پرده سینما

حاشیه نگاری های روزانه در سی و دومین جشنواره فیلم فجر

علیرضا انتظاری



 

 

 

 

 


این مطلب به صورت روزانه تکمیل و ارسال می گردد...


 

پیش از آغاز...

سی و دومین جشنواره فیلم فجرجشنواره فیلم فجر از سال ها قبل برایم جذبه بسیار زیادی داشت... همه ساله به امید دیدن فیلم های جشنواره روز شماری می کردم اما جشنواره سی و دوم این جذابیت همیشگی را علیرغم حضور فیلمسازان شاخص و قابل احترام سینمای ایران برایم در پی نداشت. شاید یکی از دلایل عمده این تغییر، رفتار تامل برانگیز روابط عمومی این دوره از جشنواره بود که از ماه ها قبل با تبعیض های آشکار و نهان میان خبرنگاران و اصحاب رسانه تفاوت های بسیاری قائل شده و باعث شد تا آن همسویی هرساله میان خبرنگارانی که از سوی روابط عمومی جشنواره نادیده انگاشته شده و در محاق مانده بودند با جشنواره احساس نشود. با تمامی این تفاسیر جشنواره فیلم فجر به عنوان بزرگترین و مهمترین جشنواره سینمایی ایران آنقدر از اهمیت بالایی برخوردار است که بتواند تمامی کدورت ها را تا حد زیادی زائل کرده و آدمی را امیدوار به آینده ای روشن کند... به امید روزهایی بهتر برای جشنواره و سینمای ایران!

 

افتتاحیه:

افتتاحیه جشنواره سی و دوم علیرغم تمامی وعده های مسئولین در مورد تغییر در نحوه اجرا به هیچ عنوان تغییر نداشت و برخلاف تمامی ادعاها بسیار هم سخنرانی های طولانی و خسته کننده در آن دیده می شد که باعث کسالت و خستگی حاضران گردیده بود. از سوی دیگر حضور حداکثری افرادی که کمترین ارتباطی با سینما و رسانه نداشتند بیش از هر زمان دیگری در این مراسم به چشم می خورد به نحوی که تعداد اهالی غیر مرتبط بسیار چشمگیر تر از اهالی مرتبط با سینما و رسانه بود!

همچنین افتتاحیه جشنواره سی و دوم در اجرا نیز حاشیه های زیادی داشت از جمله آنکه سعید راد که برای اهدای جایزه بخش مواد تبلیغاتی روی صحنه رفته بود خطاب به رئیس سازمان سینمایی و وزیر ارشاد گفت: دیگر وقت آن رسیده است که بتوانیم در سینمای ایران نام هنرمندان بزرگی همچون بهروز وثوقی و فردین را فریاد بزنیم!

این سخنان سعید راد با تشویق بسیار زیادی از سوی حاضران روبرو شد اما وزیر ارشاد و ریاست سازمان سینمایی جزو معدود کسانی بودند که به این سخنان راد واکنش نشان نداند.

همچنین مانی حقیقی نیز که برای ساخت آنونس فیلم پذیرایی ساده برنده سیمرغ بلورین شده بود پشت تریبون رفت و در جملاتی به انتقاد از منتقدانی مانند سعید مستغاثی، مسعود فراستی و خبرگزاری فارس پرداخت و آنان را به باد نکوهش گرفت!

 

 

روز اول:

پدیده روز: زندگی مشترک آقای محمودی و بانو

نمایی از فیلم زندگی مشترک آقای محمودی و بانوزرشک زرین روز: عاشق ها ایستاده می میرند

 

روز اول جشنواره در حالی آغاز شد که هنوز تعداد زیادی از خبرنگاران رسانه ها نتوانسته بودند کارت های حضور در جشنواره را دریافت کنند و همین مهم باعث پشت در ماندن بسیاری از اصحاب رسانه در پشت درهای ورودی کاخ جشنواره شده بود! این امر بسیار مهم که طی سال های گذشته به هیچ عنوان مشاهده نشده بود باعث اعتراض تعداد کثیری از اهالی رسانه شده بود. از سوی دیگر بسیاری از خبرنگاران هم از صبح امروز در به در میان روابط عمومی جشنواره واقع در موسسه رسانه های تصویری و کاخ جشنواره در رفت و آمد بودند تا بتوانند کارت های خود را دریافت نمایند. با همه این تفاسیر این مشکل همچنان حل نشده باقی ماند و تنها کاری که دست اندرکاران جشنواره سی و دوم برای خبرنگاران انجام دادند این بود که اعلام کردند که کسانی که کارت شان هنوز صادر نشده است می توانند فیش دریافت غذا را دریافت نمایند.

کندی بیش از حد سرعت اینترنت در آغازین ساعات برگزاری جشنواره سی و دوم نیز بسیار حائز اهمیت بود به نحوی که تعداد کثیری از اهالی رسانه از این قضیه دل پری داشتند و این در حالی بود که هنوز بسیاری از خبرنگاران برای استفاده از اینترنت در کاخ جشنواره حاضر نشده بودند!

از سوی دیگر بازار دید و بازدید اهالی رسانه که برخی از آن ها مدت ها بود یکدیگر را ندیده بودند در این روز بسیار داغ بود و اغلب اهالی رسانه مرتباً از یکدیگر سراغ می گرفتند و احوالپرسی می کردند.

از سوی دیگر در این روز فیلم توقیف شده زندگی مشترک آقای محمودی و بانو به کارگردانی روح الله حجازی به عنوان فیلم افتتاح کننده کاخ جشنواره در سانس اول به نمایش درآمد که با واکنش بسیار خوبی از سوی منتقدان و اهالی رسانه روبرو شد. اما سایر فیلم های به نمایش در آمده در این روز به ویژه فیلم های اول که قرار بود امید را در سینمای ایران زنده کند به هیچ عنوان نتوانستند نظرات اهالی رسانه و متتقدان سینمای ایران را به سوی خود جلب نمایند. کیفیت برخی از این فیلم ها مانند فیلم عاشق ها ایستاده می میرند و سیزده به حدی پایین بود که در میانه اکران آن ها بسیاری از افراد حاضر در سالن دسته دسته آنجا را ترک می کردند.

