پرده سینما

ملک کدام سلیمان؟ نقد و بررسی فیلم ملک سلیمان

امیر اهوارکی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جناب بحرانی گفته‌اند که فیلم‌نامه این اثر 39 بار بازنویسی شده است. اما چنانکه دیده می‌شود متأسفانه این فیلم بر تحقیقات صحیحی مبتنی نبوده و خطاهای فاحشی در آن راه یافته است. و از همه مهم‌تر قصه فیلم کاملاً غلط است. چنانکه این فیلم را می‌توان از مصادیق دروغ بستن به انبیاء خداوند برشمرد، گناهی کبیره که جزو مبطلات روزه است؛ گرچه نمی‌خواهم بگویم که آنها عمداً این را قصد کرده‌اند. هرچند که ممکن است این خطاهای عدیده سهواً رخ نموده باشد اما آیا دست اندرکاران این فیلم برای این تحقیقات و ساخت چنین فیلمی تجهیز کافی کرده بودند؟ آیا از حضرت حق اذن گرفته و مدد خواسته بودند؟ پس چرا این خطاهای عدیده و فاحش در این کار رخ نموده است؟ آیا ایشان در پیشگاه قاضی علی‌الاطلاق می‌توانند مدعی شوند که بودجه یا زمان کافی در اختیار نداشته‌اند؟

 

 

ملک سلیمانبنده برای نوشتن این نقد از جناب مجتبی فرآورده تهیه کننده این فیلم و همچنین از آقای شهریار بحرانی کارگردان این اثر، به طور مجزا اجازت خواسته‌ام تا از ساحت انبیاء دفاع کنم. چون مردد بودم که از برادران دینی خودم و فیلمشان حمایت کنم یا از انبیاء خداوند. این دو بزرگوار هم به بنده اذن فرمودند و از نقد صحیح و بی‌غرض این فیلم استقبال کردند. این حقیر نیز به ایشان در این خصوص تعهد سپردم.

 

*****

ملک سلیمان نبی به جهات مختلف فیلم مهمی است و بنده عمیقاً آرزو می‌کردم که نخستین تولید عظیم در سینمای ایران واقعاً فیلم خوبی از آب درآید. باید گفت که تکنیک فیلم، صدا، موسیقی، جلوه‌های ویژه و فیلمبرداری در این اثر، خوب از کار درآمده اما قصه فیلم متأسفانه کاملاً غلط است، و در حقیقت به حضرت سلیمان نبی(ع) دخلی ندارد. عموم و خصوص مخاطبان در این فیلم با ماجراهایی مواجه می‌شوند که خط و ربط آن را نمی‌فهمند و مفهوم آن وقایع عجیب و جن‌گیری‌ها را درک نمی‌کنند. شما هرچند که در قرآن و عهدین و در مطالعات مربوط به حضرت سلیمان خبره باشید باز هم این مطالعات کمکی به شما در فهم وقایع این فیلم نخواهند کرد. به عبارت دیگر این فیلم یک سری ماجراهای جدید برای حضرت سلیمان(ع) ابداع نموده است که متأسفانه مبنای درستی ندارند. ما در این نقد صرفاً به فیلمنامه و تحقیقات فیلم خواهیم پرداخت که بنیان یک فیلم سینمایی است که متأسفانه مهم‌ترین ضعف این فیلم نیز از همین ناحیه است.

واضحاً می‌توان حکم کرد که محققان و نویسندگان فیلمنامه ملک سلیمان سراسر به خطا رفته‌اند و یک قصه اشتباه که ناشی از ظن و تفسیر ایشان از آیات قرآن است را نوشته و به تصویر کشیده‌اند. حکومت سلیمان که علی القاعده بر وفق نام مبارکش بایست سراسر در «سلامت» و «صلح» باشد در اینجا پر از فتنه شیاطین و کاهنان است. طبق نقل قرآن، حضرت سلیمان هبه و بخشش خداوند به حضرت داوود(ع) بوده است (سوره ص/38). به عبارت دیگر او فرزندی غیر متعارف برای داوود(ع) بوده، و از این جهت مشابهت دارد با حضرت یحیی که هبه خداوند بود و در زمان پیری حضرت زکریا(ع) به او داده شد و وارث او گردید.[1] حضرت داوود(ع) برای برقراری حکومت عدل سختی‌ها کشید و جنگ‌های زیادی کرد. خداوند نیز به پاداش اعمالش، سلیمان(ع) را به او عطا فرمود و او وارث پدرش داوود(ع) شده، حکمت و حکومت را از او به میراث برد (نمل /15 و 16).

 

ماجرای حقیقیِ ملک سلیمان

 

در قرآن دو آیه 78 و 79 از سوره انبیاء به زمان کودکی حضرت سلیمان اختصاص دارد که با شروحی که ائمه معصومین بیان کرده‌اند آن ماجرای قرآنی اینطور بسط می‌یابد که سلیمان در کودکی در کنار پدر محبوبش داوود(ع) می‌نشست تا قضاوت‌های او را تماشا کند. روزی یک کشاورز مدعی شد که گوسفندان مرد دامدار شبانگاه محصولات زمین او را خورده‌اند. داوود(ع) در این نوبت، قضاوت در این ماجرا را به اذن خدا به پسرش سلیمان(ع) می‌سپارد. سلیمان از پدرش اذن می‌گیرد و در نهایت ادب به پدرش می‌گوید: مرد کشاورز باید گوسفندان را ببرد و از شیر و پشم و نتایج آنها استفاده کند تا وقتی که صاحب گوسفندان، زمین را کشت کرده به محصول برساند. آنگاه مال هر کس به او رد شود. حضرت داوود(ع) این رأی را تأیید می‌کند و نزاع خاتمه می‌یابد. خداوند در آیه 79 می‌فرماید که «ما این قضاوت را به سلیمان فهم کردیم» و ادامه می‌دهد که «ما به داوود و سلیمان علم و حکمت دادیم».

این اولین فراستی است که از حضرت سلیمان به ثبت رسیده. او در این اوقات حدود ده سال سن داشته است. قصه علی‌القاعده بایست با این ماجرا شروع می‌شد و اینکه داوود(ع) نسبت به آینده این حکومت خدایی‌اش نگران نیست، چون خدای حکیم، فرزندش سلیمان را برای این امر مقدّر فرموده است.

حضرت سلیمان(ع) در سن نوجوانی به حکومت منصوب شد در حالیکه با فروتنی خود را لایق حکومت نمی‌دانست. در سنت یهود آمده است که خداوند در خواب شب حاجت سلیمان (ع) را طلبید و او پس از شکر نعماتی که خداوند به پدرش داوود(ع) عطا فرموده بود خود را طفل صغیر نامید و از خداوند «دل فهیم» خواست تا قوم بنی‌اسرائیل را به درستی داوری نماید. و خداوند این سخن را از او پسندید و طبق آن نقل چنین بدو فرمود:

چونکه این چیز را خواستی و طول ایام برای خویش نطلبیدی و دولت برای خود سؤال ننمودی و جان دشمنانت را نطلبیدی بلکه به جهت خود حکمت خواستی تا انصاف را بفهمی، اینک بر حسب کلام تو کردم و اینک دل حکیم و فهیم به تو دادم به طوریکه پیش از تویی نبوده است و بعد از تو کسی مثل تو نخواهد برخاست. و نیز آنچه را نطلبیدی یعنی هم دولت و هم جلال را به تو عطا فرمودم به حدّی که در تمامی روزهایت کسی مثل تو در میان پادشاهان نخواهد بود. و اگر در راه‌های من سلوک نموده فرایض و احکام مرا نگاه داری به طوریکه پدر تو داوود سلوک نمود آنگاه روزهایت را طویل خواهم گردانید. (کتاب اولِ پادشاهان 3/11 تا 14)

اما قرآن کریم از سوی دیگر ماجرای مشابهی را در خصوص انداختن جسد بر تخت سلیمان ذکر می‌کند: ﴿وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیمانَ وَ ألْقَینا عَلى‏ كُرْسِیهِ جَسَداً ثُمَّ أناب﴾‏ (و مسلّماً سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی انداختیم سپس او توبه کرد ـ ص/34). و سلیمان در آیه بعد اینچنین دعا می‌کند: ﴿قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْكاً لا ینْبَغِی لِأحَدٍ مِنْ بَعْدِی إنَّكَ أنْتَ الْوَهَّابُ‏﴾ (خداوندا مرا بیامرز و به من حکومتی عطا کن که کسی را پس از من نسزد، همانا تو بسیار عطابخش هستی. ـ ص/35).

در اغلب موارد دیده می‌شود که قصص موجود در عهد عتیق (تورات و باقی کتب انبیاء یهود) به دلیل تحریف و دست‌خوردگی آنها در مقایسه با همان قصص در قرآن مجید، ضعیف و آمیخته به خطا هستند، اما به نظر می‌رسد که این روایتِ عهد عتیق برای عموم انسان‌ها قابل فهم‌تر باشد از روایت قرآنی در خصوص ملک خواستن سلیمان(ع). زیرا وفق عهد عتیق حضرت سلیمان از خداوند «حکمت» می‌خواهد و در قرآن ظاهراً «حکومت»، آن هم حکومتی که بی‌نظیر باشد و مشابهش به فرد دیگری داده نشود. اما حقیقت چیست؟

در حدیثی که از امام کاظم(ع) نقل شده است علی بن یقطین از آن حضرت پرسید که آیا جایز است که پیامبر خدا بخیل باشد؟ امام فرمود: نه. او پرسید پس مقصود سلیمان(ع) در این دعایش چه بود؟ پاسخ امام کاظم(ع) بسیار زیبا است، و ای کاش محققان این فیلم آن را لحاظ کرده بودند:

امام فرمود: سلطنت دو گونه است: 1- حكومتى كه با جنگ یا ستم یا با انتخاب مردم به دست آمده، 2- سلطنتى كه از جانب خداوند مقرر گشته، مانند حكومت خاندان ابراهیم، و سلطنت طالوت و ذوالقرنین. از این روى حضرت سلیمان از خداوند اینطور درخواست نمود: بار الها به من حكومتى عطا كن كه بعد از من براى احدى سزاوار نباشد كه مردم بگویند پادشاهى سلیمان، از راه جنگ یا زور یا انتخاب مردم و مانند آن به دست آمده است. و خداوند هم خواسته‏هایش را پذیرفت، و باد را تحت فرمانش قرار داد، تا به نرمى او را هر جا كه بخواهد ببرد، و هر روز به اندازه دو ماه راه بپیماید، و ایزد متعال شیطان­ها را تحت فرمانش قرار داد تا براى وى بناهای عالى ساختند، و با فرو رفتن در اعماق دریا، جواهرات گرانبها آوردند، و زبان پرندگان را به وی آموخت، و بساط قدرت او را بر پهنه زمین گستراند و پابرجا ساخت. لذا در همان زمان، و دوران‌هاى بعد، مردم فهمیدند كه حكومت سلیمان به سلطنت پادشاهانی كه مردم بر خود برمى‏گزینند، و یا حاکمانی که از راه جنگ و ستم بر آنان سلطه یافته‏اند، هیچ شباهتى ندارد.[2]

این بیان امام کاظم(ع) در خصوص ماجرای ملک سلیمان بسیار روشنگر و تعیین کننده است. بر این مبنا دیده می‌شود که این دو روایت از عهد عتیق و قرآن نه‌تنها معارض نیستند بلکه مکمل یکدیگرند و هر کدام بخشی از ماجرا را بیان می‌کنند.

تصور کنید که سلیمان در سن سیزده سالگی وارث حکومت پدرش داوود(ع) شده است.[3] اما او با فروتنی‌اش خود را برای این وراثت لایق نمی‌بیند. لذا به درگاه خداوند حاجتمند است و خداوند مطلب او را در خواب سؤال می‌کند و سلیمان از خداوند «علم و حکمت» می‌خواهد تا بتواند همچون پدرش برای بنی‌اسرائیل قضاوت کند، همان کاری که به لطف خدا یک نوبت نیز در سن ده سالگی در حضور پدرش انجام داده بود. آنگاه خداوند حکیم به او «حکمت» عطا فرموده و خبر می‌دهد که همچنین حکومت و جلال را نیز به تو دادم. سلیمان خاضعانه مغفرت‌جو و شکرگزار است. در ادامه به این آیه از سوره «ص» می‌رسیم که سلیمان(ع) این نوبت از خدا می‌خواهد که این نعمت‌ها بی‌بدیل باشد یعنی همه مردم بفهمند که اینها عطای محض خداوند است تا آنها خدای را سپاس گویند، و نه اینکه مرا تمجید کنند. این دعای او نیز مستجاب می‌شود و خداوند قدرت تسلط بر بادها و جنیان را به او می‌دهد. مردم نیز عمیقاً می‌بینند و درک می‌کنند که سلیمان(ع) با این قدرت‌های فوق بشری که تاکنون در اختیار هیچ پادشاهی نبوده است حکومت می‌کند لذا بر ایمانشان افزوده می‌شود. ملکه سبا نیز پس از حکمت‌هایی که از حضرت سلیمان(ع) شنید در نهایت به سبب همین قوت‌های فوق بشری بود که به آن حضرت ایمان آورد و او را برگزیده خداوند دانست. همچنین تمام پادشاهان اطراف این حقیقت را درک کردند و خوف سلیمان(ع) و خدایی که به او این قدرت را عطا فرموده در دلشان جایگیر شد و بدین سبب صلح در خاورمیانه حکمفرما گشت.

اما در اواخر حکومت آن حضرت برخی از کاهنان قصد دارند تا با سلیمان رقابت کنند و اسرار او را کشف نمایند. لذا آنها به شیاطینِ در زنجیر که جسمانی‌شده و برای سلیمان کار می‌کردند نزدیک شده و از آنها سحر و جادو را می‌آموزند. اما چون نمی‌توانند قدرت سلیمان را به دست آورند لذا آن را در موارد شرّ به کار گرفته میان مردم تفرقه می‌افکنند. عقوبت آن کارهای ناسپاسانه این می‌شود که خداوند متعال حضرت سلیمان(ع) را از آنها می‌گیرد و آن امنیت و برکت از میان می‌رود.[4]

در حکومت حضرت سلیمان جنگی رخ نداده و در همه جای زمین صلح برقرار بود و فراوانی و برکت وجود داشت. آنچه مردم در حکومت سلیمان و پدرش داوود(ع) به عینه فهمیدند این بود که حاکمان را بایست خداوند تعیین کند و نه مردم. 64 سال قبل از حکومت سلیمان(ع)،[5] بزرگان یهود تعیین پادشاه برای یهود را به حضرت سموئیل نبی(ع) تحمیل کردند و خطا نمودند (در ادامه به این مبحث خواهیم رسید). اما وقتی خداوند حاکمانی چون داوود(ع) و سلیمان(ع) را برای قوم برمی‌گزیند در این حکومت است که کسی عمداً به دیگری ظلم نمی‌کند و مردم آسایش و صلح و رحمت و برکت را نصیب می‌برند. این است ماجرای ملک سلیمان.

