پرده سینما

نقدی سیاسی بر فیلم جدایی نادر از سیمین؛ مطالبات بی پایان روشنفکران طبقه متوسط شهری

غلامعباس فاضلی







 

 

 

جدایی نادر از سیمین: جنگ سرد پشت گیشه سینماهاآرایش سیاسی جناح چپ بر سر فیلم جدایی نادر از سیمین از بهمن ماه سال 1389 در روزهای جشنواره فجر آغاز شد و با اکران زودهنگام این فیلم در نوروز 1390 به اوج خودش رسید. وقتی اکران این فیلم با اخراجی ها3 هم زمان شد دقیقاً اتفاقی افتاد که چپ ها منتظرش بودند: جنگ سرد پشت گیشه های سینما. تحریم اخراجی ها3 و تشویق به تماشای جدایی نادر از سیمین. زمزمه های حمایت جناح چپ از فیلم جدایی نادر از سیمین در ابتداء برایم قابل درک نبود. متوجه نمی شدم این فیلم پیش پا افتاده که قطعاً در مرتبه پایین تری از دو فیلم قبلی فرهادی یعنی درباره الی و چهارشنبه سوری است چه چیزی دارد که طرفداران جناح چپ چنین امیدوارانه دورش جمع شده اند. داستان فیلم حاوی درونمایه سیاسی آشکاری نبود و اصغر فرهادی هم با وجود ژست های سیاسی مختلفی که پس از موفقیت درباره الی گرفته بود (نظیر نپذیرفتن داوری جشنواره بیست و هشتم فجر و سخنان اش در چهاردهمین جشن خانه سینما) فاقد بینش سیاسی جدی به نظر می رسید. بنابراین علت تب و تاب سیاسی به وجود آمده حول و حوش این فیلم چه بود؟ بعد از بیست و هشت سال ممارست جدی با سینما تلاش من برای اینکه بفهمم داستان یا پرداخت این فیلم چه چیز خارق العاده ای در خودش دارد به نتیجه رضایت بخشی منجر نشد! اما حتماً چیزی در این فیلم وجود داشت که ارتش سایبری جناح چپ و چندین شبکه ماهواره ای خارجی تمام تلاش خود را به کار بستند تا صدها هزار دختر و پسر ایرانی را به گیشه آن بکشانند و میلیون ها ایرانی دیگر درون و خارج کشور و اگر موفق می شدند حتی هیلاری کلینتون و باراک اوباما را از طریق موفقیت آن قانع کنند که جامعه درون ایران در آستانه دگرگونی دیگری است... و با این همه دور این شیرینی مگسی جمع نشد و طرفداران سرخورده جدایی نادر از سیمین پس از مدت ها تلپ و تالاپ و شلپ و شلوپ در حوضچه ای کم عمق برای شکست دادن اخراجی ها3 در گیشه، جسته و گریخته اعلام کردند «فروش هیچوقت مهم نیست. این هنره که ماندگاره»!

 

 

 

**********

 

 

 

حالا فکر می کنم بررسی فیلم جدایی نادر از سیمین بدون توجه به پسزمینه های سیاسی و جامعه شناسانه آن میسر نیست. تصور می کنم این فیلم چیزی از (دست کم بخشی از) جامعه امروز را روایت می کند که بسیاری از کامنت گذاران ایرانی را واداشته با امضای «نادر» و «جدایی نادر از» و... برای مقالات مربوط به آن کامنت بگذارند. شاید اگر کمی پیش تر برویم در ماه های بعد تی شرت «نادر» با عکس چهره گریم شده پیمان معادی هم به بازار بیاید و احتمالاً بنگاه های فروش املاک نیز در کنار معرفی آپارتمان های «آجر وارطانی» و «آجر بهمنی» به مشتریان، دسته ای از آپارتمان ها را هم تحت عنوان «مدل نادری» به خریداران معرفی کنند. همه این ها برای یک فیلم «خیلی متوسط» غریب به نظر می رسد. اما اگر دقیق تر شویم متوجه می شویم حتماً دلیلی برای این همه توجه وجود داشته و حتماً داستانی دور و بر ما در حال وقوع است که جدایی نادر از سیمین آن را به وضوح برای بینندگانش بیان می کند. اما آن داستان چیست؟

 

 

 

**********

 

 

 

جدایی نادر از سیمین: «روشنفکران» طبقه متوسط شهریتا سال 1341 جامعه شهری ایران عموماً به دو طبقه «فقیر» و «غنی» تقسیم می شد. شمایل ثروتمندان و فقرا به وضوح در فیلم های دهه 1330 ایران و داستان و تاریخ نگاری های های جعفر شهری و علی محمد افغانی قابل مشاهده است. اما از سال 1341 و وقوع اصلاحات ارضی طبقه جدیدی در ساختار شهری شکل گرفت که با گذشت زمان جمعیتی بیش از دو طبقه دیگر پیدا کرد. شاه عمیقاً تمایل داشت طبقه اجتماعی نوینی در ایران شکل بگیرد. این طبقه اجتماعی نوین «طبقه متوسط شهری» نام داشت. اگرچه اصول ششگانه «انقلاب سفید» که بعدها در گذر زمان به نوزده اصل افزایش پیدا کرد در شکل ظاهری در راستای حمایت از روستاییان بود، اما چیزی که پهلوی دوم از آن به عنوان «انقلاب شاه و مردم» یاد می کرد تأثیری غیر قابل انکار بر ساختار طبقه متوسط شهری گذاشت. شاه تصور می کرد گسترش چنین طبقه نوینی می تواند او را به بسیاری از اهداف مورد نظرش که اشاره به آنها در فرصت این مقاله نیست نائل کند.[1] استقبال او در مهاجرت روستاییان به شهرها که در دهه 1350 به اوج خود رسید، و جایگزین کردن ساختار صنعتی به جای ساختار کشاورزی[2] در کشور، از دیگر شیوه های اجرایی او برای گسترش طبقه متوسط شهری بودند. شاه در اواخر دهه ی 1340 بنای «شهیاد آریامهر» را که امروز با نام «برج آزادی» برای همه شناخته شده است برای طبقه متوسط شهری ساخت. این نخستین عمارت باشکوه تاریخ معماری ایران بود که نه برای شاهان و سلاطین، بلکه برای طبقه متوسط شهری ساخته می شد.[3] او همچنین برای همین طبقه مونتاژ اتومبیل «پیکان» را در چرخه کارخانه اتومبیل سازی «ایران ناسیونال» به راه انداخت. شعار «هر خانواده ایرانی باید یک اتومبیل پیکان داشته باشد» که در دهه 1350 از سوی حکومت شاه مطرح می شد در راستای گسترش امکانات رفاهی و توسعه و تعمیق همین طبقه متوسط شهری بود.

 

 

اما شاه نکته ای کلیدی را در مناسبات این طبقه اجتماعی نادیده انگاشته بود و آن انبوه «روشنفکران»ی بود که مثل قارچ از این طبقه سر بر می آوردند. طبقه متوسط شهری استعداد غیر قابل انتظاری در تولید «روشنفکر» داشت. «روشنفکر»انی که با آن چیزی که قبل از آن هم «روشنفکر» نامیده می شد و معمولاً در طبقه آریستوکرات و اشرافی جامعه وجود داشتند تمایزاتی اساسی داشتند.[4] این تمایزات همانقدر که غریب بودند، دچار نفرین «ابدی بودن» هم شده بودند. بنابراین نه تنها با گسترش طبقه متوسط شهری در دهه ی 1350 و وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 از بین نرفتند، بلکه با شدت و حدت بیشتری تا امروز هم در ساختار طبقه متوسط شهری استمرار دارند.

به عبارت دقیق تر سرچشمه بسیاری از رویدادهای سیاسی- اجتماعی متنوعی که از اواخر دهه ی 1340 تا امروز در ایران به وقوع پیوسته مربوط به همین بخش از جامعه ایرانی است. و شاید منشأ بسیاری از بحران ها، مصیبت ها، و بلایایی که جامعه ایرانی در چهل سال اخیر با آن دست به گریبان بوده همین «روشنفکر»انی باشد که از اواخر دهه 1340 در طبقه متوسط شهری سر برآوردند. فکر می کنم برای تحلیل فیلم جدایی نادر از سیمین شناخت خصوصیات «روشنفکر» طبقه متوسط شهری ضروری باشد. این خصوصیات در 10 محور قابل اشاره اند.

 

جدایی نادر از سیمین: دموکراسی در ظاهر، دیکتاتوری در باطن1-«روشنفکر» طبقه متوسط شهری بی سواد نیست، اما سواد به شدت میانمایه ای دارد. مطالعه چند کتاب یا مدتی تحصیل در محیط های دانشگاهی او را خیلی زود به این نتیجه رسانده که دانای کل است و به اندازه تمام دنیا قدرت فهم و درک تحولات دنیای اطراف اش را دارد. «روشنفکر» طبقه متوسط شهری معمولاً محصول ندارد. اثر هنری و ادبی و مطالعاتی بیرون نمی دهد؛ اگر هم بدهد در حدی میانمایه و سطحی خواهد بود. او فقط در حدی سواد دارد که بتواند با اتکاء به آن دیگران را بی سواد بیانگارد و رفتارهای من درآوردی اش را برای خودش یا اطرافیان موجه جلوه دهد. بر همین اساس نه تنها هر حرکت سیاسی و برنامه عمرانی که از سوی دولتمردان هر عصر صورت پذیرد، از سوی این گروه باطل و بیهوده تلقی می شود، بلکه هر فقیهی به تعبیر این گروه «بیسواد» و هر دانشمندی «خرفت» محسوب می شود. از دیدگاه «روشنفکر» طبقه متوسط شهری وزیر (فرقی نمی کند امیرعباس هویدا باشد یا محمدعلی رجایی) بی سواد است. وکیل مجلس بی سواد است (فرقی نمی کند عبدالله ریاضی باشد یا علی لاریجانی). پزشک ها بی سوادند، وکلا بی سوادند، منتقدان بی سوادند،... همه در هر لحظه که منافع و خواست این گروه اقتضا کند «بی سواد» هستند.[5]

 

 

 

2-«روشنفکر» طبقه متوسط در ظاهر دموکرات و در باطن دیکتاتور است. در هر محفلی از دموکراسی حمایت می کند، اما وقت عمل دیکتاتور تمام عیاری است و دیکتاتوری اش را با هزار ترفند توجیه می کند. مثلاً قاچاق فیلم بد است. اما اگر این عمل در مورد فیلم جناح مخالف اتفاق بیافتد و اسم فیلم اخراجی ها3 هم باشد خیلی خوب است! تقلب در انتخابات بد است اما اگر این تقلب به شکل لابی کردن در انتخابات «خانه اصناف» اتفاق بیافتد خیلی هم خوب است! فساد مالی بد است اما اگر آقا فلان و خانم بهمان انجام دهند نوش جان شان! جناح بندی و دسته بازی مذموم است، اما وقتی پای منافع ما پیش بیاید چه اشکالی دارد!

 

 

 

3-«روشنفکر» طبقه متوسط «مخالف» ازلی و ابدی است. تمایل فراوانی به مخالفت با هر نظام حکومتی دارد. فرقی نمی کند کی و چی؛ همیشه طرف گروه «مخالف خوان» می رود. در دوران حکومت شاه از بیژن جزنی و احسان طبری حمایت می کند و در دوران بعد از انقلاب از کیانوری. در دوران سازندگی مخالف غلامحسین کرباسچی و خط مشی توسعه شهری اوست و در زمانه اصلاحات می شود طرفدار او! در دهه 1360 مخالف میرحسین موسوی است چون طرفدار دارد و در دهه 1380 طرفدار اوست چون مخالف دارد! در سال 1384 طرفدار محمود احمدی نژاد است چون مخالف اکبر هاشمی رفسنجانی است و در سال 1388 طرفدار اکبر هاشمی رفسنجانی است چون مخالف محمود احمدی نژاد است! «روشنفکر» طبقه متوسط اقتصاددان یا سیاستمدار نیست، اما با هر حرکت اقتصادی و سیاسی که از سوی دولتمردان انجام شود مخالف است. فرقی نمی کند تشکیل حزب رستاخیز باشد یا ارتش بیست میلیونی. فرقی نمی کند دفترچه کوپن خوارو بار باشد، خصوصی سازی باشد، یا طرح هدفمندی یارانه ها. در هر حال او همه حال نقش «مخالف» را بازی می کند.

 

جدایی نادر از سیمین: آیا متدین ها و سنتی ها اُمُّل هستند؟!4-«روشنفکر» طبقه متوسط ضد دین و ضد سنت است. اما این مخالفت را علنی نمی کند. متدیّن ها و حتی سنتی ها از دیدگاه او «اُمّل» هستند. سنت فقط در حدی به درد او می خورد که ذائقه های توریستی و سفره خانه های سنتی و عکس ها و فیلم های شیرین نشاط را بیاراید. بیش از این بشود جاهل مسلکی و لمپنی است! «روشنفکر» طبقه متوسط قدرت مخالفت با دین را ندارد، اما قدرت تمسخر یا تصغیر آن را دارد. دین را قط در حدی که منافع اش اقتضا کند می پذیرد. «نماز؟! آقا دلت باید با خدا باشه! این ها تکلّف و تشریفاته!» «روزه؟! ای آقا! من ضعف دارم. آدم خودش بهتر از هر پزشکی وضعیت بدن اش را تشخیص می ده. من نمی تونم بگیرم».

 

 

«روشنفکر» طبقه متوسط همیشه با «حجاب» مخالف است. هر چقدر هم روسری ها و آستین ها و پاچه شلوارها بالاتر بروند او همواره ناراضی است.

 

5-«روشنفکر» طبقه متوسط در ظاهر منطقی و معقول و در باطن کاملاً غیر منطقی است. در ظاهر مؤدب و در مواقعی که به تله می افتد به شدت بی ادب است. وقتی پای حفظ منافع یا خواسته های او پیش بیاید هیچ تاریخ نگاری و مدرکی او را قانع نمی کند. در برابر دهها صفحه تحلیل و منطق با جملاتی مثل «چقدر پول گرفته اید؟» «شما چابلوسی می کنید» «شما مزدورید» «خائن!» «خفه شو!» و... خودش را خلاص می کند. وقتی طرفدار شخص یا گروهی باشد نه تنها انتشار هر سند یا مدرک یا مقاله ای دال بر تقصیر و گناهکاری آن شخص یا گروه او را قانع نمی کند، بلکه آورنده سند یا نویسده مقاله را نیز با کلماتی نظیر «خائن» و «مزدور» مورد هتاکی قرار می دهد. او دوست دارد در شکل ظاهری خودش را مؤدب جلوه دهد، اما برخلاف این تظاهر، به شدت بی ادب است. نقطه ضعف هایش در برابر سواد یا استدلال دیگران را با پوزخند، تمسخر و هتاکی فرافکنی می کند.

