پرده سینما

ساده انگاری و اغراق، یک گام عقب تر از فیلمفارسی؛ نگاهی به فیلم «رسوایی» ساخته مسعود ده نمکی

علیرضا انتظاری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

الناز شاکردوست در فیلم رسواییقبل از هر چیز این را باید اعتراف کنم که مسعود ده نمکی فیلمساز خوش اقبالی است!

چرا که اگرچه فیلم های او از لحاظ سینمایی گاه متوسط و گاه پرنقیصه بوده اند، و بسیاری از منتقدان فیلم هایش را به لحاظ ارزش های سینمایی جزو پیش پاافتاده ترین فیلم ها قلمداد کرده اند، اما همواره فیلم هایش مورد توجه مخاطبان عام قرار رگفته است.

از مستند فقر و فحشا که جزو اولین ساخته های جدی ده نمکی در عرصه سینما حساب می شوند، تا سه گانه اخراجی ها و یا سریال دارا و ندار همه و همه جزو پر مخاطب ترین و پر فروش ترین های سال های اخیر سینما و تلویزیون ایران بوده اند.

اما از طرف دیگر ده نمکی فیلمسازی است که از لحاظ فنون، تکنیک و ساختار سینمایی طی دوران کاری اش همواره با افول و پسرفت همراه بوده است بعد از ساخت مستند پر سر و صدای فقر و فحشا که نام وی را به شدت بر سر زبان ها انداخت، وی به فکر ساخت اخراجی ها افتاد. اخراجی ها با اقبال عمومی از سوی مخاطبان روبرو شد و ده نمکی که تحت تأثیر استقبال مخاطبان قرار گرفته بود بلافاصله به فکر تولید قسمت دوم و سوم این مجموعه افتاد که در نهایت هرچند که از لحاظ تعداد مخاطب و همچنین ساختار و محتوا دو نسخه بعدی با پسرفت همراه بود اما توانست از سوی مردم با اقبال عمومی مواجه شود.

در همین دوران سریال نوروزی دارا و ندار نیز یکی از محبوب ترین سریال هایی بود که توسط ده نمکی ساخته شد و طرفداران زیادی پیدا کرد.

ده نمکی غرّه از این همه استقبال این بار به فکر افتاد که مستند موفق فقر و فحشا را به شکلی داستانی به تصویر بکشد. چرا که اینطور احساس می کرد که پرداختن به سوژه ای این چنینی که البته ساخت آن در ایران تنها در انحصار گروهی محدود از دار و دسته همین آقای ده نمکی است، می تواند مخاطبان میلیونی را به سینماها بکشاند و از سوی دیگر جایگاه خود را یک بار دیگر به عنوان پول ساز ترین کارگردان سینمای ایران تثبیت نماید.

پرداختن به سوژه فقر و فحشا به شکل داستانی اصولاً فکری جذاب بود اما این فکر جذاب به دلیل بی دقتی های مفرط ده نمکی به کلیت فیلم لطمات جبران ناپذیری را وارد کرده است.

اکبر عبدی و الناز شاکر دوست در فیلم رسواییشاید مهم ترین نکته ای که در این فیلم لطمه خورده نشان دادن مسئله فقر در جامعه است. ده نمکی با این که در سریال دارا و ندار به همگان ثابت کرده بود که مسئله مهم فقر را به خوبی می شناسد و درک درستی از آن دارد و به همین دلیل این مسئله را به خوبی در قالب یک سریال تلویزیونی به تصویر کشیده بود، اما در رسوایی تصویری غیر واقعی و حتی تصنعی از مسئله فقر در اجتماع را نشان می دهد به نحوی که هیچیک از مخاطبان فیلم علیرغم تمامی تلاش های ده نمکی نمی توانند باور کنند که شخصیت های اصلی این فیلم انسان های فقیر و بی چیزی هستند.

