پرده سینما

حاشیه نگاری روزانه سی امین جشنواره فیلم فجر

علیرضا انتظاری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پیش از آغاز

 

سالن سینمای رسانه ها در برج میلادشاید مهم ترین نکته ای که هیچ کس نمی تواند منکر آن شود این است که سی امین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر از لحاظ نظم و ترتیب یکی از بهترین ها بوده است، البته این بهترین بودن تنها در مقام قیاس این دوره جشنواره با جشنواره های پیشین «بهترین» شده است و اگر بخواهیم به معیارها و استاندارهای جهانی نگاهی بیندازیم و قیاسی میان جشنواره مان با جشنواره های جهانی داشته باشیم هنوز راهی بس طولانی و ناهموار را در پیش روی داریم تا بتوانیم حداقل به کف استاندار جهانی دست پیدا کنیم.

اما با این حال امسال اولین سالی است که:

برنامه سینماهای مردمی جشنواره هفته ها قبل از آغاز جشنواره منتشر شد و مردم با علم و آگاهی از این که برای چه فیلمی پول می دهند مبادرت به خرید بلیط هایشان نمودند...

وعده های دبیر جشنواره تنها در حد حرف باقی نماند و او به هرچه گفت پایبند ماند، حالا بگذریم از این که در برخی از موارد از جمله عقب نشینی از انتخاب سینما فلسطین به عنوان سینمای رسانه ها و غیره نتوانست سر حرف خود بایستد...

ضرب الاجل های از پیش مشخص شده برای پر کردن فرم ها رعایت شد...

و بسیاری دیگر ...

جالب تر آن که آیین آغازین این دوره از جشنواره بسیار باشکوه و با نظم و ترتیب خاص و مثال زدنی برگزار گردید که در صورت اغماض از یکی دو گاف کوچک و بزرگ می توانیم بگوییم برای اولین بار حداقل آبرویمان جلوی مهمانان خارجی مان حفظ شد...

 

 

روز اول (سیزدهم بهمن)

 

اولین روز جشنواره در حالی آغاز به کار کرد که علیرغم وعده مسئولان مبنی بر دادن برنامه نمایش های کاخ جشنواره تا واپسین لحظات مراسم اختتامیه هیچ برنامه ای به دست خبرنگاران و منتقدان داده نشد، البته برخی از خبرگزاری ها قبل از آن مبادرت به انتشار عناوین برخی از فیلم ها به عنوان فیلم های روز اول کاخ جشنواره کرده بودند که تناقضی که میان این اخبار وجود داشت باعث شد که کمتر کسی بتواند به آن اعتماد کند، اما خوشبختانه از صبح زود مسئولان برگزار کننده این دوره از جشنواره برنامه ها را آماده کرده بودند و در برخی از نقاط اصلی برج میلاد نیز برنامه ها را نصب نموده بودند.

در روز اول جشنواره فیلم هایی همچون: سلام بر فرشتگان به کارگردانی فرزاد اژدری، تلفن همراه رئیس جمهور به کارگردانی علی عطشانی، یک سطر واقعیت به کارگردانی علی وزیریان، پرواز بادبادک ها به کارگردانی علی قوی تن و آقای مدیر به کارگردانی حسن آقا کریمی برای اصحاب رسانه و هنرمندان به نمایش درآمد که در این میان فیلم تلفن همراه رئیس جمهور با بیشترین مخاطب و سلام بر فرشتگان با کمترین میزان مخاطب روبرو بودند.

با یک جمع بندی کلی از فیلم های به نمایش درآمده روز اول کاخ جشنواره می شد به این نتیجه رسید که اغلب منتقدان به شدت از فیلم های روز جشنواره ناراضی بودند و اغلب فیلم های نمایش داده شده را به باد انتقاد گرفتند.

فیلم سلام بر فرشتگان که در ژانر کودک جای داشت و پیش از این توانسته بود چندین پروانه زرین از جشنواره فیلم کودک را از آن خود نماید آن چنان که باید با استقبال منتقدان و اصحاب رسانه روبرو نشد و اغلب افراد ایرادات بی شماری روی ساختار این فیلم گرفتند، فیلم تلفن همراه رئیس جمهور هم بر خلاف تبلیغات گسترده کلامی که روی آن انجام شده بود و اغلب حاضران منتظر تماشای فیلمی جذاب و تماشایی بودند فیلمی بسیار ضعیف و فاقد هرگونه تفکر مهم و منطقی در روایت و ساختار بود. علی عطشانی با ساخت این فیلم خود که در دام سانتی منتالیسم افتاده بود نشان داد که واقعاً کارگردانی بلد نیست و بهتر است به جای فیلم سازی به سمت و سوی شغل شریف دیگری که نیاز به تخصص ویژه ندارد برود. امیدوارم حداقل جشنواره سی ام به تهیه کنندگان سینمای ایران بفهماند که دیگر نباید روی پروژه های حضرت ایشان سرمایه گذاری کنند، فیلم یک سطر واقعیت نیز ساخته علی وزیریان نیز یکی از بدترین فیلم هایی بود که پرده سالن اصلی مرکز همایش های بین المللی برج میلاد طی این سال ها روی خود دید، همین طور پرواز بادبادک ها و آقای مدیر نیز نتوانستند نظرات مثبت منتقدان را به سوی خود جلب نمایند.

از  چپ به راست: غلامعباس فاضلی ،  نیروان غنی پور سانس چهارم برنامه سالن اصلی نمایش کاخ جشنواره نیز به جای پخش فیلم مبادرت به پخش بازی فوتبال میان تیم های استقلال و پرسپولیس نمود که بلاشک یکی از استثنایی ترین برنامه های روز اول جشنواره بود و استقبال از این نمایش زنده فوتبال به حدی بود که تمامی صندلی های سالن مملو از جمعیت شده بود و صدای فریاد شادی طرفداران تیم پرسپولیس در نهایت برج میلاد را به لرزه درآورد. شاید نمایش زنده فوتبال در کاخ جشنواره را نه تنها پدیده روز کاخ جشنواره که پدیده ای در طول دوران جشنواره دانست چرا که نه تنها خبرنگاران که برخی منتقدان پیشکسوت و حتی مسئولین رده بالا نیز با هیجان در سالن بالا و پایین می پریدند و جیغ و هوار می کشیدند، شیرینی این لحظات در طول این سال های جشنواره آن بود که شاید برای اولین بار همه « منم » هایشان را به کناری گذاشته بودند و با هم یکرنگ شده بودند.

یکی دیگر از مراسم هایی که در کاخ جشنواره برگزار گردید افتتاح بازار فیلم توسط محمد خزاعی (دبیر سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر) و جواد شمقدری (معاونت امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) بود که در طبقه فوقانی مرکز همایش های بین المللی برج میلاد گشایش یافت.

همچنین مراسم ویژه آتش بازی که راس ساعت 20 در محوطه روباز برج میلاد برگزار گردید نیز یکی از حاشیه های جالب امروز سینمای رسانه ها بود که البته بر خلاف سال گذشته با استقبال چندانی از سوی حاضران روبرو نشد.

اما در روز اول همه چیز این چنین به خیر و خوشی هم ختم نشد، درست است که مسئولین برگزار کننده جشنواره کمی بیشتر از جشنواره های پیشین به دکور مراسم رسیدگی کرده و کارهای زیبایی از جمله برپایی هفت سین سینمایی برای سال نوی سینمای ایران را انجام داده بودند اما با این حال تدابیری که مسئولین این دوره از جشنواره برای برخی امکانات رفاهی اصحاب رسانه و منتقدان در نظر گرفته بودند بسیار بد و قابل نقد بود. از جمله آن که مسئولین بدون هیچ دلیل قانع کننده ای بر خلاف سال های پیشین که اصحاب رسانه وعده های غذایی خود را در مرکز همایش های بین المللی برج میلاد صرف می نمودند. رستوران و سالن غذاخوری را به شرقی ترین نقطه برج میلاد انتقال داده بودند به طوری که اصحاب رسانه برای صرف هر وعده غذایی در هوای سرد زمستانی مجبور به راه پیمایی حدودا یک کیلومتری (در مسیر رفت و  برگشت) برای صرف هر وعده غذایی می شدند. سالن غداخوری که برای اصحاب رسانه در نظر گرفته شده بود در اولین وعده غذایی فاقد هرگونه صندلی برای نشستن حضار بود و تمامی افراد مجبور بودند تا ایستاده غذایشان را میل نمایند!

یکی دیگر از نکات قابل تامل امسال این بود که به هنرمندان برای صرف غذا هیچ بن غذایی تعلق نگرفت که این امر باعث اعتراض برخی از هنرمندان سینما از جمله (ن. م) بازیگر یکی از فیلم های سینمایی این دوره از جشنواره شد.

همچنین پذیرایی وعده های میان وعده نیز بسیار نامنظم تر از سال های گذشته انجام می شد به نحوی که افراد برای گرفتن یک لیوان آب جوش باید مدت ها در صف می ایستادند.

همچنین دسته بندی روابط عمومی جشنواره و تمایزی که بدون داشتن هرگونه برتری و یا کهتری میان خبرگزاری ها و نشریات و سایت های سینمایی انجام داد و به برخی از آنان برای انجام امور اینترنتی خود مکان هایی از قبل مشخص شده و به بسیاری حتی یک کامپیوتر هم نداد باعث شد تا اعتراض تعداد کثیری از خبرنگاران رسانه ها نسبت به این امر برانگیخته شود.

یکی دیگر از ایراداتی که سال ها در جشنواره وجود داشت و هنوز هم وجود دارد و گویا قابل درمان نیست این که متاسفانه مسئولان برنامه ریزی دقیق و منظمی برای نشست های فیلم ها در نظر ندارند و نشست فیلم ها اغلب به دلیل طولانی شدن زمان با اکران فیلم بعدی تداخل پیدا می کند به نحوی که هیچ یک از خبرنگاران و منتقدان اگر بخواهند در تمامی نشست ها شرکت داشته باشند و تمامی فیلم ها را ببیند موفق به این عمل نمی شوند!

