پرده سینما

کاریکاتوری از یک ژانر؛ نگاهی به فیلم «آرایش غلیظ» ساخته حمید نعمت الله

سید محسن باقری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقد و بررسی فیلم آرایش غلیظ ساخته حمید نعمت الله

 

 

 

طناز طباطبایی در ارایش غلیظآرایش غلیظ را باید پایان کدام انگیزه، مشورت، و همکاری برای چه هدف و تفکری باید دانست؟

وسوسه ساخت ژانری مهجور و غریب در ایران باعث تولدش بود یا لحظاتی سرگرمی و فروش حاصل از آن شیطان را به زحمت انداخت! و یا حقیقتا تفسیرهای شیفتگان یدک دار با پسوند منتقد هر چند محال من باب مفاهیم نهفته نقد سرمایه داری، تباهی، فساد و ناکامی ناشی از ثروت منشی و طمع اسکناس در فیلم را قبول کرد؟ کدام یک برای تولید وروی پرده رفتن آرایش غلیظ بهانه بود؟

تریلر سازو کار و منطق تولید مجزایی می طلبد. تریلر به عقیده من یک ژانر پست مدرن محسوب می شود و پست مدرن هم خودسانسوری، عفت و حیای مخاطب با افکار سنتی، خط قرمزها و هنحارهای مقدس وتابوها و نزدیک نشدن یه مسائل به دلایل گوناگون عقیدتی، سیاسی، فرهنگی را به هیچ وجه برنمی تابد. شرایط پست مدرنیته و آزادی مطلق هنرمند از لحاظ فردی و حاشبه امنیت بیرونی از ملزومات این ژانر تلقی میشه و تریلر ژانری اساساً مفید برای  آمریکا هست. برای دو دوست که دیگر زوج هنری به شمار رفته و دوام همکاری شان در ایران امتیاز محسوب می شود در اولویت ساخت تریلر با تعاریف هالیوودی در حد بضاعت دغدغه بود . به همین دلیل  ژانر را در حد سطحی و تقلیدی و ایرانیزه نشده ای ارائه داده اند. بی خود و بی جهت مخاطب با خیل بی شمار سکانس های صرفا سرگرم کننده که عموماً در تضاد با عرف، سنت هم روبرو شده  و از طرفی بی منطق و بدون مفهوم خاتمه می گیرد. مصرف مواد مخدر (بیش از حد تکرار و تأکید میشود گویی موضوع اعتیاد و اثرات ناشی از مصرف است) ، قتل و خشونت (بدون شناخت شخصیت مصنوعی و سفارشی بی منطقی اش عیان شده)، دعوا و نزاع ها (اغراق آمیز و باز هم فاقد منطق روایت)، دیالوگ های چاله میدانی و تیر و ترقه ، پرت شدن 10 متری حامد بهداد و علامت سوالهایی از کارکرد پلان قرار است چه باشد؟ مطابق معمول وقتی هدف را ساخن تریلر آن هم تزئینی اولویت سازندگان باشد با مجموعه ای از بی ربطی و گنگی مواجه خواهیم بود. البته دور از انصاف است یک همایون یک شجریان را به این مجموعه اضافه نکرد.

حامد بهداد و طناز طباطبایی در ارایش غلیظدر بی پولی نگاه دلسوزانه و انسانی بوتیک به تکنیک و خودنمایی در دکوپاژ تبدیل شد و باز هم فاصله ی تدریجی از دغدغه ها به ابزورد مد روز هنرمندان برای خلاصی از مسئولیت ها مبدل گشت... تکنیک و کمدی هم تحمیلی و سفارشی بود تا حسی و فرمال. سریال وضعیت سفید نقطه عطف کارنامه شان شد / موفق درکسب رضایت میخ (هواداران نظریه هنر برای هنر) و از آنطرف  نعل (هوادارن نظریه هنر برای فرهنگ) که موفق به راضی کردن هر دو گروه بود . برادریشان را ثابت کردند اما در کل آرایش غلیظ نه تو کتم رفت و نه در جیب!

...مگر به زور تفسیرهای من در آوردی و پس کله ای شیفتگان طلایه دار و مدافعان سینه چاک سینمای خصوصی چشم داشت... این هورا کشان معروف شده به اسم منتقد آنقدر در جنگ فی سبیل سینما برچسب سینمای نفتی به فیلمها بدون دلیل چسباندند که شدت تکرارش برچسب ابتذال را برای خودشان به ارمغان آورد. 