در رسوایی به راستی هیچ تصویری از فقر نشان داده نمی شود. «افسانه» شخصیت اصلی فیلم که مثلاً دختری فقیر و بی چیز است که به خاطر بدهی های پدرش به فساد روی آورده با آن چهره آرایش کرده و لباس های مارک دار و شیکی که به تن دارد به هیچ عنوان تداعی کننده یک شخصیت فقیر نیست. حتی کاراکترهای زائدی که به عنوان همسایه ها و همخانه ای های «افسانه» هستند نیز هیچ کدامشان سر و وضع آشفته ای ندارند و همگی از شیک ترین لباس ها و بهترین نوع لوازم آرایش استفاده می کنند. از سوی دیگر برادر نوجوان «افسانه» نیز که مثلاً از فرط نداری به بهانه درس و کلاس فوق العاده به خیابان ها می رود و ماشین شوری می کند نیز، با آن دک و پز و لباس های فاخر هیچ شباهتی به پسرکی محتاج پول و فقیر ندارد و اتفاقاً صحنه های بازی او به عنوان مضحک ترین صحنه های فیلم تا مدت ها در ذهن هر مخاطبی باقی می ماند.

رسوایی داستانی در حد عاشقانه های هندی دارد که با سبک و سیاق «فیلمفارسی» های دهه 40 ساخته و پرداخته شده است و از ابتدا تا انتهای داستان فیلم در مرز میان طنز و رئال دست و پا می زند و مخاطب را گاه دچار بهت می کند چرا که مخاطب بخت برگشته حتی تا واپسین دقایق فیلم متوجه نمی شود که مشغول تماشای چه نوع فیلمی است و تنها تصاویری سر هم بندی شده را می بینید که معجونی آشفته به نام رسوایی را ساخته است. 

ده نمکی برای ساخت چهارمین فیلم داستانی اش دیگر فضای جبهه و جنگ و درگیری و منازعات سیاسی را کنار گذاشته... این بار هر چه است بر پایه مذهب است و اندرزهای دینی و عقیدتی... البته اندرزهای دینی به زعم حضرت آقای کارگردان!

ده نمکی از سویی در رسوایی مسئله دین را بیان می کند و از سوی دیگر در برخی صحنه های فیلمش به سمت هجویات رفته و از طرفی دیگر سعی دارد تا درامی اجتماعی بسازد و به همین دلیل حتی از مسئله روز دزدان سه هزار میلیاردی هم نمی گذرد و از طرف دیگر هم تمایل دارد مخاطب را به سوی خود جذب نماید و برای این کار هر ترفندی را به کار می بنند از همین رو فیلم رسوایی آشفته بازاری عجیب و غریب می شود که به هیچ وجه نمی توان نام فیلم و سینما را بر آن نهاد.

جالب است آقایانی که داعیه دار اخلاق در سینما هستند خود غیر اخلاقی ترین فیلم ها صحنه ها را در یک فیلم به خورد مخاطبان می دهند! اگر در فیلمفارسی های دهه 40 و 50 صحنه هایی می دیدیم که آب توبه بر سر روسپی ها می ریختند و او را راهی خانه بخت می کردند و آن زن روسپی هم به کلی دست از فحشا بر می داشت و یک عمر با خوبی و خوشی و آبرو زندگی می کرد، در جدیدترین اثر ده نمکی، یک گام عقب تر از فیلمفارسی، زنی فاسد را می بینیم که سال ها محله ای را با حرکات زننده خود آباد کرده و هنگامی که اهالی محل و مردم مؤمن آن جا برای مقابله با او جلوی خانه اش می روند، با یک سخنرانی شعاری و کوبنده او همگی متنبه شده و خود را انسان هایی خطاکار فرض می کنند که به جنگ راهبه ای مقدس رفته اند!

شاید از نظر مذهبی و اخلاقی درونمایه فیلم ده نمکی ارزشمند باشند، اما به دلیل عدم تسلط و توانایی کافی و عدم شناخت نسبت به عناصر و حتی ابزارهای سینمایی، فیلمنامه نویسی و کارگردانی نه تنها فرم، که محتوای فیلم های ده نمکی نیز به صورت دم دستی ارائه می شود.