 

داستان فیلم ملک سلیمان

 

ملک سلیماناما آنچه در فیلم ملک سلیمان رخ می‌دهد چیست؟ سلیمان پیش از شروع فتنه، کاهنان یهود را جمع می‌کند. آنها در ابتدا از حضرت سلیمان آن بهشت موعودی را مطالبه می‌کنند که با آمدن به این سرزمین در زمان موسی(ع)، قرار بوده است که محقق شود. سلیمان پاسخ ایشان را از طریق اخطارهای خودش می‌دهد و اینچنین می‌گوید:

در زمان هبوط حضرت آدم، عوالم از یکدیگر جدا شدند. به زودی برخی از آنها دوباره به هم ملحق خواهند شد. اجنّه و شیاطین که در دنیای خود به سر می‌برند خشن و غلیظ شده و به ما نزدیک می‌شوند، نزدیک و نزدیک‌تر، و در نهایت واردِ دنیای ما می‌شوند. آن بهشت الهی محقق نخواهد شد مگر اینکه در جنگی خونین دشمنان بشریت از بین بروند.

کاهنان در پاسخ گفتند ما این سخنان را نمی‌فهمیم و قبول نداریم. آنگاه اکثر آنها با اعتراض مجلس سلیمان را ترک کردند و سعی یکی از یاران برای بازگرداندن آنان فایدت نبخشید. پس سلیمان به کمک یاران اندکش سعی کرد قوم یهود را از فتنه آتی ایمن کند. یاران اندک او در این فیلم عبارتند از: اَبشالوم و اَدونیاه دو برادر وی، یوآب و پسرش، شای، و همچنین پنج شش نفر دیگر که برخی از ایشان کاهن بودند. این واقعه در دقیقه بیستم از این فیلم رخ می‌دهد و تا اواخر این فیلمِ 110 دقیقه‌ای، محور داستان به اخراج و طرد جنیان از تن و جان مردم اختصاص می‌یابد و در انتها نیز به تجسّم شیاطین و تسخیر آنها ختم می‌شود.

مسئله‌ای که سلیمانِ این فیلم از آن سخن می‌گفت بغرنج است و انسان حتی با مطالعه آیات مربوط به حضرت سلیمان در قرآن نیز آن را فهم نمی‌کند. متأسفانه زبان فیلم نیز برای فهماندن این مسئله به مخاطب الکن است. صحنه‌های آغازین فیلم نیز در فهم آنچه حضرت سلیمان از آن اخطار می‌داد کمکی نمی‌کنند.

فیلم با تلاوت آیاتی از قرآن مجید در خصوص نافرمانی شیطان و اخراج او از بهشت آغاز می‌شود و یادآوریِ سوگند آن رانده‌شده که «ای خداوند! من تمام بندگانت بجز مخلصان را اغوا می‌کنم». فیلم در ادامه، حضرت سلیمان را در نعمت و آسایش در حال تماشای سرحدّات حکومتش نشان می‌دهد و ما می‌بینیم که او در معیّت همسرش میریام بر فضل خداوند شکرگزار است. کشاورزان یهود به نزد او آمده‌اند تا حضرت به وقت آغاز درو برای ایشان دعا کند. بلافاصله دو رؤیا در همان روز و شب بر سلیمان ظاهر می‌شوند که بر اساس آیات 31 تا 35 سوره مبارکه ص تصویر شده‌اند. رؤیای اول در صحرا رخ می‌دهد و سلیمان با اسبش به کنار برکه‌ای می‌رسد. آنجا اسب سفیدی را می‌بیند که به وقت غروب با اسبان دیگر به تاخت از درون آتش می‌گذرند و در همان لحظه خورشید غروب می‌کند و صدای سلیمان را می‌شنویم که می‌گوید: «خورشید را برایم بازگردان». خورشید مجدداً بالا می‌آید و رؤیا تمام می‌شود. حالا در کنار آن برکه چندین اسب آزادانه آب می‌خورند و سلیمان به یکی از آنها نزدیک شده و بر یالش دست می‌کشد.

سلیمان به اورشلیم می‌رود. شب هنگام او را می‌بینیم که تنها بر تخت سلطنت نشسته است. لحظه‌ای پس از برخاستنش او جسد خود را بر تخت می‌بیند. نتیجه این دو صحنه پیاپی این می‌شود که او به سمت صخره مقدس آمده آهسته با خود نجوا می‌کند: «پس، مُلک من مانند جسدی بی‌روح و مرده است در مقابل آن ملک تو در پایان دنیا؟ خداوندا! من کجا و آن سلطنت متعالیِ تو کجا؟» سپس صدایی غیبی از ناحیه خداوند می‌شنویم که سلیمان را مخاطب ساخته و نعمت‌های الهی را که به او و پدرش داوود(ع) عطاشده را یادآور می‌شود، نعمت‌هایی از قبیل: تفضیل دادن آن دو به جهت افزونیِ علم بر سایر مؤمنان، اعطای کتاب و حکم و نبوت، و در نهایت برگزیده شدن آن دو به رسالت. وحی با این جمله پایان می‌یابد: «اما بدان که بسیاری از مردمت هدایت نیافته و از شیطان پیروی می‌کنند». و سلیمان عرض می‌کند: «پروردگارا! پس به من مُلکی عطا کن که تا پایان دنیا و برپاییِ آن ملک عظیم به کسی عطا نخواهی فرمود، که تو بسیار بخشنده‌ای».

بر این دو سکانس اشکالات عدیده‌ای وارد است از این قرار:

1. در فیلم، ماجرای دست سودن بر اسبان و واقعه انداختن جسد به «رؤیا» تعبیر شده است و این مخالف ظاهر قرآن است. مفسران قرآن نیز چنین چیزی نفرموده‌اند.[6] در خصوص جسد نیز گرچه امین‌الاسلام طبرسی در تفسیر مجمع البیان آن را جسم رنجور سلیمان گفته که از شدت مرض همچون جسد شده است لکن علامه طباطبایی این نظر را به دلیل اینکه از فصاحت به دور است نپذیرفته است.[7] عوامل فیلم و خصوصاً محقق آن جناب حجت الاسلام سعید اصفهانیان با شماره آبانِ ماهنامه همشهری آیه مصاحبه کرده و ماجرای اسبان را به عبور از آتش فتنه تعبیر کرده است. واقعاً عجیب است. این صحنه در این فیلم بسیار بی‌ربط است و می‌تواند به راحتی حذف شود، اما آیا در خصوص این آیه از قرآن نیز می‌توان اینچنین حکم کرد؟ پاسخ منفی است. خداوند حکیم در این آیه مسلّماً حقیقتی را بیان فرموده که انتظار ما این بود که محققان این فیلم، آن را فهم کرده باشند که البته نکرده‌اند.[8]

2. در زمان شروع فیلم معلوم نیست که چند وقت از حکومت سلیمان گذشته است. طبق روایات اسلامی و یهودی او در سیزده سالگی به حکومت رسیده است. لکن ما سلیمان را در فیلم در حدود سی و چند سالگی می‌بینیم، یعنی بیست سال بعدتر. چرا داستان سلیمان از میانه روایت می‌شود؟ آیا او امانت پدرش داوود(ع) را حفظ نکرده و اکنون حکومتش تضعیف شده است؟

3. محققان و نویسندگان فیلم، برای اینکه حکومت سلیمان را در این مرحله ضعیف نشان دهند دچار این تکلف شده‌اند که اولاً ماجرای جسد را رؤیای شخص سلیمان دانسته‌اند و ثانیاً آن جسد را جسد سلیمان. در حالیکه اینچنین نیست. برای نشان دادن بطلان این ادعا، باید متذکر شویم که اولاً طبق نصّ قرآن حکومت داوود(ع) با حکمت وافر از جانب خداوند به او اعطا شده (بقره /251) و ثانیاً حکومت داوود(ع) متین و استوار بوده است (ص/20) و ثالثاً این حکمت و حکومت از داوود(ع) به سلیمان(ع) به ارث رسیده استوارتر نیز شد (نمل/16). چنانکه به اذن خدا باد و اجنه به تسخیر او درآمدند، و اگر مرغان به همراه داوود(ع) صرفاً تسبیح خدا می‌گفتند (انبیاء /79 ـ سبأ/10) در حکومت سلیمان(ع) ایشان با آن حضرت سخن می‌کردند (نمل /16 و 22 تا 28).

4. در دعای سلیمان در این فیلم، که می‌گوید «پروردگارا! پس به من مُلکی عطا کن که تا پایان دنیا و برپاییِ آن ملک عظیم به کسی عطا نخواهی فرمود»، متأسفانه همان گمان بخل به ذهن متبادر می‌شود. هرچند که حکومت آخرالزمان را استثناء شده است (و این استثناء در آن آیه قرآن نیست). با توجه به آن حدیث امام کاظم(ع) در اینجا حضرت سلیمان بی‌بدیل بودن حکومتش را درخواست کرده تا مردم بدین واسطه خداوند را شکر گویند و تمجید کنند.[9]

5. برخی جملاتی که به سلیمانِ این فیلم، در کنار صخره وحی می‌شود عیناً از برخی آیات قرآن گرفته شده بدون اینکه حتی به زبان فارسی ترجمه شود. مثلاً به جای «دادن یا اعطای حکومت به سلیمان» از لفظ «ایتای ملک» استفاده شده، که باید یادآوری کنیم که این فعل عربی در زبان فارسی استعمال ندارد. همچنین کلمه «حکم» که در قرآن آمده می‌بایست به لفظ «داوری» یا «منصب قضاوت» ترجمه می‌شد، چرا که خداوند حضرت داوود(ع) را قاضی بنی‌اسرائیل کرده بود (ص/20 و 26) و در خصوص حضرت سلیمان(ع) نیز چنانکه مذکور آمد خداوند از کودکی این فهم را به او عطا فرموده بود (انبیاء /78 و 79). این مطالب مشابهتاً در سنت یهودی نیز وجود دارد و داوود و سلیمان هر دو قضات قوم خود بوده‌اند. معروف‌ترین قضاوتی که از حضرت سلیمان(ع) به ثبت رسیده داوری میان دو زن است که بر سر کودکی نزاع می‌کردند و هر یک طفل را از آن خود می‌دانست (1پادشاهان 3/16 تا 28).

 

حمله شیاطین

 

ملک سلیماندر پایان آن راز و نیاز در کنار صخره مقدس، از زبان وحی به سلیمان(ع) اینطور خبر داده می‌شود: «بدان که بسیاری از مردمت هدایت نیافته و از شیطان پیروی می‌کنند». پیروی از شیطان، برگرفته از آیه 102 سوره بقره است. همانطور که گفتیم این آیه به ناسپاسی و رقابت برخی کاهنان با حضرت سلیمان(ع) در انتهای عمر آن حضرت راجع است ولی متأسفانه نویسندگان این فیلم آن را در ابتدا قرار داده‌اند تا محملی برای حمله شیاطین باشد. در حالیکه ماجرا در خصوص بقره /102 چیز دیگری است و ایشان آن را بالکل اشتباه فهمیده، قصه فیلم را به گمراهی برده‌اند.

اولاً بایست متذکر شویم که این آیه شریفه همان آیه‌ای است که علامه طباطبایی به لحاظ ضمایر متعددش و صور مختلفی که در تفسیر برخی کلمات آن وجود دارد، برای آن با حساب ریاضی قریب به یک میلیون و دویست و شصت هزار احتمال محاسبه نموده است.[10] این آیه دلالت دارد که یهود در زمان حضرت سلیمان از شیاطین علم سحر را آموختند و با آن فتنه‌گری کرده و مثلاً میان زن و شوهر جدایی می­افکندند. از آنجا که در سوره نمل از لشکر حضرت سلیمان که شامل جنّیان هم بوده سخن رفته و نیز در سوره ص و سوره سبأ آمده است که جنّیان و شیاطین زنجیرشده برای آن حضرت کار می‌کرده‌اند لذا نویسندگان به خطا رفته، حضور اجنّه و شیاطین در ملک سلیمان را با وجود فتنه یکی گرفته‌اند. در حالیکه اینچنین نیست و خداوند متعال در ص/37 تا 39 از «شیاطین زنجیرشده» یاد کرده که برای سلیمان غواص و بنّا بوده‌اند و سپس فرموده که «این عطای ما به سلیمان بوده است» (ص/39). همچنین خداوند در أنبیاء /82 نیز پس از بیان مشابهی از تسخیر شیاطین در حکومت سلیمان، فرموده است: ﴿... وَ کُنّا لَهُم حَافِظینَ﴾، یعنی «خداوند نگهبان آن شیاطین می‌بود» تا شرّ آنها به کسی نرسد.

با مرور این آیات واضح می‌شود که حضرت حق نعمت خاصی به سلیمان عطا فرموده و آن این است که شیاطین با قدرت‌های عجیب خود بدون هیچ شرّی تحت فرمان آن حضرت کار کنند. خصوصاً بایست توجه کرد که وفق قرآن هم جنیّان و هم شیاطین برای حضرت سلیمان کار می‌کرده‌اند. جنیان آزاد بوده‌اند و چنانچه خطا می‌کردند معذّب می‌شدند (سبأ /12) اما شیاطین از ابتدا در زنجیر بودند (ص /37 و 38). و خداوند نیز سلیمان و حکومتش را از شر آنها حفظ می‌کرده است (انبیاء /82) تا آنها فقط سودرسان باشند. اما برخی از کاهنان شرور که منصبی هم نداشته‌اند، کم‌کم به این اجنّه نزدیک شده و علم سحر را از ایشان می‌آموزند تا با سلیمان رقابت کنند. آنها در آینده از این علم خود در راه‌های ناصواب از قبیل جدایی افکندن میان زن و شوهر استفاده می‌کنند و گاهی موفق هم می‌شوند. با این ناسپاسی‌ها ملک سلیمان باقی نمی‌ماند.

