پرده سینما

وقتی از سر ملال ناچار به خنده می شویم

محمود توسلیان

  

درباره سینمای کمدی این روزگار

داستان تلخ و غم انگیز پا گرفتن فیلم های وقت پرکن به اصطلاح کمدی این روزها اگر چه به ذات سرگرم کننده سینمای معاصر برمی گردد، اما شکی نیست که خود این موضوع ریشه در شرایط اجتماعی دارد.البته اگر بخواهیم محصولات کمیک سینمای خودمان را با تولیدات سینمای کمدی هالیوود مقایسه کنیم ناچار بایید بپذیریم که آنجا هم این اتفاق در حال افتادن است البته با همان تفاوت های کیفی در ظاهر قضیه.

اما این داستان وقتی تلخ تر شد که تهیه کننه ها  و کارگردان های ناچار ، این سوراخ دعا را پیدا کردند و مردم خنده فراموش کرده – و ای بسا خنده ندیده- هم ترجیح دادند به جای درگیر کردن فکر درمانده شان در هزار توهای اندوه، به سراغ خنده های دروغینی بروند که نتیجه ای جز حسرت برای پول از جیب رفته شان ندارد.اما چه می شود که یک انسان دوبار از یک سوراخ گزیده می شود.

 بی شک روح تنوع طلبی و تجربه گرایی در ذات ما ایرانی ها بیش از هر چیز دیگری تبلور داشته است و معمولا آشکار گشته که خیلی زود همه چیز را فراموش می کنیم.شاید وقتی چند سال پیش صحبت هایی جدی در خصوص شنیده شدن صدای پای ابتذال در سینمای ایران به میان آمد، کسی فکرش را هم نمی کرد که در هر دوره اکران از میان چهار پنج فیلم به نمایش درآمده سه تای آن کمدی باشد.کمدی هایی که بیشتر رنگ و بوی شارلاتانیسم از آن به دیدگان و به مشام می رسید. اوضاع به قدری وخیم شد و آدم ها به قدری وقیح که گاه با کمال بی شرمی بحث تقلید از فیلم فارسی های بی مایه تائید می شد و در این میان هیچکس هم نبود از منزویان سینمای اندیشمند ایران بپرسد خرت به چند من.اینجا بود که انحراف جای خیلی از مفاهیم والا و صادقانه سینما را گرفت و کمدی که می توانست بهترین زبان برای بیان باشد،وسیله ای شد برای تحریک حس خنده های دروغین و کاذب.

در چنین اوضاع و احوالی پای سینمای خانگی به میان آمد و مردمی که حتی امکان رفتن به سینما را نداشتند، هم به خیل انبوه کسانی پیوستند که می دانستند اغلب غرض از به سینما رفتن دور هم بودن و تفریح کردن است. سی دی ها و دی وی دی ها –چه کپی، چه اصل-به چار دیواری خانه ها آمد و آنجا هم مردم ترجیح دادند الکی بخندند.خب طبیعی است وقتی کذب به میان بیاید و معیار محک شود صدق باید جور و پلاسش را جمع کند و از شهر برود.

در شرح این ماوقع باید به آسیب های این تفاق ذاتا اجتماعی باید یا آوری کرد که این ویروس نه بلای جان مردم که بدون شک دامنگیر خود سینما هم شده است.اینجا هم همه چیز کذب و بی پایه و اساس است و هر کس هر کاری دلش می خواهدمی کند. بازیگر بدون اینکه زحمتی کشیده باشد و در عالم سینما زیسته باشد یک شبه عکس روی جلد مجلات سبز و زرد می شود و اگر غیر از این باشد شکایت می کند و تکذیب می کند خودش را.کارگردان محترم هم که به سادگی هرچه تمام تر یک فیلم ساخته و پولش را گرفته است دوباره تلاش می کند فیلم دیگری با همین مضامین بسازد و بنز و بی ام دبلیو بخرد. حساب تهیه کننده هم که از اول روشن بوده است.در چنین شرایطی اخراجی ها می شود پدیده سینما در دهه هشتاد-البته بعضی از دوستان آنرا بزرگ ترین اتفاق سینمای ایران تصور می کنند- و توفیق اجباری یک کمدی آبرومند تلقی می شود.مشکل اینجاست که اغلب آثار کمیک این سال ها هیچ نشانی از نشانه های این ژانر با خود ندارند و اغلب در سطحی از برخوردهای کلامی و ادا و اطوارهای فیزیکی باقی می مانند.بدتر از همه اینکه سود آور بودن این قبیل آثار موجب شده است که همه امکانات تبلیغاتی در اختیارشان قرار بگیرد تا مردم را به دیدن ترغیب کند.

طرح این موضوع یادآوری چند باره یک نگرانی عمیق است . نگرانی برای سینمایی شریف که روزگاری دغدغه اش اعتلای فرهنگ و ارتقای مخاطبانش بود.مخاطبانی به غایت سختگیر که به هر بدلی امتیاز اصل نمی دادندو فیلم هایی را پرفروش می کردند که ردپایی از کمدی های آگاهی بخش و متعهد داشتند.


 تاريخ ارسال: 1388/8/17
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.