فیلم مملو از ساده انگاری است. به عنوان نمونه مسئله چشم بصیرت داشتن و آگاهی از عالم غیب داشتن حاج یوسف و اینکه چطور برادر «افسانه» که به کما رفته و امیدی به  بهبودی اش نیست با یک دعای جناب شیخ یوسف به هوش می آید و یا اینکه چطور «افسانه» ناگهان متحول می شود و در حالی که به تمامی مقدسات عالم دشنام می داده یک شبه تغییر رویه می دهد و مثلاً مؤمنه می شود اوج ساده انگاری در فیلم هستند.

 

**********

داستان فیلم رسوایی در مورد «افسانه» (الناز شاکردوست) دختری جنوب شهری است که با مادر افلیج خود (محبوبه بیات) و برادر کوچکترش (ارسلان قاسمی) در محله ای فقیر نشین زندگی می کند. افسانه به دلیل بدهی های مالی زیاد پدرش تحت فشار قرار دارد به همین دلیل با کیف قاپی و سرقت روزگار می گذارند و در این میان به دلیل پوشش بد رفتار زننده خویش بدنام نیز هست. در این میان صاحبخانه آن ها (محمدرضا شریفی نیا) که یک حاجی بازاری متمول، ریاکار و پولدار است قصد سوء استفاده از او را دارد اما «افسانه» به هیچ وجه به او روی خوش نشان نمی دهد. افسانه طی یک قراری که با همان حاجی دارد در دفتر کار وی تمامی سفته هایی که پدر مرحومش نزد او داشته را می دزدد و حاجی که از دزدی سفته ها آگاه می شود پلیس را در جستجوی او روانه می کند. افسانه وقتی با پلیس مواجه می شود پا به فرار می گذارد و در حین فرار به درون حیاط خانه ای که درش باز است می رود و از قضای روزگار صاحب آن خانه حاج یوسف (اکبر عبدی) روحانی خوش نام محله است. «افسانه» از او خواهش می کند که مدتی به او پناه دهد و روحانی نیز قول می دهد تا به «افسانه» کمک کند و به همین دلیل هنگامی که مأموران انتظامی در جستجوی افسانه به منزلش می آیند بروز نمی دهد که وی در آنجا است. «افسانه» که به زعم خود به موقعیت خوبی برای تلکه کردن از حاج یوسف دست یافته او را تهدید می کند که اگر خواسته هایش را برآورده نسازد به همگان خواهد گفت که او با زنی رابطه غیر اخلاقی دارد و حتی به وی هم سوء نظر داشته است اما کمک ها و رفتارهای خوب حاج یوسف باعث می شود تا افسانه این کار را انجام ندهد. اما صاحبخانه «افسانه» که تصور کرده حاج یوسف به «افسانه» نظر دارد تمامی اهالی محل را بر علیه حاج یوسف می شوراند و به همگان اعلام می کند که حاج یوسف در دام دختر بدنام محله افتاده است. به همین دلیل دیگر هیچ کس پشت سر حاج یوسف به نماز نمی ایستد و در مسجد به روی وی بسته می شود و تمامی اهل محل به قصد سنگسار «افسانه» به خانه او می روند اما با نطق طولانی که «افسانه» می کند و اعتراف می کند که حاج یوسف پاک ترین مردی است که سفره گناه برایش پهن شده اما در دام گناه نیفتاده است همه اهل محل با ندامت و پشیمانی از منزل «افسانه» بیرون رفته و پشت سر حاج یوسف به نماز می ایستند.

 

**********

اکبر عبدی و محمدرضا شریفی نیا در فیلم رسواییضعف های فیلمنامه رسوایی به همین جا ختم نمی شود. شخصیت پردازی های فیلمنامه رسوایی همه غیر واقعی و باور ناپذیر هستند.  

تمامی شخصیت های فیلم رسوایی از قبل در فیلم ها و سریال های دیگر ساخته و پرداخته شده بودند و هیچ یک حرف تازه ای برای گفتن در این فیلم نداشتند.