 

 

روز دوم:

 

پدیده روز: قصه ها

زرشک زرین روز: مردن به وقت شهریور

 

بی شک این روز از لحاظ بی نظمی در تاریخ سی و دو ساله جشنواره نوبر بود!

از ساعات آغازین صبح تا ساعات پایانی شب تعداد زیادی از اهالی مطبوعات، عکاسان و خبرنگارانی که هنوز کارت ورود برای آن ها صادر نشده بود به این در و آن در می زنند تا بتوانند از حق خود دفاع نمایند اما متاسفانه مسئولین به جای پاسخگویی و پیگیری رفع معزل آن ها تنها به یک عذرخواهی آن هم با تشدد اکتفا می کردند!

این در حالی است که در تمامی جشنواره های اینچنینی دستگاه صدور کارت وجود دارد و مسئولین می توانند به راحتی برای هر شخصی در لحظه کارت صادر نمایند.

معلوم نیست این بی حرمت کردن اصحاب رسانه توسط مسئولان برگزار کننده چه معنا و مفهومی می تواند داشته باشد که اینچنین هم به آن مصر هستند؟

جز افسوس چه می توان گفت؟

 

 

روز سوم:

بهترین روز: خط ویژه

 

نمایی از فیلم خط ویژهشاید این روز منظم روز برگزاری جشنواره از آغاز این رویداد بود. حداقل آنکه تعداد زیادی از اصحاب رسانه، عکاسان و منتقدانی که همچنان برای آن ها کارت ورود به کاخ جشنواره صادر نشده بود دیگر نا امید شده و به سمت برج میلاد نیامدند و عده دیگری هم که آمدند آنچنان با رفتار بسیار بد و حیرت انگیز مسئولان روبرو شدند که ترجیح دادند دیگر هرگز به کاخ جشنواره پا نگذارند!

سرعت اینترنت در این روز بر خلاف دو روز گذشته نسبتاً خوب و قابل قبول بود و با قطعی حداقلی در این روز مواجه بودیم.

یکی از خبرگزاری ها در این روز خبر جالب و مهمی درباره آفتابی نشدن مدیر روابط عمومی جشنواره در انظار اصحاب رسانه کار کرده بود که برایم بسیار جالب بود به همین دلیل عیناً آن را نقل می کنم؛ امیدوارم همکار نویسنده ام راضی باشد!

«دوره گذشته جشنواره هر فیلمی که داشت دست کم یک حسن بزرگ هم در آن دیده می‌شد، دبیر جشنواره معمولا همیشه در برج حاضر بود،‌با اهالی سینما و رسانه صحبت می‌کرد و شخصا به رفع مشکلات نظارت داشت. همین رویه در مورد مدیر روابط عمومی و قائم مقام و سایر مسئولان دوره قبل هم دیده می‌شد. در دوره قبل‌تر هم تا حدودی این روش وجود داشت. اما در دوره سی و دوم تا امروز دبیر فقط چند ساعت رویت شده و مدیر روابط عمومی هم اصلا در برج آفتابی نشده است، اگرچه با این احوال ابراهیم داروغه‌زاده همیشه حاضر بوده و ساعی در رفع نواقص.»

همچنین در این روز یزدان عشیری مدیر روابط عمومی دو دوره گذشته جشنواره فیلم فجر در کاخ جشنواره حاضر شد و به تماشای فیلمی نشست. حضور وی در کاخ جشنواره با استقبال بسیار زیادی از سوی اهالی مطبوعات روبرو شد.

سعید راد که در مراسم افتتاحیه جشنواره از مسئولان خواسته بود تا با آزادی بیشتری از هنرمندانی مثل بهروز وثوقی و زنده یاد فردین نام بیاورند در این روز مجبور به عذرخواهی شد.

عده زیادی ماجرای عذرخواهی راد را فشار گروه های مختلف بر وی برشمرده اند.

 

روز چهارم:

زرشک زرین روز: متروپل

 

نمایی از برج میلادجشنواره سی و دوم به نیمه نزدیک می شود...

امروز داشتم با خودم فکر می کردم که چرا امسال هیچ برنامه شادی در کاخ جشنواره نداریم؟ قربان سال های گذشته که حداقل هرشب دست اندرکاران جشنواره دقایقی به نورافشانی در محوطه روباز برج میلاد می پرداختند و هم پیروزی انقلاب را جشن می گرفتند و هم برنامه متونعی برای رسانه ای ها داشتند تا کمی از خستگی آن ها در کنند...چرا نداریم؟ باید از دوستان پرسید!

آثار خستگی از چهره همه دوستان که تا همین دو سه روز پیش بسیار پر انرژی و شاد بودند بسیار مشهود است.

امیدهای همه تقریباً نا امید شده! به چند دلیل...

اول اینکه بسیاری از فیلم هایی که از آن ها به عنوان امید جشنواره سی و دوم نام برده می شد بسیار ضعیف و بد از آب درآمده اند و همین امر باعث شده تا دیگر انرژی برای کسی باقی نماند. از سوی دیگر گلایه های زیادی از برخی از دوستان مطبوعاتی بابت سرویس ها، کیفیت غذا، سرعت اینترنت، تبعیض شبهه برانگیز روابط عمومی و غیره نیز در این روزها نقل هر محفل دوستانه ای است!

از این گلایه ها بگذریم که دیگر نه خودمان حوصله تکرارش را داریم و نه مسئولان به روی خودشان می آورند که چه دسته گلی به آب داده اند!