لهذا چهار خطای عمده محققان و نویسندگان این فیلم، در خصوص اجنّه و شیاطین به این قرار است:

1. میان جن و شیطان فرقی قائل نشده‌اند. در قرآن جنیان کافر «شیطان» نامیده شده‌اند[11] اما بایست متذکر شد که جنیان مؤمن نیز وجود دارند. وصف برخی از این مؤمنان جن در انتهای سوره احقاف و ابتدای سوره جن آمده است. در آنجا مذکور است که جنّیان تا آن زمان به تورات موسی ایمان داشتند و سپس به نزد حضرت رسول الله(ص) آمده و با استماع قرآن، به آن حضرت ایمان می‌آورند.

2. حضور اجنّه و شیاطین در حکومت سلیمان را به معنای وجود خطر و فتنه گرفته‌اند. در حالیکه این معجزه خداوند و عطای خاص حضرت حق به سلیمان نبی(ع) بوده است. به عبارت دیگر خداوند برای نشان دادن اینکه حکومت سلیمان از سوی خداوند است قدرت تسلط بر شیاطین را به آن حضرت داد. بدین ترتیب همه فهمیدند کسی که دیوان را در بند می‌کند و به کار می‌گیرد حتماً از سوی خالق آنها قدرت یافته است. و لذا مردم خدا را تمجید می‌کردند.

3. در حکومت سلیمان جنگ یا فتنه‌ای برای تسلط بر اجنّه و شیاطین رخ نداده است.

4. ایشان گمان برده‌اند که شیاطین از ابتدا در یک عالم دیگر زندگی می‌کرده و فقط مدتی در زمان حضرت سلیمان(ع) به جهان ما آمده و سپس بازگشته‌اند. این نیز مبتنی بر تفسیری اشتباه از برخی آیات قرآن است که ما در انتهای مقال به آن خواهیم پرداخت.

شاید عجیب به نظر برسد که این اشتباهات فاحش در مطالعات گروه مطالعاتی این فیلم که دو سال و نیم را صرف آن کرده‌اند راه یافته باشد. این مدت گرچه زیاد است اما برای خبره شده در مطالعات قرآن و ادیان بسیار اندک است. و مشکل اصلی محققان قرآن و ادیان که برای سینما کار می‌کنند در همین موضوع عدم استقامت ایشان است.

 

داوود و سلیمان در سنت یهود

 

حضرت سلیمان(ع) در سنت یهود نیز به سان قرآن مجید همواره در سایه پدرش حضرت داوود(ع) مطرح می‌شود. لذا نخست باید این انتخاب نادرست را گوشزد کرد که چرا سازندگان این فیلم فرع را بر اصل ترجیح داده، ترتیب زمانی را لحاظ نکرده‌اند و سلیمان را بر داوود مرجّح دانسته‌اند. البته دست اندرکاران فیلم در برنامه هفت در شبکه سوم سیما متذکر شده‌اند که قصدشان ساخت فیلمی بوده که مردم را شیفته ملک (حکومت) حضرت صاحب الزمان(عج) کند. البته این مطلب درست است که حکومت نهایی حضرت صاحب الزمان(عج) با حکومت حضرت سلیمان مشابهت فراوانی دارد اما مهم‌تر این است که بدانیم زمانه غیبت آن حضرت به وقایع حضرت داوود(ع) شبیه است.[12] آنچه اکنون ما باید بدانیم آن است که چه کنیم تا این عصر غیبت و غربت حضرت امام زمان(عج) کوتاه شود. و گرنه امروزه مردمان به قدر کافی به دوران حکومت حضرت صاحب الزمان(عج) شیفتگی دارند.

48 آیه از قرآن اختصاصاً به حضرت سلیمان مربوط است که 30 آیه از آن فقط ماجرای نمله و ملکه سبأ را شامل می‌شود. در قسمت اول فیلم ملک سلیمان، هفده آیه از قرآن تصویر شده است. در سنت یهود نیز مطالب بسیار زیادی در خصوص حضرت داوود(ع) و سلیمان(ع) که در واقع پیامبران این قوم بوده‌اند وجود دارد.

 

جواز استفاده از تورات

 

جناب آقای شهریار بحرانی کارگردان محترم فیلم در مصاحبه با بولتن روزانه جشنواره بیست و هشتم فیلم فجر اذعان کرده است که در برخی از روابط، جنگ‌ها و جزئیات از تورات (عهد عتیق) استفاده کرده است. مراد ایشان از «روابط» احتمالاً روابط میان اشخاص داستان، نامشان و نسبت‌های خانوادگی آنها است.[13] به هر حال استفاده ایشان نتایج خوبی در بر نداشته و محققان فیلم از کلاف سر در گم تورات نتوانسته‌اند استفاده کنند. ما در اینجا به هر حال باید توضیح دهیم که نسبت ما به عنوان یک مسلمان با تورات چگونه است.

بنده برای رسیدن به ماجراهای تاریخ انبیاء علاوه بر قرآن مجید که فصل الخطاب است از تورات، انجیل و سایر کتب انبیاء نیز استفاده می‌برم. اما آیا این کتب تحریف شده چگونه به کار می‌آیند؟ به عبارت دیگر «آیا ما مسلمانان مجاز هستیم از آنچه در تورات و سنت یهودی آمده است استفاده کنیم؟» پاسخ این سؤال را خداوند حکیم در قرآن کریم بیان فرموده است. اول اینکه تورات کتاب خداست (بقره /101 ـ آل­عمران /3 و 4) و خود حضرت حق آن را مکتوب بر الواح، به حضرت موسی(ع) اعطا فرموده است (مائده /44 ـ اعراف /150 و 154). پس از حضرت موسی(ع)، حفظ و تعلیم تورات به کاهنان و احبار یهود سپرده شد (آل­عمران /79 و 187 ـ مائده /44) و علی‌رغم پیمان سختی که خداوند از ایشان در این خصوص گرفته بود (بقره /63 و 93 ـ اعراف /169) لکن آن را حفظ نکرده چهار نوع تحریف و تبدیل در آن صورت دادند: حذف، جعل، کتمان و تفاسیر نادرست. سهم حذفیات در تورات بیشتر از همه است، به قسمی که در تورات کنونی حتی یک جمله در خصوص روز قیامت و معاد وجود ندارد. مع الوصف این کتاب آنقدر سترگ بوده است که با وجود این آسیب‌ها، بیش از نیمی از آنچه در تورات کنونی باقی مانده به نفع اسلام و دین حق است.

به چند مثال توجه کنید. خداوند در قرآن کریم با یهودیان احتجاج می‌کند که اگر این ادعای شما در خصوص حضرت یعقوب درست است بروید تورات را بیاورید و بخوانید: ﴿قُلْ فَأتُوا بِالتَّوْراه فَاتْلُوها إنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ‏﴾ (آل‌عمران /93). همچنین در خصوص مسئله‌ای که در زمان حضرت رسول(ص) باعث نزاع ایشان شده بود می‌فرماید: ﴿وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراه فِیها حُكْمُ الله‏﴾ (مائده /43). این آیات مستلزم آن است که هنوز مطالب بسیاری از حق در تورات یهود وجود داشته باشد. حتی خداوند در مواردی به ما مسلمانان امر می‌کند که مشروح برخی وقایع بنی‌اسرائیل و معجزات خداوند را از ایشان بپرسیم: ﴿سَلْ بَنِی إسْرائِیلَ كَمْ آتَیناهُمْ مِنْ آیه بینه﴾ (بقره /211). و همچنین است: ﴿وَ لَقَدْ آتَینا مُوسى‏ تِسْعَ آیاتٍ بَیناتٍ فَسْئَلْ بَنِی إسْرائِیلَ إذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إنِّی لَأظُنُّكَ یا مُوسى‏ مَسْحُوراً﴾ (إسراء /101) و همچنین ﴿وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیه الَّتِی كانَتْ حاضِرَه الْبَحْرِ إذْ یعْدُونَ فِی السَّبْتِ ...﴾ (اعراف/163). «پرسیدن از بنی‌اسرائیل» که در این آیات ما مسلمانان بدان امر شده‌ایم به منزله رجوع به تورات و کتب مورد قبول یهودیان است.

در جشنواره 28 فجر پس از نمایش ملک سلیمان، بنده با جناب سعید اصفهانیان در محوطه برج میلاد بحث مفصلی کردم و از جمله این استدلالات را در خصوص جواز استفاده از تورات با وی مطرح نمودم. اما ایشان مدعی شد که این دستور قرآن فقط در خصوص پرسیدن از معجزات موسی(ع) و ماجرای اصحاب سبت صادق است و مثلاً در ماجرای داوود و سلیمان(ع) نبایست به سنت یهود مراجعه کرد. پاسخ این است که اولاً در حکومت حضرت داوود و سلیمان هم معجزات عدیده‌ای به اذن خداوند به ظهور رسیده است که طبق بقره /211 لازم است در این خصوص به کتب عهدین رجوع کرد، و ثانیاً علامه مجلسی در بحارالانوار[14] و برخی مفسران از جمله مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان،[15] ماجرای اصحاب سبت را که ما به پرسیدن آن از یهود امر شده‌ایم را در زمان حضرت داوود(ع) دانسته‌اند.

البته در این خصوص آیات کلی‌تری نیز در قرآن وجود دارد که شامل انجیل و سایر کتب مقدس اهل کتاب نیز می‌شود. خداوند به پیامبر اسلام(ص) امر فرموده است که مردمان را با «جدال احسن» به راه حق دعوت کند: ﴿اُدْعُ إلى‏ سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحكْمه و الْموعظَه الْحسنه وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أحْسَنُ ....﴾ (نحل /125). جدل یا دیالکتیک استفاده از معتقدات طرف مقابل برای غلبه بر او در مباحثه است، همانطور که سقراط و افلاطون بحث می‌کردند. اما «جدال احسن» طبق فرموده آیت الله جوادی آملی آنگونه مباحثه‌ای است که در آن فقط از معتقدات حق و صحیحِ طرف مقابل استفاده شود.[16] اما خداوند در عنکبوت /46 ما مسلمانان را از روش دیگری بجز «جدال احسن» منع کرده است: ﴿وَ لاَ تُجادِلُوا أهْلَ الْكِتابِ إلاّ بِالَّتِی هِی أحْسَنُ إلاّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُم‏ ...﴾. یعنی با اهل کتاب فقط با معتقدات صحیحِ موجود در کتب خودشان با آنها مباحثه کنید مگر با ظالمان آنها (چرا که اصولاً ظالمان حقیقت‌جو نیستند). حضرات معصومین هم همین روش را با اهل کتاب به کار می‌بسته‌اند، که تفصیل آن مباحثات در کتاب شریف احتجاج توسط مرحوم طبرسی گرد آمده است.

مسلّماً مطالبی در عهدین وجود دارد که برای تفسیر آیات قرآن و تفصیل اجمال‌های قرآن به کار می‌آید. نقل است که شهید بهشتی که با عهدین آشنا بود به دوستان مفسر خود این روش را مؤکداً سفارش می‌کرد. برای وادی قصه و سینما که با جزئیات سروکار دارد این مسئله بسیار ضروری است، چرا که بسیاری از جزئیات که در قرآن مذکور نیست به تفصیل در تورات و عهدین آمده است.

اما راست و دروغ مطالب تورات را چگونه بایست مشخص کرد؟ ما برای این کار بایست اولاً قرآن را بشناسیم[17] و با نور آن قدم در طریق مطالعات عهدین بگذاریم. ما مجاز نیستیم هر مطلبی را از عهدین بگیریم و قبول کنیم مگر اینکه با قرآن سازگار باشد، همچنانکه مجاز نیستیم هر روایتی هم که از پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت او نقل شده قبل از عرضه کردن به قرآن بپذیریم.[18]

 

شخصیت‌ها در قصه سلیمان

 

ملک سلیماندر این قسمت می‌خواهیم شخصیت‌های قصه ملک سلیمان را از منظر عهد عتیق بررسی کنیم. اشخاصی همچون میکال مادر سلیمان (زهرا سعیدی)، فرزندان او یعنی سلیمان (امین زندگانی)، اَبشالوم (سید جواد طاهری) و اَدونیاه (علیرضا کمالی)، همچنین یوآب سردار سلیمان (سیروس صابر)، شای (عباس قلیچ‌لو)، یازار کاهن اورشلیم (محمود پاک‌نیّت)، میریام همسر سلیمان (الهام حمیدی) و آصف بن برخیاه (حسین محجوب).

در سنت یهود، دوران حکومت حضرت داوود(ع) در کتاب دومِ سموئیل آمده که شامل 24 باب است. کتاب اولِ سموئیل نیز به وقایع سموئیل نبی و انتخاب اولین پادشاه به نام شائول (قرآن: طالوت) و ماجراهای متعدد او با داوود(ع) می‌پردازد. حکومت حضرت سلیمان نیز یازده باب از ابتدای کتاب اولِ پادشاهان را در بر می‌گیرد. همچنین از حضرت داوود کتاب مبسوط زبور (مزامیر) موجود است و از حضرت سلیمان سه کتاب امثال، غزل غزل‌ها و جامعه. این کتب را تمام یهودیان و مسیحیان قبول دارند و مقدس می‌شمارند.