شخصیت های فیلم رسوایی هیچیک برای مخاطبان قابل باور نیستند و به دلیل عدم پرداخت کافی برای شخصیت ها هیچیک از آن ها برای مخاطب جا نیفتاده و مخاطب نمی تواند با آن ها ارتباط برقرار نماید. این مهم نه تنها در شخصیت های اصلی فیلم که در شخصیت های مردم کوچه و بازار فیلم رسوایی به چشم می خورد می گویید نه؟ بد نیست به فصلی که مردم کوچه و بازار «افسانه» را مورد شماتت خود قرار می دهند رجوع کنید که یکی از زنان رهگذری که مشغول خرید میوه از میوه فروش سر گذر است با هتاکی و وقاحت و بی شرمی هرچه تمام تر با مرد میوه فروش درگیر می شود که چرا او خواسته از «افسانه» حمایت کند! چیزی که به راستی از شخصیت های واقعی زنان اصیل، نجیب و پاک ایرانی به دور است و کمتر دیده ایم که زنی نجیب این چنین در وسط کوچه و بازار با سلیطه بازی های عجیب و غریب هنگامه بر پا کند.

کاراکتر افسانه که شخصیت اصلی فیلم رسوایی را بازی می کند هیچگونه شخصیت پردازی ندارد و اگر لات بازی های واقعی و آرایش زننده شاکردوست نبود به هیچ وجه نمی شد این شخصیت را پذیرا بود.

محمدرضا شریفی نیا هم که مانند گذشته همان تکرار مکررات فیلم ها و سریال های تلویزیونی اش است که هیچ تفاوتی با نقش های قبلی اش ندارد. او در فیلم رسوایی برای چندین و چندمین بار نقش «حاج رضا عنایت» را که در فیلم دنیا (1380) ساخته منوچهر مصیری ایفا کرد تکرار می کند.

در این میان تنها شخصیت روحانی فیلم است که کمی باور پذیر تر از سایر شخصیت های فیلمنامه شده است که البته بازی روان و یکدست عبدی نیز بی تاثیر نبوده است هرچند که این شخصیت هم در پرداخت نهایی دچار اغراق ها و ایرادات زیادی است که نمی توان روی آن ها چشم پوشی کرد.

در این که رسوایی یک «فیلمفارسی» تمام عیار است هیچ شکی نیست چرا که تنها در «فیلمفارسی» است که داستان های غیر قابل وقوع نوشته می شوند و اغلب فیلمفارسی نویسان و فیلمفارسی سازان نیز مخاطبان خود را آدم های فارغ از تعمقی فرض می کنند. در رسوایی هم عیناً این نکته به چشم می خورد اینکه زنی بدنام بتواند در محله شلوغی از شهر چنین هنگامه غریبی را بر پا نماید نکته است که در دکان هیچ عطاری نمی توان آن را یافت و حتی در قصه ها و افسانه ها هم وقوع چنین داستانی باعث خنده می شود.

فیلمنامه رسوایی به شدت ساده و بدون پیرنگ های فرعی است و جدا از همه این ها از ابتدا تا انتهای فیلم شعارهای زیادی را به زور به خورد مخاطبان خود می دهد و همواره سعی دارد تا اخلاقیات را به زور به مخاطبانش القا نماید.

شوخی های تکراری و تکیه کلام های کوچه بازاری که کلاً استفاده آن ها دیگر به نوعی لمپنیزه شده است در رسوایی به شدت به چشم می خورد.

یکی از عناصر مهمی که در رسوایی به شدت مورد علاقه و استفاده ده نمکی واقع شده اغراق است. جزء به جزء فیلمنامه این فیلمفارسی سراسر دروغ، اغراق و شعار است.

بیش از نود درصد دیالوگ های این فیلم اضافی و نامربوط است شعارهای نچسب و بعضاً نامربوط اخلاقی و مذهبی از همان ابتدای آغاز فیلم تا پایان تیتراژ نهایی به چشم می خورد.

نمایی از فیلم رسوایی ساخته مسعود ده نمکیبسیاری از کاراکترهای فیلم زائد و اضافی هستند و اصولاً بودن و یا نبودن شان تاثیری بر روند داستان ندارد از جمله این کاراکترها می توان به منشی حاجی، آبدارچی شرکت، مادر «افسانه»، هم خانه ای های «افسانه»، راننده تاکسی و غیره اشاره کرد.