همان بهتر که هی بگوییم جشنواره گل و بلبل است!

در این روز دو چهره سیاسی برای دیدن فیلم ها به کاخ جشنواره آمدند. حضور محمد غرضی کاندیدای ریاست جمهوری در ساعات ابتدایی ظهر امروز بسیار جالب بود. غرضی در حالی امسال به کاخ جشنواره آمد که پیشتر در مصاحبه هایی اعلام کرده بود که به سینما علاقه ای ندارد و به 20 سال است که به سینما نرفته است!

از طرف دیگر احمد مسجد جامعی رئیس شواری شهر تهران نیز امروز به برج میلاد آمد و نکته جالب در مورد حضور وی این بود که از طرف بخش اطلاعات برج میلاد بارها و بارها این جمله اعلام شد که مقدم آقای دکتر مسجد جامعی ریاست شورای اسلامی شهر تهران را به کاخ جشنواره گرامی می داریم!

مراسم اختتامیه بخش بین الملل جشنواره نیز عصر امروز در هتل پارسیان آزادی برگزار شد.

همچنین در این روز یکی از خبرنگاران جشنواره که کارت عکاسی داشت اعلام کرد که کارتش توسط حراست وزارت ارشاد توقیف شده است و این در حالی بوده که وی مجوز عکاسی داشته است!

بحث عدم صدور کارت برای تعداد زیادی از اصحاب رسانه مسئله ناینحلی بود که همچنان در این روز حل نشده باقی ماند و احتمالاً تا روز آخر جشنواره نیز باقی خواهد ماند!

 

از تمامی این ها که بگذریم کیفیت اکثریت فیلم هایی که امروز در کاخ جشنواره به نمایش درآمدند آنقدر پایین بود که در ساعات آغازین شب کمتر خبرنگاری در برج میلاد حضور داشت. تنها فیلم ناخواسته به کارگردانی برزو نیک نژاد بود که در این روز توانست تا حدودی نظرات منتقدان را به سوی خود جلب نماید.

 

 

روز پنجم:

پدیده روز: شیار 143

سوال روز: چرا فیلمسازان اینقدر به حسن شماعی زاده خواننده ایرانی مقیم آمریکا علاقه مند هستند؟

 

نمایی از فیلم شیار 143جشنواره فیلم فجر امروز به نیمه رسید و از فردا وارد نیمه نهایی خود خواهد شد، نمی دانم چرا اما به یکباره بعد از این همه هیاهو، گلایه، سختی کار، بی خوابی های مکرر، دیدن آدم هایی که فکر می کنند خیلی بزرگ هستند و ترا آزار می دهند، رفتارهای توهین آمیز خیلی از کسانی که جز احترام چیزی به آن ها نداده ای و خلاصه همه و همه دلم برای آغاز جشنواره تنگ شد...

جشنواره بر خلاف چیزی که در ظاهر نشان می دهد به نظرم دارد رو به سردی می رود تا دوباره نزدیک به 9 ماه دیگر دوباره در صدر اخبار و توجهات همه اهالی سینما قرار بگیرد... همیشه جشنواره فیلم فجر را دوست داشته ام و سالیان سال است که آن را دنبال می کنم... خلاصه کلام اینکه دلم از همین امروز برای جشنواره فجر تنگ شد!

 

کاخ جشنواره امروز حسابی شلوغ بود، حالا نمی دانم این شلوغی به دلیل آغاز اکران فیلم های مستند و نوعی تجربه بود و یا به مدد توزیع گسترده کارت های سانس به سانس که توسط ستاد جشنواره و روابط عمومی در اختیار آدم هایی قرار گرفته بود که مانند سال های گذشته به برج میلاد آمده بودند؟

در هر صورت امروز یکی از بی نظم ترین و شلوغ ترین روزهای جشنواره بود...

جالب اینکه یکی از همکارانم که در یکی از روزنامه های مهم به عنوان دبیر سرویس فعالیت می کنند امروز به دفتر روابط عمومی برای گرفتن یک کارت تک سانس برای سردبیرشان مراجعه کرده بودند که با پاسخ «ما اصلاً کارت سانسی و مهمان نداریم» از سوی روابط عمومی جشنواره روبرو شده بودند! در صورتی که بنا به مشاهدات هنگام ورود به سالن نمایش اصلی در دست افرادی که مسئول چک کارت های اصحاب رسانه هستند تعداد کثیری بلیط تک سانس دیده می شد که احتمالاً برای دوستان و آشنایان در نظر گرفته بودند! و این در حالی است که تازه امروز کارت برخی دیگر از عکاسان و خبرنگاران بازمانده از جشنواره به دستشان رسیده بود!

 

محمدرضا عارف نامزد ریاست جمهوری به همراه همسرش عصر امروز به کاخ جشنواره آمد و مورد استقبال رسمی قرار گرفت و از روی فرش قرمز عبور کرد. عارف برای دیدن یکی از فیلم های مستند به برج میلاد آمده بود و برای تماشای فیلم ها به سالن اصلی نرفت.

 

خیلی از خبرنگارانی که موفق به دریافت کاتالوگ جشنواره که توسط مسعود نجفی عزیز و گرامی تهیه و توزیع شده بود امروز در به در دنبال دریافت کاتالوگ بودند و این در حالی بود که سال های گذشته روابط عمومی جشنواره فیلم فجر این کاتالوگ ها را به همراه هدایای دیگری میان تمامی اعضای انجمن منتقدان و اصحاب رسانه توریع می کرد اما امسال مسئولیت توزیع کاتالوگ را بر عهده نگرفته است و توزیع کاتالوگ به همت آقای نجفی انجام شده است آن هم برای هر رسانه 1 کاتالوگ! (انگار بقیه...!... بگذریم!)