 

 

 

6-«روشنفکر» طبقه متوسط خودخواه، ریاکار، و فاقد آرمان جمعی است. در نتیجه همیشه غیر قابل اطمینان است و همواره از این موضع است شکست می خورد. به همین خاطر است هیچوقت نمی تواند در یک جریان سیاسی پیروز شود یا حتی فیلمی را «تحریم» کند! همه آدم های این دسته «می گویند» که تحریم می کنند، اما خودشان قبل از همه «می روند» و فیلم را تماشا می کنند! این ریاکاری، این روراست نبودن با خود، این تظاهر به چیزی که ندارند و لیاقتی برای داشتن آن از خودشان نشان نمی دهند سرچشمه تمام شکست ها و ناکامی ها سیاسی و اجتماعی «روشنفکران» طبقه متوسط شهری است.[6]

 

 

 

جدایی نادر از سیمین: منفعت طلبی، محافظه کاری و منت گذاشتن بر سر دیگران با خون دیگران!7-«روشنفکر» طبقه متوسط در شکل ظاهری جسور و بی پروا، اما در باطن محافظه کار و منفعت طلب است. می خواهد صاحب هم چیز باشد بدون آنکه قیمت آن را پرداخت کند. در رویدادهای سیاسی - اجتماعی همیشه در حد «تماشاگر» باقی می ماند و هرگز خودش را به خطر و زحمت نمی اندازد. اما استعداد زیادی دارد که با تکرار مکرر نام آدم هایی که در راه آرمانی جان باخته اند، از خسرو گلسرخی و بیژن جزنی و «رضایی ها» گرفته تا ندا آقاسلطان و سهراب اعرابی خودش را بی پروا جلوه دهد. در حالی که هرگز جرأت آنها را ندارد و ابداً کاری نمی کند که آرامش و امنیت زندگی اش به خطر بیافتند. او بدون تقبل کمترین هزینه ای با مهارت زیادی از نام این افراد استفاده می کند تا دیگران را زیر منّت خودش قرار دهد![7] تظاهر می کند در قلب خطر قرار دارد، در حالی که هیچوقت از حاشیه امن خودش خارج نمی شود. شخصاً بارها به کامنت افراد مختلفی برخورده ام که از نوشتن نام کوچک، نام خانوادگی، ایمیل، و حتی نام مستعار پرهیز می کنند و با امضایی که از یک یا چند نقطه یا پاره خط تشکیل شده کامنت می گذارند که «مرگ بر فلانی، زنده باد بهمانی! همیشه سبز باشید، گرامی باد یاد خون های فلان و فلان» و انتظار دارد بدون تقبل کمترین هزینه ای، از ما به عنوان تریبون جنبش فلان و نهضت بهمان استفاده کند! و بعد که کامنت ها منتشر نمی شود در کامنت های بعدی فریاد برمی آورد «ترسوها! خائن ها! قاتل ها! سانسورچی ها! ...» خب این استراتژی مشمئزکننده اما فراگیری در «روشنفکران» طبقه متوسط است. تو روی صندلی تماشاگران می نشینی و هزینه رفتارت را باید دیگران پرداخت کنند و اگرنکنند خائن و ترسویند!

 

 

 

8-«روشنفکر» طبقه متوسط حافظه تاریخی ندارد. برایش مهم نیست کی پارسال چکاره بوده و امسال چکاره است؟ تاریخ برایش اهمیتی ندارد. مهم نیست فلانی پنج یا ده سال پیش در جناح مخالف چه ها کرده؟ مهم نیست دیدگاه هایش چه تفاوت های اساسی و بزرگی با او دارد، مهم نیست چه نیّتی دارد، مهم این است که امروز دشمن مشترکی با او دارد و می تواند به او منفعت برساند. از همین رو افرادی نظیر محسن مخملباف، جعفر پناهی و عبدالکریم سروش بدون در نظر گرفتن سوابق و نیّات و پیشینه تاریخی شان از سوی «روشنفکران» طبقه متوسط مورد تکریم و ستایش قرار می گیرند.[8]

 

 

 

9-«روشنفکر» طبقه متوسط هرگز مسئولیت اعمال و کردارش را نمی پذیرد. هرگز اشتباهات اش را به عهده نمی گیرد. همیشه طوری رفتار می کند که گویی عاری از خطاست. در فرایند بررسی خطاها، همیشه او نقش آدمی را بازی می کند که بیگناه بوده و هیچ اطلاعی از ماوقع نداشته است. همیشه عده ای پیدا می شوند که «روشنفکر» طبقه متوسط گناه اعمال و کردارش را به عهده آنها بگذارد و از خودش سلب مسئولیت کند. او در مقاطع حساس زود خیانت می کند، اما همیشه یک مقام مافوق، یک هیئت مدیره، یک شورا، یک همکار، یک بازجو، یا یک زندانبان وجود دارد که «روشنفکر» طبقه متوسط گناه اشتباه یا خیانت اش را روی دوش آنها بیاندازد! 

 

 

 

10-«روشنفکر» طبقه متوسط همیشه طلبکار و حق به جانب و ناسپاس است. همواره تصور می کند جامعه، حکومت، دولت، مردم و سایر نهادهای اجتماعی به او بدهکارند. فرقی نمی کند رییس دولت یا نهاد مربوطه جمشید آموزگار باشد، یا سید محمد خاتمی؛ مهرداد پهلبد باشد، یا مصطفی میرسلیم و عطاالله مهاجرانی. طرفی از معادله که غیرقابل تغییر است این است که شاه و گدا به او بدهکارند. در عین حال که او مسئول هیچ چیز نیست و نباید سپاسگزار کسی باشد. هر کسی کاری کرده «وظیفه»اش بوده. مطالبات او از جامعه، مردم، و نهادهای دولتی بی پایان است.

 

 

 

تجربه تاریخی نشان داده «روشنفکر» طبقه متوسط شهری از نظر سیاسی با جناح چپ پیوند مستحکمی داشته است. فرقی نمی کند این جناح چپ «حزب توده» باشد، «سازمان چریک های فدایی خلق» باشد، یا «جبهه مشارکت» و حزب «اعتماد ملی». به هرحال از نظر «روشنفکر» طبقه متوسط شهری چپ چپ است! اینکه چه میزان از جناح چپ را «روشنفکران» طبقه متوسط تشکیل می دهند یا چند درصد «روشنفکران» طبقه متوسط شهری از جناح چپ هستند باز مسئله چندان مهمی نیست. مسئله مهم این است که «روشنفکر» طبقه متوسط شهری هیچوقت دست راستی نبوده است.

 

 

اگرچه سازمان های چپ تا دهه 1360 از ساختار ایدئولوژیک مستحکمی برخوردار بودند، اما چیزی که از اواسط دهه 1370 در ایران با نام «جناح چپ» شناخته شده است برآیند بسیاری از اصول دهگانه ای است که بنیان عملی «روشنفکران» طبقه متوسط شهری را تشکیل می دهند. اگر شما بخواهید به جناح راست بپیوندید به صراحت به شما خواهند گفت اصول اعتقادی شان فلان و بهمان است. آیا شما آن را قبول دارید و از آن تبعیت می کنید؟ چنانچه پاسخ شما مثبت باشد می توانید با اثبات گفته هایتان وارد جناح راست شوید! اما در مورد جناح چپ قضیه فرق می کند. در جناح چپ از شما خواهند پرسید اصول اعتقادی شما چیست؟ فرقی نمی کند پاسخ شما کانت باشد یا هگل و هایدگر. آشپزی به سبک رزا منتظمی باشد یا اسکاروایلد. مصدق چی و لیبرال باشید یا مائویست. در هر حال طرف شما در جناح چپ به شما لبخند خواهد زد و پاسخ خواهد داد «اتفاقاً ما هم همین را می گوییم!» چون استراتژی جناح چپ این است که وانمود کند هر آنچه دیگران در جستجویش هستند نزد ما است! به همین خاطر است که روزنامه های جناح چپ مثل شکم کوسه که در آن هر چیزی یافت می شود، از لنگه کفش و پلاک اتومبیل تا قوطی کنسرو و جلبک دریایی، همه چیز را در خود دارند. از سیاست روز گرفته تا هنر مفهومی. از آشپزی به سبک ملوک خانم گرفته تا آنتونیو گرامشی.

 

 

 

**********

 

 

 

نادر، قهرمانی برای «روشنفکران» طبقه متوسط شهری در دهه 1390و به این ترتیب می رسیم به فیلم جدایی نادر از سیمین. «روشنفکران» طبقه متوسط شهری و جناح چپ از این فیلم استقبال کردند چون خودشان را در آن می دیدند. شمایل قهرمان جناح چپ و «روشنفکران» طبقه متوسط شهری در چهل سال گذشته سیری قهقهرایی داشته است. در دهه 1340 این قهرمان قیصر، در دهه 1350 «سید» گوزن ها، و در دهه 1360 حمید هامون بود. اما در دهه 1370 و 1380 «روشنفکران» طبقه متوسط شهری قهرمانی نداشتند. حالا پس از دو دهه سر و کله «نادر» پیدا شده. چرا باید بعد از دو دهه این جوان میانه بالا، با پیراهن بدقواره و چهره ی پژمرده اش قهرمان جامعه «روشنفکر» طبقه متوسط شهری شود؟ پاسخ دشوار نیست.

 

 

 

نادر تجسم عینی تمام حقارت ها، تظاهرها، ادعاها و ریاکاری هایی است که در یکی دو دهه اخیر «روشنفکران» طبقه متوسط شهری را در منجلاب خودش گرفتار کرده. «روشنفکران» طبقه متوسط شهری جدایی نادر از سیمین را دوست دارند چون تصویر خودشان را در آن می بینند. در شکل ظاهری نادر لمپن یا بی سواد نیست، و باسواد و بافرهنگ به نظر می رسد. نادر آزاداندیش و دموکرات است. در برابر درخواست طلاق سیمین و خروج او از کشور مقاومت نمی کند، اختیار تصمیم انتخاب سرپرستی دخترش ترمه را هم به خود او واگذار می کند. حتی به دخترش توصیه نمی کند در دادگاه چیزی خلاف واقع بگوید. نادر اگرچه در طول فیلم حرفی از مخالفت نمی زند، اما «مخالف» است. لحن صدایش همیشه «مخالف» بودن او را نشان می دهد. او هرگز نمی خندد. حتی لبخند نمی زند. همیشه عبوس و تلخ است. آشکارا حس می شود که از شرایط موجود ناراضی است. نادر منطقی و معقول و مؤدب است. به خصوص مقایسه رفتار او با عصبیت حجت بیشتر به ما یادآوری می کند که با چه فرد نازنینی روبرو هستیم. این یعنی بخش عمده ای از آنچه «روشنفکران» طبقه متوسط شهری هستند.

و همه این امتیازات شکل ظاهر ماجراست. همانطور که سالهاست شکل ظاهر «روشنفکران» طبقه متوسط شهری همین است. آن روی سکه از چیز دیگری حکایت می کند. نادر با آن «قیف» و دک و پز فقط آنقدر سواد دارد که بتواند جهان اطراف اش را به بیسوادی متهم کند. در همان اندازه ای که بتواند راضیه یا حجت و حتی سیمین را به هیچ بیانگارد و بی ارزش بپندارد. نادر خودخواه و دیکتاتور و متظاهر و ریاکار است. مطلع بودن اش از بارداری راضیه را از همه مخفی می کند، حتی از همسر و دخترش. چراکه مایل نیست تصویری که خانواده اش از او به عنوان یک پدر «روشنفکر» دارند خدشه دار شود. او منفعت طلب و محافظه کار است. چراکه حاضر نیست قیمت و بهای مخدوش نشدن تصویر یک پدر و همسر «روشنفکر» از او را خودش پرداخت کند. بهای او را راضیه و حجت پرداخت می کنند. نادر طلبکار است. از همه طلبکار است. از سیمین، از راضیه، از حجت، حتی از خانم قهرایی معلم دخترش هم طلبکار است. او در مورد سال ها زندگی مشترک با سیمین حافظه تاریخی ندارد و نمی خواهد بفهمد در برابر زنی که جوانی اش را به پای او ریخته نباید تا این حد خودخواهانه و بی تفاوت رفتار کند. نمی خواهد بپذیرد که پس از این همه سال زندگی زناشویی وظیفه دارد با سیمین وفادارانه تر و مهربانانه تر برخورد کند. به عبارت دیگر برخلاف شکل ظاهری که تصویر او در شمایل فریبنده یک «پسر خوب» در مراقبت از پدرش به عنوان فردی با احساس مسئولیت ارائه می شود، او مردی بی ادب و خشن است. نمونه اش را در بیرون کردن راضیه از آپارتمان می بینیم. نادر در باطن او فردی بدون احساس مسئولیت است که حاضر نیست مسئولیت اشتباهات اش را در زندگی زناشویی بپذیرد. اشتباهاتی که خانواده او را در آستانه فروپاشی قرار داده است. نادر به سنت و جامعه سنتی بی اعتناست. بی تفاوتی او به «خانواده» و فروپاشی آن مؤید این ادعاست. فراموش نکنیم که در دو دهه اخیر «روشنفکران» طبقه متوسط شهری به شکل فزاینده ای به ساختار سنتی جامعه ایرانی که مبتنی بر حفظ خانواده بوده است بی اعتنا بوده اند. این بی اعتنایی با نگاهی به افزایش طلاق در این قشر قابل مشاهده است. طلاق هایی که بیشتر از آنکه ناشی از «عدم تفاهم» زوجین باشند، حاصل بی اعتنایی آن ها به ساختار سنتی جامعه و اساساً فقدان مسئولیت پذیری در زندگی خانوادگی است. نادر اصراری بر حفظ زندگی خانوادگی اش ندارد و چه بسا این این بی اعتنایی را نوعی فضیلت هم بشمارد.

جدایی نادر از سیمین: ضدیت نهفته با دینتوجه کنیم که نادر دقیقاً مانند یک «روشنفکر» طبقه متوسط شهری در سراسر فیلم هرگز مسئولیت اعمال و کردارش را نمی پذیرد. و طوری رفتار می کند که گویی عاری از خطاست. او نمی پذیرد که در رابطه با همسرش سیمین، در رابطه با راضیه، حجت و خیلی مسائل دیگر مرتکب اشتباه شده است. او نمی پذیرد خطاکار است، بلکه به انحاء مختلف با مبری شمردن خودش از هر تقصیری، گناه مشکلات پیش آمده را به گردن دیگران می اندازد.