حادثه محوری یکی از ارکان اصلی فیلمنامه رسوایی است در فیلمنامه این فیلم حوادث بی شماری بدون منطق پشت سر هم قرار می گیرند و همه ماجراهای فیلم بر اساس همین حادثه های غیر واقعی و غیر منطقی پیش می رود.

فیلمنامه این فیلم دو پاره است و بخش ابتدایی و انتهایی فیلم از لحاظ متنی هیچگونه ارتباطی با یکدیگر ندارد. در بخش اول ما شاهد درگیری های افسانه با حاجی هستیم که به دلیل بدهی های پدرش با او درگیری دارد و در بخش دوم فیلم هم بر اساس یک اتفاق افسانه به منزل روحانی می رود و او هم بدون دلیل می خواهد او را ارشاد کند و در اینجاست که ده نمکی با وصله های اضافی و ناجور این دو پاره را به یکدیگر متصل می کند و با هزار یک حیله و نیرنگ می خواهد سر مخاطب را شیره مالیده و قضیه را ماست مالی کرده و خود را از شر کارش رها سازد.

فیلمنامه پراکنده، نامنسجم، پر از شاخ و برگ های اضافی، دارای فقر روابط منطقی میان کاراکترها و همچنین عدم رابطه منطقی علت و معلولی و  پر از شعارهای گل درشت کلیت رسوایی را تشکیل داده است؟

سوالات زیادی است که در فیلمنامه رسوایی بی پاسخ می ماند.

علم غیب داشتن حاج یوسف به چه دلیلی است؟

چرا «افسانه» با این که خود می داند زن فاسدی است به رفتاری که با او می شود اعتراض دارد؟

چرا جعفر که عاشق سینه چاک «افسانه» است حاضر می شود برای رقیب عشقی اش جاسوسی کند؟

سکانس های رسوایی همگی بی ربط هستند و هیچ کمکی به عمق بخشیدن به داستان و شخصیت ها نمی نمایند و همه آن ها تنها در خدمت انتقال شعارها و مفاهیم به کار گرفته شده اند.

گره گشایی غیر اصولی و شوخی های دست چندمی و دیالوگ های بسیار بد فیلم هم مسئله دیگری است!

در هر حال ده نمکی پیام کلی و نهایی فیلم اش را با خواندن شعر معروف شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی / هر لحظه به دام دگری پــا بستی / گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم / اما تو چنان که می نمایی هستی؟ / که از زبان میرزا بیان می شود به پایان می رساند.

رسوایی آنقدر پیش پاافتاده است که نمی توان آن را از منظر کارگردانی و ساختار مورد نقد و بررسی قرار داد.

مفتضحانه ترین سکانس رسوایی جایی است که دختر در بازارچه محله شروع به راه رفتن می کند. این سکانس به شدت یادآور فیلم های مستهجن پیش از انقلاب است که ده نمکی آن را به صورتی کلیپی ساخته است. از یک طرف آهنگ «نون و دلقک» محمد اصفهانی بدون هیچ گونه دلیلی روی تصاویری مشمئز کننده از نگاه هیز مردانی گذاشته شده که دارند با نگاه های خود دخترک را قورت می دهند.

استفاده ده نمکی از لهجه کاراکتر «بایرام لودر» در مجموعه اخراجی ها با بازی اکبر عبدی در فیلم رسوایی نشان می دهد که وی سعی دارد به هر نحو ممکن مخاطب را در این فیلم بخنداند غافل از این که مخاطب دیگر با اینگونه ادا و اصول های پیش پاافتاده حتی لبخندی بر لبانش نمی آید.

آن چیز که پر واضح است این که در این فیلم برای میزانسن ها و بافت تصویر و خلاصه هیچ چیز فکر نشده است.

رسوایی از همان دست فیلم های سردستی ی است که تنها با استفاده ابزاری از بازیگرانی که برخی وجهه خوبی در میان مردم عامه دارند سعی دارد تا آن ها را به سالن های سینما بکشاند، هرچند که جنجال آفرینی های بیهوده و بازی های نخ نما شده ای که دست اندرکاران این فیلم برای جذب مخاطب به سالن سینماها به کار بسته اند نیز در فروش آن خالی از لطف نبوده است!