 

فیلم هایی که امروز در کاخ جشنواره به نمایش درآمد به غیر از شیار 143 هیچیک راضی کننده نبود، فیلم جدید نرگس آبیار تنها پدیده امروز جشنواره بود که حواشی زیادی نیز با خود به همراه آورد از گریه های مداوم مریلا زارعی در نشست خبری فیلم گرفته تا حضور ابراهیم حاتمی کیا در این مراسم و تقدیم کردن آثارش به فیلم شیار 143!

 

یکی دیگر از مباحث مهم امروز این بود که اعلام شد 3 فیلم تراژدی به کارگردانی آزیتا موگویی که پیش از این اعلام شده بود به جشنواره نمی رسد، آشغال های دوست داشتنی به کارگردانی محسن امیریوسفی و نقش نگار به کارگردانی علی عطشانی قرار است در سالن اصلی کاخ جشنواره طی روزهای آتی و بسیار بی سر و صدا و بدون اعلام قبلی به نمایش دربیاید! به همین دلیل باید از همین حالا مرتب منتظر باشیم تا این فیلم ها را بتوانیم ببینیم و از دستمان در نرود!

 

نمی دانم چرا برخی از ظاهراً دوستان و باطناً دشمنان دست از سر شخص بنده بر نمی دارند ... آقای عزیز والله به خدا ما کاری به کار شما نداریم شما هم پایتان را از کفش ما بیرون بکشید...

 

یکی از نکات مهمی که امروز توجهم را بسیار به خود جلب کرد حضور بسیار موفق حسن شماعی زاده خواننده ایرانی ساکن لس آنجلس در فیلم های این دوره از جشنواره بود!

شماعی زاده بی آنکه خودش اطلاع داشته باشد در بسیاری از فیلم های امسال جشنواره حضور پر رنگی دارد از زندگی جای دیگری است منوچهر هادی گرفته تا تمشک سامان سالور و برخی دیگر از فیلم ها توجه ویژه ای به وی داشته اند و مرتب در خلال فیلم آهنگ های او را پخش می کنند البته دیگر خوانندگان لس آنجلسی هم از این مهم بی بهره نیستند و نقشی فعال در فیلم های جشنواره سی و دوم دارند! به عنوان مثال شهرام شب پره در فیلم برف رسماً یکی از کلیپ هایش پخش می شود و بازیگران فیلم با آن حرکات موزون انجام می دهند! فقط می توانم ابراز تاسف بکنم برای جشنواره فیلم فجر که در ایام دهه فجر و با عنوان جشنواره انقلاب برگزار می شود و چنین اتفاقاتی را در فیلم هایش شاهد هستیم!

 

امروز بعدازظهر هنگام صرف چای با یکی از دوستان خبرنگار در مورد وعده و عیدهای مسئولین جشنواره در مورد نحوه پذیرایی از خبرنگاران صحبت می کردیم... جالب است که پیش از آغاز جشنواره در نشست هم اندیشی اعلام شد که امسال آنقدر برای اهالی رسانه شیرینی در نظر گرفته ایم که باید مواظب قند خونشان باشند در صورتی که این بیسکویت های کمی شیرین مزه! تنها در یک سانس و در مقداری محدود روی میزها گذاشته می شود و مانند سال های پیش از پذیرایی مفصل خبری نیست! وقتی که به این مسئله و یا سایر مسائل مشابه نگاه می کنم می بینم ما چقدر آدم های پست و بدی بودیم که این همه به مسئولان برگزاری جشنواره های پیش بد می گفتیم... خدا بد جوری در کاسه مان گذاشت!

 

روز گذشته یکی از خبرنگاران برنامه سینمایی هفت مصاحبه بسیار مفصلی با بنده کرد و من طبق معمول با پیش داوری به وی گفتم که مطمئن هستم که این مصاحبه را به دلیل بازگویی حقایق من از جشنواره پخش نخواهی کرد اما امشب که به منزل رسیدم در کمال تعجب دیدم مصاحبه ام به صورت کامل در مورد نحوه سرویس دهی بد به اصحاب رسانه چه در مورد صدور کارت ها و یا سایر مسائل در هفت پخش شد که باید فردا از این دوست و همکارم تشکر و عذرخواهی کنم!

 

 

همینطور در این روز رسماً اعلام شد که مراسم اختتامیه جشنواره در برج میلاد برگزار خواهد شد...

 

تا یادم نرفته باید بگویم که از خیلی از همکارانم تشکر ویژه ای دارم... غلامعباس فاضلی که همیشه مثل یک استاد و برادر حامی و پشتیبانم بوده، از علی ناصری عزیز، از خانم غنی نژاد گرامی که هر سال یکی از امیدهای حضورم در جشنواره دیدار ایشان و گپ زدن های کوتاه و آموختن های زیاد از ایشان است. از آقای جعفری و خانم مهرابی عزیز که با دیدارشان لذتی وصف ناشدنی همراه با آرامشی عمیق سراسر وجودم را فرا می گیرد... از سایر همکاران عزیزم در سایت پرده سینما... و از همه دوستان مهربانی که طی این روزها باعث شدند جشنواره برایم شیرین شود و تلخ کامی ها را فراموش کنم...

 

روز ششم:

پدیده روز: چند متر مکعب عشق

 

جشنواره سی و دومازدحام، شلوغی، بی برنامگی مهمترین اجزای امروز بود. به طور ناگهانی و غیر قابل تصور حضور حداکثری مهمان جشنواره که رسماً هیچ ارتباطی نه با سینما و نه با کار خبری نداشتند در این روز از جشنواره باعث شد تا خبرنگاران و منتقدانی که به وضعیت بسیار آرام برج میلاد عادت کرده بودند از این وضعیت اسفبار شوکه شوند. (خوب شد که در این میان کسی سکته نکرد و دچار سانحه و جراحت هم نشد)!