در حاشیه روز اول جشنواره دنبال پدیده سینمایی می گشتم تا یک گفتگوی کوتاه با وی انجام دهم باور کنید هرچه گشتم و گشتم کسی را بهتر از کیمیا حسینی بازیگر خردسال فیلم سلام بر فرشتگان پیدا نکردم به همین منظور گفتگوی کوتاهی را باوی انجام دادم که بخشی از آن را در زیر می خوانید:

 

-کیمیا جان امسال چه فیلمی در جشنواره داری؟

-سلام بر فرشتگان کار آقای فرزاد اژدری.

 

-کیمیا اولین کارت رو چه جوری شروع کردی ؟

-با آقای اصغر فرهادی که من رو از طریق کانون پرورش فکری کودکان انتخاب کردند.

 

-کیمیا چند تا فیلم بازی کردی؟

-3 تا.

 

-کدوم یکی از فیلم هات رو بیشتر دوست داری؟

-سلام بر فرشتگان.

 

-کیمیا از شهرت خوشت میاد؟

-نه زیاد دوست ندارم.

 

-نظرت در مورد جشنواره فیلم فجر امسال چیه؟

-به نظرم از پارسال بهتره چون حداقل چند تا فیلم کودک نشون میده.

 

هرچه که بود و نبود اولین روز از جشنواره سی ام فیلم فجر با تمام خوبی ها و بدی هایش به پایان رسید. فقط آرزو می کنم فیلم های روز دوم جشنواره همانند فیلم های روز اول نباشد که اگر این گونه باشد وامصیبتا برای جشنواره سی ام!!!

 

روز دوم ( جمعه چهاردهم بهمن ماه )

 

میگرنتنور سی امین جشنواره فیلم فجر در روز دوم هم آن چنان که باید گرم نشد، در این روز فیلم هایی همچون گشت ارشاد به کارگردانی سعید سهیلی، پنجشنبه آخر ماه به کارگردانی ماشاالله شاهمرادی زاده، میگرن به کارگردانی مانلی شجاعی فرد، گیرنده به کارگردانی مهرداد غفار زاده، من و زیبا به کارگردانی فریدون حسن پور و مادر پاییزی به کارگردانی سیروس رنجبر در کاخ جشنواره برای اصحاب رسانه و منتقدان سینما به نمایش درآمد، در این میان فیلم میگرن به کارگردانی مانلی شجاعی فرد با بیشترین میزان مخاطب و پنجشنبه آخر ماه به کارگردانی مهرداد غفار زاده با کمترین میزان مخاطب مواجه گشت، نکته قابل تأملی که در روز دوم جشنواره سی ام دیده شد و زمزمه های اعتراض منتقدان و اصحاب رسانه را با خود به همراه داشت کیفیت بسیار پایین فیلم ها بود، این مهم در حالی اتفاق می افتاد که پیش از این برخی از مسئولین فیلم های این دوره از جشنواره را شاهکار و پدیده خوانده بودند، اما منتقدان و اصحاب رسانه اغلب با فیلم هایی مواجه می شدند که از کمترین اصول فیلم سازی در آن ها بهره ای گرفته نشده بود و برخی از آن ها کیفیت بسیار پایینی داشتند!

در میان فیلم های به نمایش درآمده در روز دوم جشنواره برخی از منتقدین از فیلم میگرن به عنوان برترین فیلم دو روز اول جشنواره نام بردند و اغلب هنرمندان و اصحاب رسانه استقبال خوبی از این فیلم به عمل آوردند.

فیلم گشت ارشاد به کارگردانی سعید سهیلی فیلمی با سوژه ای کلیشه ای و هزاران بار تکرار شده و با فیلمنامه بسیار ضعیف بود، تنها نکته قابل تأمل فیلم بازی نسبتاً خوب حمید فرخ نژاد بود، پنجشنبه آخر ماه نیز توانست خستگی را از تن منتقدان و اصحاب رسانه درآورد چرا که سطح کیفی پایین این به اصطلاح فیلم و بازی های غلو شده بازیگران گمنام آن باعث شده بود تا اصحاب رسانه به خنده و شوخی و دست زدن و سوت کشیدن در سالن سینما بپردازند، فیلم میگرن روایتی از زندگی سه نسل از زنان ایرانی بود. مانلی شجاعی فرد کارگردان این فیلم که اولین تجربه ساخت فیلم سینمایی خود را از سر می گذراند به همگان ثابت کرد که می تواند به یکی از فیلم سازان خوب سینمای ایران تبدیل شود، هرچند که این فیلم نیز از لحاظ فیلمنامه و کارگردانی ایراداتی داشت اما با همه این تفاسیر فیلمی قابل تأمل بود، گیرنده اما بر خلاف تبلیغات گسترده ای که عوامل و دست اندرکران فیلم برایش انجام داده بودند فیلمی سخیف و پیش پا افتاده بود و هیچ نکته درخشانی با خود به همراه نداشت، من و زیبا اما تا حدودی توانست انتظارات اصحاب رسانه و منتقدان را برآورده سازد اما مادر پاییزی با بازخورد منفی منتقدان روبرو گشت.

در این روز اما گویا اعتراضات اصحاب رسانه نسبت به نحوه پذیرایی به ثمر نشست و سالن غذاخوری کاخ جشنواره به صندلی مجهز شد، به نحوی که دیگر خبرنگاران و منتقدان مجبور نبودند مانند روز اول ایستاده غذای خود را صرف نمایند، همچنین ساعات پذیرایی وعده های نهار و شام از 2 ساعت به 4 ساعت افزایش یافت تا اصحاب رسانه بتوانند با خیال راحت و ظرف 8 ساعت زمان در طول شبانه روز غذای خود را میل نمایند، ساعت پذیرایی وعده نهار از 12 الی 16 و ساعت پذیرایی وعده شام از 20 الی 24 تعیین شد، اما از سویی دیگر کیفیت پایین و افت شدید سرعت اینترنت یکی از معضلات مهم کاخ جشنواره به شمار آمد و باعث اعتراضات شدید اصحاب رسانه گردید اما این مشکل تا ساعات پایانی شب ادامه داشت و کسی در صدد رفع آن برنیامد.

همچنین راس ساعت 20 و در دومین شب متوالی مراسم نورافشانی در محوطه روباز مرکز همایش های بین المللی برج میلاد برگزار شد که این مراسم با استقبال قابل توجهی از سوی اصحاب رسانه روبرو گشت، در این روز روابط عمومی برج میلاد تهران اعلام کرد که برای خبرنگاران و اصحاب رسانه تخفیفات ویژه ای را برای بازدید از برج میلاد تهران در نظر گرفته است که استفاده از این بلیط ها با استقبال خوبی از سوی خبرنگاران و منتقدان روبرو گشت.

همچنین در این روز شنیده شد محمد خزاعی دبیر  سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر در هتل آزادی تهران میزبان طی ضیافت نهاری میزبان تمامی میهمانان خارجی سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر بوده است.

اما یکی از نکات قابل تامل روز دوم خبرها از سینماهای مردمی جشنواره بود که شنیده می شد بر خلاف اظهارات مسئولین نمایش فیلم ها و رسیدن فیلم ها به برخی از سینماهای مردمی جشنواره از جمله سینما راگا با مشکلات زیادی همراه بوده است بنا به گفته یک شاهد عینی (م.ح) که در سینما راگا به تماشای فیلم بی خود و بی جهت ساخته عبدالرضا کاهانی نشسته بود، این فیلم با تأخیر طولانی مدت و در حالی که به دلیل عدم رسیدن پرده های فیلم به صورت تکه تکه پخش شده بود.

یکی دیگر از نکات قابل تأمل روز دوم جشنواره حضور چهره های مطرح سینمایی در کاخ جشنواه بود که قبل از آغاز جشنواره زمزمه تحریم جشنواره را سر داده بودند و به دلیل بسته شدن «خانه سینما» خواهان بایکوت جشنواره از طرف فیلمسازان و هنرمندان شده بودند. حضور این چهره های مطرح همان مثال معروف ایرانی به هر طرف که باد بوزد با آن همراه می شوند را به یادمی آورد!

در کل تا پایان روز دوم هم کوچکترین کورسوی امیدی در جشنواره دیده نشد و ما همچنان منتظر امیدها و پدیده های این دوره از جشنواره هستیم...

اما از خود می پرسم آیا جشنواره سی ام پدیده خواهد داشت؟

 

روز سوم (شنبه پانزدهم بهمن)

 

مهدی هاشمی در نشست رسانه ای فیلم ضد گلولهروز سوم جشنواره هم آن چنان که باید نتوانست سیل جمعیت را به سینمای رسانه ها بکشاند. در این روز فیلم هایی همچون خرس به کارگردانی خسرو معصومی، فیلادلفی به کارگردانی آقایان اسدی پور و رحیم زاده، دوباره با هم به کارگردانی روزبه حیدری، بی خداحافظی به کارگرداین احمد امینی، ضد گلوله به کارگردانی مصطفی کیایی و رویای سینما به کارگردانی علی شاه حاتمی برای منتقدان و اصحاب رسانه به نمایش درآمد.

در این میان بیشترین استقبال از فیلم ضد گلوله به کارگردانی مصطفی کیایی به عمل آمد و منتقدین و خبرنگاران با این فیلم ارتباط خوبی را برقرار نمودند. استقبال از این فیلم به حدی بود که تمام صندلی های سالن اصلی کاخ جشنواره پر شد و بسیاری از افراد مجبور به نشستن روی پله ها و در کناره های سالن سینما شدند. همچنین کمترین میزان استقبال از فیلم فیلادلفی شد.

در این روز فیلم دوباره با هم نیز واکنش منفی منتقدان را با خود به همراه داشت.

این واکنش، عوامل و دست اندرکاران این فیلم سینمایی از جمله سحر قریشی و مانی کسرائیان دو تن از بازیگران این فیلم را به پاسخگویی واداشت و آنها در نشست مطبوعاتی از مردم و منتقدان برای حضورشان در این فیلم عذرخواهی کردند. عذرخواهی این دو بازیگر فیلم دوباره با هم در حالی صورت پذیرفت که روزبه حیدری کارگردان این فیلم در نشست مطبوعاتی فیلم حاضر نشده بود!

در این میان با نگاهی کوتاه به شش فیلم به نمایش درآمده روز سوم کاخ جشنواره فیلم خرس آنچنان که از آن تعریف شده بود نتوانست واکنش مثبت منتقدان را به همراه داشته باشد. فیلمنامه این فیلم مملو از ایرادات اساسی بود، هرچند بازی بازیگران فیلم به ویژه بازی مریلا زارعی و پرویز پرستویی و همچنین فیلمبرداری درخشان قابل تأمل بود، اما به دلیل عدم پرداخت صحیح فیلمنامه این فیلم نتوانست نظرات مثبت را به سوی خود جلب کند.