 

1. سلیمان(ع) پسر داوود(ع)

حضرت سلیمان سومین پادشاه در تاریخ یهود است که در حدود هزار سال قبل از میلاد و قریب چهارصد سال پس از حضرت موسی(ع) به دنیا آمد. قوم یهود بعد از موسی(ع) و وصی او یوشع، تا حدود سیصد سال پیامبر نداشتند. در این مدت امور دینی مردم با کاهنان بود که الواح تورات به دست آنها سپرده بود، تا زمانی که خداوند سموئیل نبی(ع) را به ایشان داد تا سنت حضرت موسی(ع) را زنده نگاه دارد و تورات را بدیشان تعلیم دهد. اما یهودیان از او می‌خواستند تا پادشاهی برای آنها نصب کند (قرآن: بقره /246 ـ عهد عتیق: کتاب اولِ سموئیل 8/5) تا ایشان نیز مثل اقوام مجاور پادشاه داشته باشند. این سخن مطلوب سموئیل(ع) نبود که آنها خداوند را که از طریق انبیاء بر آنها حکومت می‌کرد، نپسندیده و پادشاهی همچون سایر اقوام بت­پرست بخواهند. لذا سموئیل موظف شد با آنها اتمام حجّت کند. او گفت که رسم پادشاهان این است که مردم را غلام و کنیز کنند، اموال شما بستانند و جانتان تلف کنند. علی‌هذا یهودیان اصرار ورزیدند و سموئیل سخنان اتمام حجّت‌شده را نوشت و در نزد تورات اصلی در تابوت عهد گذاشت و سپس با خواست ایشان موافقت کرد (1سموئیل 10/25). او شائول جوان رعنا و خوبی را به انتخاب خداوند برای آنها به پادشاهی نصب کرد. قرآن از این شخص با نام «طالوت» یاد کرده است (بقره /247). پیروزی‌های اولیه شائول دلگرم کننده بود اما او در مقابل جالوت و سپاهش ترسید. در نهایت پسری چوپان که برای برادرانش در میدان جنگ نان آورده بود، از شائول اجازه خواست و بدون شمشیر و زره بلکه با فلاخن به جنگ با جالوت بت‌پرست رفت و او را کشت (قرآن: بقره /251 ـ عهد عتیق: 1سموئیل 17/50) و غائله خاتمه یافت. نام او داوود بود. مدتی بعد شائول دخترش میکال را به او به همسری داد. اما شائول کم‌کم به شرارت گرایید و داوود(ع) که مورد حسد او بود از جور وی سال‌ها نفی بلد شده آواره کوه و بیابان گشت.

گرچه شرارت طالوت در قرآن مذکور نیست اما چون یهودیان نصب پادشاه را به سموئیل نبی پیشنهاد کرده بودند لذا ماجرا شبیه است به سایر معجزات اقتراحی[19] همچون ناقه صالح و مائده عیسی(ع) که خداوند آنها را تقدیر نکرده و رزق ایشان نساخته بود و سرانجام بد نیز داشتند (و چنانچه خیری در آن بود خداوند پیش از درخواست آنها، مطلوب آنها را به ایشان داده بود). با این وصف، به شرارت گراییدن شائول معقول و مقبول است.

پس از افول شائول، حضرت سموئیل او را ترک کرده، داوود(ع) را به پادشاهی نصب فرمود. اما حضرت داوود(ع) مجبور شد از جور شائول پادشاه یهود چند سال آواره کوه و بیابان شود، تا وقتی که شائول و سه پسرش در یک روز در میدان جنگ به دست بت‌پرستان کشته شدند. آنگاه مردم با داوود(ع) بیعت کردند و او پادشاه شد. این همان حکومت خدایی بود که خداوند به ایشان عطا فرمود. داوود(ع) در چهل سال حکومتش برای مردم به درستی قضاوت می‌کرد (قرآن: ص/26 ـ عهد عتیق: 2سموئیل 8/15، 15/2 و4). او در نهایت به اذن خدا سلطنت را به کوچکترین فرزندش سلیمان، به میراث داد (قرآن: نمل /16) و او را به پادشاهی نصب فرمود (1پادشاهان 1/30). برای داوود(ع) نام هشت همسر و هجده پسر ثبت است (2سموئیل 3/2 تا 5). در احادیث شیعه شمار اولاد حضرت داوود(ع) نوزده فرزند است.[20]

خداوند حکیم حضرت سلیمان را هبه خود به حضرت داوود(ع) شمرده است (قرآن: ص/31). مراد از «هبه» یک عطای خاص و غیرمعمول است. قرآن نقل می‌کند که سلیمان در کودکی ماجرای یک نزاع بین یک کشاورز و یک دامدار را که پدرش از حل آن درمانده بود را به درستی قضاوت کرده است (قرآن: انبیاء /78 و 79). این ماجرا در فیلم ملک سلیمان نیز به همین اجمال از زبان مادر سلیمان (زهرا سعیدی) بیان شده، که نمای معرفی او در نخستین حضورش در فیلم بود.

شایسته بود که فیلم با این رؤیای سلیمان آغاز می‌شد. او در سن ده سالگی این ماجرا را با فهم خدایی به درستی قضاوت کرده است. سپس ما سلیمان پانزده ساله را ببینیم که به تازگی حاکم شده است. او خود را کوچک و حقیر می‌شمارد از اینکه بتواند در جای پدرش داوود(ع) بنشیند و از خدا حکمت می‌طلبد تا مثل آن نوبت در کودکی‌اش، در میان مردم به درستی قضاوت کند. خداوند این درخواست را از او می‌پسندد و به سلیمان علاوه بر حکمت، حکومت و جلال نیز عطا می‌کند. او باز درخواست می‌کند که حکومتی بی‌بدیل عطا فرما تا همه بدانند که این عطای خداست نه اینکه سلطنت او موروثی است آنچنانکه شاهان می‌کنند. و خداوند می‌پذیرد و جنیان و بادها را تحت فرمان او قرار می‌دهد.

گرچه حکمت خواستن سلیمان در قرآن مذکور نیست لکن آمده است که خداوند به سلیمان علم عطا فرموده (نمل /15) و او را وارث پدرش داوود(ع) کرده است. این وراثت، عملاً وراثت در علم و حکمت و حکومت حضرت داوود(ع) بوده است. خداوند به سلیمان حکمت داده آنچنانکه در همه جهان عصر خود، او را به «سلیمان حکیم» می‌شناخته‌اند. اما در فیلم ملک سلیمان چنین چیزی مشهود نبود، به قسمی که اکثر سخنان او یا همین مکالمات روزمره بود و یا آن مبحث عوالم که در دقیقه پانزدهم فیلم مطرح شد که از فرط ابهام بهانه‌ای به دست کاهنان مخالف داد (ما در انتهای مقال به این مبحث باز می‌گردیم). محققان و نویسندگان فیلم، حتی معنای حکمت را ندانسته و نتوانسته‌اند سلیمان را به حکمتش بشناسانند. حافظ علیه الرحمه در این خصوص فرموده است:

در حکمت سلیمان هر کس که شک نماید / بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی

ما گرچه انبیاء و امامان معصوم را ندیده‌ایم لکن محضر برخی شاگردان مکتب ایشان همچون امام خمینی(ره) را درک کرده‌ایم، که حاجت مخاطبان و مستمعانش را هر یک به اندازه می‌داد. حکیمی که در اشیاء نفوذ کرده و هر چیز را با نور خدایی می‌دید و در جای خویش می‌نهاد، نه کمتر و نه بیشتر. «حکمت» شناخت جهان و مافیها است از منظر الهی. به این ترتیب شخص حکیم گرچه ممکن است جزئیات جهان را به تفصیل نداند و نشناسد لکن آنها را به اجمال می‌داند و با نور خداوند برای هر چیز شأن متناسب با او قائل می‌شود.

همچنین از عهد عتیق و مجموع روایات بر می‌آید که سلیمان قوی بنیه بوده است. اما در فیلم ملک سلیمان چنین چیزی دیده نمی‌شد. و نیز در ضمنِ برخی از روایات شیعه از بهجت و سرور حضرت سلیمان یاد شده[21] که در این بازیگر و این نقش ابداً دیده نمی‌شد.

         

2. میکال و همسران داوود

نام هشت همسر و هجده فرزند از حضرت داوود(ع) در کتاب دومِ سموئیل ثبت است. همسر اول او «میکال» دختر شائول اولین پادشاه یهود بوده است که در آغاز جوانی به پاداش کشتن جالوت، نصیب داوود(ع) شد. حضرت داوود(ع) سپس از جور شائول سال‌ها آواره بود تا اینکه شائول در جنگی کشته شد. در این سال‌ها، پدر میکال او را به مردی دیگر داده بود. پس از به حکومت رسیدن داوود(ع) میکال نیز پس از سال‌ها به خانه داوود آمد. سپس در کتاب سموئیل نبی مکتوب است که «میکال دختر شائول را تا روز وفاتش اولاد نشد» (2سموئیل 6/23). واقعه شرارت ورزیدن شائول همانطور که پیش‌تر مذکور آمد پذیرفتنی و معقول تست. اگر او دخت شائول بوده است پس به لحاظ شرارت او نمی‌توان برای دخترش میکال این ارج و قرب را قائل شد که او یگانه همسر داوود باشد. خصوصاً که طبق آن نقل میکال را فرزند نشده است. به نظر ما آنچه در خصوص میکال در کتاب سموئیل آمد وفق این ادله معقول و پذیرفتنی است.

اما در فیلم ملک سلیمان دیده می‌شود که اولاً از حضرت داوود فقط سه پسر باقی مانده است، و ثانیاً هر سه آنها از نسل میکال هستند. بایست از محققان این فیلم پرسید که شما نام «میکال» را از کجا به دست آورده‌اید؟ اگر از عهد عتیق برداشته‌اید بایست برای تغییر دادن وقایع مربوط به میکال دلیل قانع کننده بیاورید (البته بعید است چنین دلیلی در نزد آنها موجود باشد).

آیا حضرت داوود(ع) فقط یک همسر داشته است؟ تعدّد زوجات در خصوص انبیاء یک سنت الهی است (احزاب /38) که حضرت ابراهیم و یعقوب و حضرت رسول اکرم(ص) وفق دستور خدا به این کار اقدام کرده‌اند. پس چرا تعدد زوجات حضرت داوود(ع) که عهد عتیق از آن سخن می‌گوید مقبول نباشد؟ آیا ما بایست تاریخ انبیاء را از منظر فمینیستی و عقاید امروزین مردم بنگریم؟ و دیگر اینکه بت‌شبع که طبق حدیث امام رضا(ع) زن بیوه‌ای بوده که با داوود(ع) ازدواج کرده است در این فیلم کجا است؟

همسر دیگر داوود(ع)، بت‌شبع بوده است که در خصوص او شایعات فراوانی وجود دارد. قرائت یهودیان از ماجرا این است که چون داوود(ع) از پشت بام به خانه همسایه نظر کرد عاشق بت‌شبع زوجه اوریاه شد و آن همسایه در آن وقت در میدان جنگ بود. داوود به سردارش یوآب نوشت که اوریاه را در مقدمه جنگ سخت بگذارید و از عقبش پس بروید تا کشته شود (2سموئیل 11/1 تا 15). اوریاه در جنگ مرد و زوجه‌اش پس از سوگواری به منزل داوود(ع) آمد و زن او شد (همان، بند 27). مکتوب است که چهار پسر از این آخرین همسر داوود(ع) برای او زاییده شد: شمعی، شوباب، ناتان و سلیمان.

یهودیان در صدر اسلام در مدت خلافت سه خلیفه این جعلیات را نشر داده بودند. وقتی حضرت علی(ع) به خلافت رسید نقل است که فرمود: «هرکس در خصوص داوود بگوید که او با همسر اوریاه ازدواج کرده است دو حدّ به او خواهم زد».[22] از امام رضا(ع) نقل شده است که داوود(ع) پس از مرگ اوریاه با بیوه او ازدواج کرد.[23] این پذیرفتنی به نظر می‌رسد که حضرت داوود(ع) با همسر یکی از سرداران شهید خود ازدواج کرده باشد. چنانکه همسران برخی شهدای صدر اول به پیامبر اسلام(ص) پیشنهاد ازدواج می‌دادند و آن حضرت نیز گاهی می‌پذیرفت. لهذا می‌توان گفت ازدواج داوود(ع) با بت‌شبع بیوه اوریاه، یک واقعیت بوده که متأسفانه توسط کاتبان یهود به برخی جعلیات آمیخته شده است. مشابهتاً در خصوص حضرت رسول اکرم(ص) نیز برخی اکاذیب در ماجرای ازدواج او با زینب بنت جحش جعل شده بود و خداوند در سوره احزاب /37 و 38 از آن حضرت دفاع نمود، آنچنانکه حضرت علی(ع) و امام رضا(ع) نیز از ساحت قدسی داوود(ع) دفاع کردند.

 

3. اَبشالوم

ملک سلیمانحضرت سلیمان برادری به نام‌ اَبشالوم داشته است که بر سر حکومت با پدرش داوود(ع) منازعه کرده فتنه‌ای بزرگ انگیخت (2سموئیل باب 15 تا 18) و در نهایت توسط یوآب کشته شد. در آن زمان حضرت سلیمان(ع) خردسال بود.

پس از حضرت یوسف(ع) ابشالوم در نزد یهود مثال اعلای زیبایی بوده است: «و در تمامی اسرائیل کسی نیکو منظر و بسیار ممدوح مثل آبشالوم نبود که از کف پا تا فرق سرش در او عیبی نبود» (2سموئیل 14/25). ابشالوم موهای پرحجم و بسیار زیبایی نیز داشته است. او به سبب جمالش به خود غرّه می‌شود و به پدرش داوود(ع) حسد برده با او رقابت می‌کند. او گاهی کسانی را که برای داوری نزد داوود(ع) می‌رفته‌اند را به خود فرا می‌خوانده و میان آنها حکم می‌نموده و به این ترتیب برای خود پیرو جمع می‌کرده است (2سموئیل 15/ 2 تا 6). در نهایت او با یارانش به اورشلیم حمله می‌کند و داوود(ع) برای اینکه با پسرش جنگ نکند شهر را ترک کرده باز آواره می‌شود. عاقبت ابشالوم بدینطور رقم خورد که وقتی سوار بر قاطر از جنگل می‌گذشت موهایش که آنها را بسیار دوست می‌داشت به درخت بلوط بزرگی پیچید و قاطر رفته و او همانجا آویزان ماند. سپس یوآب سر رسیده او را به همان حالت کشت (2سموئیل 18/15). این ماجرا پذیرفتنی و معقول است. چون خداوند در قرآن کریم اکثر قوم یهود را فاسد شمرده و آن صالحان و مؤمنان اندک را از ایشان استثناء کرده است. این حقیقت بیش از پانزده بار در قرآن مجید مذکور است از جمله در آل‌عمران /110 تا 114 ـ نساء /46 و 155 و162. لهذا فرزندان پیامبران بنی‌اسرائیل نیز از این آفت دور نیستند.