 

وای که چقدر حالم از آدم های تازه به دوران رسیده ای که عقده دیده شدن و نشان دادن خودشان را دارند حالم به هم می خورد... (دور از جان همه شما خواننده ها) ... فقط همین!

 

این وضعیت فیلم عصبانی نیستم هم یواش یواش دارد بحرانی می شود... من که هنوز فیلم را ندیده ام اما خیلی از دوستان می گویند که احتمال اینکه هر لحظه خبر توقیف این فیلم را بشنویم کم نیست...

 

مهمترین اکران امروز جشنواره (البته نه از لحاظ بار هنری) اکران فیلم جدید مسعود ده نمکی بود. مسعود ده نمکی قبل از شروع فیلم که نزدیک به 90 دقیقه تاخیر داشت روی صحنه رفت و در جملاتی گفت: از همه به خاطر این وقفه عذرخواهی میکنم اما باید بگویم که تا همین دو ساعت پیش تیم ما مشغول مراحل میکس این فیلم بود. همچنین پس از سخنان مسعود ده نمکی، برزو ارجمند بازیگر نقش حاج آقا حسینی در معراجی ها ضمن ابراز ارادت خود به خانواده برخی از کشته شدگان حادثه انفجار در این فیلم از حضار در سالن خواست تا خانواده این عزیزان از دست رفته را تشویق کنند که البته تماشاگران نیز کم لطفی نکردند و به مدت چند دقیقه و مکرر خانواده مرحوم جواد شریفی راد و دیگر خانواده این مرحومین مورد تشویق قرار دادند.

 

امروز داشتم به این فکر می کردم که چرا جشنواره سی و دوم امسال تیزر ندارد... بعد یادم افتاد که اتفاقاً در اولین سانس و اولین روز جشنواره یعنی هنگام اکران فیلم زندگی مشترک آقای محمودی و بانو تیزر جشنواره که البته خیلی ساده هم طراحی شده بود قبل از آغاز فیلم نمایش داده شد اما گویی مسئولان جشنواره یادشان رفته که به مسئول پخش بگویند که باید تیزر جشنواره را که یکی از عناصر مهم همه جشنواره ها و معرفی کننده آن جشنواره است را قبل از نمایش هر فیلم پخش نماید...

 

گیر آوردن جای پارک امروز برای تمامی دوستان خبرنگار بنا به محبت مسئولان جشنواره که تمامی خویشان و دوستان شان را به جشنواره دعوت کرده بودند کار حضرت فیل شده بود و این مسئله بسیار مهم باعث شد تا بین مسئولان پارکینگ برج میلاد با برخی از خبرنگاران درگیری های لفظی رخ دهد.

 

روز هفتم:

فیلم قابل توجه روز: رد کارپت

 

نمایی از فیلم رد کارپتبلبشو عجیب و شلوغی دور از انتظاری که از روز گذشته در کاخ جشنواره آغاز شده بود در این روز هم ادامه یافت. دست اندرکاران برگزاری جشنواره سی و دوم که پیش از این بارها و بارها اعلام کرده بودند که امسال تنها هنرمندان و اهالی رسانه و مطبوعات را به برج میلاد راه خواهند داد و به هیچ عنوان هیچ مهمان دیگری در جشنواره دیده نخواهد شد نتوانستند روی وعده های خود پایبند باشند و به همین علت با صدور بی رویه کارت های تک سانس (درست مانند سال های گذشته) از دوستان، آشنایان، همکاران، خویشان، و خلاصه هر آنکس که مایل بودند دعوت کردند تا در کنار اصحاب رسانه به تماشای فیلم ها بنشینند! و از همین رو بود که درست مانند سال های پیشین حضور کودکان خردسال و زنان و مردانی که کمترین ارتباطی با سینما نداشتند در کاخ جشنواره به چشم می خورد.

بسیاری از رسانه ها نیز به این مطلب مهم پرداخته بودند. از جمله نشریه روزانه سیمرغ جوان طی روزهای اخیر مطالب تندی را علیه شلوغی های زیاد کاخ جشنواره و همچنین عدم وجود غذای کافی برای خبرنگارانی که دیرتر برای دریافت سهمیه غذایشان مراجعه می کنند نوشته بود ... اما کو گوش شنوا؟؟؟

امروز هنگام اکران فیلم رد کارپت رضا عطاران سالن سینما آنقدر شلوغ بود که جایی برای نشستن پیدا نمی شد و همین امر باعث شد که جلیل اکبری صحت مدیر روابط عمومی جشنواره برای اولین بار در سالن اصلی پشت تریبون بیاید و بارها اعلام کند که «لطفاً برای دیگران جا نگیرید» و یا «گرفتن جا برای دیگران یک حرکت ضد فرهنگی است، دوستان شما فرهنگی هستید» ...

اما خوب کسی گوشش به حرف های آقای صحت بدهکار نبود... چون خودمانیم دوستان فرهنگی که اغلب جایی برای نشستن پیدا نکرده بودند و کسانی روی صندلی ها نشسته بودند که اغلب جزو مهمانان اجباری جشنواره بودند که اهالی رسانه به ناچار مجبور به تحمل آن ها بودند. این وضعیت بغرنج هنگام اکران این فیلم باعث شد که تنی چند از دوستان نیروی انتظامی برای رتق و فتق این امر بحرانی به سالن سینما فراخوانده شوند تا شاید برخی از دوستان با دیدن قامت چهارشانه و برافراشته آن ها دست از حرکت زننده و زشت «جا برای دیگران گرفتشان» بردارند...

 

امروز چهره سیاسی خاصی به جشنواره نیامد اما عادل فردوسی پور یکی از مهمانان اصلی جشنواره بود که به دیدن فیلم رضا عطاران نشست. جعفر پناهی نیز امروز برای اولین بار به کاخ جشنواره آمد.