فیلم فیلادلفی اما با واکنش عجیب اصحاب رسانه همراه شد و بسیاری افراد در حین تماشای فیلم دسته دسته سالن سینما را ترک کردند که این امر نشان از اعتراض آن ها به این فیلم بود.

فیلم بی خداحافظی هم نتوانست توقعات را از احمد امینی برآورده سازد. ایرادات آشکار و نهان فیلمنامه و بازی های پریشان و غیر قابل کنترل بازیگران این فیلم از مشکلات اساسی فیلم به شمار می آمد. اما ضد گلوله با استقبال خوبی از سوی منتقدان و اصحاب رسانه روبرو شد. بازی درخشان مهدی هاشمی در این فیلم بسیار قابل تأمل بود، همچنین با این که سوژه فیلم کمی کهنه به نظر می رسید و باعث شد برخی آن را مشابه با فیلم لیلی با من است بدانند، اما با این حال به دلیل پرداخت صحیح فیلمنامه این فیلم در باتلاق کلیشه و ابتذال نیفتاده بود و اثری قابل تأمل در سینمای کمدی دفاع مقدس به شمار می آمد.

فیلم رویای سینما هم بر خلاف آن که در جشنواره فیلم های کودکان مورد استقبال بسیاری از افراد قرار گرفته بود نتوانست نظر مثبت اهالی رسانه را در جشنواره سی ام فیلم فجر با خود همراه سازد.

در این روز کیفیت بسیار بد فیلم های این دوره از جشنواره باعث شد بسیاری از منتقدان خواهان عذرخواهی هیئت انتخاب بخش مسابقه سینمای ایران سی امین جشنواره فیلم فجر شوند. کیفیت فیلم های این دوره از جشنواره فیلم فجر به حدی پایین است که باعث شده اغلب منتقدان ساعت های زیادی از وقت خود را در مورد چرایی این کیفیت پایین به بحث و تبادل نظر بنشینند!

خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان از من درخواست مصاحبه کرد، با کمال میل و به زعم این که مصاحبه ام هرگز پخش نخواهد شد با وی مصاحبه کردم و حسابی جشنواره سی ام را از لحاظ کیفیت پایین فیلم ها در هم کوبیدم! خبرنگار چند ساعت بعد به من خبر داد که مصاحبه از شبکه تهران پخش شده است! باورم نشد، اما تماس های متعدد دوستان و اطرافیان این باور را در من به وجود آورد که خودمان هستیم ها! گویا فضای نقد دارد کمی بازتر می شود، چون خودم می دانم که چه چیزهایی گفته ام که نباید می گفتم!

همچنین رأس ساعت 20 و در سومین شب متوالی محیط روباز مرکز همایش های بین المللی برج میلاد به مناسبت ایام دهه مبارکه فجر و برگزاری سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر نورباران گردید و مراسم آتش بازی با استقبال خوبی از سوی حاضران روبرو گشت.

روز سوم جشنواره اما همچنان اغلب خبرنگاران و اصحاب رسانه با مشکل اینترنت سر و کار داشتند، سرعت پایین اینترنت به حدی بود که بسیاری از خبرنگاران به ناچار کار خود را رها کردند و به روزهای بعد موکول نمودند.

همچنین طبق اعلام رسمی آمار روابط عمومی سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر فیلم برف روی کاج ها بیشترین میزان رأی مخاطبان را در این روز از آن خود نمود و در صدر جدول آرای مردمی جای گرفت و بدین ترتیب بعد از دو روز که فیلم بوسیدن روی ماه به کارگردانی همایون اسعدیان به عنوان اولین فیلم برتر مردمی در صدر جدول جای گرفته بود به رتبه دوم تنزل یافت.

در برج میلاد تغییر ساعت حرکت وسائط نقلیه و همچنین تغییر ساعات پذیرایی رستوران آن هم بدون اطلاع رسانی قبلی باعث اعتراض شدید خبرنگاران به روابط عمومی سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر شد.

تبعیض روابط عمومی جشنواره سی ام در میان تقسیم جایگاه ویژه رسانه ها نیز در این روز باعث اعتراض و گلایه برخی از خبرگزاری ها و سایت های سینمایی قرار گرفت.

روز سوم جشنواره پدیده چشمگیری نداشت، اما بازی روان و یکدست مهدی هاشمی در فیلم ضد گلوله چیزی نبود که از چشم هایمان پنهان بماند به همین بهانه گفتگوی بسیار کوتاهی را با مهدی هاشمی بازیگر پرتوان سینمای ایران انجام دادم که در زیر می خوانید.

-جناب هاشمی نظر شما را در مورد روند برگزاری جشنواره و فیلم های این دوره از جشنواره چیست؟

-من الآن داور تئاتر هستم و این روزها سعی نمی کنم که به دیدن فیلم ها برسم. هنوز اوایل جشنواره است و نظر دادن در مورد نحوه برگزاری جشنواره خیلی سخت است باید بگذاریم چند روزی از جشنواره بگذرد تا ببینیم چه خواهد شد.

 

-نظر شما در مورد فیلم ضد گلوله چیست؟

-جنبه خوب این فیلم زنده بودن و سرپا بودن فیلم و داستان قوی آن و فضا سازی مناسب است. من امشب خوشحال شدم که دیدم تماشاگران آن هم در سینمای مطبوعات عکس العمل خوبی نشان می دهند و فکر می کنم این فیلم در اکران موفق بشود.

 

-شما برای بازی در این فیلم بداهه پردازی کردید و یا همه چیز از قبل تعیین شده بود؟

-خیر من به عنوان یک بازیگر همیشه در اختیار کارگردان هستم و خودم را در اختیار کارگردان می گذارم و هر آن چه را که او بخواهد انجام خواهم داد.

 

روز چهارم (یکشنبه شانزدهم بهمن)

 

رضا منتظری و همایون اسعدیانروز چهارم جشنواره حاکی خبر دردناکی برای جامعه سینمایی ایران بود. در این روز هدیش بیگدلی شاملو هنرمند ارزنده سینمای ایران درگذشت و این خبر به کرات از طریق بلندگوهای کاخ جشنواره اعلام شد. زمان تشییع پیکر این هنرمند ارزشمند صبح روز 17 بهمن ماه ساعت 9 صبح از مقابل تالار وحدت به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) اعلام گردید.

اما حضور محمدمهدی عسگرپور (مدیرعامل خانه سینمای ایران) و فرهاد توحیدی (رئیس هیئت مدیره خانه سینمای ایران) به همراه مازیار میری (کارگردان سینما) که برای تماشای فیلم همایون اسعدیان به کاخ جشنواره آمده بودند بسیار خبرساز شد. همچنین سخنان تند منوچهر محمدی و همایون اسعدیان هنگام نشست پرسش و پاسخ فیلم بوسیدن روی ماه بر علیه وزارت ارشاد و حمایت قاطعشان از خانه سینما یکی از جنجالی ترین و حاشیه ای ترین خبرهایی بود که روز چهارم در کاخ جشنواره به وقوع پیوست.

در این روز کاخ جشنواره شاهد نمایش فیلم هایی همچون پذیرایی ساده به کارگردانی مانی حقیقی، روییدن در باد به کارگردانی رهبر قنبری، شور شیرین به کارگردانی جواد اردکانی، زندگی خصوصی به کارگردانی محمدحسین فرحبخش، بوسیدن روی ماه به کارگردانی همایون اسعدیان و اکباتان به کارگردانی مهرشاد کارخانی بود.

اکران فیلم های پذیرایی ساده و بوسیدن روی ماه در روز چهارم تنور جشنواره را حسابی گرم کرد و استقبال زیادی از این دو فیلم به عمل آمد. هنگام اکران فیلم بوسیدن روی ماه کثرت جمعیت که حداقل به بیش از 2500 نفر می رسید باعث شد تا برای اولین بار درهای بالکن مرکز همایش های بین المللی برج میلاد گشوده شود و تمامی صندلی های آن به اضافه تمامی صندلی های سالن اصلی و همچنین کناره ها و دیوارها پر بشود از آدم هایی که بعد از چهار روز انتظار خواهان تماشای فیلمی بودند که به زعم آنها قرار بود یکی از بهترین فیلم های جشنواره باشد. بوسیدن روی ماه خوب بود، اما نه آن چنان که از آن تعریف و تمجید شنیده بودم. هرچند که تا کنون بهترین فیلمی است که در جشنواره سی ام به تماشایش نشسته ام.

فیلم زندگی خصوصی یکی از فیلم هایی بود که واکنش منفی منتقدان روبرو شد. منتقدان و اصحاب رسانه این فیلم را نه تنها هنگام نمایش که موقع برگزاری نشست پرسش و پاسخ فیلم مورد نقد قرار دادند، اما تندخویی بی جا و بی مورد محمود گبرلو به عنوان کارشناس و مدیر ثابت نشست های امسال و حمایت آن از نازل سازانی همچون فرخبخش و علیخانی باعث شد تا حتی نیما حسنی نسب که به عنوان منتقد مهمان در نشست حضور داشت نتواند حرف هایش را بزند. گبرلو با بی احترامی هرچه تمام تر، نه تنها سخنان حسنی نسب که سخنان همه حاضرین را قطع می نمود.

و اما نگاهی گذرا بر فیلم های روز چهارم...

مانی حقیقی در نشست رسانه ای فیلم پذیرایی سادهخیلی خیلی از فیلم پذیرایی ساده تعریف شنیده بودم آن هم از دوستان سینما شناس و منتقدی که برایشان احترام زیاید قائلم. اما به راستی فیلم آن چیزی نبود که می باید می بود! پذیرایی ساده فیلمی فرمالیستی با ایده ای بسیار جذاب بود که در اجرا با ضعف های بی شمار و متعددی همراه شده بود. بازی درخشان ترانه علیدوستی یکی از نقاط شاخص فیلم به حساب می آمد.

فیلم از لحاظ ساختار و فیلمنامه فیلم ضعف های متعددی داشت که به زودی در نقدی به تشریح آن خواهم پرداخت.