در تورات کنونی علت برگزیدگی بنی‌اسرائیل از سوی خداوند حکیم مذکور است که موسی(ع) بنی‌اسرائیل را مخاطب ساخته می‌گوید: «[خداوند] از این جهت که پدران تو را دوست داشته و ذرّیت ایشان را بعد از ایشان برگزیده بود تو را به حضرت خود با قوّت عظیم از مصر بیرون آورد» (سفر تثنیه 4/37). شرح این کلام در موارد دیگر تورات آمده است که خداوند به سبب کارهای بزرگ حضرت ابراهیم(ع) به نسل او برکت داد و فرزند و نوه او یعنی اسحاق و یعقوب نیز به همانطور عمل می‌کردند. لذا قوم بنی‌اسرائیل طفیل وجود حضرات ابراهیم و اسحاق و یعقوب علیهم السلام هستند وگرنه این قوم به سبب شرارتش در چند نوبت نزدیک بود که مثل قوم لوط منقرض شود.[24]

قصه آبشالوم از ماجراهای بسیار درس‌آموز تاریخ یهود است. موهایی که او آن همه برایشان وقت صرف می‌کرد همان موها طناب دار او شد. حضرت داوود(ع) با رأفت دل بر مرگ او گریست و یوآب را برای کشتن او مؤاخذه کرد. ماجرای ابشالوم به ماجرای زبیر و جنگ جمل در تاریخ اسلام مشابهت دارد و اینکه حضرت علی(ع) قاتل زبیر را شدیداً ملامت کرد. ماجرای ابشالوم با این اوصاف نیز معقول و مقبول است.

با این اوصاف می‌بینیم که در فیلم ملک سلیمان، جناب آبشالوم (سید جواد طاهری) یکی از یاران صدّیق برادرش سلیمان(ع) است که در آخر از ناحیه شکم مجروح نیز می‌شود. متأسفانه یک فرد بی‌مو نقش آبشالوم را بازی کرده چه اینکه در او از آن جمال و هیبت اثری نیست. جناب اصفهانیان محقق این فیلم، در صحبت مفصلی که پس از نمایش ملک سلیمان در کاخ جشنواره فجر با یکدیگر صورت دادیم این اعتراض مرا به اینگونه پاسخ داد که ما این نظر تورات [یعنی کتاب دوم سموئیل از مجموعه عهد عتیق] را نمی‌پذیریم. چون قرآن فرموده است که آل‌داوود(ع) بندگانی شاکر بودند. اینجانب در آن وقت کلیت این آیه را به یادم می‌آمد لکن پاسخ بنده به ایشان این بود که این می‌تواند فقط اختصاص به حضرت سلیمان(ع) داشته باشد، زیرا قرآن گاهی لفظ جمع به کار می‌برد در حالیکه مصداق آن فقط یک نفر است؛ مانند آیه ولایت که تنها مصداقش امام علی(ع) است در حالیکه آیه به صورت جمع می‌فرماید: «کسانی که نماز به پا می‌دارند و در رکوع زکات می‌دهند» (مائده /55). همچنین در آیه مباهله لفظ «أنفُسَنَا» به صورت جمع به کار رفته ولی مصداقش فقط شخص حضرت امیرالمؤمنین است (آل­عمران /61). ایشان پاسخی به این سؤالات بنده ندادند. مضافاً که در منزل وقتی به آیه مورد استناد ایشان رجوع کردم دیدم که ایشان تفسیر به رأی کرده و آیه چیز دیگری می‌گوید: ﴿اِعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِی الشَّكُور﴾ (اى خاندان داود! شكرگزار باشید، و تعداد كمى از بندگان من سپاسگزارند. سبأ/13). اولاً که آیه وجه امری دارد و نه خبری. ثانیاً امر کردن خداوند به منزله این است که این فعل (شکرگزاری) در خاندان داوود(ع) مراعات نمی‌شده است، وگرنه خداوند سبحان که کار لغو انجام نمی‌دهد. ثالثاً اینکه خداوند فرموده که «بندگان شکرگزار خدا اندکند» در واقع تأکیدی است بر اینکه متأسفانه خاندان داوود(ع) هم از این قاعده مستثنا نبوده‌اند.[25]

 

4. اَدونیاه

آبشالوم در حکومت با پدرش داوود(ع) رقابت کرد و جناب آدونیاه وفق تاریخ پادشاهان یهود رقیب برادرش سلیمان شد. او در روزهای آخر حیات داوود(ع) چند نفر از ذی‌نفوذان را برگزید و به ضیافتی دعوت کرد و در آنجا ایشان با ادونیاه بیعت کردند. از جمله آن ذی‌نفوذان، یوآب سردار داوود بود که به سبب پیروزی‌هایش به خود غرّه شده و چند نوبت نیز از فرمان داوود(ع) سر پیچیده بود (2سموئیل 18/5 ـ 19/7). به هر حال حضرت سلیمان(ع) این خطا را به حساب نیاورد اما چندی بعد ادونیاه خطای دیگری مرتکب شده، بیعت خود را شکست و به دستور سلیمان کشته شد. اینها در ابتدای حکومت حضرت سلیمان رخ داده است. این رفتار واقعاً همان چیزی است که از یک نبی و حاکم خدایی انتظار می‌رفت و لذا نزد ما معقول و پذیرفتنی است.

محققان و نویسندگان این فیلم تعمد داشته‌اند تا دو تن از برادران سلیمان(ع) را یار و همراه او نشان دهند. این البته ایرادی ندارد ولی بایست برای آن انتخاب ادلّه محکمی داشت. برای حضرت داوود(ع) نام هجده پسر ثبت است. اما چگونه است که ایشان فقط آبشالوم و آدونیاه را برگزیده‌اند درست همانها که وفق تاریخ یهود قبل از حکومت سلیمان به جهت فتنه‌گری و نقض عهد کشته شده‌اند؟ ادونیاه از حضرت سلیمان بزرگتر بوده است اما در این فیلم آدونیاه (علیرضا کمالی) از سلیمان کوچکتر به نظر می‌رسید.

 

5. یوآب و ابی‌شای

حضرت داوود(ع) خواهری به نام‌های صَرویه داشت که یوآب، ابی‌شای و عسائیل از او به دنیا آمده برای حضرت داوود(ع) مجاهدت‌ها نمودند. عسائیل در زمان داوود(ع) در جنگی کشته شد ولی یوآب و ابی‌شای هنوز در شمار سرداران و دلاوران داوود(ع) بودند. خواهر دیگر داوود(ع) ابیجایل بود که پسری به نام عمّاسا داشت که یوآب او را بی‌جهت کشته بود (2سموئیل 20/10). یوآب گرچه در خیلی از مواقع با داوود(ع) همراه بود لکن سقوط او پس از کشتن ابشالوم آغاز شد و با فتنه ادونیاه خاتمه یافت و او نیز به جرایمی که مرتکب شده بود گرفتار شد (2پادشاهان 2/34).

اما در فیلم ملک سلیمان یوآب پیرمردی سفید مو است (سیروس صابر) که به او نمی‌ماند که پسر عمه سلیمان جوان باشد. خصوصاٌ که او در فتنه شهر زبولون به همراه فرزندش شجاعانه دفاع می‌کند و کشته می‌شود. ابی‌شای نیز که در فیلم با نام «شای» از او یاد می‌شود (عباس قلیچ‌لو)، در واقع برادر یوآب بوده است ولی در مواردی دلاورتر از او. اما در فیلم خبری از روابط خانوادگی آنها نیست. حتی ابی‌شای یک نوبت جن‌زده می‌شود و می‌خواهد سلیمان را بکشد که با نگاه او آرام می‌شود.

با توجه به آنچه پیش‌تر مذکور آمد که در حکومت سلیمان عملاً جنگی رخ نداده است و ماجرای این فیلم کلاً خطا است آیا می‌توان انتظار داشت که محققان فیلم دلیل موجهی برای طراحی این شخصیت‌ها داشته باشند؟ به نظر می‌رسد که دست اندرکاران این فیلم امروزه دارند با شخصیت‌های واقعی و تاریخی تخیل می‌کنند. اگر اینچنین قصدی دارند آیا بهتر نیست که بروند و قصه دینی ـ مذهبی را از اساس تخیل کنند و هر بلایی که خواستند بر سر شخصیت‌های آن بیاورند؟

تخیل کردن در فیلم‌های تاریخی همیشه وقتی مجاز است که با نصّ موجود معارض نباشد. یعنی یک محقق بایست تمام نصوص مربوط به ماجرا دیده و درست و نادرستِ آن را مشخص کرده باشد. سپس در مواردی که خلأ داستانی وجود دارد محقق و نویسنده می‌تواند تخیل خود را به کار گیرد تا آن کمبودها را پر کند. این کار مثل مرمت کردن یک قالی اصیل هنری است هنگامی که قسمتی از آن از بین رفته باشد. در این هنگام بایست به کلّیت قالی نظر انداخت و قسمت مفقود را بر اساس بخش‌های موجود ساخت. در دنیای شهرنشین امروز خیلی سخت است که حتی محققان بتوانند شهرها و روستاهای مثلاً دو قرن قبل را تصور کنند چه برسد به سه هزار قبل و آن هم حکومت حضرت سلیمان(ع) را. همیشه واقعیت خیلی فراتر از آن چیزی است که ذهن ما بدان قد می‌دهد. مهم‌ترین سعی محققان فیلم‌های تاریخی باید بر این باشد که بفهمند در عالم واقع چه رخ داده است. چون آنچه در واقعیت به وقوع می‌پیوندد به اذن خداست و حتماً ربطی به هدف آفرینش و حقیقت این جهان دارد.

 

6. یازار

در این فیلم یازار (محمود پاک‌نیت) کاهن اورشلیم است که یاران زیادی از میان کاهنان و مردم دارد. بایست پرسید این شخص را چه کسی به این منصب گماشته است؟ پاسخ‌های احتمالی اینها است:

1. حضرت داوود(ع) یا سلیمان(ع) او را گماشته باشند. در حالیکه از خباثت او با خبر بوده‌اند. این فرض غلط بوده، با عصمت انبیاء مخالف است.

2. آنها او را بدون شناخت گماشته باشند. این فرض نیز خطا است و انبیاء هیچگاه سرپرستی امور دینی مردم را جاهلاً به کسی نمی‌سپارند در حالیکه از او شناختی ندارند.

3. آنها یازار را گماشته باشند در حالیکه او بعداً شرور شده باشد. البته این فرض در فیلم دیده نمی‌شود و او از ابتدا فرد شروری است که با جادوگران رابطه دارد. در این فرض می‌توان پرسید چرا داوود(ع) یا سلیمان(ع) این شخص را تاکنون عزل نکرده‌اند. البته نمی‌توان مدعی شد که آنها چنین قدرتی نداشته‌اند. چون قرآن مجید خبر می‌دهد که خداوند حکومت داوود(ع) را استوار ساخته است ﴿وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ‏ ـ ص/20﴾. از آنجا که حکومت استوار داوود(ع) به سلیمان به ارث رسید (نمل/11) و بلکه با معجزات دیگری مثل تسخیر اجنّه و بادها استوارتر شد آیا پذیرفتنی است که چنین کاهنی بر منصب کهانت باقی باشد؟ آیا حضرت سلیمان(ع) بر همه چیز تسلط داشته بجز بر امور دینی مردم؟ از عهد عتیق نیز چنین چیزی بر نمی‌آید که حضرت داوود(ع) یا سلیمان(ع) قدرت عزل خطاکاران را نداشته باشند. چنانکه در تاریخ اسلام هم دیده می‌شود که حضرت علی(ع) بلافاصله پس از آنکه بر خطای والیان خود واقف می‌شده آنها را عزل می‌کرده است. این بدان سبب است که از آن پس هر خطایی که از آن والی سر بزند شخص حاکم و منصوب کننده او نیز در آن جرم شریک خواهد بود. شاید که نویسندگان این فیلم حضرت سلیمان(ع) را با حضرت عیسی(ع) که عملاً در امور حکومتی منصبی نداشته خلط کرده‌اند.

البته هنوز یک فرض دیگر مانده است. از آنجا که دست اندر کاران فیلم مکرراً در مصاحبه‌هایشان مدعی شده‌اند که حکومت سلیمان(ع) نمونه و الگویی از حکومت حضرت صاحب الزمان(عج) است بدین سان به نظر می‌رسد که آنها شخصیت یازار و سایر کاهنان شرور را خلق کرده‌اند تا بگویند حضرت مهدی(عج) نیز برای برپایی حکومت خود دشمنانی از زمره برخی علمای دین اسلام خواهد داشت. اخبار موثقی به بنده رسیده است که شخصیت یازار در این فیلم به این سبب خلق شده است. پاسخ این است که اولاً قیاس حضرت امام زمان(عج) با حضرت سلیمان(ع) یک قیاس تام نیست تا معتقد شویم حضرت در همه امور به حضرت سلیمان شبیه است. کما اینکه ما قبلاً مذکور داشتیم که زمانه غیبت حضرت صاحب الزمان(عج) و دوران برپایی حکومت آن حضرت به ماجراهای حضرت داوود(ع) شبیه است. دوران حضرت سلیمان فقط از جهت فراوانی نعمات و صلح و امنیت به زمانه حکومت حضرت صاحب الزمان(عج) مشابه است و نه در تمام موارد. یک نمونه دیگر این است که حضرت امام زمان(عج) به سبب اینکه مردم او را می‌بینند و نمی‌شناسند به حضرت یوسف(ع) شباهت دارد، که برادرانش در دو نوبت نخست که به مصر آمدند او را نشناختند. به همین دلیل شیعیان به حضرت مهدی(عج) لقب «یوسف زهرا(س)» داده‌اند. ثانیاً که حضرت امام زمان(عج) بیش از همه انبیاء به جدش پیامبر اسلام(ص) شبیه است، به لحاظ انقلاباتی که آن حضرت در جامعه زمان خود به عمل آورد و معیار تمام چیزها را تغییر داد. ثالثاً این چه نوع تحقیق کردن در خصوص حضرت سلیمان(ع) است که بر مبنای تمثیل با وقایع آخرالزمان پیش می‌رود؟ آیا محققان این فیلم در کتب منطق نخوانده‌اند که تمثیل از یک جهت نزدیک می‌کند و از چند جهت دور؟ اگر شما قرار است ماجرای ملک حضرت سلیمان(ع) را نمایش دهید پس باید ماجرای ملک حضرت سلیمان را نمایش دهید و باید از خیالات و قیاسات نابجا پرهیز کنید.