 

اما مهمترین جنبه نهفته در فیلم جدایی نادر از سیمین جنبه ضد دینی آن است. منتهی ضدیتی که همچون رفتار «روشنفکران» طبقه متوسط شهری به شکل آشکار و علنی مطرح نمی شود. پس از تماشای این فیلم و استقبال «روشنفکر»ها از آن، با خودم فکر می کردم چرا جناح چپ این سرمایه گذاری را روی فیلم درباره الی انجام نداد؟ چرا «روشنفکران» طبقه متوسط شهری در مورد چهارشنبه سوری این کار را نکردند؟ چرا این فیلم؟ و بعد متوجه شدم چهارشنبه سوری و درباره الی به درون آن جامعه حمله می کردند. چهارشنبه سوری نشان می داد در پس مدرنیته بخشی از طبقه متوسط شهری، خیانت موج می زند. و درباره الی از فرجام تلخ و دروغ های بی پایانی سخن می گفت که در پس کابوس های مستانه بخشی از این طبقه وجود دارد. اما جدایی نادر از سیمین داستان جنگ «روشنفکر»ها و مذهبی هاست. جنگی که با شکست بخش مذهبی و سنتی جامعه به پایان می رسد. جنگی که سنتی ها و مذهبی ها در آن عصبی و بی سواد هستند و «روشنفکر»ها آرام و منطقی و فهمیده جلوه می کنند.

 

 

 

**********

 

 

 

جدایی نادر از سیمین از این جهان سراسر حقارت و مطالبه و ریاکاری و دیکتاتوری «روشنفکرانه» دفاع می کند. فیلم منتقد «روشنفکران» طبقه متوسط شهرنشین نیست، بلکه بر رفتار آنها صحه می گذارد. نه تنها موضع گیری فیلم در برابر قربانیان جامعه «روشنفکری» طبقه متوسط شهری خاموشی و سکوت و انفعال است، بلکه در کمال حیرت «روشنفکران» طبقه متوسط شهری را قربانی جامعه قلمداد می کند. در یک جمع بندی باید بگویم جدایی نادر از سیمین فیلمی پر حقارت است؛ و در رقابتی که در نوروز امسال بین جدایی نادر از سیمین و اخراجی ها3 شکل گرفت و نمی دانم چه کسی مسئول آن بود، اگرچه هرگز طرفدار فیلم های مسعود ده نمکی نبوده ام اما تردیدی ندارم شخصیت های جاهل و لمپن و اخراجی فیلم او حقیقتاً شرافت اخلاقی و روح بزرگتری دارند تا «نادر» فیلم جدایی نادر از سیمین.

 

 

 

 

 

 

 

 

پانوشت ها



 

[1] -«اصلاحات ارضی» به عنوان اصل اولی که در ششم بهمن سال 1341 به رفراندوم گذاشته شد، تنها رابطه «ارباب و رعیتی» درون روستاها را برنمی چید، بلکه قدرت مالکان بزرگ درون شهری را نیز از آنان سلب می کرد و منجر به گسترش جمعیت و قدرت طبقه متوسط شهری می شد. اصول دوم تا چهارم نیز که شامل «ملی کردن جنگل ها و مراتع»، «تبدیل کارخانه های دولتی به شرکت های سهامی»، «سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ها» و «اصلاح قانون انتخابات ایران» بودند نیز به همین ترتیب عمل می کردند. در سال های بعد که اصول دیگری به «انقلاب سفید» افزوده شد نیز همچنان شاهد حمایت شاه از گسترش «طبقه متوسط شهری» هستیم. توجه کنیم به اصول دوازدهم (انقلاب اداری و انقلاب آموزشی) سیزدهم (فروش سهام به کارگرذان واحدهای بزرگ صنعتی یا قانون گسترش مالکیت واحدهای تولیدی) پانزدهم (آموزش رایگان و اجباری در هشت سال اول تحصیل) شانزدهم (تغذیه رایگان) هفدهم (پوشش بیمه های اجتماعی برای همه ایرانیان) هجدهم (مبارزه با معاملات سوداگرانه زمین ها و اموال غیر منتقول به منظور جلوگیری از افزایش بهای خانه ها و آپارتمان های مسکونی) و نوزدهم (مبارزه با فساد و رشوه دادن).

 

 

[2] - اشاره هایی کوتاه اما قابل تأمل به این رویکرد در کتاب پر حجم «موج سوم» نوشته الوین تافلر قابل ارجاع است. ترجمه شهیندخت خوارزمی که از دهه 1360 تا امروز توسط ناشرین مختلفی مثل «نشر نو»، «البرز» و «علم» به چاپ رسیده است.

 

[3] - در مقاله جالب توجهی که در سال 1385 در روزنامه «همشهری» چاپ شد به طور مشروح به جایگاه پیشروانه برج آزادی در معماری طبقه متوسط شهری اشاره شده است. بریده این مقاله را داشتم اما به آن دسترسی پیدا نکردم. اگر موفق به پیدا کردن آن شدم شماره روزنامه را در پانوشت خواهم آورد. سپاسگزار می شوم چنانچه یکی از خوانندگان به آرشیو «همشهری» دسترسی داشت در مورد نشانی دقیق این مقاله به من کمک کند.

 

 

دو سال بعد از تحریر! مقاله را یافتم! «آزادی، تجلی شهرنشینی» نوشته مانی راد. همشهری شماره 3989. سی ام اردیبهشت سال 1385 

 

[4] -روشنفکرانی که در سایر طبقه جامعه قرار داشته اند تا حد زیادی فاقد خصوصیات ده گانه ای اند که در این مقاله در مورد «روشنفکران» طبقه متوسط شهری به آنها اشاره شده است. برای نمونه اگر به بهمن فرمان آرا به عنوان روشنفکری از طبقه آریستوکرات، نیما یوشیج یا حتی حسینعلی لیالستانی به عنوان روشنفکرانی از طبقه روستایی، و سید مهدی شجاعی، رضا امیرخانی، رسول ملاقلی پور به عنوان روشنفکرانی از طبقه مذهبی توجه کنیم، کمتر این خصوصیان ده گانه را در آنها مشاهده خواهیم کرد.

 

 

 

[5] - حتی حضور مقدار اندکی از محسنات مادی یا معنوی در وجود یک انسان فیض محسوب می شود. خصوصیاتی مثل ثروت، عدالت، سخاوت، محبت، سلامت نفس اگر به مقدار و میزان فراوانی در وجود انسان باشند فبها. اگرنه وجود داشتن مقدار کمی از آنها هم نعمت بزرگی است. خوب است انسان ثروت داشته باشد؛ حتی اندک. خوب است انسان انصاف داشته باشد؛ حتی اندک. خوب است انسان مهربانی و شفقت داشته باشد؛ حتی اندک. همه چیز اندک اش هم خوب است مگر سواد! سواد چیزی است که نداشتن اش مزیت دارد بر بهره مندی اندک از آن. یک آدم بی سواد می داند که «بی سواد» است؛ اما با داشتن اندکی سواد خیلی ها فکر می کنند علامه دهر هستند و هیچکس را جز خودشان قبول ندارند.

 

[6] - در سال 1970 جرج سی اسکات برای بازی در فیلم پاتن برنده جایزه اسکار شد، اما به صراحت این جایزه را رد کرد و آن را دون شأن خود دانست. وقتی در سال 1973 مارلون براندو برای بازی در فیلم پدرخوانده برنده جایزه اسکار شد تمایل داشت همچون جرج سی اسکات این جایزه را رد کند، اما نمی توانست به دلیل «ارزش هنری پایین» اسکار آن را نپذیرد، چون قبلاً در سال 1954 برای بازی در فیلم دربارانداز آن را پذیرفته بود! بنابراین به بهانه اعتراض به وضعیت سرخپوستان آمریکا اسکار را رد کرد. اما توجه کنیم که رفتار جرج سی اسکات و مارلون براندو در رد یک جایزه کاملاً سرراست است.

 

به عنوان یک تجربه شخصی به وضوح به خاطر می آورم که در سال 1388 در یک داوری سینمایی عضو هیئت داوران بودم و جایزه فیلم مستند به یک مستندساز که جزو همین «روشنفکران» طبقه متوسط شهری بود و تعلق گرفت. آن مستندساز که چند ماهی بود جنب و جوش سیاسی خودنمایانه ای پیدا کرده بود وارد برج میلاد شد و قبل از شروع مراسم خود را به مدیر جشن نشان داد و با او سلام و علیکی کرد. اما در لحظه اهدای جوایز به بهانه ای از سالن بیرون رفت تا روی سکو نیاید و در رسانه های عمومی «به نظر برسد» او جایزه را نپذیرفته! او چند شب بعد در یک مهمانی کوچک تر برای دریافت جایزه نقدی اش روی صحنه آمد و جایزه نقدی اش را دریافت کرد! البته می دانست خبرنگار و عکاسی در آن مهمانی کوچک تر نیست.

همچنین در مورد مشابه دیگری در سال 1389 یک مستندساز دیگر فیلمی را به جشنواره ای ارائه کرد و آن فیلم برنده جایزه شد. اما روز برگزاری مراسم آن فیلمساز به مراسم نرفت تا جایزه را در معرض دوربین ها دریافت نکند! چند روز بعد او برای گرفتن جایزه نقدی اش به دفتر آن جشنواره مراجعه کرده بود اما جایزه را به او نداده بودند! کار به مطبوعات کشیده شد و نمی دانم دست آخر تکلیف آن جایزه چه شد! اما این دو مثال و موارد دیگری که در این نوشته از اشاره به آنها خودداری کردم نمونه های روشنی هستند از ریاکاری این طبقه و تظاهر برای داشتن لیاقتی که در وجودشان نیست.

آنها مثل مارلون براندو یا جرج سی اسکات (چه نمونه های بزرگی را دارم قیاس می کنم با آدم های کوچک!) رفتاری با شهامت را از خودشان بروز ندادند بلکه تظاهر به داشتن شهامتی کردند که در وجودشان نبود.

 

[7] - سال ها قبل گفتگویی با مرحوم جلال مقدم را در ماهنامه «سینما 55» خواندم. این گفتگو در اوج بروبیای فیلم های «روشنفکری» دهه 1350 انجام شده بود. مقدم با اعتراض به جهان بینی نهفته در آن روش فیلمسازی به موضوع خیلی خوبی اشاره کرده بود و آن این بود که خیلی ها دوست دارند روستاها به جای اینکه پیشرفت کنند به همین شکل عقب مانده بمانند که آنها در شهر زندگی شان را بکنند و بعد هر وقت دلشان خواست برای استراحت یا ساختن فیلم به روستاهای عقب مانده بروند! این نوع نگرش امروز هم در ابعاد دیگری وجود دارد. بسیاری از «روشنفکران» طبقه متوسط شهری دوست دارند دارند در عین حال که خودشان گشت و گذارشان را می کنند، به زندگی دیگران منت بگذراند! یکی از دوستان ام که در شهرستانی رییس یک موزه است برایم تعریف می کرد که در نوروز 1390 در دفتر پیشنهادات و انتقادات بازدیدکنندگان موزه، بازدیدکننده ای که از تهران آمده بوده به جای نوشتن یکی دو خط پیشنهاد و انتقاد، یکی دو صفحه را سیاه کرده بوده که «ای خانم ها و آقایان! این کارها چیست؟! موزه چه معنی می دهد؟! در تهران هزاران نفر در زندان هستند و شما اینجا موزه داری می کنید؟!» خب کسی نبوده از او بپرسد اگر اینطور است که می گویی شما چرا به موزه آمده ای؟ شما در موزه چه می کنی؟! شما چرا در تعطیلات خوش می گذارنی؟! شما آمده ای تفرج و تفریح و منت اش را بر سر ما می گذاری؟!

 

[8] - مقایسه ای که در این مورد به نظرم خیلی جالب توجه می آید مربوط به وجود حافظه تاریخی در برخورد روشنفکران طبقه متوسط جامعه آمریکا با ریچارد نیکسون است. در سال 1948 ریچار نیکسون در «کمیته فعالیت های غیر آمریکایی» معاون جوزف مک کارتی بود. یکی از متهمین ماجرا آلجر هیس کارمند وزارت امور خارجه آمریکا بود. هیس متهم بود که اسنادی محرمانه را به کمونیست ها داده است، اما مدرکی دال بر جاسوسی او پیدا نمی شد. اینجا بود که نیکسون سروقت ویتاکر چمبرز نویسنده کمونیست رفت. چمبرز ادعا کرد که آلجر هیس به او اسناد محرمانه ای داده و آن اسناد داخل یک کدوحلوایی در مزرعه اش واقع در مریلند قرار داردند. مأموران کمیته به مزرعه او رفتند و اسناد را داخل کدو حلوایی یافتند و هیس محکوم شد. سال ها بعد فاش شد آن اسناد «محرمانه» نبوده اند. به هر حال جامعه روشنفکر آمریکا هرگز ادعای چمبرز را باور نکرد و بر این باور بود که این خود نیکسون بوده که آن اسناد را داخل آن کدو حلوایی جا داده و چمبرز را وادار به اعتراف کرده است. جامعه آمریکا هرگز این مسئله را فراموش نکرد. آن کدو حلوایی در حافظه تاریخی مردم آمریکا هر روز بزرگ و بزرگ تر می شد تا آنجا که در انتخابات سال 1960 نیکسون را در برابر جان اف کندی شکست داد، در انتخابات سال 1964 مانع ورود او به صحنه شد، و در انتخابات سال 1968 نیز او را مقهور رابرت کندی نشان می داد. اما رابرت کندی ترور شد و نیکسون توانست برنده انتخابات 1968 و و ارد کاخ سفید شود. اگرچه او در انتخابات سال 1972 نیز موفق به کسب آراء لازم شد اما آن کدو حلوایی همواره روی دوش او سنگینی می کرد، چون روشنفکران جامعه آمریکا همواره آن را در حافظه تاریخی شان داشتند. تا آنجا که کدو حلوایی سال 1948 مزرعه مریلند در سال 1974 او را وادار به استعفا از مقام ریاست جمهوری کرد.


 تاريخ ارسال: 1390/1/23
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>سما:

با تمام خصوصیاتی که از روشنفکر نماها گفتی موافقم ولی نادر اونقدرها هم بد ذات نبود شما کلا اون رو تبدیل به یک شخصیت منفی کردید. در حد کایزر شوزه!!!!

40+0-

سه‌شنبه 1 دي 1394



>>>نصرتی:

خدا بیامرز اکبر رادی خوب گفت که در این ملک روشنفکر مثل مرغ مسما در عروسی و عزا لنگش هواست! طبقه متوسط بودن نادر را می فهمم اما او چه ربطی به روشنفکر و روشنفکری دارد آقای فاضلی گرامی؟ نویسنده است؟ شاعر و روزنامه نگار و استاد دانشگاه و ... است؟ او یک کارمند بانک است. چقدر می خواهید با بهانه و بی بهانه به روشنفکر و فکر روشن فحش دهید اخوی؟!