پر واضح است که بازیگران فیلم رسوایی تنها برای فتح گیشه انتخاب شده اند و بس. در رسوایی یک لشکر از بازیگران نامی سینمای ایران دیده می شوند که به خودی خود برای مخاطب جذابیت های فراوانی دارند و باعث جذب مخاطب به سالن سینماها می شوند، به ویژه اینکه بازیگر نقش اول زن فیلم که صورت خود را با رنگ و لعاب های تند آراسته است. بی شک بازیگران رسوایی بدترین بازی های زندگی شان را در این فیلم به یادگار گذاشته اند. الناز شاکر دوست در این فیلم صرفاً به همان بازی متکی بر لحن لات بازی های همیشگی اش اکتفا کرده و هیچ حرف جدیدی برای گفتن ندارد. شکل ادای دیالوگ های او صرفاً برای جذب مخاطب به ویژه مخاطبین جوان سینما است. اکبر عبدی هم بازی بسیار دم دستی و پیش پا افتاده ای را از خود در این فیلم به نمایش گذاشته است و محمدرضا شریفی نیا هم که کما فی سابق همان تیپ همیشگی اش را در این فیلم به نمایش گذاشته است؛ مردی میانسال و مالدار که در آرزوی ازدواج با دخترکی فریباست!

ده نمکی در این فیلم بیش از حد معمول موسیقی گنجانده است و به دلیل لکنت شدیدی که در روایت قصه داشته سعی کرده انتقال احساسات به مخاطب خود را تنها از طریق موسیقی بیان کند.

اغراق در فیلم رسوایی تنها به داستان فیلم مربوط نمی شود تمام ارکان این به اصطلاح «فیلم» سراسر اغراق است از رنگ کفش و لباس های قرمز افسانه تا نور سبزی که هنگام سخنرانی حاج یوسف مسجد را احاطه کرده همه و همه سراسر اغراق اند.

 

رضا منتظری

فروردین 1392


 تاريخ ارسال: 1392/1/28
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>رضا :

سلام بر آقا رضای منتظری از اول هدفت کوبیدن فیلم است و کلمات را گونه ای می چینی که در نهایت آنچه که می خواهی استخراج شود . اول از همه باید بدونی که فیلم چه کسی رو مخالفت می کنی . فیلم کسی که شدیدا از مخالفت بهره می برد و اگر فروشی می کند فیلمهای این سینماگر نوظهور به خاطر مخالفت های بی دلیل و کاملا غیر سینمایی شماهاست که مردم را کنجکاو تر می کنید برای دیدن . مردم هم که به سینما می روند بالاخره با فیلم خیلی قابل تحمل تر از فیلم های شکوفا فیلم و .. روبرو می شوند و به دیگران هم دیدن آن را توصیه می کنند . بیایید علمی و کاملا سینمایی بحث کنید و دلیل فروش نکردن دیگر فیلمها را بررسی کنید ، نه دلایل فروش کردن این فیلم . بالاخره مردم عوام که چوپان و دهاتی نیستند . مردم عوام امروز بر خلاف مخاطبان فیلمفارسی های قدیم تشکیل شده اند از دکتر و مهندس و نخبه های دیگر رشته ها که خصوصیتشان نفهمیدن نیست . بلکه فقط کم فیلم می بینند و هر چند وقت یکباری هم که فیلم می بینند فیلمهای پر مخاطب و سرگرم کننده را انتخاب می کنند . منصفانه اگر قضاوت کنید ده نمکی خیلی بهتر از خیلی از فیلمسازان الکی اسم در کرده فیلم می سازد و مسلما 4 بار پر فروش شدن فیلمهای یک کارگردان نه شانس است و نه خریت مردم . به قول کارگردان مردم چک سفید امضاء نکرده اند که از فیلم های ایشان استقبال کنند . هر چه قدر هم گذشته ایشان را به مردم معرفی کنید و فیلمهای ایشان بیشتر بفروشد همزمان دو کار انجام می دهید . حقانیت ایشان را پر رنگ تر و گذشته و ظلمهای شاید انجام داده ایشان را مطهر می کنید . آنچه که اتفاق می افتد پیام مردم به منتقدان است که می گویند این شمایید که با ما نیستید و دشمن ما هستید . ده نمکی به فکر ماست و حرف دلمان را می زند . اگر می خواهید ده نمکی به جایگاه واقعی خودش در سینما برسد و این قدر برند تر از قبل نشود فقط و فقط یک راه دارد و اینکه فیلمهایش را منصفانه و سینمایی و کاملا بدون غرض نقد کنید و اتفاقا از خوبی هایش هم بگویید تا ده نمکی نتواند عاملی برای مظلوم نمایی خودش پیدا کند

