پرده سینما

آیا بهمن قبادی از سوی یک جاسوس سیا پشتیبانی می شده است؟

پرده سینما



 

 








ارتباط بهمن قبادی و یک جاسوسه آمریکایی به نام رکسانا صابری مسئله ای است که خبرگزاری فارس آن را مورد بررسی قرار داده است. فارس نوشت: رکسانا صابری (متولد  26 آوریل 1977 در داکوتای شمالی) که اکنون از سوی دولت ایران، در شعبه دوم بازپرسی دادسرای انقلاب مورد پیگرد قضایی قرار گرفته است، در قالب پوشش برای تکمیل تحصیلات خود در رشته ایران‌شناسی، تحت عنوان خبرنگار به ایران آمده است و یکی از ماموریت های رکسانا جذب فیلمسازان ایرانی بوده که بهمن قبادی نخستین طعمه وی به شمار می رفته است. رکسانا به دلیل ارتباطات خاص و هدایتی که از جانب سفارت های مختلف می شد ترتیب نمایش فیلم قبادی را از قبل دستگیری در جشنواره کن فراهم کرده بود

 

 

 

 

 

 

*جاسوسه ای که بهمن را دوست داشت!

 

قبادی تا زمانی که در ایران زندگی می کرد  همواره با آدم های مسئله داری معاشرت داشت و سعی می کرد برای رشد در حرفه فیلمسازی اش به ترفندهای و لابی های مختلفی متوسل شود. قبادی در اغلب پارتی ها ومیهمانی هایی که توسط سفیران کشورهای مختلف برگزار می شد حضور پیدا می کرد و همین ارتباط ظاهرا فرهنگی با سفارتخانه ها، شرایطی برای تحصیل و تامین هزینه ساخت آثارش را فراهم می آورد. تا اینکه در یکی از همین میهمانی ها با رکسانا صابری (مامور سیا) آشنا شد. صابری به وی پیشنهاد داد که در مورد سوژه سفارشی او فیلم بسازد. او به قبادی وعده داد که تمام هزینه تولید فیلم را برایش فراهم می کند البته به شرطی این کار را انجام می دهد که برای کسب مجوز به وزارت ارشاد مراجعه نکند و فیلم را در مورد عدم فعالیت موسیقیایی نسل جوان بسازد. جاسوسه خلاق فرهنگی سیا  مطابق با وعده ای که داده بود تمام هزینه ساخت فیلم چه کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد را فراهم کرد و قبادی به صورت مخفیانه موفق به ساخت فیلم مذکور شد.

 

جاسوسه از کجا آمده بود؟

 

رکسانا صابری در هیئت خبرنگار ایرانرکسانا صابری (متولد  26 آوریل 1977 در داکوتای شمالی) خبرنگار ایرانی-آمریکایی است که از پدری ایرانی و مادری ژاپنی زاده شده است، در سال 1997 در ایالت داکوتای شمالی کشور آمریکا به عنوان دختر شایسته سال انتخاب شده بود. او خبرنگار رسانه‌های بین‌المللی مهمی از جمله رادیوی عمومی ملی، رادیو واتیکان، شبکه فاکس و بی‌بی‌سی بوده و نیز به صورت پاره‌وقت در یکی از وبگاه‌های انگلیسی‌زبان مجمع تشخیص مصلحت نظام کار می‌کرده است. رکسانا صابری در قالب پوشش برای تکمیل تحصیلات خود در رشته ایران‌شناسی، تحت عنوان خبرنگار به ایران آمد. سپس به خاطر فعالیت خبرنگاری با وجود عدم تمدید مجوز فعالیت خبرنگاری توسط دولت ایران، در شعبه دوم بازپرسی دادسرای انقلاب مورد پیگرد قضایی قرار گرفت .کمی بعد وزارت اطلاعات اسنادی در مورد همکاری رکسانا با سیا بدست آورد. این اسناد؛ در اختیار گذاشتن بخشی از اطلاعات طبقه بندی شده و ارسال اسناد محرمانه مجمع تشخیص مصلحت نظام توسط رکسانا  را تائید می کرد.