10+0-

دوشنبه 25 اسفند 1393



>>>مهیار هاشمی:

با سلام بنده بر عکس بیشتر دوستان کاری زیاد به فیلم ندارم ..حتا شاید با سیاه نامای جمع ایرانی‌ در این فیلم مشکل داشته باشم..البته این را عرض کنم که خود سیاه نامای یک جامعه که یک نو نقد است اشکالی‌ ندارد،،ماسلن فیلم‌های مایکل مور را در مورد جامعه آمریکا ببینید به عنوان یک فرد آمریکایی‌ که عشق کشورش است از جمعه کشورش انتقاد می‌کند.. اشکال فرهادی این است که انتقاد از جامعه را در تقبل با جمعی‌ غرب قرار می‌دهد ..در (( جدایی.. )) سیمین که از همه سالمتر است و کمتر دروغ می‌گوید نگران فرزندش است و می‌خواهد از ایران برود و مراتب می‌گوید بچه من در اینجا امنیت ندارد ... انگار که جمعه ایران جای بعدی برای تربیت بچه‌ها بششد چون همه در آن‌ دروغ میگویند... و بهتر است که به کانادا بروند ( بنده کانادا را ندیده‌ام آیا واقعا اینطور است؟ ماسلن امنیت بیشتری دارد یا مردم کمتر دروغ میگویند )...اگر اینطور فکر می‌کنید که پس فرهادی درست می‌گوید ولی‌ اگر نه...مشکل فیلم این است که راه حل را در مهاجرت می‌بیند... راستی‌ چه میشد اگر مسالهٔ مهاجرت در فیلم مطرح نمی‌شد؟؟؟ اما در مورد بخش اول نقد به اصطلاح سیاسی دوستمان آقای فاضلی که البته شرط دموکراسی حکم می‌کند که نظرش را بگوید.. بنده هم اعتقاد دارم که ایشان مززرش از رشنفکر طبقه متوسط شهری همان خود طبقه متوسط شهری یا انسان متعلق به طبقه متوسط شهریست که بنده نمیدانام چرا این دوستان اصول گرا اینقدر با آن مشکل دارند...فکر می‌کنم طبقه امر قریب به ۶۰ % ایرانی‌‌ها شهرنشین و احتمالا نزدیک به ۹۰ درصد از این تعداد متعلق به طبقه متوسط هستند که یعنی‌ قریب به ۵۰ درصد از مردم ایران طبقه متوسط شهری هستند،،،، مگر میشود ۵۰ درصد مردم را دمدمی مزاج منفعت تالاب ترسو بی‌ اعتقاد و،،،، دانست؟..البته که میشود ،،،دوستان کاملا اینطور فکر میکنند ..چون لازمهٔ دموکراسی قبول نظر مردم است اگر قبول کنی‌ که مردم درست میگویند که اونوقت باید خیلی‌ چیز‌ها را کنار بگذاری... آنوقت فیلم اخراجی‌های ۳ که دقیقا همین طبقه متوسط را مسخره می‌کند و به گند می‌کشد میشود فیلم خوب ...لازمهٔ اینکه بخواهی حرف خودت را که کرسی بنشانی این است که اکثریت را محدود کنی‌ به یک طبقه اجتماعی خاص و بد همه جور انگی‌ به آن‌ بزنی‌

0+0-

شنبه 2 اسفند 1393



>>>روزبه:

در مورد بخش اول مقاله که به تحلیل تیپ «روشنفکر شهری متوسط »می پردازد: 1- خصوصیاتی که شما از این تیپ نام بردید (تقریباً همه خصوصیات اخلاقی و همه هم منفی) رذایل عام انسانی اند که در همه طبقات و همه جوامع دیده می شوند. نهایت این که بروز آنها در جاها و طبقات دیگر به شکل دیگری است. بسیاری از موفعیتهایی که شما رذایل طبقه متوسط شهری را در چارچوب آنها کشف کرده اید در مورد طبقات پایین تر یا بالاتر جامعه اصلا موضوعیت ندارد. یعنی آن طبقات اصلا در چنان شرایطی قرار نمی گیرند و چنان مسایلی برایشان مطرح نیست تا بتوان موصوف نبودن به آن رذایل را برای آنها فضیلتی دانست. همه آنچه گفته اید نهایتاً به منفعت طلبی و بی وجدانی این طبقه بر می گردد که در طبقات دیگر جامعه ما هم به همان وفور دیده می شود ولی جور دیگری تظاهر می کند. 2- شما خود «روشنفکر» را تعریف نکرده اید و با توجه به مثالهایی که از روشنفکر روستایی و روشنفکر مدهبی و ... آورده اید (که روشن است واژه هاتان با هم همپوشانی هم دارند) به نظر می رسد تعریفتان از روشنفکر مخصوص خودتان باشد. به هر حال به نظر من هیچ نیازی به استفاده از واژه روشنفکر در این تحلیل نبود و شما در واقع همان طور که گفتم «طبقه متوسط شهری» را توصیف کرده اید نه «روشنفکر متوسط شهری» را. استفاده شما از این واژه احتمالاً تا حدی تحت تأثیر حساسیت های وخیم شده شخصی شما نسبت به روشنفکران است و تا حدی هم ناشی از وهن تاریخی ای که به این واژه در سرزمین ما روا داشته شده و یک بخش از آن البته ناشی از ضعفها و لغزشهای اخلاقی خود روشنفکران ماست و بخش دیگر ناشی از اغراض یا عقده های «غیر روشنفکران» جامعه 3- در همه طبقات اکثریتی سخیف و کج فهم و بدکردار هست و اقلیتی متفاوت و راستکار. لازمه «روشن فکری» (به معنای اصیلش) و آزادگی این است که این تفاوتها را دید و آدمها را بر اساس شناسنامه و سایر اموری که ورای اراده آنهاست داوری نکرد. در مورد بخش دوم مقاله تان که تحلیل فیلم جدایی نادر از سیمین است: بله درست است. طبقه متوسط شهری این فیلم را دوست داشت چون تصویر خود را در آن می دید. اما این تصویر -نه به چشم آنان بلکه حتی به چشم یک انسان بی طرف و بی غرض- تصویری چنان سیاه که شما ترسیم می کنید نبود. بسیاری از ضعفهایی که شما در بخش اول مقاله تان برمیشمرید -صوفنظر از این که در واقعیت هست یا نیست- به هیچ وجه در فیلم نبود. و آنهایی هم که بود صرفاً در آن حدی بود که برای تبدیل شدن شخصیت از یک موجود منزه -وبنابراین فاقد جذابیت سینمایی- به شخصیتی واقعی و قابل درک و همذات پنداری ضروری است. پس معلوم نیست هدف شما از نوشتن بخش اول این مقاله در ذم طبقه متوسط شهری چیست. و چه ربطی به نقد فیلم جدایی نادر از سیمین دارد. البته که تماشاگر دوست دارد تصویر خودش را در فیلم ببیند. اما نه مقدمه بلند نقد شما نه به اثبات این قضیه کمک می کند (چون این موارد دهگانه ای که بر می شمرید عمدتاً در فیلم دیده نمی شود) و نه ذی المقدمه کوتاه آن به این سوال پاسخ می دهد که خب. چرا فیلم فیلم بدی است؟ چه عیبی دارد که فیلمی ساخته شود که به یک طبقه جامعه تصویر خودش را نشان دهد؟ ضعف فیلم در کجاست؟ از کجا فهمیدید که فیلم جدال یک طبقه با طبقه دیگر را نشان می دهد؟ مگر همین جدالهای طبقاتی در واقعیت وجود ندارد؟ و همین نقد شما نمونه آن نیست؟ از کجا فهمیدید که فیلم طرف یک طبقه را در برابر طبقه دیگر گرفته است؟ اگر نادر تجسم همه این صفات منفی است که شما در بخش اول نقدتان آورید پس قیلم کارش را در تصویر کردن چهره منفی این طبقه درست انجام داده است. اگر فاقد این صفات منفی است، پس تحلیل شما از این طبقه ربطی به فیلم ندارد. واقعیت این است که فقط خاستگاه اجتماعی شخصیت نادر با تحلیل شما انطباق دارد نه خصوصیات اخلاقیش. بقیه اش احساسات شخصی شما نسبت به مردم این طبقه است که از بیرون به فیلم الصاق شده. و این بزرگترین آفت نقد است: که منتقد نتواند در زمان فیلم دیدن و تحلیل کردن خود را از گیر و گرفتهای شخصی و عوارض عاطفی تجارب خارج از فیلمش خلاص کند، و در حالی که می کوشد فیلم را، شخصیت فیلم را، جامعه را، و احیاناً فیلمساز را تحلیل و آسیب شناسی کند، فقط -آن هم به طور ناخودآگاه- خودش را آسیب شناسی کند. من فیلم جدایی نادر از سیمین را دوست ندارم. اما نقد شما را بیشتر دوست ندارم. چون چنان که می بینید شما هم با نقدتان کاری نمی کنید جز همان که فیلم را بخاطرش محکوم می کنید: یعنی این که با فاش کردن پایگاه طبقاتی خود و وارد شدن به جنگی که فیلم به راه انداخته به کامنت نویسها هم فرصت بدهید که هرچه بیشتر وارد معرکه شوند و هرکدام بسته به خاستگاه طبقاتی خود له یا علیه شما موضع بگیرند.

0+0-

شنبه 4 بهمن 1393



>>>محمد:

حرف حق تلخه ولی درست

0+0-

شنبه 10 آبان 1393



>>>صالحی:

چقدر کامنتها جالب از آب در اومدن !!! خسته نباشید آقای فاضلی ، با اینکه خیلی از نادر و سیمین گذشته و کامنته من بیات به حساب میاد ، ولی نظر منصفانه ای انجام دادین ، بقوله طبقه ای که هستم : خدا خیرت بده!

0+0-

چهارشنبه 18 ارديب 



>>>رويا:

بسيار نقد سخيفي بود.اينهمه خودزني براي چيست؟ آيا مقايسه اخراجي ها با اين فيلم منصفانه است؟ البته كه تفسير پديده روشنفكري در ايران از ديدگاه اين نقاد غير حرفهاي و غير متخصص در بررسي تحول آن بسيار سمت گيرانه و توهين آمىز است. تصور ميكنم كه موفقيت اين فيلم در بعد جهاني باعث عصبيت بسياري از طرفداران و بينندگان فيلم هاي گيشه اي و سفارشي شده باشد، ليكن ما صبوريم.

0+0-

چهارشنبه 14 فرورد¡



>>>جهان فکر:

ضمن تشکر از آقای فاضلی باید عرض کنم هر آنچه دشمنانمان تایید کردند بدانید که بر ضرر دین و ملت ماست .

0+0-

جمعه 17 آذر 1391



>>>مهدیار:

سلام واقعا عالی بود با اینکه خیلی گذشته از فیلم اما من به دنبال نقد من مادر هستم بودم که به مطالب جامعه شناختی طبقه متوسط رسیدم تو این مقاله .واقعا استفاده کردم . ممنون

0+0-

جمعه 17 آذر 1391



>>>علیرضا جهان بین:

متاسفم برای مقاله تون و دیدتون نسبت به فیلم عالی فرهادی

0+1-

دوشنبه 29 آبان 1391



>>>مجتبی :

حسادت ... درد بی درمان ... حسادت

0+1-

پنجشنبه 30 شهريور 1391



>>>محمد:

خوبه تو ایران یاد بگیریم به نظرای همدیگه احترام بزاریم آقای نویسنده نظر شما اینه باشه ! هر کس نظری داره که از عقلش سر چشمه میگیره نظر من اینه برای دیدن حقیقت کافیه چشمها رو باز کنید همین تک تک صحنه های این فیلم رو دوباره بدون پیش داوری ببینید وقتی اول فیلم دوربین رو میذاره جای قاضی و با این کارش داد میزنه مخاطبای عزیز من قضاوت نمیکنم کسی قاضی نیست اینجا شما قضاوت کنید؟ وقتی لیلا حاتمی میگه دلم نمیخواد دخترم تو این شرایط بزرگ بشه ما همه میفهمیم منظورش دقیقا چه شرایطی هست وقتی پیمان معادی داد میزنه باید بمونی و حقت رو بگیری وقتی شهاب حسینی میگه 10 سال تو کفاشی کار کردم و مثل سگ انداختنم بیرون و گفتن برو قانون حقت رو میده ولی آخرش هیچی اگه کسی این جمله ها براش آشنا نیست یا کسی زیر پاش نشسته یا ایرانی نیست ثانیه به ثانیه فیلم رو بینید و خدا رو قاضی کنید

0+0-

دوشنبه 15 اسفند 1390



>>>محمدي:

اين اولين باري ست كه وارد سايت شما شدم.آقاي فاضلي عزيز شما خودتونو از روشنفكراي كدوم طبقه مي دونيد؟ مشكل تمام ما ايرانيا اينه كه هميشه خود رو تافته ي جدابافته از ساير هموطنانمون مي دونيم. ديد شما فوق العاده سياسي ست. نقد سينمايي زياد مي خونم اما نقد سياسي نخونده بودم. اون هم از اين نوع، كه طبقه اي اجتماعي را اين چنين زير سوال ببرند. شايد از نظر شما همه ي ما يك مشت آدم بي سواد، بدون حافظه ي تاريخي، بي ارزش و پر ادعا باشيم، اما فراموش نكنيد كه شما در همين جامعه در ميان همين انسان ها دارين زندگي مي كنين و چه بسا زماني جزء همين انسان هايي بودين كه حالا اينطور با حقارت ازشون ياد مي كنين. نقد شما را زير سوال نميبرم چون سواد سينمايي ندارم، چيزهايي هم ياد گرفتم، اما طرز بيان جالبي نداشتين. براتون آرزوي موفقيت دارم و اميدوارم غرض ورزي در بين ما ايرانيا كمرنگ تر بشه

0+0-

دوشنبه 15 اسفند 1390



>>>حمید:

من دوبار متن را خواندم. متوجه نشدم از فیم تعریف می کنید یا اونو رو می کنید. تا پاراگراف آخر که همش تعریف و تمجید از فیم بود وی در پاراگراف آخر نوشتید پس ما نتیجه می گیریم که این فیلم بدی است. اینکه یک شخصیت آدم خوب یا بدی باشه چه ربطی به خوب یا بد بودن فیم داره؟

0+0-

چهارشنبه 5 بهمن 1390



>>>رضا:

برادر من ،آقای منتقد خداییش خوب خودت رو معرفی کردی .....از کوزه همان بیرون تراود که در اوست......حالا که سبک شدی.خدایی به هر کی اعتقاد داری برو این فیلم رو دوباره نگاه کن .....ببینم شرمنده میشی یا نه؟؟؟؟

0+0-

دوشنبه 3 بهمن 1390



>>>محمد شهر زیبای خدا:

آقای فاضلی...مگر فیلم سیاسی بد است.مگر نه اینکه سینمای مستقل امریکا وقتی یک فیلم سیاسی بر علیه کشورش بسازد از نظر شما کارگردانش می شود کارگردان پیشرو و مستقل و خوش فکر..مگر نه اینکه خب،وضعیت کشور ما همین است..اقایان مراقب خود باشید.کم کم داریم شک می کنیم که دستتان به جایی بند است.مگر نمی بینید این همه سیاهی را.یا نکند این سیاهی ها باعث گذران اموراتتان است.مگر اصلاً ساخت یک فیلم سیاسی(از نظر شما) که خوش ساخت باشد بد است.یا نکند اقای فاضلی شما بیشتر از راجر ایبرت سینما را می شناسید.یا نکند راجر ایبرت هم دستش را در دستان بقیه توطیه گرها گذاشته تا به وسیله این فیلم مملکت گل و بلبل ما را در هم بکوبد.وای بر شما.حالا دیگر برای کوبیدن این فیلم از اخراجی ها دفاع می کنید.اقای فاضلی به خودتان نبالید با ان جامعه شناسیتان که نیم بیشتر مردم این مملکت را بی سواد و پر مدعا و...نامیدید.بله،من هم برای این مردم و خودم متاسفم که شما منتقدش هستید.شما اگر قدرت داشتید چه دیکتاتوری می شدید.که نادر دیکتاتور است.هول برتان داشته.نگاهی به مقاله تان بکنید.30 میلیون نفر را زیر سوال برده اید اقای دموکرات.که حالا دیگر هیچ کس نمی فهمد و شما می فهمید.نمی گویم بیا و از فیلمی که دوست دارم دفاع کن ولی خوب معلوم است که پس نقدتان(خزعبلاتتان)خصومتی دیرینه خوابیده است.عقده هست.کینه هست.دمل چرکین التیام نیافته هست.وگرنه من باز هم نقد منفی خوانده بودم.ولی کلمات شما پر بود از اتش خشم.شاید قرار بوده روزی چیزی بشوید و نشده اید که اینگونه گر گرفته اید اقای فاضلی.ببخشید که اینگونه در موردتان قضاوت می کنم ولی پیشتر خود شما این کار را باب کردید.چون من از همان طبقه متوسط خود شیفته هستم.کیست که نداند چرا اخراجی ها فروخت؟چون این مردم غم دیده و شادی ندیده را به ضرب و زور ..زیدن و حرف های پایین تنه ای خنداند که فقط ده نمکی می توانست اجازه ساختش را بگیرد.که کاراکترهای اخراجی ها صداقت دارند.اصلاً کسی انها را باور کرد.فقط می خواستند کمی بخندند که خندیدند.اصلاً کسی با ان فیلم یک دقیقه هم به فکر فرو رفت.اقای فاضلی باز هم بی پروا نظرم را می گویم و به نحوه خودتان مه ما را متهم به سیاه نمایی می کنید متهمتان می کنم.فکر می کنم پول هنگفتی از بابت این مقاله گیرتان امده.از مقاله تان مشخص است که دقیقاً می خواهید چه را زیر سوال ببرید.این مردم همانی هستند که زمانی در بزرگترین پادشاهی دنیا در ارامش زندگی میکردند.چون امثال شما با تفکرات شما درونشان نبود.این مردم همانی هستند که مشروطه را به پیروزی رساندند.همانهایی هستند که اولین قانون اساسی اسیا را داشتند.لطفا در این اشفته بازار شما بگذارید راحت باشند و از فیلمسازان محبوبتان ده نمکی که زمانی شیشه سینما می شکست و سلحشوری که به خود اجازه می دهد رنان سینمای ایران را فاحشه بشمارد و بعد فیلم مذهبی می سازد دفاع کنید.یا لااقل سفسطه نکنید و نظر منفی تان را مثل یک منتقد با شخصیت ارایه دهید.و در اخر یک سوال از اقای فراستی که برایشان احترام قایلم:در نقدتان گفته بودید فیلم قصه گو نیست.فکر نمی کنید فیلم حقیقت گوست تا قصه گو.زمان قصه های جن و پری تمام شده است.این سیاه نمایی نیست.این همینی ست که میبینید.اینجا ایران است.اقای فاضلی من برای یک مناظره با شما اماده ام.اگر اماده بودید در همین صفحه پیغام بگذارید تا تلفنم را به شما بدهم.

11+0-

يكشنبه 2 بهمن 1390



>>>محمد:

اقای فاضلی این چه نقدی ست که به خود اجازه می دهید به ظاهر فیزیکی و خدادادی یک نفر توهین کنید((پیمان معادی) و شما چه هنرمندی هستید که به طور غیر مستقیم از کسی حمایت می کنید که زمانی به خاطر عقاید افراطی سر در سینما ها راایین می اوردند.و من طبقه روشنفکر نادان جاهل خود بزرگ بین از خدایم است که قهرمانم نادر دروغگو باشد تا لمپنهای با شرافت و با صداقتی چوت بایرام لودر و مجید سوزوکی

0+0-

شنبه 1 بهمن 1390



>>>کنجکاو:

آقای فاضلی اگر اشتباه نکنم بچه پایین شهر هستید!؟...بدنیست مشخصات یک کفاش طبقه پایین را هم می نوشتید...تعریف شما از جریانی(عمدا سیاسی) به نام چپ کاملا غلط و مضحک است...از کی تا حالا لات چاقو کشی مثل قیصر نمایده چپ وآرمانهای آن شده است؟!...وچه شباهتی بین هامون و قیصر هست؟؟؟!!!...این چگونه نقدفیلمی است؟!...نه حرفی ازکارگردانی، میرانسنها،بازی ها،نحوه فیلمبرداری ست!! درعوض بیانه ای سطحی، مغشوش، سفسطه آمیز و کینه توزانه از روشنفکران. با تعریفی کاملا من درآوردی از روشنفکر وطبقه متوسط....وطرفه آنکه تصویرمتحرک و مسخره ای مثل اخراجی را به فیلمی(جدایی نادرازسیمین) ترجیح می دهید!!؟؟ من طرف دار جدایی نادرازسیمین نیستم...این فیلم نقایص عمده ای دارد، ولی به هرحال فیلم هست. واز همه عجیب تر اینکه این فیلم طرفداری قاطعی از صداقت است نه طبقه متوسط!!؟؟قهرمان مثبت فیلم راضیه ست که سمبل صداقت وپاکی ست نه نادر!و شوهرش هم تا جاییی که درفیلم معرفی می شود آدم خوبی ست(طبقه پایین)...وقتی فیلمی به جای نقد به محک اعتقادات مغرضانه وبی ربط درمی آیید نتیجه همین است.

7+0-

شنبه 19 آذر 1390



>>>مينا:

نادر چون نميخواسته كه زندان بره و دخترش و پدرش تنها بمونن ، عنوان نكرده كه از بارداري اطلاع داشته ، ربطي به روشنفكر بودن و اين چيزها نداره. شما در مورد بررسي جنبه هاي منفي شخصيت نادر افراط كرديد. طبقه متوسط جامعه مخلوطي از همه طيفها و جريانهاي موجود در جامعه هست. همون طور كه نادر شخصيتي مركب از خوبي و بدي هست.

3+0-

شنبه 12 آذر 1390



>>>دانشجو:

[جالبه:همه نظرات گذاشته شده دارن صحت این نقدو تایید میکنند حتی مخالفا:مخالفان همون طبقه متوسط هستن که دارن از قهرمانشون نادر حمایت میکنند.

0+3-

يكشنبه 29 آبان 1390



>>>محسن:

سلام واقعا تحلیل زیبایی بود با دسته بندی کامل و مرتب و مستدل خیلی خیلی خوب بود. به طور کامل خصوصیات روشنفکرها رو نشون دادی تا بحال این قدر شسته رفته و در عین حال جامع این روشن فکرها نقد نشده بودند. واقعا دست مریزاد

0+2-

جمعه 13 آبان 1390



>>>هموطن:

متاسفانه شرايط جامعه طوري هست كه يه عده تله فيلمهايي همچون جدايي رو به عنوان شاهكار قالب ميكنن!؟و از آبه گلالود ماهي ميگيرن!؟ جدايي داراي بدترين ريخت و شكله ممكن هست و شلوغي و درهم بودن و آشفتگي بيداد ميكنه و مثله اينكه اين شكل و شمايل به دله خارجيها خيلي نشسته!؟ همون چيزي كه آرزوشو داشتن از ايران ببينن!؟ اما فيلمساز بايد بدونه هميشه نميتونه با سوء استفاده از مشكلات و معزلات احتماع محبوب شه شايد اين آخرين محبوبيتش باشه----------

0+4-

سه‌شنبه 26 مهر 1390



>>>ستاره:

ممنون از تحلیل کامل و جامعتون. خیلی عالی بود.

0+2-

دوشنبه 25 مهر 1390



>>>Hamedgh/حامد.ق.ت:

با سلام! غلامعباس فاضلی عزیز! بابت قلم زیبا و رسای شما در بخش اول و پانوشت نوشتارتان تبریک می گویم. بی شک این سرزمین و تاریخش از اعتقادات و تصمیمات اختیاردارانش ضربات زیادی را خورده و خواهد خورد چرا که سرنوشتش به این بیراهه ختم گردیده است. میدانی و میدانم و میدانند که تاریخ بشریت از این ریاکاریها و تفکرات انحرافی و سودجویانه پر بوده و شده و سر ریز هم خواهد شد. در بخش نقد فیلم بیشتر به سمت بسط دادن دیدگاههای خود در ارتباط با حواشی ایجاد شده و تفکراتی که ممکن است در بطن فیلم گنجانده شده باشد، رفته و به آنها صریحا تاخته اید. اول پوست میش بینوا را کنده اید و سیراب شیردان آنرا بیرون کشیده اید و در آخر به سراغ بریدن سر او رفته اید و در آخر آخرش شاید شهادتینش را زیر لب برده اید. می دانی و میدانم و میدانند که از این ذبح ها و قربانی ها بسیار شده، خونی جاری شده و لخته شده است. اما چه مانده و چه باقی شده است. نه قصاب مانده و نه قربانی! اما این دنیا باز هم همچنان می آموزاند و می آزمایاند. اما عبرتی هست و عبرت گیری نیست. فرقه فرقه گشته و فرقه کشی کرده و در آخر فرقه اصلی و کیش متعالی خود را از کف خواهیم داد. اصل را ول کرده به فرع چسبیده و فرع را به اصل تبدیل کرده ایم و در پی اثبات ثابت شده ها هستیم و گاها ثابت شده ها را به بی ثباتی خود می کشانیم. این موضوع شما را نشانه نرفته بلکه به همه اشاره دارد. اما بی شک یک منتقد کاربلد و آگاه هم نقد اثر هنری را خواهد گفت و هم از حواشی و اثرات آن اثر هنری داد سخن خواهد راند.همان روشی که شما بطور کامل در بخش حواشی و بطور ناقص در بخش نقد اثر هنری انجام داده اید. اصل اثر هنری باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد و در کنارش به می توان به ریزه کاریهای دیگر نیز پرداخت. اما غذایی که شما سرو کرده اید خیلی تند است همانند آشپزی که به غذاهای تند علاقه زیادی دارد اما ذائقه میهمانانش را نادیده می گیرد و یا می پندارد که همه میهمانان به غذای تند علاقه دارند. نقد اثر هنری نیز همانند خود اثر در مقابل دیدگان مخاطبان قرار می گیرد تا مورد نقد قرار گیرند. مواردی را به مخاطبان از اثر هنری می گوید که شاید از دید چشمان آنها پنهان بوده اند. ذکر این نکته و توجه به آن نیز ضروریست که بسیاری از آثار هنری با گذشت زمان و خاک دوران خوردن به آثاری ماندگار تبدیل شده و مورد توجه مخاطبان بیشتری قرار گرفته و اهمیت خود را نمایان کرده اند، جلوه ای دیگر که تا آنزمان پنهان مانده است. بنابراین نقد فنی که ریزه کاریهای دیگر را به بهترین نحو و بدون اغماض به مخاطب ارائه کند می تواند جایگاه ارزشمندی را بدست آورد. اما بی تردید هر اثر هنری موافقان و مخالفان خود را بر دوش خواهد کشید.چرا که اثر خلق می شود تا در پیش چشم خلایق به نمایش درآمده و بازخورد محترمانه اش را در برخورد با آنها نظاره نشیند. تنها در اینصورت است که هنر و هنرمند به تعالی و پیشرفت خود خواهند رسید. نقد ناتمام شما با توجه به زیبایی هایش نیز امروز در برابر موافقان آن اثر هنری ایستاده و مخالفان جدیدتری نیز یافته است. اما میدانم که حواشی ایجاد شده برای فیلم فوق الذکر باعث گشته تا نقد شما نیز بیشتر حواشی را نشانه رفته و نقد خود اثر هنری از لحاظ فنی از دید شما بدور بماند. شاید با توجه به نقد تند و تیزی که به فیلم و شخصیت و تفکر زاینده اش داشته اید مانع از وارد شدن به نقد اساسی فیلم و احتمالا تمجید از کارگردانی و ارزشهای دیگر فیلم شده است. که صد البته این در حد یک حدس باقی مانده و می تواند نادرست باشد اما آنچه که اهمیت دارد تفکرات موج زننده در ذهن شما و نتایج حاصل از آن در شخصیت شماست. این حقیر فکر می کنم که خود آقای فرهادی عزیز هم نمی دانست که فیلمش با این همه حواشی خصوصا در دایره سرخ سیاسی به نقد کشیده می شود. فیلمی توسط تفکرات یک نویسنده و یا فیلمنامه نویسی ساخته می شود و در معرض دید و افکار میلیونها مخاطب گذاشته می شود، در نتیجه ممکن است میلیونها برداشت نیز از فیلم یا اثر هنری برداشت گردد و حتی هر فرقه سیاسی در حیطه فعالیتهای سیاسیش آنرا وارد کرده و تبلیغ آنرا نماید. حتما فیلم سگ کشی و صحنه فرو رفتن سر شخصیت اصلی زن فیلم را بیاد می آورید که در آب خون بالا می آورد. بسیاری از منتقدین و حتی مخاطبان اثر، برداشتهای متفاوتی را از آن صحنه ایراد کرده بودند اما در نهایت کارگردان فیلم آن صحنه را بدون مفهوم خاصی برشمرده بود. --- با تشکر از زحمات و دیدگاههای شما و همه منتقدین دیگر! ازطرف Hamedgh/حامد.ق.ت/17-8-1390

0+0-

چهارشنبه 20 مهر 1390



>>>سما:

قسمتی که درباره ی روشنفکر طبقه ی متوسط جامعه هست قابل تامله اما در مورد نقد فیلم چیزی که در ابتدا به نظرم رسید این بود که: نویسنده این متن با وجود محبوبیت فیلم، اون رو رد میکنه و مخالفه!!! یک رفتار روشنفکر طبقه متوسط!!! در ضمن از نگاه من نادر اصلا یک روشنفکر نبود!