3+1-

چهارشنبه 9 مرداد 1392



>>>سعید مهرپور:

سلام بر آقای منتظری و دوستان و همکاران در سایت وزین پرده سینما. خوب آقای رضای عزیز و دوست داشتنی نقد شما را خواندم.عالی بود، پس از رفتن ملاقی پورها از سینما، دیکگر جایی برای عرض اندام نمانده است. حالا کسانی که سینما آتش میزدند فیلم مستحجن و فیلمفارسی میشازنند و به قول خودشان در سینما جولان میدهند. وقتی خبر از کمال تبریزی نیست اینان باید بیایند و بیانیه سیاسی بدهند و با شعار حالمان را از سینما بد کنند. من فیلم را در جشنواره دیدم و حالم به هم خورد. آخر مگر چقدر میشود در یک فیلم به آدمها آنقدر توهین کرد. من که هیچکدام از فیلمهای این آقا را دوست ندارم. در هر حال رسوایی هم چیزی به کارنامه این اقا اضافه نخواهد کرد بلکه واپسگرایی را هم هست و خوشحالم که زرشک زرین جشنواره به حامد بهداد برای بازی در چه خوب که برگشتی ساخته داریوش مهرجویی و الناز شاکردوست برای رسوایی رسید. در هر حال موفق و پیروز باشید. یا علی

0+0-

چهارشنبه 1 خرداد 1392



>>>Amir:

در این که فیلمهای آقای ده نمکی بی سرو ته است شکی نیست. ولی شما هم ظاهرا با روحانیت و ده نمکی و دین و مذهب و همه چی درگیرید. خدا همه را به راه راست هدایت کند. انشاء الله

1+0-

پنجشنبه 5 ارديبهش



>>>Iman:

نقد باید بی طرف باشه دوست عزیز! شما اول برو مشکل خودت رو با "آقایان" حل کن، بعد بیا نقد کن!

2+2-

چهارشنبه 28 فرورد¡



>>>شقایق:

سلام یعنی شما واقعا وقت گذاشتین و این لجندونی رو تماشا کردین آقای منتظری عزیز؟ حیف از وقت شما نبود که یه همچین گندابه ای رو تماشا کنید؟ باور بفرمایید من تو جشنواره فجر فقط تونستم 17 دقیقه از این آشغال رو تحمل کنم این هم شد فیلم واقعا؟ چی بود واقعا خوب نوشته بودید من دقیقا تا همون صحنه بازارچه فیلم رو دیدم اون زنه که مثلا خیلی مومن بود دیدین چه جوری تو فیلم سلیطه بازی راه انداخته بود؟ واقعا شرم آوره این فیلم به نظر من دین و ایمان رو هم زیر سوال میبره

1+4-

چهارشنبه 28 فرورد¡



>>>امید :

آفرین بر شما که آگاهی می بخشید. سرمایه این دوستان بی هنر همین مردم ساده دل و دوست داشتنی است. وظیفه هر کدام از ما باید همین باشد که دانسته هایمان را از بی مایگی هنر این دوستان، به بغل دستی مان بگوییم. معتقدم عامه ی مردم وقتی حقیقتی را متوجه شوند دیگر تجربه اش نخواهند کرد، آنها می فهمند اما فرصتی برای تحلیل قضایا ندارند. من فیلم را ندیدم و نخواهم دید! توجه به عوامل فیلم، محتوا و ثمره ی کار را فریاد می زند. داستان سینما و بطور کلی هنر امروز ایران داستان تلخی ست.. پیروز باشید.

2+3-

چهارشنبه 28 فرورد¡




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.