جدا از پرونده مذکور، یکی از ماموریت های رکسانا جذب فیلمسازان ایرانی بود و بهمن قبادی نخستین طعمه وی به شمار می رفت. رکسانا به دلیل ارتباطات خاص و هدایتی که از جانب سفارت های مختلف می شد ترتیب نمایش فیلم قبادی را از قبل دستگیری در جشنواره کن فراهم کرده بود و البته فراموش نکنیم که فرانسوی ها همیشه برای فیلمسازانی که ضدیت و مخالف خوانی را با نظام جمهوری اسلامی پنهان نمی کنند فرش های قرمزی از جنس زر پهن می کنند . نگاهی به لیست فعالیت های ایرانیان شبه هنرمند پاریسی؛ از شبنم طلوعی (بازیگر) تا شیرین نشاط (تروریست فرهنگی)بیندازیم بدین نکته پی خواهیم برد  و در این میان رکسانا دست بهمن را در دست رابط فرهنگی فرانسوی خود «ن .ت .ه » گذاشت.

«ن .ت .ه » در فرانسه هم از توبره می خورد و از هم از آخور .از طرفی رابط فرهنگی فرح  دیبا به شمار می رود و از سوی دیگر با بنی صدر ارتباطات نزدیکی دارد . وظیفه این رابط در واقع فراهم آوردن زمینه فعالیتی برای فیلمسازان ایرانی در خارج از کشور است. او کسی  است که زمینه ساخت فیلمهای کیارستمی را در پشت پرده فراهم آورده است و اتفاقاً یکی از فعالیت اخیر رابط ظاهرا فرهنگی یاد شده  جذب فیلمسازان ایرانی همچون مسعود بخشی (کارگردان  فیلم یک خانواده محترم ) است .او با کمپانی ها JBA Production و Memento Films Production و چند کمپانی فیلمسازی سوئدی – فرانسوی دیگر ارتباطات نزدیکی دارد و زمینه ساخت فیلم توسط فیلمسازان ایرانی را در اروپا و آمریکا فراهم می آورد.

رابط یاد شده به نوعی کارچاق کن فرهنگی در فرانسه است و رکسانا حمایت از قبادی را قبل از دستگیری به رابط یاد شده واگذار می کند .قبادی با ارتباطی که این جاسوسه برایش فراهم کرد پس از آزادی از زندان و خروج از ایران موفق شد با چند کمپانی مذاکره کند و زمینه ساخت فیلم بعدی خود را  فراهم آورد. اغلب این کمپانی ها حاضر نشدند پولی بابت ساخت فیلم به قبادی دهند تا در کردستان عراق فیلم  خنثی  و زیست محیطی بسازد. واسطه یکی از این کمپانی ها به رکسانا و «ن.ت .ه» گفته بود  اگر قبادی حاضر شود فیلمی در مورد انقلاب ایران بسازد پروژه را حمایت خواهیم کرد اما اگر خواستار ساخت فیلم به سیاق آثار گذشته اش باشد با توجه به خروج اش از ایران برایشان مقدور نیست پولی صرف فیلمهای خنثی زیست محیطی کنند. شرط مهم  اغلب این کمپانی ها ساخت فیلمی با زیر سئوال بردن انقلاب ایران است و حداقل خواستشان این بود که فیلمی ساخته شود تا بافت ایران پس از انقلاب را  متحجر نشان دهد. با این شرط حامیان فرانسوی بهمن قبادی زمینه ساخت فیلم تازه قبادی را فراهم کردند و جالب اینجاست که کشور ترکیه و کمپانی های ترک به عنوان تهیه کنندگان فیلم معرفی شده اند اما پشت پرده فرانسوی های هستند که فیلم قبادی را همچون فیلم زنان بدون مردان (شیرین نشاط ) و سنگسار ثریا ( سیروس نورسته ) حمایت می کنند. قبادی یکسال تلاش کرد تا فیلمنامه اش صاحبان کمپانی را راضی و خشنود کند. حتی شرط کمپانی پخش کننده نشان دادن صحنه هایی از زندان های ایران بود. بی هنری و خود باختگی و مطرح شدن در جشنواره های خارجی برای قبادی از چه عیار بالایی برخوردار است که حاضر شود برای فیلم ساز ماندن و خوش رقصی برای فرنگی ها دست به هر دروغ پردازی بزند.