 

از سوی دیگر یکی از شایعاتی که در این روز شنیده می شد در مورد فیلم جدید داریوش مهرجویی بود که قرار است فردا صبح اکران شود. تعداد کثیری از خبرنگاران می گفتند که مهرجویی به هیچ عنوان جرات آمدن به کاخ جشنواره را ندارد و احتمالاً تنها همسرش را به این نشست خواهد فرستاد... حال باید ببینیم چه پیش می آید...

 

غذای امروز ظهر کاخ جشنواره هم بنا به گفته یکی از مسئولان توزیع غذا تنها برای حدود دویست نفر تهیه شده بود که این امر مهم باعث شد بر خلاف سال های گذشته که اصحاب رسانه در تمامی روزهای هفته می توانستند غذایشان را در برج میلاد صرف کنند ناچار گرسنه ماندند تا بتوانند کوکوسبزی شام را نوش جان کنند! این هم از نحوه پذیرایی امروز ما!!!

 

خبرنگاران زیادی امروز از توزیع کیف و کتاب درخشش در میان اهالی رسانه صحبت می کردند و عده ای دیگر از اکنون دنبال کارت اختتامیه جشنواره بودند... خبری از هیچکدام برای ما نشده و احتمالاً هم نخواهد شد...

 

روزهای منتهی به پایان جشنواره دیگر گویا همه را خسته و کلافه کرده است. یکی از بانوان مطبوعاتی که به خوش اخلاقی و نیک نامی شهره بودند امروز رفتاری از خودشان نشان دادند که باعث تعجب من شد. خدا آخر و عاقبت همه ما را ختم به خیر کند...

 

از تمامی این ها که بگذریم امروز حس و حال عجیبی داشتم... هرچند که دیدن فیلم زیبای رضا عطاران بر خلاف پیشداوری قبلی که نسبت به فیلم داشتم حالم را بسیار جا آورد و توانست بیش از 90 دقیقه باعث خنده ام شود اما به دلیل اینکه یواش یواش آماده خداحافظی از جشنواره سی و دوم می شوم دلم بسیار گرفته بود و این مطلب را به غلامعباس فاضلی گرامی نیز گفتم...

 

 

روز هشتم:

بدترین فیلم روز: اشباح

پدیده روز و احتمالاً پدیده جشنواره سی و دوم: خانه پدری

 

نمایی از فیلم خانه پدریاشباح به کارگردانی داریوش مهرجویی امروز برای خبرنگاران به نمایش درآمد. اصلاً به کلیت فیلم از لحاظ ساختار و درونمایه کاری ندارم... فقط برایم یک نکته مهم وجود دارد و آن این است که چرا باید سطح سلیقه برخی از منتقدین صاحب نام ما اینقدر پایین بیاید که اعلام کنند به دلیل اینکه این فیلم مهرجویی کمی از آثار نازل اخیرش بهتر بوده است از این فیلم بد نمی گوییم.

اکران این فیلم در سینمای رسانه ها حاشیه های فراوانی را هم با خود به همراه داشت. اولین حاشیه فیلم از آنجا آغاز شد که قبل از اکران فیلم عوامل تولید منهای داریوش مهرجویی و وحیده محمدی فر روی صحنه حاضر شدند تا به روال معمول دو سه روز اخیر معرفی شوند و بالاجبار مورد تشویق قرار بگیرند! قصه از آنجا شروع شد که منوچهر اکبرلو که به عنوان مجری روی صحنه رفته بود از تمامی حاضران خواهش کرد تا مانند سایر فیلم های نازل با این فیلم برخورد نکنند. او عدم حضور مهرجویی در این اکران را کسالت و سرماخوردگی وی عنوان کرد که این جمله باعث خنده تمسرآمیز حاضران شد!

 

امروز جشنواره فیلم فجر دست به جیب شد و طبق روال سال های پیش یک عدد کیف پاسپورتی کوچک همراه با یک دفترچه یادداشت به عنوان هدیه برای اهالی رسانه در نظر گرفت اما جالب آنجا بود که وقتی منتقدان به محل دریافت این هدیه ارزشمند! (از لحاظ معنوی عرض می کنم!) رفتند به آن ها اعلام شد برای شما هدیه فعلاً در نظر گرفته نشده است! از سوی دیگر به دلیل اینکه درب اتاقی که برای دریافت این هدایا اغلب بسته بود کمتر خبرنگاری توانست هدیه خود را از جشنواره سی و دوم دریافت کند!

 

حضور حداکثری آدم های بی ارتباط با سینما و رسانه در این روز به اوج خود رسیده بود... باز هم مسئولین در برابر این هجوم عجیب مردمی! به کاخ جشنواره تنها سکوت اختیار کردند و هیچکس پاسخگو نبود. حبیب ایل بیگی که در روزهای آغازین جشنواره مرتباً در لابی دیده می شد چند روزی است که رخ نمی نماید اما دکتر داروغه زاده چند باری در لابی کاخ جشنواره رویت شد.

 

حضور اصغر فرهادی هنگام اکران فیلم خانه پدری با استقبال بسیار گرم رسانه ای ها روبرو شد.

 

اما از تمامی این ها گذشته نمی دانم دلیل عقده های درونی و کینه توزی برخی از افراد نسبت به همکارانشان چیست؟ یکی از دوستان رسانه ای امروز یادداشتی در یکی از صفحات اجتماعی خود منتشر کردند و به جای آنکه دلیل شلوغی بیش از حد برج میلاد را از مسئولان جشنواره که پیش از این وعده جشنواره ای تنها برای اهالی رسانه و هنرمندان را داده بودند جویا شود سیل انتقادات خود را به سوی همکاران خود به ویژه در سایت های اینترنتی گسیل داشت! و از حضور آن ها در کاخ جشنواره گلایه کرد!