دوستان شیفته آرایش غلیظ هر منفعتی چراغ سبز نشان دهد منطق را بر تفسیر -نمادگرایی- حواشی استفاده و به زور بینش های جامعه شناسی - تاریخ - جغرافیا زورچپان ربط پیدا می کنند - دولتی را خوب و بد چرک و کوبیدنش را لایق /خصوصی باشد خوب و بدش شاهکار . خلاصه هر چه اثباتی بر حقانیت خود باشد دریغ نکرده و به جمله سازی و انشا پناه می برند تا تحلیل و نقد ... کاراکتر نقش اول (مسعود) با بازی حامد بهداد را در کمال ناباوری نماینده نسل حاضر تفسیر کرده و به صورت کلی به دلایل نماد و نمادسازی بازی کاراکتر در حد کاریکاتور هم باشد قناعت کرده و از جزئی نگری ها هم برای نفتی ها استفاده بهینه کرده تا خدای ناکرده اسراف مرتکب نشوند. بله دوران کاغذ گذشته؛ سایت و کافه و اینترنت حرف روز است  که آنها این سه مدال را با افتخار یدک می کشند و پرچمشان استوار تا وقتی بهانه سیاست هست - با منطق نقد و تحلیل نقاشی و هنرهای تجسمی فیلم  نقد می کنند از بوتیک و گلزار و شخصیت های پرداخت شده در آن فیلم را به نمادهای قشری و طبقه ای خلاصه کرده تا توجیهی برای شخصیت پردازی در این فیلم داشته باشند . همیشه از اینکه منتقد وظیفه دارد چگونه های اثر را به جای چه مطرح کنه مانند همین سینمای نفتی کردنشان تکرار می کردند حالا چه شد که چه های نمادباز آرایش غلیظ بر چگونه های وظیفه منتقد پیشی گرفت، نمیدانم! لابد بهانه های اصلاح قانون خصوصی سازی مقصر اصلی.... حمایت از فیلمهای بخش خصوصی واجب تر از نان شبشان است- وظایف نقد و بررسی را خدا بیامرزد شهید شد. سینمای کافه چه شد که از آن فقط کافه آلوده به روشنفکربازی ها به جا مانده؟ ... بگذریم ...

حامد بهداد و طناز طباطبایی در ارایش غلیظاینکه ژانر تریلر در تعاریف - تنها هیجان و زیتم تند معرفی شد. تریلر در هالیوود به تناسب فرهنگ و مدرنیته ای که از آن گذشتند و پست مدرنیسم مسئله روزشان - مخدر و جنسیت - خشونت و درگیری - فوکوس روی بی اخلاقی ها و رفتارهای غیر انسانی را به مرور به این ژانر تحمیل کردند و در فرهنگ عامه تریلر یادآور هیجان ها و شخصیت های بی اخلاق یاد می شود بماند ... اصل حرف اینجاست که آرایش غلیظ با اینها قرار بوده چه طرفی برای خود ببندد. در ایران فرهنگ سنتی و اخلاق مدار از نوع اسلامی در کشوری که عرف همچنان بسته و قدیمی ست. اینکه جذاب و سرگرم کننده است درست، اما قطعاً تضمین فروش نخواهد بود. قاچاق، دروغ، خیانت، همجنس گرایی، طمع، حرص ، سوءاستفاده غیر انسانی، ماری جوانا، تزریق، دیالوگ های رکیک، آدم کشی، سادیسم و حتی سایکوتریلر ، کلاهبرداری به صورت پکیج حاضر و آماده در یک فرد به نام مسعود با بازی اوراکت حامد بهداد نهفته باشد می تواند نمادی از مدرنیته امروز جامعه، نمادی از انتقام انفعال جوانهای ما، زمان حال و گذشته ما باشد !؟

فیلمنامه نویسان به انسان یک نگاه بنیادی داشته یا اینکه معتقدند تعریف انسان با سنت و فرهنگ و ریشه و تربیت و خانواده و جامعه درآمیخته و بازتعریف خواهد شد؟ اگر انسان با محیط را که در بوتیک و بی پولی و وضعیت سفید می دیدیم پس چرا در اینجا حتی یک مصداق برای تعریف مسعود حیوان صفت پرداخت نشده -- مسعود بیمار است یا به قول شیفتگان طمع و ثروت او را به ترسناکی آنچه دیدیم رسانده است؟ اگر بیمار است که علائم اش هم در پلان هایی به خصوص بازی حامد بهداد هست پس چرا تلاشی برای آسیب شناسی بیماری در حد دیالوگ، چند پلان مطرح نشده و اگر طمع و ثروت به این روزش درآورده پس چرا از اولین پلان برای معرفی شخصیت او همین مسعود حیوان صفت معرفی شده تا آخرین پلان هم همان. بدون دوز پایین و بالایی - اول حیوان آخر هم حیوان پس دیگر این حرفهای فساد ناشی از پول چه صیغه ایست؟ گیج . شلوغ . شلخته در فیلمنامه - بدون هیچ شخصیت پرداخت شده ای  حتی آدم برقی که در حد یک دیالوگ از هیزی و نظرات اش نسیت یه زن و گناه و بیماری سرزنش خود دوستان رو به عمیق  ترین مسائل سیاست - تاریخ - جامعه شناسی - هنر - فلسفه و الی آخر رساند و فهماند ... یعنی هادی مقدم دوست و حمید نعمت الله ناخواسته برای بسیاری علامه ای بوده اند و عزیزانی  واحدهایی عمیق را آموزش دیده و علامه شدند . تا باشد از این آموزش ها ...