روییدن در باد و شور شیرین را بر خلاف میل ام و به دلیل درگیری کاری نتوانستم ببینم. زندگی خصوصی هم تصاویری بی هویت بود که توسط دو سخیف ساز مطرح سینمای ایران جمع آوری شده و نام «فیلم» را با خود به یدک می کشد. بهتر است در موردش چیزی نگویم!

بوسیدن روی ماه اما کمی حالم را جا آورد. بازی بازیگران این فیلم نه عالی، که بسیار خوب و قابل تأمل بود. سعید پورصمیمی مانند همیشه خوش درخشیده بود. شیرین یزدان بخش بانویی که وی را با بازی در فیلم لطفاً مزاحم نشوید شناختیم، و همچنین رابعه مدنی بازی روان و قابل قبولی را از خود به نمایش گذاشتند. بوسیدن روی ماه از لحاظ فیلمنامه دچار مشکلات عدیده ای بود. همچنین ریتم فیلم بسیار کند و صحنه ها کشدار و کسل کننده بود اما باز هم میان این همه خزعبلاتی که به عنوان «فیلم» طی این چهار روز به خوردمان دادند برای خودش غنیمتی بود.

اکباتان را بیش از 40 دقیقه نتوانستم تحمل کنم و از سالن خارج شدم البته قصد دارم فیلم را سر فرصت دوباره ببینم آن هم به دلایلی فعلاً ناگفتنی!

راستی امروز که با دوستان مشغول گپ و گفت و خوردن کافی و شیرینی های با کیفیت جشنواره بودیم به نکته ای برخوردیم بس قابل تامل! حدس بزنید!

یکی از موارد دیگری که با رسیدن به روزهای میانی جشنواره به چشم می خورد این است که امسال برخلاف سال های گذشته حضور چهره های نا آشنای غیر سینمایی و غیر خبری در کاخ جشنواره بسیار کمتر شده است. هرچند هنوز هم تک و توک و به ندرت مشاهده می شود که برخی افراد که معلوم نیست از چه طریقی به کارت های جشنواره دسترسی پیدا کرده اند با خانواده هایشان به سینمای مطبوعات می آیند اما این رقم ناچیز در قبال سال های قبل که به ازای هر یک خبرنگار و یا منتقد پنج چهره غیر سینمایی در کاخ جشنواره دیده می شد رقم ناچیزی است! این به خودی خود نکته ای است جذاب و دوست داشتنی که تا حدودی کام ام را شیرین کرد. دیگر خسته شده بودیم از آن همه آدمی که به جشنواره می آمدند و کودکان خود را وسط سالن رها می ساختند و این احساس را داشتند که به پیک نیک آمده اند!

این عکاسان و تصویربردان در نشست ها هم برای خودشان دردسری شده اند ها! من نمی دانم چرا جای مناسبی برای آن ها در نظر نمی گیرند تهیه گزارش و خبر از نشست های جشنواره از کندن یک تونل هزار متری در دل کوه هم سخت تر شده است، بابا مددی، فکری، اندیشه ای!

اعلام شد سی امین جشنواره فیلم فجر از فردا در استان ها آغاز می شود، این خبر برای هم میهنان سینما دوستم احتمالاً خبر شیرینی خواهد بود امیدوارم شیرینی این خبر با دیدن فیلم های مزخرف به تلخی نگراید.

این جریان قلاده های طلا هم برای خودش کلی ماجرا دارد. یک روز می گویند توقیف شد و یک روز می گویند به جشنواره نمی رسد، اما امروز رسماً اعلام شد که روز سه شنبه این فیلم در کاخ جشنواره نمایش داده خواهد شد.

شدیداً منتظرم فیلم های پیمان معادی، مهدی کرم پور، داریوش مهرجویی و محمدعلی باشه آهنگر را ببینم همه می گویند امیدهای جشنواره سی ام هستند، تا این جا که امیدمان همه نا امید شده است... به نظرتان به فردا امیدوار باشم؟

 

روز پنجم

در این روز کاخ جشنواره شاهد اکران فیلم هایی همچون: یه عاشقانه ساده به کارگردانی سامان مقدم، صداست که می ماند به کارگردانی سعید چاری، یکی میخواد باهات حرف بزنه به کارگردانی منوچهر هادی، آمین خواهیم گفت به کارگردانی سامان سالور، چک به کارگردانی کاظم راست گفتار و پنهان به کارگردانی مهدی رحمانی بود.

در این میان بیشترین میزان استقبال هنرمندان و منتقدان از فیلم چک به عمل آمد به طوری که هنگام نمایش این فیلم برای اولین بار در این روز درب های بالکن به روی مخاطبان گشوده شد و این در حالی بود در سالن اصلی بسیاری روی زمین و پله ها نشسته بودند، کمترین میزان استقبال در این روز مربوط به فیلم پنهان ساخته مهدی رحمانی بود که بدون شک یکی از بهترین فیلم هایی بود که در این دوره از جشنواره به تماشای آن نشستم. امسال اولین سالی است در جشنواره که احساس کمبود خواب شدید و خستگی مفرط دارم... می گویید چی کار کنم؟؟؟

و اما نگاهی گذرا به فیلم های روز پنجم...

سامان مقدم (وسط) کارگردان فیلم «یه عاشقانه ساده»یه عاشقانه ساده بدترین فیلمی بود که امروز در کاخ جشنواره دیدم،.بدترین از لحاظ آن که پیش از این احساس می کردم این فیلم یکی از امیدهای جشنواره امسال است و کارنامه پربار سامان مقدم و روند رو به رشد این کارگردان جوان سینمای ایران که طی سال های فیلم سازی اش کسب نموده بود مرا به آن وا می داشت که به تماشای فیلمی غیرمنتظره خواهم رفت اما افسوس و صد افسوس که سامان مقدم هم مثل بقیه به جاده خاکی زده بود، یه عاشقانه ساده اصلاً قابل دیدن نیست. باور کنید! به زودی نقدی مفصل روی آن خواهم نوشت... پس منتظر باشید...

فیلم صداست که می ماند تنها فیلمی بود که نتوانستم به تماشای آن بنشینم.

یکی میخواد باهات حرف بزنه فراتر از تصورات ام بود. قبل از تماشای فیلم احساس می کردم دوباره از سر ناچاری به دیدن فیلمی کسل کننده می روم، اما فیلم من و بقیه را سرجای خود میخکوب نمود،.درام در این فیلم به خوبی شکل گرفته بود و بازی بازیگران فیلم بسیار قابل تامل بود.

آمین خواهیم گفت آن چنان که باید نتوانست اشتیاق مرا برانگیزد. سامان سالور گویا دیگر خیلی این ادعای روشنفکری اش کار دست اش داده است.

چک به نظرم فیلم بدی نیامد، هرچند که همه به فیلم بد و بیراه می گفتند اما فیلم قابلیت هایی داشت که به زودی و در نقد فیلم به آن اشاره خواهم نمود.

و اما پنهان بهترین فیلمی بود که امروز در کاخ جشنواره دیدم. فیلم شروع بسیار قابل قبولی داشت اما پس از گذشت نیم ساعت شخصیت پردازی ها، گره افکنی ها و تعلیق و فضاسازی به خوبی از آب درآمده بود، اما حیف که خسته بودم اگر عمری باقی باشد و فیلم اکران شود حتماً به تماشای آن خواهم نشست.

امروز اولین روزی بود که کمی در برنامه های کاخ جشنواره بی نظمی به وجود آمد. اکران فیلم صداست که می ماند به کارگردانی سعید چاری با بیش از نیم ساعت تأخیر آغاز شد که این تاخیر هرچند که کوتاه بود اما به دلیل آن که در این دوره از جشنواره وقت و مقررات اهمیت ویژه ای داشت بسیار به چشم می آمد. این بی نظمی و تغییر برنامه به همین جا ختم نشد و چند برنامه نمایش در روزهای آینده در کاخ جشنواره جا به جا گردید از جمله فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم به کارگردانی روح الله حجازی جایگزین اکران فیلم بچیگیتو فراموش نکن شد. همچنین در این روز روابط عمومی جشنواره اعلام کرد روز سه شنبه به دلیل افتتاح رسمی سازمان سینمایی در برج میلاد نمایش فیلم پل چوبی به کارگردانی مهدی کرم پور با یک ساعت تأخیر آغاز خواهد شد.

فضای سینمای رسانه ها همچنان برایم غیرقابل هضم است. امروز با خودم فکر کردم چقدر ما آدم ها ناشناخته و مرموز هستیم! همه در جشنواره فیلم فجر ظاهری تر و تمیز و شیک و مرتب دارند، همه با یکدیگر احساس دوستی و همدلی می کنند، وقتی از کنارت رد می شوند برایت دست تکان می دهند و سلامی و کلامی و احیاناً دعوت به خوردن چای و یا نسکافه ای... اما متأسفانه پشت سر همه می خواهند سایه ات را با تیز بزنند و اگر دستشان برسد نه تنها از سینما که از کره زمین محوت نمایند... واقعاً چرا؟ تا وقتی که از حدود 4-5 سال قبل به صورت جدی وارد عرصه نقد و خبر نشده بودم منتقدان و کلاً اصحاب رسانه را جدا از همه سینمای ایران می دانستم؛ سینمایی که تا آن روز تعریف اش برایم زد و بند و باند بازی و حق کشی و زیر آب زنی و امثالهم بود. اما وقتی وارد این عرصه شدم ... بگذریم ایام، ایام جشنواره فجر است و سال نوی سینمای ایران می خواهم این چند روز آخر خلقم را تنگ نکنم شاید سال دیگر اصلاً نباشم که بتوانم در جشنواره شرکت کنم پس همه خوبی ها و بدی های جشنواره و آدم هایش را می بخشم به خودشان!

در نشست روز گذشته کمی با محمود گبرلو منتقد پیشکسوت سینمای ایران مشکل پیدا کردم. امروز نزدیک به یک ساعت با ایشان صحبت کردم. در ابتدا از موضعی تند عملکردشان را نقد کردم، اما در نهایت با صحبت های قانع کننده و کلام متین ایشان قانع شدم. جالب تر آن جا بود که غلامعباس فاضلی هم بدون اینکه از گفتگوی ما آگاه باشد در گفتگویی خودمانی همان حرف ها را به من زد. تصمیم گرفتم دیگر عجولانه و احساسی قضاوت نکنم... محمود خان گبرلو پاینده باشی، غلامعباس تا ابد دوستت خواهم داشت!