 

*نگاهی به متن فیلم فصل کرگدن: آرگوی قبادی

 

بهمن قباادیهیچکدام از آثار قبادی که در ایران ساخته شد آنچنان قابل اعتنا و در خور نبودند، از همین رو هیچگاه آثارش رنگ پرده سینما به خود ندیدند. یکی از رنج های قبادی نادیده گرفتن شدن توسط جریان سینماگران داخلی بود که ‌آثارش را ضد سینما می دانستند و شورای صنفی نمایش هیچگاه حاضر به اکران آثارش نبود. قبادی که نمی توانست تولیدات  زیست محیطی خود را حتی با  ترفند حضور هدیه تهرانی روانه  اکران سراسری کند، تمامی آثارش را به صورت غیر قانونی وارد بازار قاچاق می کرد. او در نخستین روزهای آشنایی به رکسانا صابری گفته بود «خیلی دلم می خواهد که فیلمی بسازم و غیر از جریان جشنواره ای در سینماهای ایران حداقل به نمایش درآید.»

 

این روزها فصل کرگدن به صورت محدود در سینماهای سراسر جهان اکران شده است و قبادی رویایش محقق شده است. اما دست یابی به این رویا تنها یک دلیل روشن دارد. لحاظ کردن نگاه های سیاسی مغرضانه سفارش دهندگان است که منجر به برآورده شدن آرزوی بهمن قبادی شده است.

در آخرین اثر قبادی بهروز وثوقی،بازیگر فیلم های فارسی و مونیکا بلوچی (هنرپیشه فیلمهایی با درجهR) ایفای نقش می کنند . فصل کرگدن، یک تریلر سیاه شبه سیاسی با تم شبه تغزلی است که مصالح داستانی اش بر دروغ بنا شده است.

 

متن مخدوش فیلم

 

روایت فیلم در مورد، ساحل فرزان (بهروز وثوقی )،شاعر کرد سنی است که 30 سال پیش به دلایل سنی بودن و شاعر بودن به زندان می افتد. غلط املایی فیلم با مصالح داستانی جاعلانه از همین نقطه اتفاق می افتد.