0+0-

دوشنبه 11 مهر 1390



>>>مجتبی:

من این فیلم رو 3 بار تو سینما دیدم.چون اینقدر نکته داشت که سخت بود با 1 بار همه اش رو بفهمی.این مقاله خوب بود اما فکر کنم یه جاهاییش که داشت تند می رفت می خواست انتقام بگیره.جدایی نادر از سیمین هر چیزی که بود می خواست خودمون رو به خودمون نشون بده.دقیقا خودمون تو فیلم بودیم.اما ما وجدانمون کمتره.

0+0-

شنبه 2 مهر 1390



>>>آرمان:

حالم بهم ميخوره از اين جدايي نادر و -------- نميدونم شايد انقدر فيلماي سطح پايينه ايراني نگا كردين بهش ميگين شاهكار!!!؟؟؟ولي بايد بدونين در مقابل آثاري همچون كازابلانكا و ---------سره سوزني ارزش نداره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

0+3-

جمعه 25 شهريور 1390



>>>مهدی:

در جامعه سیاست زده ما، زیاد عجیب نیست اگه یکچنین نقد هایی هم نوشته بشه، ای کاش منتقدین ما عینک سیاسی بینی و چپ و راست رو از رو چشاشون بردارن ....

0+0-

چهارشنبه 23 شهريوž



>>>حامد:

منم نگفتم دوستان جمع شید دور همی یه نگاه محض کنیم . ای کاش یه مقدار از اون وسواس ، دقت و لذت رو برای خوندن نظر بنده به کار می بردید تا دچار آشفتگی برداشت نشید . برای اینکه روشن شید میگم ، میشه گفت نادر از سیمین پرت میگه ولی فیلم خوبیه . که پرت نمیگه و فیلم خوبیه . چرا عادت کردین وقتی با یکی بدین ( هر چه ازو میتراود ) رو نجس جلوه بدین ؟ ضمنا هر چیزیو که بشه توی پرانتز اورد وحی منزل یا حدیث نیست .

0+0-

دوشنبه 21 شهريور 1390



>>>ali:

سلام.خسته نباشيد.اين سايت براتون كمه.بريد بشينيد وردست آقايون روزنامه كيهان.براتون متاسفم.حرف آخر و اول رو مردم مي زنند نه شما

5+2-

سه‌شنبه 15 شهريور 1390



>>>علیرضا:

[...حذف از جانب پرده سینما به خاطر حفظ حریم خصوص افراد] جناب فاضلی خودتون بیشتر در جریان هستید معلومه همین منتفد محترمی که سرقفلی نقد جدایی نادر از سیمین را گرفته حکم صادر می کنه (آنهم در رسانه ملی خودشان یعنی بی بی سی ) که آقا اخراجی ها تحریم. برید جدایی نادر از سیمین ببنید و آمادگی اینو داشته باشید هر کی [...] صداتون در نیاد فقط افه روشنفکری در کنید .حالا فکر نکنید بنده می خواهم از اخراجی ها حمایت کنم .اما فرهادی رو از نردیک می شناسم .راستی یه چیز جالب راجع به این منتقد عزیز بگم .ایشون خیلی معروف نبود بعد از اینکه به استاد بیضایی حتک حرمت کرد معروف شد الان توی صفحه فیس بوکش سینه چاک بیضایی شده. همون شب بعد از اکران درباره الی از سینما بیرون آمد و رو به نیما حسنی نسب و امیر قادری گفت که کپی "ماجرا"ی آنتونیونیه .بعد هم رفت پنبه فرهادی رو زد .اصغر بهش زنگ زد برد دفتر خودش تو کریم خان فیلم "ماجرا" را بهش نشون داد .طرف تازه حالیش شد که این فیلم کپی "ماجرا" نیست

0+0-

شنبه 12 شهريور 1390



>>>مرتضی شمیسا:

(احمقانه ترین نگاه به هنر نگاه محض و هنرمندانه است. ) ادوارد سعید استاد و دوست عزیزم جناب آقای فاضلی، دانش غیر قابل انکار شما به مقوله تاریخ، امکان رسیدن به زاویه دیدی منحصر به فرد را به شما میدهد. من مقاله شما را با وسواس ، دقت و لذت خواندم. حتی اگر مخاطب عام سینما باشیم، کافیست از عوام جامعه نباشیم تا حقایق تلخی که در سطور مقاله شما نقش بسته، ببینیم. از دوستانی که بغض و کج فهمی حتی در کامنت هایشان فریاد میزند انتظار نمی رود معنای ظریف مطلب شما را در یابند. ( ماه را نشان دادی اما نوک انگشتت رادیدند.) ضرب المثل چینی

0+7-

دوشنبه 7 شهريور 1390



>>>حامد:

خیلی رک بگم آقای منتقد و نظردهندگانی که به خاطر دور بودن از طرز فکر یک کارگردان ارزش هنری کارشو پایین میارن . در مملکتی که سایه ی آدم های کوچک بزرگ باشد ... خورشید در حال غروب کردن است

0+0-

چهارشنبه 2 شهريور



>>>ژينوس:

اصغر فرهادي و فيلم هاشو دوست دارم.خيلي زياد.اين احساس منه

6+0-

شنبه 29 مرداد 1390



>>>محمدرضاميرزايي:

فقط اين آقاي فاضلي جز كدوم دسته از اقشار جامعه بودند؟

0+0-

جمعه 14 مرداد 1390



>>>مانی:

با بخش های اندکی از نقد شما موافق هستم. به نظر من شما این نقد را از روی خطوط فکری کارگردان جدایی نادر از سیمین نوشته اید و یک لحظه احساس کردم که اصغر فرهادی این را نوشته است.

0+0-

جمعه 31 تير 1390



>>>ناشناس:

ببخشید اقای محترم پس میشه بگید چرا این فیلم یکی از معدود فیلم هایی است که از ایران اکران جهانی به این خوبی داره در ضمن همه چیز را سیاسی نکنید که البته دارید میکنید

1+0-

جمعه 17 تير 1390



>>>دانیال:

آقای فاضلی عزیز ... ببینید فیلم جدایی نادر از سیمین نه به چپ ربط داره و نه به راست نقد جامعه مدرن ماست که یه پاش تو سنت و یه پاش تو جامعۀ مدرن نقد دروغ گویی در ارکان جامعمونه ... قابل توجه شما و [...] فکر نمی کنید در جامعۀ ما هم اینطوریه ... چند نفر از اطرافیانتان دروغ می گویند و می گویند مصلحتی بود؟؟؟؟ چند نفر از اطرافیانتان به شما نارو زده اند؟؟؟؟ کاری به تنفر شما از روشنفکران ندارم همان طور روشنفکران مشمئز کننده اند که اصولگریان روی دیگر سکه آنان اند پس فیلم را ببین ... خوشت نیامد بگو بد بود ولی توهین به یک قشر جامعه نکن ... چون خودت اول سیلی می خوری البته می دانم این حرف های بنده گوش شنوا ندارد ... پس شما هم به مانند روشنفکران چپ ... روشن فکر راست باشید

0+0-

جمعه 17 تير 1390



>>>ضیاء:

بنظر من ممکنه جدایی نادر از سیمین یک "فیلم" سیاسی نباشه اما بیشک یه "ظرف" سیاسیه که هر کسی دیدگاههای سیاسیش رو در اون دیده. مقاله شما هم مقاله خیلی جالبی بود با اشاره های تاریخی معتبر. جالب اینه که طرفدارای فیلم از هزار جور تفسیر سیاسی چپ درباره این فیلم لذت می برن ولی یه تحلیل سیاسی مخالف اونا رو عصبانی میکنه. من همه کامنتای این مقاله رو خوندم و بنظرم لحن مخالفای مقالتون طوریه که محتوی مقالتون رو تائید میکنه

0+0-

چهارشنبه 8 تير 1390



>>>مهرداد:

من واقعا واسه سینمای ایران متاسفم چون منتقدش شما هستید به نظر من شما روشنفکر طبقه متوسط هستید نه نادر چون به جای نقد فیلم به حاشیه پرداختید و میدونید اگه بخواهید فیلمو نقد کنید نمی تونید ضعف زیادی تو فیلم پیدا کنید . متاسف متاسف برای خودم چون فکر میکردم این سایت سینماییه اما انگار سیاسیه ...

0+0-

چهارشنبه 8 تير 1390



>>>مونتي بروگان:

من هم با نظر سارا كه گفت \"همه ي فيلم نادر نبود. كه راضيه هم دروغ گفت\" موافقم آقاي منتقد فيلم يك دنياست! شما نمي توانيد قسمتي از آن را برداشته و با تحليل هاي آبكي، دنياي آن را خراب جلوه دهيد. خراب ذهن شماست كه نمي تواند ببيند كه \"راضيه\"ي هم فكرش هم مانند همه ي مردم دنيا مي تواند براي منافع شخصي اشتباه كند. مي تواند به خاطر ترس دروغ بگويد. چسبيده ايد به دروغ نادر؟ دنيا در مورد اين فيلم داوري كرد. برلين نمي تواند به خاطر منافع من طبقه ي روشنفكر ايراني سه جايزه اصليش را به فيلمي بدهد كه \"پيش پا افتاده است\". از مارلون براندو گفتي از ژنرال پاتون گفتي از ايزابلا روسليني هم بگو. اگه همه ي خارجي ها شرف دارن ايزابلا روسليني هم شرف دارد. اگه همه ي طبقه ي متوسط ايران بي شرفند ايزابلا روسليني شرف دارد. دبورا يانگ شرف دارد. لي مارشال شرف دارد. فقط براي من طبقه متوسط بي شرف و توي منتقد دوزاري از فيلمي خوششان نمياد. اين نثر، اين به ظاهر نقد جامع و كامل، كاملا مغرضانه است. كل حرفهايي كه زدي يه طرف، اينكه فيلم پيش پا افتاده است يه طرف. شما ظاهرا در ايران زندگي نمي كنيد كه نمي فهميد چرا كسي با اسم واقعي كامنت نمي گذارد؟

0+0-

سه‌شنبه 7 تير 1390



>>>مگنوم:

بنظر من هم در باره الی بهتر بود ولی بقول حجت(شهاب حسینی)چون این اقا خوب میتونه حرف بزنه واستدلال بیاره من محکوم میشم شخصیت پردازی فیلم با شخصیت های لمپن اخراجی ها قابل مقایشه است؟ و....................

1+0-

جمعه 27 خرداد 1390



>>>فاضل:

فاضل پس فضلت کجا رفته؟ آبروتو بردی که، اینا چیه نوشتی؟ برو یه کم سواد سینمایی بیاموز،بعد نطق کن.

1+0-

پنجشنبه 19 خرداد 1390



>>>محمد:

نقد ضعیف ، سواد پایین ناقد رو نشون میده.

3+0-

دوشنبه 16 خرداد 1390



>>>امیر:

شما نادر را متعلق به جامعه روشنفکر میدانید در حالی که برخوردهای شخصیت در فیلم نشان از اصولگرا بودن نادر دارد.اصراری که بر ماندن در ایران دارد و تأکیدهایی که بر سر یک سری مسائل از جمله معنی واژه فارسی دارد و پمپ بنزین و... نشانی از اصولگرا بودن وی دارد و این که تحت هیچ شرایطی حاضر به زیر پا گذاشتن این اصول نیست اما میبینیم که در مواقع لزوم زیر پا می گذارد. (در مواجهه با مشکل راضیه). شما به مقابله روشنفکر و مذهبی اشاره کردید در حالی که این فیلم اصولا به نقد اعتقادات انسان در جامعه مدرن می پردازد هم شخصیت مذهبی راضیه در این جامعه مدرن نقد میشود و هم نادر که متعلق به قشر متوسط است.راضیه هم دروغ می گوید.در واقع پنهان کاری او که باعث بحران های بعدی در خانواده نادر و همینطور حجت میشود یک دروغ است.پس هر دو گروه نقد میشوند و بحث فیلم بر سر مذهبی و روشنفکر نیست.در پایان هر دو شکست می خورند.نتیجه زیر پا گذاشتن اعتقادات را می بینیم. البته نکته دیگری که قابل توجه است این است که نادر،خانم قهرایی و راضیه به نوعی دروغ می گویند یعنی خانم قهرایی هم که ابتدا می خواست به خاطر دانش آموزش شهادت به نفع نادر بدهد به نوعی تن به دروغ داده است.نادر و خانم قهرایی مشغول به کار در این نظام هستند.(بانک و معلم مدرسه) و راضیه هم شخصی مذهبی است(ظاهر دین فقط حلال و حرام بودن مد نظرش است) اما کسانی که دروغ نمی گویند یا به عبارتی تأثیر مستقیمی در بحران های به وجود آمده ندارند سیمین و حجت هستند که یکی شاکی از بی عدالتی هاست و دیگری گریزان از کشور. این شخصیت پردازی به نوعی نقد نظام موجود است.از این لحاظ می تواند سیاسی باشد ولی نه آنطور که شما عنوان کردید.

0+0-

شنبه 14 خرداد 1390



>>>محمد امین عابدین:

نقد شما و سعید عقیقی در ماهنامه تجربه بهترین نقدهایی بود که در مورد فیلم خواندم.

0+0-

پنجشنبه 12 خرداد 1390



>>>علی:

واقعا برات متاسفم با این نقدت

1+0-

يكشنبه 8 خرداد 1390



>>>ehsan:

با اینکه استاد نگارنده به قول خود سالهاست که در سینما و نوشتن و.. قلم می زند از مطالب فوق پیداست که ساهاست عمرش را تلف کرده است . توصیه نمیکنم بار دیگر فیلم تحسین بر انگیز جدایی نادر از سیمین را ببیند چون این نسخه برای ایشان فایده ای ندارد . تو صیه میکنم بار دیگر اخراجی های یک و دوو سه را ببیند چون فقط از عهده نقد همین فیلمها بر میآید .

0+0-

يكشنبه 8 خرداد 1390



>>>ش.ص:

اینا همه حرف های خودتون بود ؟!!! بابا روشن فکر طبقه عالی بابا دانا، مودب،بابا منتقد، این چه مکافات عملیه که این همه لعن و نفرین روشن فکرای طبقه متوسط رو دچار شدی؟ آخیییییییییییییییییییییییی دلم برات میسوزه !