این بر و بچه های خبرنگار هم گویا حراف تر از من گیر نیاورده اند ها! شده ام گاو پیشانی سفید هر وقت از تماشای فیلمی بیرون می آیم تا یک ساعت در مورد فیلم ها از من بازجویی می کنند و گزارش تهیه می کنند، دیگر از فردا جوابتان را نمی دهم آن هم به دلیلی کاملاً محرمانه!

چه عجب روابط عمومی جشنواره سی ام به یادمان افتاده است از عصر امروز تا همین حالا کلی اس ام اس از روابط عمومی جشنواره گرفته ام، دوستان چرا خودتان را خسته می کنید ما که در دو قدمی شماییم صدایمان کنید و هرچه می خواهید برایمان بگویید، قول می دهیم با جان و دل گوش کنیم!

روابط عمومی جشنواره دست به کارت شد و برایمان برخلاف مراسم افتتاحیه چند کارت برای مراسم اختتامیه بین الملل درنظر گرفت. اما به دلیل کثرت کار در کاخ جشنواره نتوانستم به تالار وحدت بروم و دوستان دیگر جورم را کشیدند. ای کاش مراسم افتتاحیه ها و اختتامیه ها همه در همین کاخ برگزار می شد دیگر!

خلاصه آن که روز پنجم جشنواره هم با تمام فراز و فرودهایش به پایان رسید، دیگر نیمه ابتدایی جشنواره را رد کردیم و از فردا وارد فاز نهایی آن می شویم از همین حالا دلم برای جشنواره، دوستانم، برج میلاد و غیره تنگ خواهد شد...

روز ششم

 

نیکی کریمی و مصطفی زمانی در «من همسرش هستم»«متأسفم برای زنی که به خاطر شوهر از آدم بودن خودش بگذرد!»

این دیالوگی بود که نیکی کریمی در فیلم من همسرش هستم خطاب به دوست اش زری (لادن طباطبایی) بیان می کرد. این دیالوگ یکی از معدود دیالوگ هایی بود که طی این روزها دوست داشتم و معنا و مفهوم واقعی آن را درک کردم...

همیشه به دیالوگ فیلم ها بسیار دقت می کنم واقعاً در این دوره از جشنواره کمتر فیلمی را دیدم که دیالوگ نویسی درستی داشته باشد! انگار همه دنبال سر هم بندی کردن فیلم هایشان هستند. اصلاً یکی نیست از من بپرسد بنده خدا مگر تو این چند روزه اصلاً فیلم خوب دیده ای که داری دنبال دیالوگ خوب می گردی؟ راست راستی جشنواره سی ام از این بابت نوبر شده و این نوبرانه بودن اش ورد زبان خاص و عام است. اینطور که طی این روزها شنیده ام نه تنها در سینمای رسانه ها که در سینماهای مردمی هم مردم دارند از این خوب بودن! فیلم ها حسابی تعریف و تمجید می کنند... راستش از خودم پرسیدم آیا مسئولان سینمایی کشور که پیش از آغاز جشنواره هزاران وعده و عید در مورد کیفیت فیلم های این دوره از جشنواره می دادند الآن چه جوابی دارند که به رسانه ها بدهند؟ بعداً به این نتیجه رسیدم که ای بابا چه حرف ها، اصلاً یکی نیست از من بپرسد مگر مسئولین برای وعده هایی که می دهند باید پاسخگو باشند؟

ای بابا، باز هم دست از سر ما بر نمی دارند و می خواهند هرجور که شده زیر آب ما را بزنند، بنده خداها نمی دانند که ما اوستا کریمی داریم و دل و دین مان اوست! با این که غلامعباس فاضلی امسال نه به صورت خیلی علنی بلکه به طور ضمنی مرا از انجام برخی کارها و به اصطلاح عامیانه در چشم رفتن ها منع کرد و من هم به دیده و منت اطاعت کردم، اما انگار این طور که بویش می آید عده ای دوستان! دست از سر ما بر نخواهند داشت، بابا ولمان کنید...

مصطفی زمانی در نشست رسانه ای فیلم ملکهامروز کاخ جشنواره شلوغ ترین ایام را در سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر تجربه کرد. در این روز شش فیلم پل چوبی به کارگردانی مهدی کرم پور، دزدان خیابان جردن به کارگردانی وحید اسلامی، من همسرش هستم به کارگردانی مصطفی شایسته، ملکه به کارگردانی محمدعلی باشه آهنگر، زندگی خصوصی آقا و خانم میم به کارگردانی سید روح الله حجازی و بیتابی بیتا به کارگردانی مهرداد فرید در سالن اصلی برای منتقدان و اصحاب رسانه به نمایش درآمد.

در این میان فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم به کارگردانی سید روح الله حجازی با استقبال چشمگیری از سوی حاضران روبرو گشت. ازدحام جمعیت هنگام اکران این فیلم به حدی بود که به علاوه آن که تمامی صندلی های سالن اصلی و بالکن پر شده بود صدها نفر از افراد نیز مجبور شدند که یا به صورت ایستاده و یا به صورت نشسته روی زمین و پله ها به تماشای این فیلم بنشینند. طی یک برآورد نزدیک به 3000 نفر از فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم در کاخ جشنواره دیدن کردند، ازدحام هنگام اکران این فیلم به حدی زیاد بود که نه تنها سالن نمایش فیلم که در پارکینگ ها هم برای پارک اتوموبیل تماشاگران مشکل به وجود آمده بود و بسیاری از افراد مجبور شده بودند اتوموبیل های خود را نه در پارکینگ که در خیابان های منتهی به مرکز همایش های بین المللی برج میلاد و حتی تا نزدیکی میدان آرش پارک نمایند.

بنا بر گزارشات رسیده بسیاری از تماشاگران برای دیدن فیلم قلاده های طلا به این سالن مراجعه نموده بودند و خبر از آن نداشتند که این فیلم بعد از کش و قوس های فراوان دوباره توقیف شده است. پیش از این و طبق اعلام رسمی دبیرخانه جشنواره قرار بود که قلاده های طلا در سانس پنجم روز ششم برای اصحاب رسانه و هنرمندان به نمایش درآید. محمد خزاعی دبیر سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر که تهیه کنندگی این فیلم را بر عهده داشت نیز طی مصاحبه ای اختصاصی با خبرگزاری فارس اعلام کرد که عدم نمایش این فیلم در کاخ جشنواره به دستور او نبوده و افراد و نهادهای دیگری دستور عدم اکران این فیلم در جشنواره را صادر کرده اند. عدم نمایش قلاده های طلا در کاخ جشنواره باعث بروز شایعات زیادی میان اهالی رسانه شد و بسیاری از افراد این احتمال را می دادند که دست اندرکاران جشنواره برای این که اتفاقی که بر سر اکران فیلم پایان نامه افتاد هنگام اکران این فیلم نیفتد این اقدام را نموده اند. جالب ترین نکته در این روز این بود که بسیاری از خبرنگاران اخباری را منتشر کردند که حاکی از اکران این فیلم در یکی دو سینمای مردمی بود که گویا منجر به بروز حوادثی در این سینماها نیز شده بود.

کمترین میزان استقبال مخاطبان کاخ جشنواره در این روز از فیلم های دزدان خیابان جردن و بیتابی بیتا بود.

در یک نگاه گذرا به فیلم هایی که امروز در کاخ جشنواره به نمایش درآمدند می توانم به این نتیجه برسم که سینمای رسانه ها امروز را به طوری نسبی گذراند به طوری که در سانس دوم خود فیلمی چرند و مزخرف که اصلاً نه تنها در شأن و حد جشنواره که در شآن پخش در شبکه نمایش خانگی هم نبود را به نمایش درآورد و از سویی دیگر فیلم قابل تأملی همچون زندگی خصوصی آقا و خانم میم نیز نمایش داده شد.

پل چوبی بر خلاف شنیده ها و تبلیغاتش بدترین فیلم ممکن بود که نه تنها از ضعف شدید ساختار و فیلمنامه رنج می برد که حتی بازیگران استارش هم نتوانسته بودند کمکی برای خوب شدن فیلم بنمایند.

ملکه اما فیلمی قابل تأمل بود هرچند که کلاً از دیدن این فیلم لذت نبردم و ریتم کند و کشدار و کسل کننده فیلم واقعاً حالم را بد کرده بود و از دقایق میانی فیلم مثل مرغ سرکنده شده بودم اما با این حال فیلمبردای درخشان و بازی خوب میلاد کی مرام را نمی توانم نادیده بینگارم!

من همسرش هستم به عنوان اولین تجربه کارگردانی مصطفی شایسته فیلمی درخورد تحسین به شمار می آمد تا دقایق پایانی فیلم سخت شیفته و مجذوب فیلمنامه درخشان اش شده بودم اما با پایان بندی نابخردانه ای که فیلمنامه نویس انجام داده بود ناگهان هر آن چه که در ذهن رشته بودم پنبه شد و حالم دگرگون گردید با این حال توصیه می کنم بازی خوب مصطفی زمانی در این فیلم را از دست ندهید!

یکی دیگر از اخبار مهم این روز افتتاح رسمی سازمان سینمایی توسط دکتر سید محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در برج میلاد بود. در این مراسم که چهره های شاخص سیاسی و فرهنگی کشور حضور داشتند جواد شمقدری به عنوان رئیس سازمان سینمایی کشور معرفی شد. بسیاری از هنرمندان که پیش از این عضو خانه سینمای ایران بودند و بعد از انحلال این نهاد خود را بدون سرپناه می دیدند با انتشار خبر تشکیل رسمی سازمان سینمایی خرسند شدند. اما شاید تذکر این نکته خالی از لطف نباشد که طی روزهای اخیر به ویژه از هنگام اکران فیلم بوسیدن روی ماه بسیاری از چهره های رسمی خانه سینما که جزو دست اندرکاران اجرایی اصلی این خانه بوده اند در کاخ جشنواره دیده شدند. کامران ملکی، مینا جهانگیری، محمدمهدی عسگرپور، مریلا زارعی، فرهاد توحیدی، مازیار میری، [...*] و بسیاری دیگر از جمله افرادی بودند که قبل از تعطیلی خانه سینما و اعلام انحلال آن توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داد و فریادهای زیادی راه انداخته بودند و خواهان تحریم این دوره از جشنواره توسط هنرمندان شده بودند. اما حالا به راحتی از این سوی کاخ جشنواره به آن سو می روند و جلوی چشم همگان جولان می دهند. سیاست منافق گونه این افراد باعث شده تا خبرنگاران و اصحاب رسانه از آن ها به عنوان افرادی سودجو یاد کنند. این افراد به همراه تنی چند از رؤسای صنوف پیش از این با انتشار بیانیه هایی خواستار تحریم جشنواره شده بودند!