وقتی شخصیت گنگ و تعریف نشده مسعود ادعای هویت بین المللی - آمریکایی (تریلر) ، زبان (فارسی)، (سادیسم حیوانی) از گذشته اش چیزی نمی دانیم - نکات ریز بازیگری اش بیشتر ظلمات است تا روشنی و بیماری های مختلفی که شاید نشئت گرفته از عقده های فروخورده او در گذشته باشد می تواند به تنهایی بیش از 50 نوع بیماری روانی به دنبال داشته باشد و نصفش این بیماری ها به لطف بازی حامد بهداد مصداقی می شود ! مخاطب بیچاره هم با برق گرفتگی و پرتاب حامد بهداد از وجود این پلان سردرگم شده اند . یادمان نرود واکنش انسانی برای طولانی مدت با شناخت کافی از فرد ممکن است .

وقتی هیجان در قسمتهایی از فیلم غایب و ریتم آرامشی حتی کوتاه مدت به خود دید یعنی حتی در کاریکاتوریزه جلوه دادن هم ناموفق عمل میکند . تمام بزداشت ها و سکانسهای هتل هم در ایجاد هیجان و متعاقباً عقب ماندن از ریتم روایت مثال زد. روانی هیچکاک را ببینید لطفا شیفتگان تجویز کنند تا شیفتگی راه و رسم نشه و در حد شوخی باشد...

و اما کارگردانی فیلمنامه ی هیجانی سخت و نفس گیر است و منکر تلاش او برای برقراری ارتباط با مخاطب تا انتها مشهود به نظر می رسه . اگر تکنیک و تلاش برای قاب های شیک و رنگ بندی مناسب با لوکیشن و موسیقی بیش از حد اما قابل تحمل ها نبودند هیچ بهانه یرای ماندن و دیدن نیست  .

تدوین در این آشفتگی و تعدد سکانس و پلان قابل ارج و ارزش است اما تدوین 70 درصد فاجعه رو مخفی کرده و توی این زمینه و ژانر موفق عمل میکنه .

 

به امید فیلمنامه های بهتر به جای ژانرهای بی در و پیکر.

 

 

 

سید محسن باقری

 

 

مهر نود و سه

 


 تاريخ ارسال: 1393/7/13
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>مریم:

واقعا یکبار نوشته تونو خوندید؟ اصلا فعل و فاعل نداره این چه جور مطلبیه؟ ببین اونجا چه بی در و پیکره که یه ویراستار نداره

0+5-

چهارشنبه 26 آذر 1393



>>>محسنیان:

وقتش بود! خوب نوشتید آقا

5+20-

چهارشنبه 16 مهر 1393



>>>سام:

همین کارا رو می کنید که کارگردان ها نقد نمی خونند. این هم برای اهل سینما ننوشته. برای مهیاران و امین نوشته. من هم اسم این آقا رو گذاشتم توی بلک لیست که دیگه حتا به نوشته هاش نزدیک هم نشم.

24+5-

چهارشنبه 16 مهر 1393



>>>مهیاران:

ظاهراً نثر سیدمحسن باقری برای برخی از نوجوانان این مقاله خواننده ثقیل و سنگین بوده است! چون بهانه دیگری برای مخالفت با دیدگاههای ایشان پیا نکرده اند!

7+35-

سه‌شنبه 15 مهر 1393



>>>رضا:

من واقعا از نویسنده ی محترم این نوشتار تعجب میکنم و در عین حال بسیار هم متاسفم که ایشون حتی تا این اندازه هم برای بینندگان و مدیران سایت احترام قائل نشدند که ذره ای بیشتر وقت بگذارند و نوشته ی با ادبیات محاوره ای اون هم تا این حد نازل رو تحت عنوان نقد تحویل سایت ندند. واقعا که جای بسی تاسفه.

59+7-

سه‌شنبه 15 مهر 1393



>>>امین:

نقد جسورانه و دقیقی بود.

11+32-

سه‌شنبه 15 مهر 1393



>>>جواد داوری:

نقد شما هم نه در مغزم رفت و نه در کتم! به امید نقدهای بهتر به جا نقدهای بی درو پیکر!

37+8-

سه‌شنبه 15 مهر 1393



>>>محمدرضا کلانتر:

نثر این نقد من را به یاد ترجمه فارسی متن های انگلیسی در سایت گوگل می اندازد.

42+8-

يكشنبه 13 مهر 1393




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.