0+0-

شنبه 7 خرداد 1390



>>>نادر لواسانی !ـ:

بیماری خود بزرگ بینی نویسنده!ـ

1+0-

دوشنبه 26 ارديبهش



>>>نیوشا:

من دو تا نقد این فیلمو خوندم که هردوش منو جداً به فکر فرو بردن. یکی یه نقد موافق و دومی این نقد شما که مخالفه. بنظرم مخالف و موافق بودن خیلی مهم نیست مهم اینه که منتقد واقعاً فیلمو تحلیل کنه. ازتون ممنوم

0+0-

جمعه 23 ارديبهشت 1390



>>>محمد:

واقعا احمقانه است

1+0-

جمعه 23 ارديبهشت 1390



>>>lمحمد:

شما همون اخراجی ها رو با ساندیس ببین بنده خدا مگه آواتار و تایتانیک جزو ۱۰۰ فیلم برترن؟

0+0-

پنجشنبه 22 ارديبهž



>>>مصطفی بیرگانی:

سلام بنده هم سخنان شما را می‌ستایم. ولی شما انسدادهای پی‌درپی، اگرچه درحد نقد، دنیای مجازی را می‌پسندید(؟) *** هنر را به آلودگی‌های سیاسی چرک کنیم چرا؟ آری؛ قیصر آن زمان دیگر عرضه ندارد... «مخالف» ازلی و ابدی است... نکند آن مراقبت‌های اخلاقی اینچنین هماره-معترضمان کرده؟ شاید ندیدم و ندیدیم که عدالت آنقدر عرضه دارد که بشکفد و حق، ان‌چنان زیبایی که بماند... نظرتان

0+0-

يكشنبه 11 ارديبهش



>>>پدرام:

جدایی نادر از سیمین داستان جنگ «روشنفکر»ها و مذهبی هاست. جنگی که با شکست بخش مذهبی و سنتی جامعه به پایان می رسد. جنگی که سنتی ها و مذهبی ها در آن عصبی و بی سواد هستند و «روشنفکر»ها آرام و منطقی و فهمیده جلوه می کنند. چند خط بالاتر: توجه کنیم که نادر دقیقاً مانند یک «روشنفکر» طبقه متوسط شهری در سراسر فیلم هرگز مسئولیت اعمال و کردارش را نمی پذیرد. و طوری رفتار می کند که گویی عاری از خطاست. او نمی پذیرد که در رابطه با همسرش سیمین، در رابطه با راضیه، حجت و خیلی مسائل دیگر مرتکب اشتباه شده است. او نمی پذیرد خطاکار است، بلکه به انحاء مختلف با مبری شمردن خودش از هر تقصیری، گناه مشکلات پیش آمده را به گردن دیگران می اندازد. نویسنده ی این نقد ابتدا از فیلم همان برداشتی را میکند که خود می خواهد(در ده بندی که در ابتدا بیان کرد) سپس نتیجه می گیرد که فیلم روشنفکر طبقه متوسط را منطقی جلوه می دهد و طبقه فرودست را شکست خورده! نقدی کاملا سیاسی که کاملا دچار همان مشکلاتی است که طبقه متوسط را به آن متهم می کند طبقه ای که از نظر اکثر جامعه شناسان به خطر تحولات اقتصادی پر فراز و نشیب به هیچ وجه از نظر فرهنگی یک دست نیست و صرفا از نظر قدرت اقتصادی می توان درباره ی آن به طور نسبی نظر داد.

0+0-

شنبه 10 ارديبهشت 1390



>>>اسماعیل عظیمی:

آقای فاضلی بنده فقط یک جمله کوتاه در مورد نقد شما باید بگم و اون اینکه شما اصلا انسان نیستید و کسی که فیلم جدایی نادر از سیمین رو فیلمی پیش پا افتاده بداند باید بگویم آدم بی منطق و بی فکر می باشد بنده در طول عمرم فیلمی به این زیبای ندیدم و به نظر من تمام فیلمسازان و نویسندگان سینما باید در مقابل آقای اصغر فرهادی زانو بزنند و از او درس فیلمسازی و فیلمنامه نویسی یاد بگیرند و هنوز آقای ده نمکی به سنی نرسیده که بخواهید فیلم بی ارزش او را با فیلم بی نظیر در تاریخ سنمای جهان به نام جدایی نادر از سیمین مقایسه کنید WWW.SMAEEL20.PERSIANBLOG.IR

1+0-

شنبه 10 ارديبهشت 1390



>>>مهدی:

ای جان چرا ناراحت شدید و عصبانی....؟؟؟ فحش چرا میدی حسین آقا؟ ایشون نظرشون رو گفتن..... شما میخوای قبول کن میخوای قبول نکن...این گوسفند و .. واقعا خجالت آوره... حتما این نوع صحبت کردن هم مصداق آزادی بیان جنبش شماست دیگه..

0+0-

جمعه 9 ارديبهشت 1390



>>>صادق :

عالی بود

0+0-

جمعه 9 ارديبهشت 1390



>>>حسین:

یه مشت حرف چرت رو داری به خورد مخاطب میدی،شما خودت چه قشری هستی که بقیه رو اینطوری می کوبونی؟ استدلال شخصی خودت رو می خوای فکر غالب مخاطب کنی؟ امان از حسادت،تا کی؟ تا کجا؟ به کوری چشم همه خواهید دید آینده ی سربلند سینمای ایران را که جناب استاد فرهادی سردمدار آن خواهند بود. متحجر کوردل تو هیچ شانسی واسه لذت بردن از زندگی نخواهی یافت!

1+0-

جمعه 9 ارديبهشت 1390



>>>سيما :

اين تعريف شخصي شما از روشن فكر ي هست .و با واقعيت تطبيق ندارد .تعداد روشن فكران ايراني به حدي كم است كه طبقه اي را تشكيل نمي دهند.شايد گروهي از هم وطنان ما با تعاريف شما هم خواني داشته باشند .ولي به انها رو شنفكر گفته نمي شود .در ضمن هركسي با عينك خود به دنياي اطرافش مي نگرد و مي تواند برداشت شخصي اش را از اين فيلم داشته باشد وفقط گذشت زمان صحت اين ديدگاه را مشخص مي كند .نقد طولاني شما و كامنت هاي فراوان ان را خواندم .از ديدگاه هاي تكراري كه نظر شما را با ادبيات يكسان تاييد مي كردند تعجب كردم .جدايي نادر ...در تاريخ سينماي ايران ماندگارشد و دوستاني كه ان را نپسنديدند و درك نكردند ممكن است حتي در ساير عرصه هاي هنري هم قادر به درك و حس كامل ان اثر اعم از كتاب و نقاشي و موسيقي نباشند .قرار نيست همه درك بالايي از هنر داشته باشند . من سه بار فيلم جدايي نادر ... را ديدم و بار سوم بود كه بيشترين لذت و درك را از تماشاي فيلم ديدم .اميدوارم فرصتي كنم و تا اكران هست دوباره ان را ببينم .

1+0-

جمعه 9 ارديبهشت 1390



>>>كامي:

اصلا ايول به خودم چرا نظرم رو نميذارين؟ۀ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0+0-

پنجشنبه 8 ارديبهش



>>>كامي:

ايول ايول فاضلي رو ايول

0+0-

پنجشنبه 8 ارديبهش



>>>مجید کتیرایی:

اول اسمم رو کامل نوشتم که متهم به روشنفکر طبقه متوسط نشم. که شاید من هم یکی از اونها باشم. دوم اینکه من با این مقاله کاملا موافقم و در اطرافیان خودم به وضوح این مواردی که اشاره کردید رو میبینم. ولی قبول ندارم که روشنفکر طبقه متوسط فقط گرایش به جناح چپ سیاسی داره. همین موردی که خودتون گفتید را بررسی کنیم میبینیم که عده ای دروغ نمیگن و وارد جناح راست نمیشن. ولی عده ای از همین روشنفکران هم هستند که به خاطر منافع بسیار بیشتر جناح راست با دروغ وارد این جناح میشن و در پس فکر همون روشنفکران جناح مقابل هستند. همون چیزی که در فیلم \" اخراجی ها 3 \" بوضوح دیده میشه. ولی از تحلیل سیاسی فیلم خیلی خوشم اومد.

0+0-

پنجشنبه 8 ارديبهش



>>>ش / ک:

بسیار عالی و درست و به حق بود واقعا لذت بردم دست مریزاد آقای فاضلی گرامی فوق العاده بود کسی که از شما خواسته بود بروید و پشگل گوسفند دود کنید هم یکی از همان روشنفکران طبقه متوسط شهری است به حرف اینگونه افراد که مخشان از بیخ و بن تاب دارد اهمیت ندهید اینها همان روشنفکران طبقه متوسط شهری هستند که اینگونه آتش گرفته اند خوب آتششان زدید

0+0-

دوشنبه 5 ارديبهشت



>>>مجید:

یعنی واقعا متوجه نمیشید که این فیلم چی داره که اینهمه آدم را به خودش مجذوب کرد؟ بابا تو این فیلم بحث خوب مطلق بد مطلق نبود برادر من!! خیلی ببخشید ها،روشنفکرها هم در این فیلم چندان عاقبت بخیر نشدند!! از آنطرف هم نشان میداد که آنها فکر میکنند سنتی ها بیسواد و خشن هستند ولی عاقبت می بینند که اشتباه کردند.... به نظرم این یک فیلم تجتماعی کامل بود که نظریات سنتی ها و روشنفکران را در حین حمایت به چالش میکشد بیایید بی طرف و بدور از تعصبات سیاسی و دینی به این فیلم نگاه کنیم...!

0+0-

دوشنبه 5 ارديبهشت



>>>هسین :

شما در حدي نيستيد كه بخواين اين فيم نقد كنيد شما بايد برين پشگل گوسفند دود كنيد زندگي تون بگذره برين همون اخراجي هاي 3 رو ببينين با اون ده كپكي چماق دار

0+0-

دوشنبه 5 ارديبهشت



>>>محمد2009:

تعداد کامنت های این نقد و نقد جناب منتقم نشان میدهد کدام نقد محبوب تر هستند!

0+0-

يكشنبه 4 ارديبهشت



>>>هايكو:

اين طرفدارهاي دو اتشه فرهادي من را به ياد طرفدارهاي سينه چاك فخملباف در دهه 60 مياندازند كه كسي جرات نداشت بگويد بالاي چشمش ابرو است خسرو دهقان انموقعها درخواست بيمه جاني كرد تا فيلمهاي مخملباف را نقد كند نميداانم براي نقد فيلمها فرهادي چگونه بيمه اي كاربرد دارد؟

0+0-

يكشنبه 4 ارديبهشت



>>>آبكار:

صرف نظرازعقيده من درباره اين نقد (چون فيلم راهنوز نديده ام ) معتقدم كه موافقين ومخالفين بايدآشكارانظراتشان رابيان كنندتاباتضارب آرا حقيقت روشن شود به هرحال آنچه ايشان درباره روشنفكرطبقه متوسط مي گويد 80% به واقعيت نزديك است امااي كاش نظرآقاي فرهادي وآقاي معادي راهم منعكس مي كرديد تاقضاوت آسانترشود.

0+0-

جمعه 2 ارديبهشت 1390



>>>سارا:

من متن تون رو تا آخرش خوندم، تمام مطااب تون در مورد روشنفکر طبقه متوسط شهری واقعا قابل تامل بود برای من. اما نظرتون در مورد فیلم رو اصلا قبول ندارم. چرا شما فیلم رو فقط حول شخصیت نادر تحلیل کردید. اگر فیلم رو با دقت بیشتری ببینید متوجه میشید که این فقط نادر نیست که اشتباه میکنه و دروغ میگه. سیمین هم اشتباه میکنه. حجت هم اشتباه میکنه و از همین طور راضیه هم مثل نادر دورغ میگه. بپذیرید که این فقط طبقه روشنفکر متوسط شهری نیستند که منفعت طلب اند و به خاطر منافعشون دورغ میگن. شما گفتید: «جدایی نادر از سیمین داستان جنگ «روشنفکر»ها و مذهبی هاست. جنگی که با شکست بخش مذهبی و سنتی جامعه به پایان می رسد.» تمام شخصیت های این فیلم، در پایان شکست می خورند. همه از این ماجرا آسیب می بینند. شما فقز شکست بخش مذهبی رو دیدید. و در جای دیگری: «نه تنها موضع گیری فیلم در برابر قربانیان جامعه «روشنفکری» طبقه متوسط شهری خاموشی و سکوت و انفعال است، بلکه در کمال حیرت «روشنفکران» طبقه متوسط شهری را قربانی جامعه قلمداد می کند.» آیا موضع گیری این فیلم در مورد ترمه خاموشی و سکوت است؟ حتما لازم نیست حزفی زده بشه یا دیالوگی گفته بشه تا قربانی شدن ترمه برای تماشاگر مشخص بشه. و هم چنین به نظر من در این فیلم نادر، سیمین، راضیه و حجت قربانی رفتار خود، دروغ ها و عدم مسئولیت پذیری خودشان می شوند. و کسی این وسط قربانی جامعه قلمداد نمیشه. به نظرم بهتر بود بند های بیشتری از مقاله تون رو به خود فیلم اختصاص می دادید، نه اینکه بعد از نوشتن یک مقاله طولانی در مورد خصوصیات روشنفکران طبقه متوسط شهری، و صرفا تحلیل شخصیت نادر، سریعا به این نتیجه کلی برسید که : «جدایی نادر از سیمین از این جهان سراسر حقارت و مطالبه و ریاکاری و دیکتاتوری «روشنفکرانه» دفاع می کند. »

0+0-

جمعه 2 ارديبهشت 1390



>>>میثم:

این نقد رو دوست دارم. همان طور که فیلم درباره الی رو دوست دارم. چون زشتی‌های من رو به رخم کشید. از شما و آقای فرهادی به خاطر این موضوع ممنونم.