فصل کرگدنچه بسیار هستند هنرمندان و شاعران چپ گرایانه ای که در سی سال اخیر پس از انقلاب مردم  فعالیت داشته اند و آثار خود را با ژست روشنفکری به بازار نشر و کتاب روانه کرده اند و مخالفت و دشمنی خود را با نظام جمهوری اسلامی آشکار کرده اند؛ اما هیچگاه به زندان نرفته اند و مجازات نشده اند و همچنان هم به فعالیت های ظاهرا هنری خود ادامه می دهند و کسی با آنها کاری ندارد . هنرمندانی که سعی می کنند ژست مقابله با نظام را حفظ کنند تا زمانی هم که امنیت ملی را به مخاطره نینداخته اند و در مقابل آبگوشت چرب سفارتخانه ها خویشتنداری کنند و  وادار به بردگی فرهنگی نشوند ، هیچ نهاد امنیتی حتی از کنارشان عبور نمی کند اما در فیلم فصل کرگدن ساحل (شخصیت اصلی فیلم )تمام اشعارش را قبل از انقلاب منتشر کرده و به جرم شعر گفتن پیش از انقلاب متهم می شود. دروغ قبادی در بافت فیلم کاملاً واضح و روشن است. هیچ شاعری به دلیل شعر گفتن و انتشار آن قبل از انقلاب به مدت 30 سال محکوم نخواهد شد. از فائقه آتشین تا محمود دولت آبادی و مسعود اسداللهی که پیش از انقلاب فعالیت فرهنگی مشروع یا نامشروع داشته اند با برخورد سلبی از جانب انقلابیون مواجه نشدند. ضمن اینکه چاپ و نشر شعر با هر رویکردی جرم بشمرده نمی شود .شاید با این حقه ها بتوان تماشاگر خارجی را فریب داد که آزاد اندیشی پس از انقلاب غیر ممکن شده است اما سایر مللی که توسط رسانه های خارجی اغوا شده اند یکبار هم از سازنده دروغ پرداز فصل کرگدن بپرسند اگر جریان آزاد اندیشی هنرمندانه در ایران جاری نیست تو در کدام فضا توانسته ای رشد کنی و به عنوان فیلمساز خود را به جهانیان معرفی نمایی؟ فصل کرگدن از غیر ممکن ها ممکن می سازد و دروغ را هنرمندانه راست جلوه دادن حکایت از عدم داشتن شرافت هنری بهمن قبادی است. به گواه تاریخ بعد از انقلاب هیچ برخورد قضایی با نویسندگان ، شعرا بازیگران ، ترانه سراها  و حتی خوانندگان صورت نپذیرفت. مگر مسعود امینی و علیرضا میبدی معارض در همان نخستین روزها علیه جمهور مردم فعالیت شبه هنری داشتند. مگر نه اینکه مجموعه اشعار صوتی، در مقابله و مواجه با جمهور تازه پا گرفته مردم منتشر نکردند ؟ آیا کسی با همین معرضین فراری برخورد قضایی کرد؟ قبادی اصلا آن روزها را شاید در خاطر نداشته باشد که دو سال پس از انقلاب به جای برخورد سلبی با هنرمندان بدنه سیاسی حاکمیت دست به انقلاب فرهنگی ایجابی زد و از سر مهر و عطوفت تمام مظاهر لیبرالی طاغوت را از پیکره فرهنگ تطهیر کرد. کاراکتر  ساحل فرزان شاعری که آثارش قبل از انقلاب چاپ می شده ، ناگهان با انقلاب مردم ناگهان دستگیر زندانی شود. همین یک سطر از داستان فیلم اوج دروغ نمایی و خوش رقصی فیلمساز برای جعل کردن تاریخ انقلاب است و اساس این دروغ را هیچکدام از ایرانیانی که آن روزها در خاطر دارند و یا در فرآیند انقلاب مشارکت داشته اند را نخواهند پذیرفت .نکته دوم در مورد شکل گیری روایت جاعلانه قبادی این است که اگر این شاعر مجموعه اشعارش تحت عنوان کرگدن را قبل از انقلاب منتشر ساخته است ،ممکن نیست شاعری از دست  انقلابیون سال 57  به دلیل شعر گفتن و چاپ آن قبل از انقلاب گزندی دیده باشد و یا به زندان افتاده باشد.احمد شاملو ،سیمین بهبهانی و حتی ترانه سراهایی همچون محمد صالح اعلاء که حتی قبل از انقلاب با فائقه آتشین (گوگوش) همکاری داشتند پس از تشکیل جمهور مردم ادامه فعالیت دادند .برخی از آنان حتی در هیبت اپوزیسون ظاهر هم شدند  اما جریان اصلی جاری در نظام همواره با هنرمندان با ملاطفت رفتار کرده است و هزارن مثال و دلیل می توان آورد که روایت بهمن قبادی تحریف صریح تاریخ است. در بحبوحه پر شور انقلاب ایران ، هیچگاه روشنفکرانی که حتی با جمهور مردم عناد داشتند نظیر شهرنوش پارسی پور ،آثار ضد مردمی و ضد تاریخی بسیار نوشتند ، هیچگاه محاکمه و بازجویی نشدند .طبیعی است چون همه چیز را راجع به خیلی از شبه اندیشمندان می دانیم ژست سیاسی قبادی در فیلم فصل کرگدن  و پررنگ کردن برخورد حاکمیت با اندیشمندان (شاعران) به یک شوخی شبیه است.