حضور تماشاگران در ساعات پایانی شب در رستوران هم مشکلاتی را به وجود آورده بود و صف حاضران مانند مار در هم پیچیده شده بود. افراد باید دقایق زیادی را برای دریافت غذایشان در صف می ایستادند که این امر باعث می شد تا از دیدن فیلم ها و سایر برنامه های جانبی جشنواره باز بمانند. اغلب خبرنگاران و اصحاب رسانه مدیریت روابط عمومی سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر را در این زمینه مقصر می دانستند چرا که روابط عمومی جشنواره طی روزهای اخیر مبادرت به صدور کارت های زیادی به نام «کارت مهمان» کرده بود و اغلب افراد صاحب نفوذ، دوستان اقوام و آشنایان خود را به سادگی به کاخ جشنواره می آوردند حضور افراد عادی طی روزهای اخیر در کاخ جشنواره نه تنها باعث ازدحام و شلوغی بیش از حد کاخ جشنواره شده بلکه باعث گردیده تا منتقدان و اصحاب رسانه نتوانند به درستی از فیلم های جشنواره دیدن کنند.

یکی از ایرادات اساسی روابط عمومی جشنواره های پیشین این بود که برای بسیاری از هنرمندان و مسئولان رده بالای سینمایی کارت های ورود به سینمای رسانه ها داده می شد این مهم در ابتدای برگزاری جشنواره سی ام در کاخ جشنواره به چشم نخورد به طوری که ما تصور کردیم که سیاست غلط قبلی توسط مدیریت و روابط عمومی جدید این دوره از جشنواره از بین رفته است، غافل از آن که طی روزهای اخیر شاهد حضور هنرمندان زیادی بوده ایم که اغلب آن ها حتی یک فیلم هم در این دوره از جشنواره ندارند و معلوم نیست به واسطه کدامین روابط خود توانسته اند کارت ورود به کاخ جشنواره را دریافت کنند و در آن جولان دهند. نورا هاشمی، سیاوش اسعدی، شیرین بینا، نگین صدق گویا، ارشا اقدسی و بسیاری دیگر از جمله این افراد هستند.

فعلاً که حالم بدجوری گرفته است امروز داشتم به یکی از دوستانم می گفتم پارسال چه سال خوبی بود و قدرش را ندانستیم... هرچند که جدایی نادر از سیمین را دوست نداشتم، اما سال قبل علاوه بر آن مرهم، اینجا بدون من، یه حبه قند، سعادت آباد و غیره و غیره بود که کاممان را شیرین کند اما امسال...

*روز 28 بهمن ماه یکی از افرادی که در این یادداشت به سیاست یک بام و دو هوای آنها در مواجهه با جشنواره فجر انتقاد کرده بودم به من تلفن زد و ضمن تکذیب شدید حضورش در برج میلاد عنوان کرد که من او را با شخص دیگری اشباه گرفته ام و اساساً تاکنون ایشان پایشان به برج میلاد نرسیده است. طبق آنچه ایشان از من خواستند نام ایشان را ار این یادداشت حذف کردم. البته من تصور می کردم عکسی از حضور ایشان در برج میلاد موجود نیست، ولی خوشبختانه در گفتگو با عکاس سایت متوجه شدم چند عکس از ایشان گرفته شده است که با خودم قرار گذاشته ام آن عکس را به همراه مقاله مفصلی در مورد عملکرد برخی افراد در سایت منتشر کنم. فکر می کنم بهتر است قضاوت در مورد اینکه شخصی که بنده دیده ام همان شخصی هستند که ادعا می کنند در برج میلاد نبوده اند را به عهده عکس ثبت شده بگذاریم.



روز هفتم

 

کاخ جشنواره در این روز شاهد بی نظمی و بی برنامگی خاصی بود. در این روز قرار بود شش فیلم در کاخ جشنواره برای اصحاب رسانه و منتقدان به نمایش درآید که فیلم محرمانه تهران که با بیش از یک ساعت تاخیر ساعت 21:45 دقیقه روی پرده رفت به دلیل نقص فنی بعد از دقایقی اکران آن لغو گردید و نمایش اش به روز دیگری موکول شد.

روز هفتم جشنواره  که با بازش برف و کولاک شدید آغاز شده بود باعث یخ زدگی معابر منتهی به مرکز همایش هاو همچنین رستوران گردیده بود که این مهم طی ساعات پایانی شب باعث شد تا بسیاری از افراد علیرغم تدابیر مسئولان برگزاری جشنواره شدیداً زمین بخورند و بعضاً مضروب و مجروح شوند!

همچنین در این روز اعلام شد فیلم قلاده های طلا بار دیگر از توقیف درآمده و در ساعات پایانی پنجشنبه شب برای اهالی رسانه و منتقدان اکران خواهد شد. به این ترتیب فردا سالن اصلی کاخ جشنواره شاهد اکران 7 فیلم سینمایی خواهد بود. ساعت اکران فیلم قلاده های طلا 00:30 بامداد اعلام شده است.

در این روز 5 فیلم برف روی کاج ها به کارگردانی پیمان معادی، پیشونی سفید به کارگردانی سید جواد هاشمی، خوابم می آد به کارگردانی رضا عطاران، آزمایشگاه به کارگردانی حمید امجد و سه و نیم به کارگردانی نقی نعمتی در سالن اصلی کاخ جشنواره برای اصحاب رسانه به نمایش درآمد که در این میان بیشترین استقبال از فیلم برف روی کاج ها به کارگردانی پیمان معادی به عمل آمد. این فیلم که پیش از این در صدر آرای مردمی جشنواره سی ام نیز قرار گرفته بود در این روز توانست توجه ویژه بسیاری از اهالی رسانه و منتقدان را به سوی خود جلب نماید و به عنوان پدیده جشنواره سی ام مطرح شود. برف روی کاج ها بدون شک کام اهالی سینما را در واپسین روزهای جشنواره سی ام حسابی شیرین کرد... حالا شاید کام خیلی ها شیرین نشده باشد اما کام من که شیرین شیرین شده است!

فیلم برف روی کاج ها روایت ساده ای از زندگی زنی جوان است، داستان فیلم را لو نمی دهم بروید حتماً فیلم را ببینید من که هر طور شده تا پایان جشنواره یک بار دیگر به تماشای آن خواهم نشست ولو آن که یکی از فیلم های مهم دیگر را از دست بدهم.

رضا منتظری در حال گفتگو با مانلی شجاعی فردپیشونی سفید را پیش از این در جشنواره اصفهان دیده بودم و با توجه به افت کیفی فیلمسازی برای کودکان طی سال های اخیر این فیلم را فیلمی قابل تأمل می دانستم که قطعاً دیدن اش برای کودکان خالی از لطف نخواهد بود و مطمئن هستم در گیشه موفق خواهد شد. پیشونی سفید برای من تداعی کننده نوستالژی های زمان خودم است، فیلم هایی مثل: دزد عروسک ها، پاتال و آرزوهای کوچک و شاهکار کودکیم گلنار، متاسفانه به دلیل یک گرفتاری مجبور شدم کاخ جشنواره را هنگام اکران این فیلم ترک کنم و نتوانستم به تماشای مجدد آن بنشینم، فیلم رضا عطاران را تا دقایق میانی اش بسیار دوست داشتم. بازی اکبر عبدی در این فیلم بی نظیر است اما متأسفانه فیلم از دقایق میانی دچار یک افت شدید می شود و پایان بندی فیلم بسیار اشتباه و سرهم بندی شده است. مابقی فیلم ها را هم که به دلیل گرفتاری کاری ندیدم اما در عوض تا توانستم با هنرمندان حاضر در کاخ جشنواره گفتگو کردم برایم بیش از هر چیز دیگر گفتگو با مانلی شجاعی فرد کارگردان فیلم میگرن جالب بود، حدود یک ساعت با هم در مورد فیلم اش گپ زدیم، می دانم که دختری موفق و کاردان وارد سینمای ایران شده است، فیلم به ظاهر ساده اش پر است از محتویات معنایی و عمیق، امیدوارم مسئولین سینمای ایران به وی بیش از این ها بها بدهند...

داشتم در راهروی طبقه منفی 2 قدم می زدم، می خواستم به سمت روابط عمومی بروم که پیمان معادی نازنین را دیدم و با وی یک گفتگوی کوتاه انجام دادم، بعد از عبور از کنار وی در انتهای راهرو به یکی از بانوان خبرنگار تلویزیون برخوردم که داشت بلند بلند از روی متنی که در دست داشت خبر می خواند و شخصی صحبت های وی را ضبط می کرد... ناخودآگاه این جمله به گوشم خورد: بعد از 30 سال که از انقلاب اسلامی می گذرد اولین باری است که اکبر عبدی که یک مرد است در نقش زن در سینمای ایران ظاهر می شود!! می دانم که شما هم مثل من الآن شاخ روی سرتان سبز شده است! با خودم گفتم به به بهترین از این نمی شود تلویزیون چه خبرنگاران زبده و باهوش و دقیق و سینماشناسی را انتخاب کرده است همین است که روز به روز این سینما در حال رشد و اعتلاست! یکی نیست به این بنده خدا بگوید تو همین چند سال اخیر حداقل 10 فیلم دیده ایم که مردان در نقش زن ظاهر شده اند... از جواد رضویان بگیر تا امین حیایی، دیگر اگر این ها را یادمان نیاید که بازی درخشان همین آقا اکبر عبدی را در فیلم آدم برفی داوود میرباقری که نمی توانیم فراموش بکنیم!