 

برایم هنوز هم که هنوز است بسیار عجیب و حیرت انگیز است که چگونه می شود این همه ظلم به مظلوم روا داشت و ظالم را جری تر کرد؟

 

 

روز نهم:

فیلم های فاجعه روز: خواب زده ها و آرایش غلیظ

 

یک سوال مهم از صبح امروز ذهنم را به شدت با خود درگیر کرده... نمی دانم چطور برای عده ای همیشه حواشی پر رنگ تر از متن هستند؟ چطور می شود متن را نادیده گرفت و به حاشیه پرداخت؟ چرا همه اینقدر خودستا و خودپرست و خودبین شده اند؟ چرا علیرغم داعیه داری در مورد انسانیت و تظاهر به دینداری و معتقد بودن به فرهنگ آنقدر برخی بی چشم و رو و وقیح هستند که انسانیت را زیر پا می گذارند و فقط و فقط به خودشان و منافع خودشان می اندیشند؟ چطور می شود حزب باد بود؟ چطور می شود یک لحظه از چیزی تعریف کرد و لحظه بعد در صدد تخریب صد در صدی آن برآمد؟؟؟

شاید بگویید این حرف هایی که می زنی به جشنواره چه ربطی دارد؟

باید بگویم پر بیراه نیست حرف هایم وقتی می بینم عده ای تنها و تنها برای خوش گذرانی و کیف و گذران به نام رسانه به کاخ جشنواره آمده اند و جولان می دهند و نه تنها کوچکترین علمی از سینما ندارند بلکه کمترین ارتباطی با رسانه هم ندارند... و از طرف دیگر تنها به فکر تامین منافع خودشان از جشنواره هستند. حالا از خوردن یک لیوان چای تلخ کیسه ای بگیرید تا گرفتن سمت و پست!

 

جلال الدین ترابی گرامی که همیشه بی نهایت به من محبت دارد هنگامی که در ساعات پایانی شب از او خواستم تا ستاره هایش را برایم بگوید با شوخی گفت : «امروز روز سیاه جشنواره بود به همه فیلم ها دایره سیاه بدهید!» وقتی با خودم فکر کردم دیدم درست می گوید... علیرغم تمامی وعده ها حتی فیلم های نعمت الله و جیرانی هم نتوانست آبروی جشنواره سی و دوم را بخرد... مسئولان هم که به جای تولید سرشان به کارهای دیگر گرم است... به قول قدیمی ها آفتابه لگن هفت دست ولی شام و نهار هیچی! برخی فقط بلدند با بزرگ کردن یک مسئله آن را در بوق و کرنا کنند و جوری نمایش اجرا کنند که گویی شاخ غول را شکسته اند نمونه بارزش هم همین ابداع مراسم استقبال و معارفه تولید کنندگان فیلم های جشنواره سی و دوم که اغلب بسیار نازل هستند و اجرای این مراسم نامربوط تنها باعث تلف شدن وقت ارزشمند خبرنگاران می شود و بس!

 

علیرغم نامه نگاری های متعدد فیلم ماهی و گربه ساخته شهرام مکری نتوانست در سالن اصلی کاخ جشنواره اکران بگیرد و این فیلم ظهر امروز به صورت همزمان در 4 سالن فرعی اکران شد. نکته حائز اهمیت برای اکران این فیلم حضور نزدیک به هزار نفر از منتقدین و اصحاب رسانه و هنرمندان برای دیدار این فیلم بود. نحوه برخورد با اصحاب رسانه آنقدر تاسف برانگیز بود که هیچ واژگانی را نمی توان در توصیف این وضعیت بغرنج به کار برد. سر و صدا و دعواهای لفظی و بعضاً فیزیکی هنگام ورود به سالن های فرعی کاخ جشنواره کمترین موردی بود که اهالی فرهنگ و سینما نسبت به هم داشتند!

 

 

امروز هم نحوه توزیع هدایای جشنواره (همان کیف پاسپورتی) مانند دیروز انتقادات بسیاری از اهالی رسانه را برانگیخت... مسئولین توزیع این هدیه از ساعات آغازین صبح در اتاقشان را بسته بودند و با خیال راحت به جایی رفته بودند که دست کسی به آن ها بند نبود... تمامی این ها در حالی است که در سال های گذشته با نهایت احترام هدایا به رسانه ای ها تقدیم می شد...

 

روز دهم:

 

 

 

یک برنامه ریزی صحیح و اصولی می تواند نجات دهنده خیلی از آسیب ها و مشکلاتی باشد که در دراز مدت می تواند گریبان گیر بسیاری از مسائل شود و عملکرد خیلی ها را نیز زیر سوال ببرد. از طرف دیگر شعار دادن های مکرر و زیبا نیز نمی تواند بر عدم برنامه ریزی صحیح و اصولی سرپوش بگذارد... متاسفانه مسئولان برگزار کننده جشنواره سی و دوم تنها و تنها شعار داده اند و بس!

بی نظمی، هرج و مرج، آشوب و ازدحام، توهین و تحقیر! تمامی این ها در کاخ جشنواره دیده می شود.

غرض در اینجا نقد کردن کسی نیست!

من شخصاً برای تمامی کسانی که به هر نحو ممکن برای سینما زحمت می کشند در هر کجای دنیا و با هر پست و مقام و رده احترام قائلم و دستشان را هم می بوسم!

اما به هیچ وجه نمی توانم با کسانی که ادعای مدیریت دارند و فقط بلد هستند «منم، منم» کنند و هیچ کاری هم از پیش نبرد ارتباط برقرار کنم.