نکته جالب در روایت مجعولانه فیلم فصل کرگدن خیال پردازی  متوهم سازنده است. در بطن روایت  همسر ساحل یعنی مینا درخشانی (مونیکا بلوچی) نیز به علت همکاری در خلق شعر و آثار ساحل به سه سال حبس متهم می شوند . اینجا سئوالی پیش می آید چه بسیارند کسانی که در معاندت و انجام فعالیت عملیاتی علیه نظام با برخورد قضایی مواجه می شوند اما این برخورد ها شامل هیچکدام از اعضای خانواده اشان نمی شود. بی تعارف، جعل در جعل، دروغ در دروغ، واقعا نام کسانی را که چنین دروغ  می بافند برای تخریب چهره انقلاب ،در دایره  منطق هنر نخواهند گنجید.آنهم نه منطق مکتوب بلکه منطق حسی کسانی که سالها پایدارانه در این سرزمین زندگی کرده اند و تاریک نگری اندیشی و شیطان صفتی سبب شده اصل ماجرا بارها زیرپرسش رود .در این فیلم زندانی که  نشان داده می شود به زندانهای قرون وسطایی شباهت دارد و اگر بافت معماری نوین ایران را درک نکرده باشید حتما فریب دروغ قرون وسطایی سازنده را خواهید خورد .حتی بدوی ترین کشورهای  دنیا صاحب چنین زندانی نیستند. این زندان بیشتر به یک سردابه می ماند. در همان ابتدای روایت مجعول فیلم مخاطب پی می برد که مینا درخشانی دختر یک افسر رژیم شاه است و راننده آنها اکبر رضایی به مینا درخشانی علاقه مند است اما درخشانی در آستانه ازدواج با قرار دارد. حین این مجادلات خواست و بروز تمایل اکبر رضایی به مینا  انقلاب اتفاق می افتد و اکبر رضایی  به انقلابیون می پیوندد و حالا از فرصت زندانی شدن مینا و ساحل استفاده می کند و در زندان به مینا تجاوز می کند و مینا صاحب دو فرزند حرامزاده می شود .روایت فیلم از آنجایی آغاز می شود که مینا به همراه به دو فرزندش به ترکیه مهاجرت کرده است و در انتظار مهاجرت به اروپاست. مینا و دخترش در ترکیه تن فروشی می کند و ساحل  که مثلا پس از سی سال از زندان آزاد شده است نظاره گر این وقایع است بدون آنکه خود را به مینا نشان دهد. البته رابطه ها و نوع شخصیت پردازی با مشکلات عدیده ای مواجه است و بدنه روایی فیلم با عدم تکلم بازیگر نقش اصلی صدمه بسیاری می بیند و روایت نامفهوم شبه تغزلی به بدنه دارم صدمه جدی وارد می سازد . روایت چون مبتنی بر دروغ و توهم است از دیالوگ های صریح برای پیشبرد داستان خبری نیست  و به راحتی می توان آنرا فیلمی ضعیف ،سطحی و شعاری برای گول زدن مخاطب خارجی برشمرد. قبادی هم هیچگاه فیلمساز خوبی نبوده و هیچ فیلمساز خوبی نخواهد شد. وی برای اینکه بتواند در فضای خارج از ایران فیلم بسازد به جمع تروریست هایی فرهنگی خارج  نشین بپیوندد ، برای بقای  هنری تلاش می کند تا با تحقیر هویت ایرانی و تحریف تاریخ از محافل فرهنگی و هنری خارجی باج بگیرد و فیلم بسازد.

 


 تاريخ ارسال: 1391/12/14
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>احمد:

تصاویر فیلمی قبادی انقدر به بیننده نزدیک است که ادم را در خودش حل میکنه. فیلم دف!!! اینکه جوایز فیلمها در خارج از کشور با سیاست خاص جهان غرب است کاملا درست است. اگر فیلم او در ایران روی اکرا ن نیامده دلیلش عدم هماهنگی او با اداره ارشادی هاست. فیلمهای توی ایران توهین به سینما ست! در مورد رکسانا خیلی نظرتون به واقعیت نزدیکه! اون کارازموده است.

0+0-

شنبه 18 خرداد 1392



>>>ف.آسمان:

لطفا به جای برچسب زدن به این و اون، خودتون رو درست کنید که دارید ریشه مردم رو می سوزونید!!!! تا ابد میگم: زنده باد بهمن قبادی. چرا که جرات داره حرفاشو بگه و دغدغه ش دستگیر شدن و پول و ... نبود و نیست. اگه دنبال پول و شهرت بود، اسم و زندگی خودشو به تهدید نمی نداخت. آره فیلم هاش هیچوقت رو پرده سینمای ایران نرفت چون سینمای ایران ارزشش به این حد نیست. برید ببینید طی این ده سال اخیر که این همه کارگردان مبتدی و محافظه کار و ترسو فیلم ساختن، آخرش کدوم فیلم ها بیشترین بیننده رو داشته؟؟؟ کلاه قرمزی و اخراجی ها!!!! برید فاتحه ی خودتون و سینمای ایران رو بخونید. اگه کلاه قرمزی نباشه که هیچی از سینماتون نمی مونه!!!! اون از بهمن قبادی که رفت. اون از اصغر فرهادی که رفت و مسعود ده نمکی که مطمئنم آخرش مجبور میشه بره و....... این اراجیف، فقط حرفای خودتونه. این گزارش خبرنگار رو بخونید: راستی چرا کسی پیدا نمی شود که بگوید علت اینکه قبادی را به جای رساندیم که مجبور شود فیلم زیرزمینی بسازد چیست و مقصر این کار کیست. آرمان نصرالهي، خبرنگار خبرگزاري مهر در كردستان. حرف همه ی ما همینه. ببینید چه کسایی پشتتون هستن جز خودتون؟؟!!! مملکت رو با این افکار پست به گند کشوندین. خدا ازتون نگذره. دارین ذره ذره خون مردم رو میمکین. خدا لعنتتون کنه. ایرانی ها، هم وطن ها، نترسید... فریاد بزنید... مثل بهمن قبادی، مثل اصغر فرهادی، مثل ده نمکی، مثل یاس...

0+0-

چهارشنبه 25 ارديب 



>>>mohammad:

واقعا ب نظر شما فیلمهای قبادی بی کیفیته؟ انوقت فیلمهایی ک اکران میشن با کیفیت اره؟ احمقانه ترین مقاله ای بود که تا حالا خوندم 4تا فیلم حداقل ازش ببینید بعد بییایید مطلب بنویسید

0+0-

جمعه 2 فروردين 1392



>>>میثم:

همین که اول فیلم اسم مارتین اسکورسیزی بعنوان تهیه کننده ظاهر میشود یعنی این فرضیه اشتباه است. و بعد اینکه دم بهمن قبادی گرم که بعد از 30 سال بهروز وثوقی را آورد جلوی دوربین. کاری که امثال کیارستمی و فرهادی و بقیه آنهایی که خارج فیلم ساختند نکردند. دمش گرم. بخدا دمش گرم. بعد از 30 سال بهروز را جلوی دوربین آورد. بعدشم افتخار مونیکا بلوچی توی یه فیلم کارگردان ایرانی بازی کنه. و بازم افتخاره مونیکا بلوچی فارسی حرف بزنه نه اینکه زبان فیلم انگلیسی باشه. بهمن جان دمت گرم.

0+0-

جمعه 18 اسفند 1391



>>>مینا:

به عکس رکسانا نگاه میکنم و باخودم فکر میکنم این دختر سال 1997 بعنوان دختر شایسته سال داکوتا انتخاب شده؟!!!

0+0-

پنجشنبه 17 اسفند 1391



>>>سامان:

اولاً لقب بازیگر فیلمهای فارسی برای بهروز وثوقی که یکی از بنیانگذاران کانون سینماگران پیشرو در سال 52 و بازیگر شاخص فیلمهای موج نوی ایران از قبیل قیصر ، گوزنها ، سوته دلان ، تنگسیر و ... بود بی انصافی است. ثانیا فیلم شبه مستند کسی از گربه های ایرانی خیر ندارد که در مورد موسیقی زیر زمینی است چه لطمه ای به امنیت ملی وارد میکند که سازمان سیا بخواد برای آن سرمایه گذاری کند. اتفاقا اگر اندکی واقع بینانه تر نگاه کنید میفهمید چنین فیلمهایی که لایه های پنهان اجتماع را که از نظر امثال شما ئ مسئولینتان به دور مانده آشکار میکند به مراتب ارزنده تر از فیلمهایی است که تصویری توام به دروغ و مورد دلخواه شما را در مورد جامعه ایران نمایش میدهند. ثالثا اگر بهمن قبادی فیلمساز خوبی نیست و هیچگاه هم فیلمساز نخواهد شد پس چرا اینقدر خودتان را اذیت میکنید و در مورد وی مینویسید. از چه چیز او میترسید ؟ او اگر فیلمساز خوبی نباشد طبیعتاً تصاویری هم نمایش میدهد فاقد قدرت خواهند بود.

