درام
بودجه: ۳۸ میلیون دلار
فروش: بیش از ۹۰ میلیون دلار
درجهبندی: R
[۱]: تاریخ آخرین بازبینی صفحهی ۲۵۰ فیلم برتر IMDb؛ ۲۸ ژوئن ۲۰۱۴.
پیمان عباسینیا
تیر ۱۳۹۳
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|