غلامعباس فاضلی
برای
امیر پاشازاده
خدایار قاقانی
محمود توسلیان
محمد توسلیان
رضا منتظری
موحد منتقم
علی ناصری
محمدمعین موسوی
کاوه قادری
فهیمه غنی نژاد
جواد طوسی
مهدی فخیم زاده
محمد جعفری
آذر مهرابی
امیر اهوارکی
نغمه رضایی
نسترن مولوی
کامیار محسنین
سعید توجهی
کامیار خسروی
خشایار سنجری
جلال الدین ترابی
الهام عبدلی
و
همه آنهایی که در طول سال های گذشته یاور من در «پرده سینما» بوده اند
وقتی در 28 دسامبر سال 1898 برادران لومیر در «گراند کافه» واقع در بولوار «کاپوسین» پاریس نخستین نمایش فیلم را راه انداختند، کسی تصور نمی کرد این اختراع جدید روزی به «هنر» و «صنعت» تبدیل شود. خیلی زود سینما، هم صاحب یک ماهیت هنری شد و تئوری های متعدد زیبایی شناسانه از میان آن سر برآورد؛ و هم به یک صنعت غول آسای تجاری تبدیل شد.
تنها پنج سال پس از نخستین نمایش فیلم در «گراندکافه» پاریس، در سال 1279 نخستین تلآلو نوار سلولویید روی پرده سینمایی در تبریز تابید. و بالاخره روز جمعه 12 دی 1309 اولین فیلم ایرانی در سینما «مایاک» تهران به نمایش درآمد. حالا در کشوری در قلب خاورمیانه، در ایران زمین، سینما صاحب «روز ملی» است. و این قابل تفاخر است.
در طول تمام این سال ها، سینما به مسیرش ادامه داده است. تحولات اجتماعی و رخدادهای سیاسی، پیشرفت های حوزه فن آوری، جنبش های فرهنگی، همه و همه روی آن اثر گذاشته اند تا امروز وقتی واژه «سینما» به گوش می خورد معنایی پیچیده به ذهن متبادر شود. معنایی که به خیلی چیزها گره می خورد. خیلی بدها را خوب و خیلی خوب ها را بد جلوه می دهد.
این سینما بود که تاریخ ساخت، هویت ساخت، و معنا از دل آن جوشید. سینما بود که داستان های بومی را جهانی کرد و جهانی را روی پرده ها ساخت که در بیرون پرده، در ذهن مردمان ادامه داشت و استمرار یافت.
فرقی نمی کند امروز طرفدار همشهری کین باشیم یا سرگیجه؛ ارباب حلقه ها را دوست داشته باشیم، یا نه؛ از جان وین و همفری بوگارت و آلن دلون خوشمان بیاید یا از آن ها بیزار باشیم، مهم این است که سینما با وجود همه ی چیزهای بدی که با خودش وارد زندگی ها کرد، با وجود همه سرک کشیدن های غیرمشروع اش در چند دهه ی اخیر به خلوت خصوصی آدم ها، با وجود کوتاه و کوتاهتر شدن دیوار «حیا»یش در ربع قرن گذشته، هنوز به عظمت همه ی نسل های آینده، گنجینه ای از قهرمانی، جوانمردی، نجابت، ازخودگذشتگی، و چیزی شاید مهمتر از همه اینها... «عشق» دارد که بتواند به زندگی ما، به دنیای پر از یکنواختی ما طراوتی سحرآمیز بدهد. هنوز به اندازه ای که کفایت بکند تا صدها سال بعد، جملات شنیدنی روی زبان قهرمان های سینما چرخیده که بتواند منبع الهام باشد برای بهتر زندگی کردن. هنوز آنقدر لحظه های ناب در سینما هست که اندوه و سرخوردگی روزمره گی های ما را التیام دهد.
ما خالق سینما نبوده ایم. اما فراموش نکنیم نه آمریکا مخترع سینما بوده، نه ایتالیا، نه هندوستان، نه کشورهای خاور دور. کشورهایی که پرچم سینما را در هنر یا صنعت در دست گرفته اند (جز فرانسه که سینما آنجا متولد شد) خالق سینما نیستند، اما سینما را مال خود کرده اند. ما هم می توانیم.
غلامعباس فاضلی
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|