0+0-

چهارشنبه 16 اسفند 1391



>>>ب.م.م:

مونیکا بلوچی برای بازی در فیلم فصل کرگدن بهمن قبادی هیچ دستمزدی طلب نکرده و رایگان بازی کرده این هزینه ها ازکجا تامیین میشه؟؟

0+0-

سه‌شنبه 15 اسفند 1391



>>>ساسان:

جالب بود ممنون

0+0-

سه‌شنبه 15 اسفند 1391



>>>رها منصوری:

نامزد؟؟!!!

0+0-

دوشنبه 14 اسفند 1391



>>>حامدی:

بهمن قبادی در نامه سرگشاده ای در اردیبهشت 1388 اعلام کرد رکسانا صابری نامزدش بوده است: بهمن قبادی: رکسانا صابری نامزد من بود0 او در این نامه، ‌نسبت به وضعیت وی ابراز نگرانی کرده است. در نامه بهمن قبادی آمده است: «اگر سکوت کرده بودم به خاطر او بود، و حالا اگر حرف می‌زنم باز هم به خاطر اوست. به خاطر رکسانا صابری. نامزد، دوست و همراهم. دختری باهوش و با استعداد که برايم هميشه قابل تحسين بوده و هست. ۳۱ ژانويه بود، روز تولدم صبح تماس گرفت که برای تولدم می‌آيد پيشم تا باهم برويم بيرون. نيامد...زنگ زدم به موبايلش. خاموش بود تا يکی دو روز نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده. به خانه‌اش رفتم و چون کليد خانه همديگر را داشتيم به داخل رفتم ولی نبود...». بهمن قبادی ادامه داده است:‌ «بعد از دو روز زنگ زد و گفت "منو ببخش عزيزم مجبور شدم برم زاهدان" و من هم عصبانی شدم که چرا به من نگفته؟ گفتم باور نمی‌کنم و دوباره گفت "ببخش عزيزم مجبور شدم" و گوشی تلفن قطع شد و منتظر تماس بعدی‌اش شدم و نزد و نزد. رفتم زاهدان و تمام هتل‌ها را جستجو کردم و چنين اسمی را نيافتند هزار جور فکر مريض کردم تا ده روز.. تا اينکه از طريق پدرش فهميدم که دستگيرش کرده‌اند و فکر کردم شوخی است فکر کردم سوء تفاهم شده و دو سه روز ديگر آزادش می‎کنند. اما چند روز گذشت و خبری از رکسانا نشد. نگران شدم و اين در و آن در زدم تا بالاخره فهميدم چه به سرش آمده». «با بغض می‎گويم او معصوم‎تر و بی‎گناه‎تر از اين حرف‎هاست. من که سال‎هاست او را می‎شناسم و لحظه به لحظه در کنارش بوده‎ام، اين حرف را می‎زنم. او هميشه مشغول کارهای مطالعاتی و تحقيقاتی‌اش بود، نه چيز ديگر. در اين سال‌های آشنايی، نشد يکبار جايی برود که من ندانم، يا کاری بکند که به نظرم نامعقول و نامتعارف بيايد. در پيشينه او و خانواده و اطرافيانش هم هيچ وقت نشانه‌ای از موردی نامعقول نديده‌ام. آخر چطور می‎شود کسی که گاهی می‎شد روزها از خانه بيرون نمی‎آمد مگر برای ديدنِ من، کسی که به شيوه ژاپنی‎ها صرفه‎جو بود و گاهی به سختی هزينه زندگی و کارش را مهيا می‎کرد، کسی که در به در دنبال حامی‎ای می‎گشت تا ناشری داخلی به او معرفی کند تا بتواند کتابش را اينجا چاپ کند، حالا متهم به جاسوسی شده»؟! قبادی ادامه داده است:‌ «همه‎مان می‎دانيم -نه، توی فيلم‎ها ديده‎ايم- که جاسوس‎ها خيلی ناجنس و بلا هستند و مدام اينجا و آنجا سرک می‎کشند و در ضمن خيلی هم حقوق می‎گيرند. وجدانم در عذاب است. چون من او را به ماندن و کار کردن تشويق کردم. و حالا نمی‌توانم کمکی به او بکنم. رکسانا می‎خواست از ايران برود. من نگهش داشتم. اوايل آشنايی‎مان او می‎خواست برگردد آمريکا. دوست داشت که با هم برويم. اما من اصرار کردم که بماند تا فيلم جديدم تمام شود. او عملاً داشت از ايران می‎رفت و من نگهش داشتم. و حالا ناراحتم که به خاطر من ماند و دچار اين ماجراها شد. خود من در اين چند سال دچار افسردگی شديد شده‎ام. چرا؟ چون فيلمم توقيف شده و سر از بازار سياه درآورده. به فيلم بعدی‎ام مجوز ندادند و عملاً مرا خانه نشين کردند. اگر تا امروز تاب آورده‌ام ” آشنايی‎مان او می‎خواست برگردد آمريکا. دوست داشت که با هم برويم. اما من اصرار کردم که بماند تا فيلم جديدم تمام شود. “ به سبب حضور و کمک‌های روحی او بوده. من به خاطر مجوز نگرفتن فيلمم تند و پرخاشگر شده بودم و او بود که هميشه مرا به آرامش دعوت می‌کرد». در ادامه نامه سرگشاده قبادی آمده است: «رکسانا می‎خواست از ايران برود. من نگهش داشتم. او مراقب افسردگی‌های من بود. بعدها من به خاطر آنکه برای او انگيزه‌ای ايجاد کنم تا بماند، ازش خواستم که طرح نوشتن کتابش را که مدت‌ها در ذهن داشت شروع کند. من همراهش بودم و به خاطر دوستی‌ها و روابطی که داشتم اين در و آن در زدم و قرار و مدار گذاشتم با فيلمساز و هنرمند و جامعه شناس و سياست‎مدار و ديگران. حتی خودم هم پای مصاحبه‌اش نشستم. کتاب سرگرمی‎ای بود برای او تا ماندن را تحمل کند، تا من کارِ فيلمم تمام شود و با هم برويم. کتابِ رکسانا کتابی معمولی بود و به هيچ وجه ضد دولت ايران نبود. تمام مدارکِ کتاب موجود است و حتماً روزی چاپ خواهد شد و همه خواهند ديد. اما آخر چرا همه سکوت کرده‎اند؟! همه کسانی که پای صحبت و مصاحبه با او نشسته‎اند و می‎دانند که او چقدر ساده و بی‎گناه است». قبادی با اشاره به اینکه "اگر اين نامه را می‎نويسم به خاطر اين است که نگرانش هستم" از افسردگی و اعتصاب غذای احتمالی صابری ابراز نگرانی کرده است. قبادی یادآور شده است:‌ «نامه‎ام خطاب به همه دولت مردان و سياست مداران و همه کسانی است که کاری می‎توانند بکنند. تو را به خدا دست برداريد. تو را به خدا او را وارد اين بازی‎های بزرگان نکنيد. او نحيف‎تر و ساده‎تر از آن است که بتواند در بازی شما شرکت کند تو را به خدا تمامش کنيد نگذاريد اينگونه مهره تبليغاتی اين جهان کثيف شود. از من بخواهيد که در دادگاهِ او حاضر شوم و کنار پدر فرهيخته و مادر مهربانش بنشينم و به معصوميت و بی‎گناهیِ او شهادت بدهم. دخترِ ايرانی‎مان که چشم‎های ژاپنی دارد و شناسنامه آمريکايی، در زندان است». رکسانا صابری خبرنگار ایرانی الاصل که 22 بهمن سال 1387 بازداشت شد، به اتهام جاسوسی به هشت سال حبس محکوم، ولی پس از مدتی آزاد گردید.

0+0-

دوشنبه 14 اسفند 1391



>>>فرزاد:

فصل کرگدن را دیدم. شعاری بود بهروز وثوقیش هم بهروز قدیم نبود

0+1-

دوشنبه 14 اسفند 1391



>>>پژمان.ع:

آیا "ن.ت.ه" که در این گزارش به آن اشاره شده همان نادر تکمیل همایون منتقد سینما و ساکن فرانسه است؟

2+0-

دوشنبه 14 اسفند 1391




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.