0+0-

چهارشنبه 31 فرورد¡



>>>کریم شیره ای:

من عملی ،یه لا قبا ،زواردررفته از تو منتقد قلم به دست می پرسم نادروسیمین تو بحث نشانه شناسی دو نو تفکر هستند ویا دو گونه برخورد بایک بحران اجتماعی ؟ از نقد خوبی که کردی واقعاً دست مریزاد شرمنده کردی روی پرویز دوایی ،ایرج کریمی و الخ رو کم کردی با این همه افاضات و شکافتن روشنفکری من فکر کردم این نقد فیلم هامون تا جدایی نادر از سیمین ،اخر فیلم گریه کردم الان می بینم کاملاً حق داشتم یاد گریه ترمه افتادم که چه راهی و انتخاب کنه موندن مثل نادرو مبارزه کردن یا مثل سیمین فرار کردن از جامعه ای پر از دروغ ،تظاهر وریا وبی سوادی که نمو نه ان منتقد چون شما باشد

1+0-

سه‌شنبه 30 فروردي 



>>>اوستا:

فوق العاده بود آقای فاضلی درود بر شما و پایدار باد پرده سینما

0+2-

سه‌شنبه 30 فروردي 



>>>یه کارشناس سینما:

عالی بود تا حالا نقد سیاسی نخونده بودم که اینم خوندم خداییش باید قلمتون رو از طلا گرفت همیشه موفق باشید

0+1-

دوشنبه 29 فروردين 1390



>>>نفیسه:

عالی بود سایت فوق العاده دارید خیلی خوشحالم که این سایت رو پیدا کردم واقعا مطالبتون خیلی عالیه

0+0-

دوشنبه 29 فروردين 1390



>>>احمد:

این روزها مد شده، چیز عجیبی نیست. پس همه کسایی که «جدایی نادر از سیمین» را سیاسی می دانند، حتما بخوانند: http://www.parstourism.ir/Default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=6027

0+0-

دوشنبه 29 فروردين 1390



>>>لادن.ا:

عالی بود هرچه میکشیم ازدست این روشنفکران نماهاست! و همه اینها از ماست که بر ماست! درود به شرفتان آقای فاضلی درود بر قلمتان آقای فاضلی و باید این را اقرار کنم که سایت فوق العاده و بینظیری دارید این دومین مطلبی است که من در این سایت میخوانم و باید به صراحت بگویم که شما و آقای منتظری عالی هستید ( البته مابقی مقالات را نخوانده ام ) خسته نباشید

0+1-

يكشنبه 28 فروردين 1390



>>>edmond:

damet garm mester fazeli khob hal in roshanfekr namaha ro gerefti khosham omad ina hamashon divoneh hastan chon fekr mikonan mardom divone hastan va be pozhaye in jemaat ahamiat midan ey val be cin screen

0+0-

شنبه 27 فروردين 1390



>>>saied:

با سلام. آقای فاضلی تعریف شما از روشنفکر چیه؟ هر کسی که مدرک تحصیلی داشته باشه که روشنفکر نیست ! چرا نادر نماد روشنفکره؟( که اینطور نیست) نادر یه آدمه که اصولی داره خوب یا بد. این به عهده منه که تو فکره خودم خوب یا بد بودنش رو تشخیص بدم. اینو از نکات خوبه فیلم میدونم. نادر قهرمانه فیلمه ؟!!! هر کسی با توجه به سلیقه ایی که داره به فیلم نگاه می کنه و من خواهش میکنم نگاه سیاسی و دسته بندی به این دو فیلم نداشته باشیم. یکی از اخراجی ها خوشش میاد یکیم مثله من از جدایی نادر از سیمین. به نظر من این فیلم یه فیلم در جهت افکار یه دسته یا گروه یا حزب نیست.

1+0-

شنبه 27 فروردين 1390



>>>شقایق:

دزدی رسمی آن هم در روز روشن؟ ! جناب آقای فاضلی سردبیر محترم سایت پرده سینما با کمال ادب و احترام به اطلاع شما میرسانم متاسفانه عده ای در این سایت دیگر نام نظردهندگان را هم میدزدند و کش میروند من شقایق هستم یک شقایق واقعی حالا برایتان ایمیل میدهم و شخصیت حقیقی خودم را به شما اثبات میکنم از بدو تاسیس سایت پرده سینما با سایت شما همراه بوده و هستم و به صراحت عنوان میکنم به عنوان یک دانشجوی سینما که دستی هم بر قلم دارم پرده سینما بهترین سایت خبری - تحلیلی سینمای ایران است و سایتی روی دست شما نتوانسته بلند شود من از روز اول نوشته ها و مطالب شما و آقای منتظری و تا حدودی آقای منتقم نظراتم را جلب کرد و در اغلب یادداشتهای شما نظراتم را میگذاشتم در همین مقاله شما هم آمدم و در تاریخ چهارشنبه 24 فروردین نظرم را گذاشتم و درودهای خودم را بر شما اعلام کردم اما دشمنی آمده و در فردای آن روز با نام من نظری گذاشته و شما را زیر سوال برده است خواستم رفع سوء تفاهم شود و شما بدانید این شخص شقایق همیشگی شما نیست و این را بدانید شقایق تا دنیا دنیا است از سایت پرده سینما حمایت میکند و اگر روزی در این سایت شخصی با نام شقایق به این سایت و یا نویسندگان محترم سایت توهینی روا داشت او شقایق واقعی نیست. دوستدار شما و شدیدا تشنه مقالاتتان در مورد سینمای ایران هستم ( قابل توجه آقای منتظری کم کار و عصبانی )

0+1-

جمعه 26 فروردين 1390



>>>حامد:

بیایید کمی منطقی به متن نگاه کنیم.من بعنوان یک دانشجویی کارشناسی ارشد ارتباطات مدتها در مورد این طبقه و مسائلشان مطالعه کردم و با وجود علاقه ام به این فیلم،اعتقاد دارم اگه منصفانه بخواهیم نظر دهیم بیان علمی آقای فاضلی از ویژگی های این طبقه تا حد بالایی درست بود. اما مهمتر از حمایت و یا عدم حمایت این متن از فیلم مورد علاقه ی من،نوع نگارش آن بود.در این نوشته،نویسنده تنها به لفاظی دست نمی زند بلکه ریشه های جامعه شناختی این تحلیل را هم میگه که البته با نهایت احترام بسیاری از منتقدان و کارگردانان سینمای ایران نه اینگونه مطلب ارائه می دهند و نه سوادش را دارند و این عامل کاهش رشد سینمای ایران است .دوستان لطفا نظرات مخالفان را مبنایی تر مطرح کنیم تا سطح واقعی فیلم مورد علاقه مان(اثر جذاب جدایی نادر از سیمین) نشان دهیم.ممنون

0+1-

جمعه 26 فروردين 1390



>>>bardia:

شما کلی از روشنفکرا بد گفتید ولی متنتون خیلی شبیه همون روشنفکر نماهاست منتها در یه جهت دیگه

1+0-

پنجشنبه 25 فروردي 



>>>جلیل:

این متن پر از نفرت و روحیه پرخاشگری بود. یک ویژگی را در نادر فراموش کردی: می ایستد تا حقش را بگیرد.طبقه متوسط با همه ضعف هایش تاریخ ساز بوده و خواهد بود.

2+0-

پنجشنبه 25 فروردي 



>>>روشنفکر طبقه متوسط شهری:

آقا میشه دقیقا بفرمایید شما با این همه فضل و کمال از کدوم طبقه هستید؟؟؟

1+0-

پنجشنبه 25 فروردي 



>>>ک.م:

بابا شما چرا تعجب میکنید؟معلومه که نادر از افراد اخراجی ها بهتره.چون امین حیایی تو فیلم دزدی میکنه ,شریفی نیا هم که سر همه را کلاه میزاره و..!از این فاضلی یاد بگیرید نون به نرخ روز خوری رو.منتقداش نقد منفی بر اخراجی ها نوشتند زوی چماق گذاشت رو سرشون و گفت باید یه متن خوب هم درباره اش بنویسید و ..!

1+0-

پنجشنبه 25 فروردي 



>>>شقایق:

اخراجی های ده نمکی آدمای با شرافت تری از نادر هستند؟؟؟ همونایی که بعد از جنگ دیش بالا پشت بومشون میذارن و دوباره دزدی میکنن..؟؟

2+0-

پنجشنبه 25 فروردي 



>>>بهمن:

ان شاء این مقاله رو با ذکر همه موارد کپی رایت تو مجله سیاسی دانشکده مون چاپ می کنم واقعا دست مریزاد

0+0-

پنجشنبه 25 فروردي 



>>>آقا بزرگ :

آفرين پسرم ، رحمت به اون شير پاكي كه خوردي ، دست مرتضي علي به همرات ...

0+2-

پنجشنبه 25 فروردي 



>>>بانو:

خیلی جالب بود...درود بر شما

0+1-

چهارشنبه 24 فرورد¡



>>>علي شيرازي:

همچنين نوشته شما بسيار پرتناقض است بد نيست بدهيد يكي دو روشنفكر آن را بخوانند تا اين تناقض‌ها را براي شما بيان كنند

1+0-

چهارشنبه 24 فرورد¡



>>>علي شيرازي:

آقاي فاضل چيزهايي كه نوشته‌ايد كلي است اما برخي از اين خصوصيات را مي‌شود به همه ما ايرانيان نسبت يا تعميم داد و در زير عنوان رفتارشناسي ايرانيان رديف كرد به نظرم مستدل‌تر بايد در اين خصوص به بحث نشست

0+0-

چهارشنبه 24 فرورد¡



>>>مش خيرا..:

آقاي فاضلي ، هزاران درود به شرفت و رحمت خداوند به والدينت كه چنين فرزندي تربيت كرده اند. زدي به قلب واقعيت و جور هزاران هنرمند واقعي و غيرواقعي رو يه جا كشيدي و رسالت اصلي رسانه رو انجام دادي ، دستتو مي بوسم .

0+2-

چهارشنبه 24 فرورد¡



>>>من:

جدایی نادر از سیمین به اندازه کافی تحسین برانگیز هست که هرکس با یک بار دیدنش به وجد میاد. نمی دونم هدف نگارنده از این نگارش بی معنی چی بود؟!

2+0-

چهارشنبه 24 فرورد¡



>>>شقایق:

آقای فاضلی درود بر شما با خواندن این مطلب لذت بردم دیگه همه داشتن این جدایی نادر رو بت میکردن چی بود این فیلم پیش پا افتاده؟ ما ایرانیها عادت بدی داریم که تو سر یکی میکوبیم و یکی رو هم برا خودمون بت میکنیم این کار چه معنایی داره تو این دوره از جشنواره شاهکارهایی بود مثل سعاد آباد، مرهم، راه آبی ابریشم، اینجا بدون من، یه حبه قند و... اونوقت همه چسبیدن به ضعیف ترین فیلم اصغر فرهادی یعنی جدایی نادر از سیمین کاملا با شما موافقم

0+1-

چهارشنبه 24 فرورد¡



>>>معین:

دیگه فکر نمیکردم تو پرده سینما هم این چرت و پرت ها رو بخونم جمع کنید باو!

2+0-

چهارشنبه 24 فرورد¡



>>>سیمین:

شاید جواب سعید این باشه که فیلم پیش پاافتادست چون قدرت موضع گیری نداره و خنثی عمل میکنه. بلکه به جای توجه به سیمین، نادر رو قهرمان این جامعه میدونه. مهرجویی هم تو فیلمای قدیمی ترش حرفای اینجوری میزنه ولی ظریف. در عین حال که دیدگاه درستی داره. اما به نظر من این فیلم خودشو ول میکنه تو همین آرمانی که نادر داره. فیلم خنتثی با فیلم ظریف فرق میکنه.

0+1-

چهارشنبه 24 فرورد¡



>>>سعيد:

آقاي فاضلي متوجه نشدم فيلمي که باستناد بخش دوم مطلب شما توانسته باشد فردي از طبقه روشنفکر متوسط(نادر) را اينگونه به خوبي مطابق با خصوصياتي که براي اين طبقه برشمرديد به تصوير بکشد چرا بايد فيلو پيش پا افتاده و بدي باشد

1+0-

چهارشنبه 24 فرورد¡



>>>عباس تهراني:

جناب آقاي فاضلي ، به جرات مي تونم بگم از نظر من بهترين، منصفانه ترين ،كاملترين نقد اين سرزمين رو به اسم خودت ثبت كردي و نه تنها اين فيلم رو نقد كردي بلكه مثل پسر بچه قصه پادشاه و خياط هانس كريستين اندرسون واقعيت عريان رو نشون دادي . آقاي فاضلي خيلي مردي خيلي ... بابت اين نقدت مديونتم و جون هر چي مرده دينم رو ادا مي كنم.

1+2-

چهارشنبه 24 فرورد¡



>>>شهرام:

وا اسفا به حال این روشنفکرای طبقه متوسط که با این کامنت هام نشون دادن این مقاله درسته

2+1-

چهارشنبه 24 فرورد¡



>>>هوشنگ معین:

روشنفکرا دوست دارند ازشون تعریف کنی حوصله انتقادو ندارن. آینه جلوشون نذار رفیق

2+0-

چهارشنبه 24 فرورد¡



>>>سحر:

نقد زشت و بسیار زننده ای بود.

5+1-

چهارشنبه 24 فرورد¡



>>>بابک:

تا حالا نقد سیاسی نخونده بود. برام جالب بود.

1+1-

سه‌شنبه 23 فروردي 



>>>سارا25ساله:

یعنی موحد منتقم هم و سایر منتقدان این سایت که لب به تمجید این شاهکار هنری کرده اند بی سواد و از طبقه روشنفکر هستند!شما به منتقدای سایت خودتان هم رحم نمیکنی و این کار شما انتهای دیکتاتوری جناب فاضلی رو میرساند.مرگ بر دیکتاتور

1+1-

سه‌شنبه 23 فروردي 



>>>مائده:

کاش این مقاله رو بعد از جشنواره فجر مینوشتین. البته من فیلمو دوست دارم اما نظرتون برام جالب بود

1+1-

سه‌شنبه 23 فروردي 



>>>محسن:

زدی به هدف. بابا زودتر میگفتی

1+1-

سه‌شنبه 23 فروردي 



>>>کامیار:

نادر خوب سوزونده شماهارو.همون برو اخراجی ها3رو نگاه کن

3+3-

سه‌شنبه 23 فروردي 



>>>م.حسینی:

اینا همه از برکات مصرف زیاد ساندیسه.این چرت و پرتا چیه گفتی؟خودت رو خواستی معرفی کنی؟دونستیم طبقه متوسط و روشنفکر هستی.

2+3-

سه‌شنبه 23 فروردي 



>>>کاظم -ج:

آقای فاضلی یک سوال داشتم؟فیلم فراماسونی نیست؟اینم میگفتید دیگه میبردنتون تو خبرگزاری فارس و روزنامه کیهان کار کنید

3+2-

سه‌شنبه 23 فروردي 



>>>برزو:

دمت گرم رئیس

1+1-

سه‌شنبه 23 فروردي 



>>>پژمان.ع:

دمت گرم شمشیرتو از رو بستی آقای فاضلی! دیکتاتورهای جغله ظرفیت دو کلمه حرف حساب مخالف رو ندارند. شرط میبندم مقاله رو تا آخر نخوندن. بذار برن. خفه شدیم این یه ماهه.

3+1-

سه‌شنبه 23 فروردي 



>>>ایراندخت:

آخیش! دلم خنک شد. خفمون کرد این نادر

2+1-

سه‌شنبه 23 فروردي 



>>>حسام:

خدا رو شکر! بالاخره یه مرد پیدا شد.

3+1-

سه‌شنبه 23 فروردي 



>>>میثم مرادی:

این مقاله توهین آشکار به نظر دهندگان زیاد سایت پرده سینما است.بی جنبه های طبقه ی متوسط

3+1-

سه‌شنبه 23 فروردي 



>>>صمد:

خداییش خوشم اومد

3+3-

سه‌شنبه 23 فروردي 



>>>مجید:

تو این سایت امیدم به منتقم بود که اونم با این دوتا مقاله آخرش نا امیدم کرد.ی

5+2-

سه‌شنبه 23 فروردي 




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.