یکی دیگر از خبرهای جالب این روز پذیرفته شدن فیلم پذیرایی ساده به کارگردانی مانی حقیقی در جشنواره برلینانه بود. از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدم، درست است که فیلم را چندان دوست نداشتم اما افتخار و افتخار آفرینی برای سینمای ایران توسط هر فیلمساز و هر فیلم همواره برایم ارزشمند بوده است.

همچنین در این روز همانند روزها و شب های پیشین مراسم ویژه آتش بازی در محوطه روباز و یخ زده کاخ جشنواره برگزار شد که این مراسم هم با استقبال خوب حاضران روبرو گشت...

چند روز قبل برای همین حاشیه نگاری ها مطلبی به غلامعباس فاضلی نازنین داده بودم که دچار ممیزی شد باز هم می نویسم یا ممیزی می شود یا می رود روی سایت! از تعجب کم مانده که شاخ و دم دربیاورم بدون شک بیش از 95 درصد فیلم های تاریخ سینمای ایران را تماشا کرده ام به ویژه فیلم های بعد از انقلاب را، هیچگاه به یاد ندارم که طی سال های پس از انقلاب ما صدای هیچ خواننده زنی را در سینما شنیده باشیم، تا یکی دو روز پیش تنها صدای هایده و فتانه در سینمای رسانه ها طنین انداز شده بود که امروز در فیلم آقا رضای عطاران صدای لیلا فروهر نیز شنیده شد، تعجب من از این است که مسئولینی که می آیند و دقایق زیادی از یک فیلم را به دلایل واهی حذف می نمایند آیا نمی دانند که شنیدن صدای زن در اسلام جرام است؟!!!

امروز بعد از دیدن فیلم معادی حالم خوب شده است به فردا و پس فردا هم چشم دارم هنوز فیلم های داریوش مهرجویی، حسن فتحی و عبدالرضا کاهانی در راه هستند!

 

روز هشتم:

 

اگر روز هشتم سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر را حاشیه ای ترین و جنجالی ترین روز در طول دوران کل جشنواره فیلم فجر بخوانم اشتباه نکرده ام!

روز هشتم سینمای رسانه ها شاهد حواشی بسیاری بود که تا آن روز چنین حواشی در جشنواره سابقه نداشت.

اکران فیلم قلاده های طلا به کارگردانی ابوالقاسم طالبی و تهیه کنندگی محمد خزاعی که ضمناً دبیری این دوره از جشنواره را بر عهده دارد باعث شد تا برج میلاد شلوغ ترین و پر ازدحام ترین ایام خود را از آغاز تأسیس اش تا کنون تجربه کند. این فیلم که پیش از این چند بار توقیف شده و سپس با شرایطی مجوز اکران محدود برای اهالی رسانه را گرفته بود باعث گردید خیل عظیم جمعیت در ساعات پایانی شب به سمت برج میلاد سرازیر شود. استقبال مردم از این فیلم به حدی بود که از حدود ساعت 11 شب دیگر از درب اصلی برج میلاد واقع در میدان آرش ماموران حراست هیچ اتوموبیلی را به پارکینگ راه نمی داند و افراد مجبور بودند اتوموبیل خود را در نزدیکی بیمارستان میلاد پارک کنند و صدها متر پیاده روی کرده تا به مرکز همایش ها برسند. البته ناگفته نماند که تنها به افرادی اجازه عبور داده می شد که حتماً کارت دعوت و یا خبرنگاری به همراه داشته باشند. هنگام نمایش فیلم در سالنی که تنها حدود 2000 نفر گنجایش دارد بیش از 4000 نفر به تماشای این فیلم نشستند. کثرت جمعیت هنگام اکران قلاده های طلا به حدی بود که نه تنها تمام صندلی های سالن اصلی و بالکن پر شده بود بلکه روی زمین ها، پله ها، اتاق های کنترل و حتی روی پله های منتهی به سن مملو از جمعیت بود و بسیاری از افراد به ناچار در انتهای سالن ایستاده بودند و تعداد کثیر دیگری به سالن های نمایش در طبقه منفی 2 هدایت شدند تا در آن سالن ها به نمایش فیلم به صورت همزمان بنشینند.

قلاده های طلا بر خلاف شایعاتی که پیش از آن شنیده می شد فیلمی در راستای فیلم پایان نامه نبود و واکنش منفی را با خود به همراه نداشت. تنها بسیاری از افراد حاضر در سالن هنگام نشان دادن جمعیت عظیم در تظاهرات سکوت بعد از انتخابات و برخی تصاویر این چنینی با دست زدن ها و سوت زدن های خود ابراز احساسات نمودند. بعد از اتمام نمایش این فیلم سیل جمعیت به سمت خروجی برج میلاد سرازیر شد که باعث گردید تا به دلیل ترافیک و حضور انبوده اتوموبیل ها در خیابان های منتهی به برج میلاد روند حرکاتی با تاخیری نسبتاً طولانی مواجه شود.

 

در این روز هفت فیلم برای منتقدان و اهالی رسانه در کاخ جشنواره به نمایش درآمد. نارنجی پوش به کارگردانی داریوش مهرجویی، رهاتر از دریا به کارگردانی حمید طالقانی، قبیله من به کارگردانی غلامرضا آزادی، بیداری به کارگردانی فرزاد مؤتمن، در انتظار معجزه به کارگردانی رسول صدرعاملی، خودزنی به کارگردانی احمد کاوری و قلاده های طلا به کارگردانی ابوالقاسم طالبی از جمله این فیلم ها بودند.

 

فیلم های خودزنی و نارنجی پوش در این روز از جمله فیلم هایی بودند که تا حدودی توانستند نظرات مثبت منتقدان را به سوی خود جلب نمایند البته این فیلم ها مخالفان زیادی هم داشتند. در سئانس اول نمایش ها بی نظمی خاصی به وجود آمد و نشست خبری بسیاری از فیلم ها برگزار نشد. از جمله داریوش مهرجویی مانند همیشه از حضور در سینمای رسانه ها امتناع ورزید و ترجیح داد که فیلم اش را در سینماهای مردمی و همراه با مردم به تماشا بنشیند. این عدم حضور مهرجویی برای چندمین سال متوالی با واکنش منفی بسیاری از اصحاب رسانه روبرو گردید. اما از طرف دیگر فیلم های بیداری و در انتظار معجزه با بازخورد بسیار منفی از سوی اصحاب رسانه روبرو گشت. این واکنش منفی در هنگام نشست پرسش و پاسخ فیلم بیداری هم ادامه یافت و سعید حاجی میری تهیه کننده این فیلم به هتاکی بر علیه منتقدان و خبرنگاران سینمای ایران پرداخت که باعث شد منتقدان و خبرنگاران با حالت قهر و عصبی سالن کنفرانس را ترک نمایند.

 

از طرفی کاخ سی امین جشنواره فیلم فجر که در روزهای نخست در آرامش نسبی به سر می برد و از ازدحام های سال های پیشین و بی نظمی های قبلی در آن خبری نبود، طی این روز و روزهای ماقبل آن به یکی از بدترین دوران در طول تاریخ جشنواره تبدیل شد. در روز هشتم کاخ جشنواره رسماً تغییر کاربری داد و از سینمای رسانه ها به سینمای خانواده های مسئولان و دست اندکاران تغییر نام داد. ستاد جشنواره که در حرکتی عجیب و باورنکردنی تعداد نامحدودی کارت مهمان و کارت های تردد یکروزه صادر کرده بود باعث شد تا بیش از نیمی از جمعیت سینما در این روز از افراد غیر هنری و فرهنگی باشند.

این ازدحام جمعیت نه تنها باعث شد تا منتقدان نتوانند در کمال آرامش به تماشای فیلم ها بنشینند بلکه باعث گردید تا به بسیاری از خبرنگاران و منتقدانی که بن غذایشان را دریافت کرده بودند غذایی برای خوردن و آبی برای آشامیدن نرسد چرا که پیمانکار رستوران مدعی گردید بیش از ظرفیت موجود غذا توزیع کرده است و مسئول این بی برنامگی ها را شخصی به نام آقای توتونچیان در ستاد جشنواره نامید.

 

از تمامی این ها که بگذریم...

 

زیباترین دیالوگی که امروز شنیدم در فیلم در انتظار معجزه بود که بیتا فرهی خطاب به پریوش نظریه می گفت:

همه عمرمون رو تلف می کنیم تا کنار آدمی زندگی کنیم که دوست اش نداریم، اونم ما رو دوست نداره، همینه که همه عمرمون به بطالت می ره!

 

روز نهم:

 

جمعه 21 بهمن یکی از شلوغ ترین روزهای جشنواره سی ام بود و کاخ جشنواره در این روز شاهد حضور تعداد کثیری بود که برای دیدن فیلم ها به این مکان آمده بودند. البته در این میان بودند کسانی که برای تفریح و خوش گذرانی به برج میلاد آمده بودند چرا که با یک حساب سرانگشتی می شد فهمید که کمتر از 20 درصد افراد حاضر در کاخ جشنواره را خبرنگاران، منتقدان و اصحاب رسانه تشکیل می دهند و تعداد هنرمندان هم در این میان بسیار ناچیز است. حضور خانواده هایی که به همراه فرزندان خویش در کاخ جشنواره گرد آمده بودند باعث شلوغی و ازدحام بیش از حد در سالن های سینما، لابی ها، رستوران و غیره شده بود. بسیاری از خبرنگاران در این روز خبر از انتشار کارت های یک روزه، و کارت های یک سئانسه دادند که به دست اقوام و دوستان و نزدیکان بزرگان! می رسید و از اتفاق چند نمونه از این کارت ها را بنده نیز از نزدیک دیدم و اطمینان حاصل کردم که این حرف ها در حد شایعه نیست و کاملاً واقعیت دارد.بسیاری از خبرنگاران از خود می پرسیدند چگونه روابط عمومی جشنواره با خست کارت ورود خبرنگاران و اصحاب رسانه را به کاخ جشنواره صادر نموده در صورتی که هر کس و ناکسی در این مکان جولان می دهد؟ آیا سینمای رسانه ها نباید یک سینمای مستقل باشد؟ آیا اصحاب رسانه هنوز جایگاه شان به این حد نرسیده است که بتتوانند خودشان باشند و خودشان؟

اما در این روز اتفاق مهم دیگری هم در جشنواره افتاد. چند فیلم خوب و خوش ساخت در این روز روی پرده سینمای کاخ جشنواره رفت که باعث شد دلسردی منتقدان و اصحاب رسانه تا حدودی به دلگرمی تبدیل شود.