حالا باز این ها که خوب هستند، بدتر از این ها کسانی هستند که اسم خبرنگار را با خود به یدک می کشند و به خاطر یک سری از امتیازات خاصی که برایشان در نظر گرفته می شود چشم خود را روی حقایق می بندند و به راحتی ندیده را تبدیل به دیده، بوده را تبدیل به نبوده و خلاصه هر چیزی را به صورت کاملاً وارونه منعکس می کنند و یا اینکه کلاً چشم خود را روی همه چیز می بندند و فقط تفریح می کنند و پولی در جیبشان می گذارند و می گویند گور بابای سینما و بقیه هم کرده! بگذار ما خوش باشیم!

وضعیت جشنواره سی و دوم دقیقاً همین است!

از ماه ها قبل مدیران جشنواره شعار پشت شعار و بیانیه پشت بیانیه دادند که این دوره از جشنواره منظم ترین دوره جشنواره خواهد بود. این دوره نسبت به کسی تبعیض قائل نخواهیم شد. در این دوره همه چیز به صورت مستقل برگزار خواهد شد. در این دوره به گروهی اجازه دخالت در روند برگزاری جشنواره داده نخواهد شد. در این دوره فلان... در این دوره بیسار!

اما آقایان کو؟

این همه شعار زیبا کجاست که ما ندیده ایم؟

کدام نظم و ترتیب؟ کدام یکسان عمل کردن؟ کدام تفاوت قائل نشدن میان رسانه ها؟ کدام استقلال؟

بی حرمتی به اهالی رسانه و منتقدان سینمای ایران در چه حد؟

آیا شما بی حرمتی را تنها در برخورد فیزیکی و یا هتاکی کردن به افراد می دانید؟

آیا بی حرمتی به اصحاب رسانه، هنرمندان و منتقدان نمی تواند در این باشد که باید ساعت ها برای دیدن فیلم های مهمی مانند ماهی و گربه و یا جینگو ساعت ها پشت در سالن های یکصد نفری بایستند و بعد با یک فرمان حمله به داخل سالن بپرند و در این میان زخمی شوند و وسایلشان را گم کنند و هزار و یک بلا سرشان بیاید و باز هم تعداد کثیری نتوانند فیلم ها را تماشا کنند؟

این جشنواره برای چه کسی است؟

چرا برنامه ریزی های شما اینگونه است؟

 

بگذریم...


 تاريخ ارسال: 1392/11/11
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>جوکار:

بابا بروز کنین این یادداشت ها رو دیگه ... خداییش کارتون ایول داره

14+1-

يكشنبه 20 بهمن 1392



>>>عباسی:

مطلب روز پنجم شما واقعا عالی بود یعنی این نکته صدای خواننده های اون ور آبی تو فیلمای ایرانی خیلی خیلی باحال و دوست داشتنی بود هیچ وقت بهش فکر نکرده بودم!!!!!!! امیدوارم زودتر مطالب روزهای بعدی رو هم بنویسین

16+1-

جمعه 18 بهمن 1392



>>>شقایق:

مطلب شما در مورد روابط عمومی جشنواره کاملا درست است من این مطلب را در خیلی از رسانه ها مثل ایسنا و چند تا روزنامه خوندم اما نمیدونم چرا تو برنامه هفت هی تعریف و تمجید الکی دارن میکنن از جشنواره؟ آخه تا کی باید چشممون رو روی حقایق ببنیدم؟ جدا از همه اینا فیلم های جشنواره خیلی خیلی مزخرفه امسال من دارم تو سینما ازادی و ملت فیلم ها رو دنبال میکنم واقعا هیچ فیلم خوبی نبوده تا حالا اونم تو سالی که میگفتن سال امید و بزرگان سینمای ایرانه ... به نظر من که کلا سینمای ایران مرده اینا همش وعده های توخالی و الکیه فیلم کیمیایی رو دیدن چه افتضاحی بود؟؟؟؟؟؟؟

20+2-

چهارشنبه 16 بهمن 1392



>>>حمید:

یه دونه ای رضا منتظری گل

19+4-

چهارشنبه 16 بهمن 1392



>>>محمد - م:

آقای منتظری عزیز نوشته های شما را بسیار دوست دارم و همیشه دنبال میکنم برایمان از فیلم های جشنواره نقد بنویسید از آقای منتقم عزیز هم بخواهید این کار را انجام دهند. ممنون

20+5-

سه‌شنبه 15 بهمن 1392



>>>رها:

سلام اقای منتظری گرامی ... بی اندازه منتظر خواندن یادداشت های شما هستم چرا به روز نمیکنید یادداشت هایتان را؟ امیدوارم با قلم شیوایتان برایمان از فیلمهای جشنواره نقد هم بنویسید.

21+9-

دوشنبه 14 بهمن 1392



>>>محسن باقری:

جناب منتظری عزیز - جناب مانی حقیقی بعد از دریافت سیمرغ گفت : جا دارد این جا علیرفم میل باطنی از مسعود فراستی و سعید مستغاثی و آن خبرنگار خبرگزاری فارس تشکر کتم ! . جمله ای که شما نوشتید : همچنین مانی حقیقی نیز که برای ساخت آنونس فیلم پذیرایی ساده برنده سیمرغ بلورین شده بود پشت تریبون رفت و در جملاتی به انتقاد از منتقدانی مانند سعید مستغاثی، مسعود فراستی و خبرگزاری فارس پرداخت و آنان را به باد نکوهش گرفت! به نظرتون این تناقض نوشته های بالای شما از تبعیض مسئولان رو زیر سوال نمیبره ؟ شما چطور جملات رو وارونه میکنید و انتظار دارید دیگران با شما این گونه رفتار نکنند ازتون میخوام کمی بیشتر دقت کنید

4+23-

شنبه 12 بهمن 1392



>>>رها:

این جشنواره هیچ وقت درست بشو نیست

23+0-

شنبه 12 بهمن 1392




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.