به این ترتیب دیده می‌شود که هیچ دلیل موجهی وجود ندارد که چرا یازار کاهن شرور اورشلیم، باید در این سمت باقی باشد. آنچه در این فیلم دیدیم بر مبنای هر کدام از این فروض پنجگانه که ما بطلان آن را نشان دادیم، باشد در حکم نسبت دروغ دادن به انبیاء خدا است که از گناهان کبیره بوده و یکی از مبطلات روزه است.

این مطلب اتفاقاً در دسترس محققان فیلم بوده است. چون در کتب عهد عتیق مذکور بوده و آنها اذعان کرده‌اند که از تورات استفاده برده‌اند. در کتاب دوم سموئیل که به دوران حکومت حضرت داوود(ع) اختصاص دارد نام دو کاهن به نام‌های ابیاتار و صادوق دیده می‌شود که حضرت داوود(ع) آنها را نصب کرده است. اما وقتی ابیاتار از ادونیاه حمایت می‌کند (1پادشاهان 1/7) حضرت سلیمان او را عزل کرده و صادوق را به جای او به منصب کهانت نصب می‌کند (1پادشاهان 2/36). آیا این نقل از کتاب عهد عتیق پذیرفتنی‌تر از آنچه در این فیلم دیدیم نیست؟ آنچه در ملک سلیمان نمایش داده شد مستلزم عدم عصمت انبیاء است چون خطای پیشوای ظالم حتماً به حاکم منصوب کننده او بازمی‌گردد. این یک مسئله عقلی و شرعی است.

 

7. میریام همسر سلیمان

برای حضرت سلیمان در سنت یهود نام یک همسر مذکور است به نام «سولی» که دختر پادشاه مصر بوده است (1پادشاهان 11/1). همچنین در آنجا ذکر شده که سلیمان هفتصد زن و سیصد متعه گرفت. این مطلب دوم واضحاً درست نیست. اما این پذیرفتنی به نظر می‌رسد که حضرت سلیمان با یک دختر مصری ازدواج کرده باشد، کما اینکه یوسف(ع) ازدواج کرد. حضرت رسول اکرم(ص) نیز از سران قبایل همسر گرفت و ایرادی نداشته و ندارد. چه اینکه از قرآن و روایات اسلامی استفاده می‌شود که ملکه سبأ بعداً همسر سلیمان شد. خوب اگر ملکه یک کشور بتواند همسر سلیمان بشود چرا دختر پادشاه یک کشور مهم همسایه نتواند؟

بهتر است از عوامل این فیلم بپرسیم که میریام (الهام حمیدی) را بنا به چه اسنادی زوجه حضرت سلیمان می‌دانند؟ و آیا به شیوه مرگ او چگونه پی برده‌اند؟ آیا این معقول است که سلیمان تا آن سن سی و چند سالگی فرزند نداشته باشد، مضافاً که آیا خداوند اذن می‌دهد که همسر باردار سلیمان(ع) به فتنه جادوگران با جنین خود تلف شود؟! آیا مگر شیاطین و جادوگران مبسوط الید هستند؟ آن هم بر جان و مال انبیاء خداوند؟!

 

8. آصف بن برخیاه

در روایات اسلامی این شخص وزیر و جانشین حضرت سلیمان(ع) است[26] و گرچه در قرآن کریم نام او مذکور نیست لیکن با این کلمات از او یاد شده است: ﴿قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أنْ یرْتَدَّ إلَیكَ طَرْفُك‏﴾ (و آن كس كه از علم كتاب بهره‏اى داشت گفت: من، پیش از آنكه چشم بر هم زنى، آن (تخت ملکه سبا) را نزد تو مى‏آورم ـ نمل/40). در توصیف اینکه آصف چه بهره‌ای داشته گفته‌اند که او یک حرف از علم اعظم خداوند را می‌دانسته است که با آن توانسته تخت ملکه سبا را در یک چشم بر هم زدن از یمن به اورشلیم در فلسطین انتقال دهد.

این ماجرای قرآنی نیز مؤید است برای آن حدیث که می‌گوید آصف وصیّ و جانشین حضرت سلیمان(ع) بوده است. چون علی القاعده از وصی یک پیامبر، باید در زمان خود آن نبی قدرت‌هایی به ظهور برسد تا مردم آمادگی وصایت او را داشته باشند. چنانکه در خصوص حضرت سلیمان نیز آن قضاوت در سن ده سالگی در کنار پدرش داوود(ع) ثبت شده است و ما آن را پیش‌تر ذکر کردیم. همچنانکه از حضرت علی(ع) نیز کراماتی در زمان حضرت رسول اکرم(ص) به ظهور می‌رسید.[27]

در عهد عتیق او با نام «آساف بن برکیا بن شمعی» به عنوان یک لاوی (کاهن) مذکور است (1تواریخ 6/39 ـ 15/17) و یکی از نوازندگان عصر داوود(ع) خوانده شده و همچنین در عنوان دوازده زبور از مزامیر حضرت داوود(ع) نام او ثبت است (زبورهای 50 و 73 تا 83).

اینکه چرا در تاریخ یهود شخص آصف جانشین حضرت سلیمان نشده است به این سبب می‌تواند باشد که رحبعام فرزند ناخلف سلیمان حق او را غصب کرده باشد. یکی از فجایع تاریخ یهود این است که پس از حضرت سلیمان(ع) آن صلح و وحدتی که آن حضرت در یهود بر پا داشته بود به تفرقه مبدل شد و ملک سلیمان به دو قسمت شمالی با نام «اسرائیل» و جنوبی به نام «یهودیه» تقسیم گشت. حاکم شمالی یربعام نام داشت و حاکم جنوبی رحبعام بن سلیمان.

ماجرای آصف بن برخیاه به وقایع حضرت امیر المؤمنین(ع) شبیه است و گویا که حق او نیز غصب شده است. به عبارت دیگر قوم یهود لیاقت چنین حاکمی را نداشتند. با این اوصاف به نظر می‌رسد که شخص آصف باید کوچکتر از سلیمان باشد، تا به لحاظ سنّی جانشین آن حضرت شود. همچنین او می‌توانست به عنوان وزیر سلیمان(ع) در تدابیر و حوادث یار و همراه همیشگی او باشد، که متأسفانه در فیلم او نقشی جز یک موعظه کوتاه در مقابل یازار ندارد. به این سبب اینکه نقش آصف بن برخیاه به جناب حسین محجوب سپرده شده که در فیلم حداقل شصت ساله است، ناموجه و نامعقول است.

 

نتیجه‌گیری

پشت صحنه ملک سلیمانجناب بحرانی گفته‌اند که فیلم‌نامه این اثر 39 بار بازنویسی شده است. اما چنانکه دیده می‌شود متأسفانه این فیلم بر تحقیقات صحیحی مبتنی نبوده و خطاهای فاحشی در آن راه یافته است. و از همه مهم‌تر قصه فیلم کاملاً غلط است. چنانکه این فیلم را می‌توان از مصادیق دروغ بستن به انبیاء خداوند برشمرد، گناهی کبیره که جزو مبطلات روزه است؛ گرچه نمی‌خواهم بگویم که آنها عمداً این را قصد کرده‌اند. هرچند که ممکن است این خطاهای عدیده سهواً رخ نموده باشد اما آیا دست اندرکاران این فیلم برای این تحقیقات و ساخت چنین فیلمی تجهیز کافی کرده بودند؟ آیا از حضرت حق اذن گرفته و مدد خواسته بودند؟ پس چرا این خطاهای عدیده و فاحش در این کار رخ نموده است؟ آیا ایشان در پیشگاه قاضی علی‌الاطلاق می‌توانند مدعی شوند که بودجه یا زمان کافی در اختیار نداشته‌اند؟

به نظر می‌رسد که دست اندر کاران اصلی فیلم، به یک نوع از تفکر سرسپردگی خاص پیدا کرده و به مصداق «حُبُّکِ لِلشّئ یُعمِی و یُصِمّ»[28] چشم ایشان بر این همه حقایق واضح و علن نظر نکرد و شد آنچه شد. ابتلاء به یک تفکر خاص ممکن است برای برخی از ما نیز پیش آید. چنانکه مردمان عموماً به جای دود چراغ خوردن و زحمت و ریاضت صواب کشیدن آرزو دارند تا کسی پیدا شود که با یک ورد ایشان را عالم کند و ابواب سترگ علوم را بر ایشان بگشاید. چه بسا که ممکن است به جای عالم شدن به قرآن از پی تأویل قرآن بروند تا اسرار کائنات و اوقات ظهور حضرت صاحب الزمان(عج) را از آن استخراج نمایند. خداوند از این اشخاص در ابتدای سوره آل‌عمران یاد کرده و ایشان را مذمت نموده است (آل‌عمران /7). مبحث عوالم که در این فیلم مبنای حوادث این فیلم شد مصداق یکی از این موارد است که چشم انسان را می‌بندد.

 

مبحث عوالم

در انتها به مبحث عوالم می‌رسیم که در دقیقه پانزدهم فیلم از سوی حضرت سلیمان مطرح شد. مطلب دشواری که حتی برخی علمای حوزه علمیه نیز آن را فهم نکرده و از دست اندرکاران فیلم در این خصوص سؤالاتی پرسیدند. اولین ایراد این فیلم این بود که چرا حضرت سلیمان که آن همه حکمت یافته بود اینقدر ثقیل و دشوار حرف می‌زند؟ و آیا چنین مسئله دشواری باید در یک فیلم مطرح شود؟ نظر آن علما این بود که این مسئله استنباطی نباید در فیلم به این صورت عمده مطرح می‌شد و مبنایی برای حوادث آتی و حمله اجنّه می‌گشت.

جناب حجت الاسلام سعید اصفهانیان محقق این فیلم در مقام پاسخ، آیه 30 از سوره انبیاء را دلیلی برای ادعای فیلم، در خصوص جدایی این عوالم ذکر کرده است: ﴿ أ وَ لَمْ یرَ الَّذِینَ كَفَرُوا أنَّ السَّماواتِ وَ الأرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَی‏ءٍ حَی أفَلا یؤْمِنُونَ﴾. ایشان در یک جلسه خصوصی در جواب این سؤال پاسخی دادند که ذیلاً به رسم امانت از روی فایل ضبط شده مکتوب شده است. جناب اصفهانیان اینطور فرمودند:

این آیه را برخی علما به ماجرای مهبانگ (Big Bang) تعبیر کرده‌اند ولی این نمی‌تواند درست باشد. چون در این آیه بحث ایمان و کفر مطرح است. مطلب عوالم که در فیلم عنوان شد از این آیه برداشت شده است و ردّیه‌ای نیز برای آن وجود ندارد. اگر این حقیقت را بپذیریم بسیاری از آیات و روایاتی که بر زمین مانده است جا پیدا می‌کنند. مانند ماجرای آدم(ع) و آنچه که خداوند می‌فرماید که شما شیاطین را نمی‌بینید و آنها شما را می‌بینند [اعراف /27]. روایتی نیز از حضرت امیر­المؤمنین(ع) هست که می‌گوید بعد از هبوط آدم(ع) خداوند حجابی بین عالم جن و عالم انس قرار می‌دهد و شیاطین محدود شدند. این جنس از روایات با پذیرش «مبحث عوالم» معنا پیدا می‌کند.

پاسخ ما این است که عقل حکم می‌کند که یک مسئله ظنّی و کلامی که بحث زیاد می‌طلبد را در یک فیلم که محل تأمل به مخاطب نمی‌دهد مطرح نکنیم. اما آیه 30 از سوره انبیاء این است:

﴿أ وَ لَمْ یرَ الَّذِینَ كَفَرُوا أنَّ السَّماواتِ وَ الأرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَی‏ءٍ حَی أ فَلا یؤْمِنُونَ﴾. آیا كافران نمى‏دانند كه آسمانها و زمین بسته بودند، ما آنها را گشودیم و هر چیز زنده‏اى را از آب پدید آوردیم؟ چرا ایمان نمى‏آورند؟

تفسیر این مبارکه بر طبق نظر علامه طباطبایی در المیزان این است که آسمان زمانی بسته بود و نمی‌بارید و زمین چیزی نمی‌رویانید و با فتق و گشوده شدنِ آن دو، باران بارید و زمین رویانید و خداوند همه چیز را از آب زنده کرد.

اینکه با استفاده از این آیه ادعا کنیم که در زمان هبوط حضرت آدم(ع) عالم جن از عالم انس جدا شده است یک نوع از تفسیر به رأی است. از قرآن به وضوح پیداست که ابلیس که پیش از آدم و حوا از بهشت رانده شد به همین زمین سقوط کرده است. در بقره /36 و 38 خطاب ﴿إهبطوا﴾ جمع است (و حداقل برای سه نفر) که عملاً حضرات آدم و حوا و همچنین ابلیس رجیم را شامل می‌شود. لذا شیاطین نیز در همین کره زمین زندگی می‌کنند. انسان‌ها در بهشت از مواجهه با شیاطین در امان می‌بودند. اما در این دنیا نیز خداوند حکیم انسان‌ها را به نوعی دیگر از شرّ ایشان حفظ می‌کند. به این طریق که به ازای هر انسان که متولد می‌شود خالق متعال حداقل دو فرشته می‌آفریند تا او را از شرّ و آسیب شیاطین محفوظ دارند. آیات چندی از قرآن بر این حقیقت دلالت دارد: ﴿إنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیها حافِظ﴾[29] و همچنین ﴿إنَّ عَلَیكُمْ لَحافِظِینَ * كِراماً كاتِبِین﴾[30] ‏و نیز ﴿لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یحْفَظُونَهُ مِنْ أمْرِ الله‏﴾.[31]

این آیات بیانگر این حقیقت هستند که بر جنس بشر فرشتگانی گماشته‌اند که او را به امر خدا (از شرّ شیاطین) حفظ می‌کنند. این از لطف خداست که ما این شیاطین را نمی‌بینیم (اعراف /27) لکن فرشتگان موکّل بر ما، از ما دفاع کرده و شیاطین را دور می‌کنند. لذا ابلیس با یارانش برای دشمنی با بنی‌آدم که ابلیس برای آن سوگند خورده‌ است (ص/82) فقط می‌توانند از دور منویّات خود را به سوی ما پرتاب (القاء) کنند. هرچه انسان مؤمن‌تر باشد ملائک او نیز افزون می‌شوند (فصلت /30) و گاهی شمار آنها حتی به پنج هزار هم می‌رسد (آل‌عمران /125). از سوی دیگر اگر انسان به راه شیاطین سلوک کند و مداوماً از پی آنها برود چنین انسانی دیگر محافظت نمی‌خواهد و خداوند حکیم در سزای اعمال زشت او به فرشتگان محافظ فرمان می‌دهد که از او دور شوند. آنگاه شیاطین به سرعت آمده و در جسم او نفوذ می‌کنند و او به مراتبی از جنون (جن زدگی) مبتلا می‌شود. این حقیقت در آیاتی از قرآن آمده است: ﴿وَ مَنْ یعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَیضْ لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِین﴾[32]‏ و همچنین ﴿أ لَمْ تَرَ أنَّا أرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَى الْكافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾.[33]