بی خود و بی جهت به کارگردانی عبدالرضا کاهانی، همه چی آرومه به کارگردانی مصطفی منصوریار، بغض به کارگردانی رضا درمیشیان، یک روز دیگر به کارگردانی حسن فتحی، روزهای زندگی به کارگردانی پرویز شیخ طادی و 12 صندلی به کارگردانی اسماعیل براری از جمله فیلم هایی بودند که در این روز در کاخ جشنواره به نمایش درآمدند و به جز آخری، بقیه با استقبال بیش از حد حاضران مواجه شدند. برنامه نمایش امروز کاخ جشنواره به دلیل برپایی نماز جمعه از ساعت 13 آغاز شد و تا ساعت 3 بامداد شنبه ادامه داشت. فیلم محرمانه تهران که پیش از این در روز چهارشنبه با مشکل پخش مواجه گردیده بود در ساعت 00:30 بامداد شنبه برای مخاطبان به نمایش گذاشته شد.

امشب وقتی برای بار چندم وقتی برای صرف شام به رستوران مراجعه کردم به من گفتند که غذایشان تمام شده است و این در حالی بود که من بن غذا در دستانم بود و در ساعت توزیع غذا به آن جا مراجعه کرده بودم. مسئول رستوران وقتی با اعتراض من مواجه شد گفت به من این گونه مسائل هیچ ارتباطی ندارد و مقصر ستاد جشنواره است که بیش از حد ممکن فیش برای غذا صادر نموده است. به دلیل آن که شب قبل هم برایم این اتفاق افتاده بود از خیر پیگیری این مسئله گذشتم چرا که شب قبل که به همراه حدود 10 نفر که این مشکل برایشان پیش آمده بود نزد آقای توتونچیان در ستاد جشنواره رفیتم ایشان هیچ کاری انجام ندادند و پیمانکار رستوران را دروغگو خواندند.

 

روز دهم:

در این روز فیلم های زبان مادری ساخته قربان محمدپور، تهران 1500 ساخته بهرام عظیمی، پله آخر ساخته علی مصفا، راه بهشت ساخته مهدی صباغ زاده و شیرین قناری بود ساخته داوود توحید پرست در سالن نمایش اصلی کاخ جشنواره به نمایش درآمد. فیلم های تهران 1500 و پله آخر با استقبال بی نظیری از سوی منتقدان و اصحاب رسانه روبرو شد به گونه ای که هنگام اکران این دو فیلم تمامی صندلی های سالن اصلی و بالکن پر شده بود و بسیاری مجبور شده بودند به صورت ایستاده این فیلم ها را تماشا کنند.

تهران 1500 شاید تنها فیلمی در این دوره از جشنواره بود که مردم را به خنده واداشت. فرق خنده تماشاگران تهران 1500 با خنده های آن ها بر سر فیلم های قبلی این بود که آن ها برای مسخره کردن به فیلم های قبلی می خندیدند اما تهران 1500 آن ها را به وجد آورده بود.

روابط عمومی جشنواره در این روز بیش از حد با اعصاب من بازی کرد چندین و چند بار برای گرفتن کارت های دعوت مراسم اختتامیه به روابط عمومی مراجعه کردم که هی مرا به این طرف و آن طرف پاس می دادند. روابط عمومی جشنواره به دلیلی بی دلیل! سایت پرده سینما را از لیست دریافت کنندگان کارت اختتامیه حذف کرده بود و تنها نور چشمی ها را شایسته این کارت دانسته بود و این در حالی بود که سایت پرده سینما در سال های قبل جزئی ترین و کوچکترین اخبار جشنواره را پوشش می داد و اولین سایت و بدعت گذار ارسال «آنلاین» برگزیدگان مراسم اختتامیه نیز بود. این کار روابط عمومی باعث شد تا بنده شماره یکی از مافیاهای سینمای ایران را که ار اتفاق در کاخ جشنواره جولان می داد را بگیرم و تلفن خود را روی بلندگو بگذارم تا ایشان بشنوند که کارت ها به مبلغ 200 هزار تومان در بازار سیاه خرید و فروش می شود و آن وقت اصحاب رسانه برای دریافت یک کارت آن هم تنها برای پوشش اخبار مراسم باید روزها دوندگی نمایند! جالب ایتجا بود که آقای «ر» یکی از کارکنان روابط عمومی رسوخ بلیط به بازار سیاه را نه از طریق روابط عمومی بلکه از طریق «دفتر وزیر» می داند!

بعد از این عصبانیت ها ترجیح دادم با برخی از دوستان برای بازدید از برج میلاد برویم که خود خاطره ای فراموش نشدنی را برایم در این دوره از جشنواره رقم زد.

 

روز یازدهم:

خلوت ترین، بی رونق ترین و غم بار ترین روز جشنواره! امروز جمعیت حاضر در کاخ جشنواره به 100 نفر هم نمی رسید. گویا همه ترجیح داده بودند روز آخر هیچ فیلمی را در کاخ جشنواره نبینند و آماده باشند تا در مراسم اختتامیه شرکت کنند. از طرف دیگر طبق یک سنت چندین و چند ساله روز آخر جشنواره به فیلم های حاشیه ای و بی رمق اختصاص دارد.

چند فیلم خارج از مسابقه در این روز در کاخ جشنواره به نمایش در آمد که در این میان فیلم شیر تو شیر ساخته ابراهیم فروزش با استقبال از سوی مخاطبان روبرو شد.

مسئولین برگزاری در ستاد جشنواره از صبج تا عصر مشغول برچیدن تمامی دکورها و لوازم و وسایلی بودند که به مناسبت سی امین جشنواره فیلم فجر چیده شده بود. (کاری که قاعدتاً باید فردا انجام می شد.)

بالاخره با هر ترتیبی بود کارت ورود به مراسم اختتامیه را دریافت کردم و برای خانم الهام عبدلی گرامی نیز یک کارت عکاس گرفتم. در ابتدای امر قرار بود که سرویس ها ما را به هتل لاله ببرند که قرار بود مراسمی مشابه با مراسم افتتاحیه هنگام ورود هنرمندان به آن جا انجام شود که در نهایت این سرویس ها لغو شد و قرار شد هر خبرنگاری خود را با هر وسیله ای که می خواهد به هتل لاله برساند! با یکی از دوستان سوار بر تاکسی شدیم و به هتل لاله رفتیم در آن جا ما را به یک تالار هدایت کردند. از بدو ورود تنها برخی از نامزدهای این دوره از جشنواره را دیدم و بسیاری به این مراسم نیامده بودند. با چای و کیک از حضار پذیرایی شد و در نهایت کامران ملکی پشت تریبون رفت و اعلام کرد به این دلیل همه را در این مکان جمع کرده اند که شماره های صندلی تالار وحدت را به آن ها بدهند تا در آن جا ازدحام و شلوغی پیش نیاید این سخنان ملکی با واکنش منفی از سوی بسیاری از خبرنگاران و هنرمندان روبرو گشت و همگان بر این باور بودند که روابط عمومی جشنواره به جای این که همه را چندین ساعت علاف نماید می توانست این کارت ها را در همان برج میلاد صبح آن روز و یا از روزهای گذشته به دست هنرمندان برساند. به هر حال بعد از حدود یک ساعت معطلی اعلام شد که اتوبوس ها برای انتقال خبرنگاران و هنرمندان به سمت تالار وحدت آماده است. همه هنرمندان و خبرنگاران مثل کودکانی که بازی «دودوچی چی» انجام می دهند پشت سر هم قطار شدند و به سمت درب شمالی هتل لاله راه افتادند تا سوار بر اتوبوس هایی شوند که برای آن ها مهیا گردیده بود و بعد از تکمیل ظرفیت اتوبوس ها به حرکت درآمدند و به سمت تالار وحدت رفتند.

به هر حال جشنواره سی ام فیلم فجر هرچه که بود با تمام خوبی ها و بدی هایش به پایان رسید اما آن چه را که صراحتاً می توانم عنوان نمایم این است که این دوره جشنواره یکی از بدترین دوران جشنواره ای بود که من در طول 15-16 سالی که به جشنواره می روم تجربه کرده بودم. از لحاظ کیفیت فیلم ها این دوره از جشنواره در پایین ترین سطح خود در سال های اخیر برگزار شد اصلاً رنگ و بویی از یک جشنواره واقعی در آن وجود نداشت...

به یاد سال هایی افتادم که مردم برای داریوش مهرجویی و فییلم هاش سر و دست می شکاندند اما در این دوره و هنگام دریافت جایزه او را تمسخر می کنند... یاد دورانی افتادم که در برف های سنگین زمستانی برای فیلم های بزرگ پشت در سینماها همه می خوابیدند... یاد سگ کشی، پارتی، مارمولک، زن زیادی، نیمه پنهان و امثالهم افتادم که خودم ساعت ها برای دیدن شان معطل بودم و سرمای پشت در سینماها گرم تر از فضای امسال کاخ جشنواره بود....


 تاريخ ارسال: 1390/11/14
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>ساناز:

سلام ضمن خسته نباشید خدمت شما میخواستم نظرتون رو درباره بازی عربنیا در پنهان بدونم ممنون

0+0-

سه‌شنبه 2 اسفند 1390



>>>علي:

مرسي از زحماتت . خسته نباشی .

0+0-

دوشنبه 24 بهمن 1390



>>>Sina:

ممنون از زحماتتون .

0+0-

يكشنبه 23 بهمن 1390



>>>M:

Kheili khosham omad emroz roze akhare chera be roz nemikoni reza montazeri ?

0+0-

شنبه 22 بهمن 1390



>>>رویا رحمانی:

فکر نمیکنید اگر عکسهای مرتبط با مقاله کار کنید بسیار قابل تحمل تر میشود؟

0+0-

پنجشنبه 20 بهمن 1390



>>>azade:

dorod bar shoma gozaresh kheili khobi bod hamash ro khondam

0+0-

پنجشنبه 20 بهمن 1390



>>>شقایق:

خسته نباشید آقای منتظری عالیه مثل همیشه حاشیه ها جذاب تر از متن هستند متن که امسال پوچه پوچه باز هم قربون همین حاشیه ها که سرمون رو گرم میکنه

0+0-

چهارشنبه 19 بهمن 1390




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.