شیاطین حتی می‌توانند در تن و جسم کافران نیز داخل شوند اما نه در جسم همه انسان‌ها. قرآن مجید این حقیقت را با واژه «مسّ» بیان فرموده که به معنای «دخول در شئ» است ولی متأسفانه این کلمه را اغلب به «مسح» ترجمه می‌کنند، و این درست نیست. مثلاً خداوند در سوره واقعه در خصوص قرآن فرمود ﴿لا یمَسُّهُ إلاَّ الْمُطَهَّرُون‏﴾ یعنی کسی بجز پاکیزگان در عمق قرآن نفوذ نمی‌کند، و مراد از پاکیزگان «ائمه اطهار» هستند، (نگا. آیه تطهیر در سوره احزاب /33). و همچنین است در این آیه که دخول شیطان در شخص رباخوار را بیان فرموده: ﴿الَّذِینَ یأكُلُونَ الرِّبا لاَ یقُومُونَ إلاَّ كَما یقُومُ الَّذِی یتَخَبَّطُهُ الشَّیطانُ مِنَ الْمَسّ‏﴾ (بقره /275)، و یا آنچه در خصوص سامری پیش آمد که به حکم خدا و به فرموده موسی(ع) ﴿لاَ مِسَاس﴾ می‌گفت (طه/97). خطبه کوتاه هفتم نهج البلاغه نیز سخن حیرت انگیزی در این خصوص دارد:

منحرفان، شیطان را معیار كار خود گرفتند، و شیطان نیز آنها را دام خود قرار داد و در دل‏هاى آنان تخم گذارد، و جوجه‏هاى خود را در دامانشان پرورش داد. با چشم‏هاى آنان مى‏نگریست و با زبان‏هاى آنان سخن مى‏گفت. پس با یارى آنها بر مركب گمراهى سوار شد و كردارهاى زشت را در نظرشان زیبا جلوه داد، مانند رفتار كسى كه نشان مى‏داد در حكومت شیطان شریك است و با زبان شیطان، سخن باطل مى‏گوید.

به عبارت دیگر، انسانی که شیطان را الگوی خود کرده باشد و از پی او برود آنگاه خداوند او را به مقصودش می‌رساند. پس شیاطین در جسم او داخل شده در قلبش تخم می‌گذارند. اندکی بعد تخم‌ها جوجه­شده و شیاطین جدید به تمام اعضاء و جوارح این شخص منتشر شده آنها را تسخیر می‌کنند. از این پس دست این شخص به سوی کار نیک دراز نمی‌شود و پایش به مکان خوب نمی‌رود و چشمش خوبی‌ها را نمی‌بیند و گوشش کلام نیک استماع نکند و زبان این شخص، دیگر سخن نیکو نگوید و قلبش حقایق را درک نکند.

 

سخن پایانی

 

جناب اصفهانیان در آن مجلس مدعی شدند که برای این نظریه که مبنای این فیلم قرار گرفته هیچ مورد نقض وجود ندارد و این تفسیر با آیات دیگر قرآن هم معارض نیست. اما با توجه به آنچه آمد واضحاً دیده می‌شود که این نظریه اثبات نشده که آیات فراوانی از قرآن با آن مخالفت دارد مبنای این فیلم قرار گرفته است.

به راحتی می‌شد کل ماجرای حضرت سلیمان(ع) را در یک فیلم سینمایی به تصویر کشید. اما با این مطالب که در این فیلم با استفاده از آیه 102 سوره بقره تخیل و بلکه جعل شده بود در واقع قصه‌های اصلی حضرت سلیمان به قسمت‌های بعدی این فیلم موکول شده است. اما آیا می‌توان امید داشت که در قسمت‌های بعدی مثل این خطاها و بدعت‌ها از این گروه سر نزند؟ بنده چنین امیدی ندارم. چون آنها اگر سراسر این انتقادات را هم بپذیرند باز هم به مانند همان مسئولین خطاکار بایست عزل شوند. نمی‌خواهم لفظ «انبیاء کذبه» را برای آنها استعمال کنم اما ساخت این فیلم مجعول که ماجراهایی جعلی را به خداوند سبحان و حضرت سلیمان نسبت می‌دهد در همین حدودها است.

 

و اما قبل

 

ملک سلیمانجناب بحرانی سریال دیگری به نام مریم مقدس (1379) دارند که بر آن هم ایرادات عدیده‌ای وارد است. از جمله اینکه «ماشیح موعود» (منجی) یعنی همان رسول خاتم که افضل پیامبران است را حضرت عیسی(ع) گفته است (به یاد آورید حضرت زکریاه را در این فیلم با بازی پرویز پورحسینی که فریاد می‌زد: مسیح متولد شد! مسیح متولد شد!). طبق قرائت یهودیان آن پیامبر هنوز ظهور نکرده است چون باید که از نسل حضرت اسحاق بیاید که به عقیده آنها پسر ذبیحِ ابراهیم(ع) بوده است. قرائت مسیحیان این است که حضرت عیسی(ع) آن پیامبر خاتم است و لفظ «مسیح» که آنها به کار می‌برند در واقع معادلی است برای کلمه «ماشیح». این کلمه، با کلمه «مسیح» که در قرآن آمده است تفاوت دارد. «ماشیح» یک کلمه عبری است و اصل آن «ماشیاه» است[34] و به معنی «منجی خدایی»، در حالیکه کلمه «مسیح» در قرآن اگر از ریشه «مسح» و بر وزن «فَعیل» باشد به معنای «مسّاح» و «زمین‌پیما» است، و اگر از ریشه «سَیَحَ» باشد و بر وزن «مَفعِل»، به معنای «سیاحتگر» و «مسافر» است، که چندان تفاوتی در معنا ندارند و هر دو در خصوص زندگی حضرت عیسی(ع) که مدام در گردش و سفر بود تا قوم یهود را از خواب غفلت بیدار کند صادق می‌آید.[35]

حقیقت ماجرا در خصوص منجی جهان این است که او همان حضرت رسول الله(ص) است که از نسل حضرت اسماعیل یعنی پسر ذبیح حضرت ابراهیم(ع) بوده است و همه انبیاء به او وعده کرده‌اند.[36] لهذا نسبت دادن شأن مخصوص حضرت رسول الله(ص) به حضرت عیسی(ع) جزو خطاهای فاحش است. خطایی که حضرت آدم به سبب آن از بهشت رانده شد. چون از درخت علم محمد و آل‌محمد علیهم السلام که خداوند رزق او نساخته بود خورد. برای توجه به بزرگی عقوبت خطای حضرت آدم(ع) بایست بگوییم چون او از بهشت بیرون آمد ما نیز که از نسل او هستیم از آن زمین مقدس خارج شده به این دنیای پر تزاحم آمدیم.

در فیلم مریم مقدس آیا این خطا عمدی بوده است یا نه؟ جناب بحرانی در پاسخ اعتراض بنده در خرداد 1382 به ایشان، گفتند از این مباحث سر در نمی‌آورند و این فیلمنامه را از جناب محمدسعید بهمن‌پور نوشته است. (اما در مورد فیلم ملک سلیمان چه می‌توان گفت که جناب بحرانی در آن نویسنده فیلمنامه بوده است؟) سپس افزود: «ما پس از اینکه رهبر معظم انقلاب نسخه سینمایی فیلم را تأیید کرده آن فیلم و سریال را برای مردم نمایش دادیم». بنده به او پاسخ دادم: «این چه توقعی است که شما از رهبر انقلاب می‌برید؟ ایشان که محققّ فیلمِ شما نیست!».

در مرحله بعد بنده این اعتراض در خصوص مریم مقدس را در شهریور 1387 در مکان بنیاد فارابی به گوش تهیه کننده اثر یعنی جناب محسن آقاعلی‌اکبری رساندم و ایشان گفتند که این فیلم در ایران و خارج از ایران جوایز متعددی گرفته است و پس از هفت سال که از اکران این فیلم می‌گذرد شما اولین کسی هستید که به آن انتقاد می‌کنید. او سپس مرا متعجب کرد وقتی که گفت ما این مسئله را می‌دانستیم ولی ترجیح دادیم که بر خلاف آن عمل کنیم. بنده به او متذکر شدم که سزای عالم مقصّر بیشتر از جاهل قاصر است.

آیا به نظر شما نمی‌رسد که جوایز متعددی که فیلم مریم مقدس از سوی واتیکان و سایر کشورهای غربی گرفته است به این دلیل باشد که این فیلم آنچه را که مسیحیان به سختی سعی دارند از اناجیل خود اثبات کنند، به راحتی و با استنادات غلط به قرآن تصویر کرده است؟ به عبارت دیگر باید پرسید غربی‌ها به چه چیز در این فیلم جایزه داده‌اند؟ به قرائت مسیحیان پولسی از زندگی عیسی یا به آنچه قرآن کریم از زندگی و جایگاه والای حضرت مریم و حضرت عیسی(ع) برای ما ترسیم کرده است؟ ای کاش پاسخ این سؤال مورد دوم بود.

 

کتابنامه

 

ـ قرآن مجید

ـ نهج الفصاحه

ـ نهج البلاغه

ـ احسائی، ابن ابی‌جمهور، عوالی اللآلی، 4 ج، انتشارات سیدالشهدا، قم، 1405 ق.

ـ حافظ، شمس‌الدین محمد، دیوان اشعار، به تصحیح غنی و قزوینی

ـ برقی، احمد بن محمد، المحاسن، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1371 ق.

ـ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1350

ـ الراوندی، قطب الدین، قصص الأنبیاء، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس، مشهد، 1409 ق.

ـ صدوق بن بابویه، معانی الاخبار، 2 ج، ترجمه عبدالعلی محمدی شاهرودی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چ 2، 1377

ـ صدوق بن بابویه، عیون أخبار الرضا ع، 2 ج، ترجمه علی‌اکبر غفارى و حمیدرضا مستفید، نشر صدوق، تهران، چ 1، 1372

ـ صدوق بن بابویه، امالی، ترجمه محمد باقر کمره‌ای، اسلامیه، تهران، 1374

ـ طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، 5 ج، گردآورده سید محمدمهدی جعفری، شرکت سهامی انتشار، تهران، چ 1، 1358

ـ طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، 20 ج، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374

ـ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 27 ج، ترجمه گروه مترجمان، انتشارات فراهانی، تهران، چ 1، 1360

ـ طوسی، محمد بن حسن، تفسیر تبیان، 10 ج، دار احیاء التراث العربی، بیروت

ـ علم الهدی، المرتضی، تنزیه الأنبیاء و الأئمه، بوستان کتاب، قم، 1380

ـ علی‌پور، سمیه، «پیشرو در جلوه‌های ویژه»، نشریه روزانه بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر، شماره 6، هشتم بهمن 1388

ـ فیروزآبادی، مجدالدین محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، موسسه الرساله، بیروت، 1987

ـ کتاب مقدس یا عهد عتیق و عهد جدید، بریتیش فورن بَیبل سوسایتی، لندن، 1932

ـ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، 110 ج، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404ق.

ـ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، چ 1، بیروت، 1928م.؛ چ 2، نشر اساطیر، تهران، 1377

- www.esra.ir

- http://kingdomofsolomon.com

 

 

A.Ahvaraki@Yahoo.com

 

*این مقاله مفصل، پیش از این با اندکی تلخیص در ماهنامه «همشهری آیه» شماره شماره 22 نیز به چاپ رسیده است.

 



[1]. در خصوص حضرت زکریا و یحیی علیهم السلام نگا. آل‌عمران / 38 ـ مریم /6 و 7

[2]. شیخ صدوق بن بابویه، معانی الاخبار، ج 2، ص 325؛ باب 400 ـ مجلسی، بحار الانوار، ج 14، ص 85، ح 1

[3]. در محاسن برقی در ضمن حدیثی از امام کاظم(ع) آمده است: «سلیمان در سن سیزده سالگی به پیامبری رسید و مدت پادشاهی او چهل سال بود» (احمد بن محمد برقی، المحاسن، دارالکتب الاسلامیه، ص 193). در منابع اهل کتاب نیز همین مطلب آمده است. دکتر محمد خزائلی در کتاب اعلام قرآن مقاله خوبی در خصوص قوم سبا دارد و در آنجا به این مطلب اشاره می‌کند که قصه سلیمان و ملکه سبا در ترگوم شنئی (Targum Schéni) دومین تفسیر آرامی بر کتاب استر یاد شده، و بسیار مشابه است با آنچه در قرآن مجید مسطور گشته. در آنجا مذکور است که حضرت سلیمان در سن سیزده سالگی به سلطنت رسیده است. نگا. خزائلی، اعلام قرآن، امیرکبیر، صص. 368 و 376

[4]. در عهد عتیق، مدت حکومت حضرت داوود(ع) و حضرت سلیمان(ع) هر کدام چهل سال بوده است (1پادشاهان 2/11 ـ 11/42). این هشتاد سال در قوم یهود، به طلوع خورشید اسلام و ظهرحکومت پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین علیهما السلام می‌ماند که چندی بعد به شب بی‌قمر غیبت حضرت ولی‌عصر(عج) منتهی شد.

[5]. شائول اولین پادشاه قوم یهود، 24 سال حکومت کرده است.

[6]. بنده نمی‌خواهم بگویم که هر چه در فیلم بیان شده بایست قبلاً توسط یکی از مفسران قرآن تأیید شده باشد. بلکه این حقیر نگران تفسیرات ناصواب قرآن هستم که اصطلاحاً به آن «تفسیر به رأی» می‌گویند.

[7]. سخن علامه طباطبایی این است: «كلمه "جسد" به معناى جسمى است بى‏روح. بعضى از مفسرین (طبرسی) گفته‏اند: "مراد از جسدى كه بر تخت سلیمان افتاد، خود سلیمان (ع) بوده كه خدا او را به مرضى مبتلا و آزمایش كرد" و تقدیر كلام این بوده است كه: "القیناهُ على كرسیه كجسد لا روح فیه من شده المرض ـ یعنی ما او را مانند جسدى بى‏روح از شدت مرض بر تختش انداختیم." لیكن این وجه صحیح نیست. براى اینكه هیچ گوینده فصیحى ضمیر را از كلام حذف نمى‏كند، و از كلامى كه ظاهرش انداختن جسدى بر تخت سلیمان (ع) است، انداختن خود سلیمان (ع) را اراده نمى‏كند، آن هم گوینده‏اى كه كلامش فصیح‏ترین كلام است». طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 17، ص 310؛ ذیل ص/34

[8]. ردّ الشمس کردن حضرت سلیمان در این آیه با کاری که حضرت علی(ع) در این خصوص کرد مشابه است. همچنین فعل ردّ الشمس از یوشع بن نون وصیّ موسی(ع) نیز صادر شده که در روایات معتبر مضبوط است.

[9]. این بی‌بدیل بودن همچنین از سوی خداوند در ماجرای نزول مائده بر حواریون، مذکور است که آن شخص منافق از میان حواریون عیسی(ع) که مسبب اصلی در این درخواست بوده است به تحذیر خداوند به گونه‌ای بی‌سابقه عذاب خواهد شد. این عذاب بعدها بدینطور بر آن حواری خائن نازل گشت که خداوند چهره و صدای او را شبیه عیسی(ع) کرد تا خود بر آن دار آویخته و مصلوب گردد. از مفاد این دو آیه به نظر می‌رسد که ماجرا بیش از آنکه به آینده ارجاع داشته باشد به گذشته و سابقه بازگشت دارد. یعنی یهودا به گونه‌ای عذاب شود که کسی آنطور عذاب نشده باشد و نیز حکومتی به حضرت سلیمان نبی(ع) عطا شود که تا آن زمان به کسی اعطا نگشته باشد.

[10]. محاسبه موجود در تفسیر المیزان به جهت ابهام در مرجع ضمایر آیه 102 از سوره بقره، اینچنین است که 9 ضمیر در این آیه سه احتمال دارند و برای چهار ضمیر دو احتمال وجود دارد و برای یک ضمیر چهار احتمال. نتیجه این محاسبه این می‌شود: 712/259/1= 4*24*39

[11]. همچنین در وصف یکی از شیاطین که می‌خواست تخت ملکه سبا را برای سلیمان حاضر کند، ﴿عفریتٌ منَ الجنّ آمده (نمل /39).

[12]. این حقیقت که میان تاریخ اسلام و تاریخ یهود می‌توان تشابه قائل شد در احادیث نبوی مذکور است، از جمله نقل است که حضرت ختمی مرتبت فرمود: کلّ ما کان فی بنی­اسرائیل یکون فی هذه الامه مثله، حَذوُ النّعل بالنّعل و القُدوَه بالقُدوَه. (بحارالانوار، ج 53، ص 108). هر آنچه در بنی­اسرائیل واقع شده در این امت همانند آن واقع می­شود، قدم به قدم و نمونه به نمونه. برخی دیگر از این تشابهات را می‌توان اینگونه برشمرد که حضرت موسی(ع) با حضرت رسول‌الله(ص) به سبب مؤسس بودنشان شباهت دارند، و حضرت هارون(ع) به لحاظ معاونتش در امر رسالت با امام علی(ع) (چنانکه در حدیث منزلت آمده است) و همچنین یوشع بن نون(ع) از جهت وصایت موسی(ع) با امیرالمؤمنین(ع)، حضرت فاطمه(س) با حضرت مریم(س)، حسنین(ع) و امامان از نسل ایشان با دو پسر هارون و نسلشان از لاویان، امام سجاد(ع) به لحاظ مزامیر و مناجات‌هایش با حضرت داوود(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به جهت تعالیمشان و زدودن تحریفات با حضرت عیسی(ع)، امام کاظم(ع) به سبب زندان رفتنش با حضرت یوسف(ع)، چنانکه امام رضا(ع) نیز به لحاظ صدارتش به یوسف(ع) می‌ماند، و حضرت امام مهدی(عج) به جمال و چند وصف دیگرش و همچنین به سبب غایب از نظر بودنش به دوران غیابت یوسف(ع) شبیه است، و به لحاظ صبر طویل و دوران اختفاء و در نهایت جنگ‌هایی که علیه دشمنان خواهد کرد به داوود نبی(ع)، و برای حکومتی که در آتیه خواهد داشت به حضرت سلیمان(ع) بن داوود(ع). مضافاً به اینکه حضرت صاحب‌الزمان(عج) در نام و کنیه و سایر خصال خود بیش از همه به حضرت رسول الله(ص) مانند است.

[13]. سمیه علی‌پور، «پیشرو در جلوه‌های ویژه ـ مصاحبه با شهریار بحرانی»، نشریه روزانه بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر، شماره 6، هشتم بهمن 1388، ص 11

[14]. مجلسی، بحارالانوار، ج 14، باب 4؛ صص. 49 تا 64

[15]. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏10، ص 98؛ ذیل اعراف /163

[16]. به سایت www.esra.ir در بخش تفسیر ترتیبی آیت الله جوادی آملی ذیل نحل /125 رجوع فرمایید. سوره نحل هنوز در ترتیب تفسیر تسنیم به چاپ نرسیده است.

[17]. ما بایست عمیقاً سالک راه قرآن باشیم و گرنه قرآن از ما در حجاب خواهد شد. اگر با صفای دل فهم قرآن را از خداوند بخواهیم حضرتش دل ما را به نور آن روشن خواهد کرد. آنگاه شاید ممکن خواهد شد تا آنچنانکه حضرت امیر(ع) در خطبه 158 نهج البلاغه فرموده است کتاب خدا را به سخن آوریم و سؤالات خود را از او بپرسیم، که علم آینده و حدیث گذشته در آن است.

[18]. در خصوص استفاده از احادیث پیامبر و اهل بیت مکرمش متأسفانه عموم محققان به علم رجال روی آورده و آن را کافی می‌دانند. اما علم رجال نهایتاً انسان را به این نتیجه می‌رساند که این راویان مغرض نبوده‌اند. ولی آیا این یقین را به ما می‌دهد که ایشان دچار فراموشی نشده یا سخنی را به جای لفظ دقیقش مفهوماً نقل نکرده باشند؟ از آنجا که خداوند خود حافظ کتاب خود است (حجر /9) لذا از پیامبر و اهل بیت او نقل است که فرمودند: «به نام ما حدیث جعل می‌کنند لذا آن را به قرآن عرضه کنید و اگر موافق بود بگیرید وگرنه، نه.» برخی شاید بگویند که خود این حدیث نیز باید مورد ارزیابی قرار گیرد که آیا پیامبر خدا چنین سخنی فرموده است یا نه. پاسخ این است که انکار صدور این حدیث، در حقیقت محتوای آن را اثبات می‌کند. یعنی نشان می‌دهد که لااقل این یک حدیث را به نام رسول خدا(ص) جعل کرده‌اند.

[19]. معجزات اقتراحی یعنی معجزاتی که از سوی منکران به انبیاء پیشنهاد داده می‌شود. در خطبه 192 نهج البلاغه نیز از قول حضرت علی(ع) یکی از معجزات پیامبر که بزرگان قریش در ابتدای رسالت به آن حضرت پیشنهاد کرده بودند نقل شده است. پیامبر پس از اتمام حجّت به درخواست آنها عمل کرد و درخت را به اذن خدا فراخواند. درخت از ریشه کنده شده به سوی پیامبر آمد و او را در آغوش گرفت. سپس به درخواست آنها درخت را نیم کرد، نیمی در عقب و نیمی در جلو، و در نهایت به جای خود بازگرداند. آنها پیامبر را جادوگر خواندند و معجزه او را نپذیرفتند ولی علی(ع) آن حضرت را تصدیق کرد. حضزت پیامبر(ص) به اجمال عاقبت آنها را نیز پیشگویی کرده بود که در میان شما کسی است که به چاه افکنده می‌شود (ابوجهل در جنگ بدر) و کسی است که اقوام را به هم می‌پیوندد و لشکر فراهم می‌کند (ابوسفیان در جنگ احزاب).

[20]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 14، ص 15، ح 23

[21]. شیخ صدوق، امالى، ترجمه كمره‏اى، مجلس 94، ح 11، ص 659:‏ یك روز رسول خدا (ص) به على (ع) كه نزد او مى‏آمد نگریست و به جمعى كه گردش بودند فرمود هر كه خواهد به جمال یوسف و سیماى ابراهیم و «بهجت سلیمان» و حكمت داود نگرد باید به این مرد نگاه كند.

[22]. و قد روی عن أمیر المؤمنین ع أنه قال لا أوتی برجل یزعم أن داود ع تزوج بامرأه أوریا إلا جلدته حدّین حد النبوه و حد الإسلام. الشریف المرتضی علم الهدی، تنزیه الأنبیاء و الأئمه، بوستان کتاب، قم، 1380؛ ص 159. همچنین نگا. قطب الدین الراوندی، قصص الأنبیاء، ص 203، ح 263 ـ مجلسی، بحار الأنوار، 110 ج، بیروت؛ ج 14، ص 26، ح 6 ـ شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج 8، ص 507

[23]. حضرت امام رضا(ع) در حضور مأمون با علماى ملل و فرق مباحثه می‌کرد و در پاسخ به على بن محمد بن جَهم که در باره عصمت انبیاء علیهم السلام تشکیک می‌کرد فرمود: «در دوران حضرت داود علیه السّلام حكم خدا چنین بود كه هر گاه زنى شوهرش مى‏مرد یا كشته مى‏شد، بعد از او هرگز ازدواج نمى‏كرد، و اولین كسى كه خداوند برایش مباح كرد كه با زنى كه شوهرش كشته شده ازدواج كند، داود علیه السّلام بود، آن حضرت هم پس از كشته‏شدن اوریا و تمام شدن عدّه آن زن، با او ازدواج كرد، و این همان چیزى است كه در مورد اوریا بر مردم گران آمد». شیخ صدوق بن بابویه، عیون أخبار الرضا ع، 2 ج، ترجمه علی‌اکبر غفارى و حمیدرضا مستفید؛ ج ‏1، باب 14؛ ص 394

[24]. برای نمونه نگا. سفر خروج 23/9 تا 14 ـ سفر اعداد 14/12 تا 20 ـ سفر تثنیه 9/8 تا 14 ـ مزمور 106/23 تا 27 ـ اشعیاء1/9

[25]. در سایت فیلم ملک سلیمان (http://kingdomofsolomon.com) مقادیری از تحقیقات این فیلم موجود است و این مطلب نیز در آنجا آمده است. نگا. فایل PDF  با عنوان «مقایسه مباحث حضرت سلیمان(ع) در اسلام و عهدین». در ردیف 9 آن فایل با استناد به قرآن آمده است: «آل‌داوود بندگانی شکورند».

[26]. صدوق، امالی، مجلس 83، ح 3؛ ص 564

[27]. همچنین در خصوص وصایت یوشع بن نون برای حضرت موسی(ع)، آیه 23 از سوره مائده وجود دارد که یوشع و کالیب دو نفر از میان دوازده جاسوس زمین بودند که مردم را به پیروی از فرمان موسی(ع) و دخول در ارض ترغیب کردند (همچنین نگا. سفر اعداد، باب 13 و 14).

[28]. این حدیث نبوی(ص) به این معنی است که «محبتی که به چیزی داری تو را کر و کور می‌کند». نهج الفصاحه، ح 1346 ـ عوالی اللآلی، ج 1، ص 124، ح 57.

[29]. طارق /4

[30]. انفطار /10 و 11 ـ این فرشتگان همچنین اعمال نیک و بد انسان را ثبت می‌کنند. در این خصوص نگا. زخرف /80 ـ ق/17 و 18 ـ یونس /21

[31]. رعد /11 ـ و همچنین نگا. انعام /61 : ﴿وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ یرْسِلُ عَلَیكُمْ حُفَظَه

[32]. ترجمه عبدالمحمد آیتی: و هر كس كه از یاد خداى رحمان روى گرداند، شیطانى بر او مى‏گماریم كه همواره همراهش باشد ـ زخرف /36. «نُقَیِّض» از کلمه «قِیض» یعنی پوسته «تخم مرغ» است و آن شیطان به سان پوسته تخم مرغ آن شخص کافر را احاطه می‌کند.

[33]. ترجمه آیتی: آیا ندیده‏اى كه ما شیاطین را به سوى كافران فرستادیم تا آنها را برانگیزند؟ ـ مریم /83. ارسال خداوند به وجه ایجابی نیست بلکه سلبی. زیرا که شیاطین پیرو فرامین حضرت حق نیستند که امر مبارکش را اطاعت کنند. لهذا همین که خداوند انسان گناهکاری را با فرشتگان خود حفظ نکند شیاطین به هوای نفس خود بر او مسلط می‌شوند تا این بنی‌آدم را بیازارند.

[34]. نگا. جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، چ 1، بیروت، 1928م.؛ چ 2، تهران، نشر اساطیر، 1377؛ صص 283 و 596

[35]. در این خصوص نگا. سید محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، 5 ج، شرکت سهامی انتشار، 1358؛ ج 5، صص 94 و 133؛ ذیل تفسیر آل‌عمران /45. و همچنین قاموس المحیط تألیف فیروزآبادی لغت شناس قرن هشتم هجری.

[36]. نگا. قرآن: آل‌عمران /81 تا 83 ـ اعراف /157 ـ صف /6 ـ عهد عتیق: سفر پیدایش 1/3 3/15   49/10   اعداد 6/ 25  و 26 تثنیه 18/18 - 33/2 مزمور 72 و 84 امثال سلیمان باب 8 اِشَعیاء باب‌های 40  تا 42 حبقوق 3/3  تا 6 ملاكی 3/1 و 2


 تاريخ ارسال: 1389/10/29
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>امین.ف:

من از دین زیاد سر در نمیارم ولی اگر اینتور بوده واقعا متاسفم که فیلمی با این همه هزینه نباید واقعیت تاریخ و دین ما رو نشان بده ولی نباید از صدا گذاری وجلوه های ویژه این فیلم گذشت واقعا معرکه بود

6+0-

دوشنبه 12 ارديبهش




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.