محمدمعین موسوی
نقد و بررسی فیلم قندون جهیزیه ساخته علی ملاقلی پور
با مرد جوانی طرفیم که شغل اش تعمیرکاری است و مخارج زندگی را «یر به یر» جور می کند. یک برادر آویزان دارد که مدام از زن گرفتن صحبت می کند و همسری که یک زن ساده خانه دار با کمی لهجه (و احتمالاً شهرستانی) است. زوج ما زندگی متوسط رو به پایینی دارند و زن هم کار نمی کند مگر احیاناً درآمد ناچیزی که از کارهای خانگی داشته باشد.
در برخورد اول زن و شوهر می فهمیم که به هم علاقه دارند و از این لحاظ مشکلی در زندگی ندارند و مشکل هرچه که هست، مالی است. بحران فیلم ، قصه تکراری زیاد شدن اجاره خانه و به هر در زدن مستأجر است برای پول جور کردن و فرار از تهدید همیشگی بیرون ریخته شدن اسباب و اثاثیه. ما هم طبیعتاً طرف مستأجریم و بر ضد صاحب خانه سنگدل بی رحم.
یک گروه فیلمبرداری خانه این زوج را پسند می کنند و قرار می شود که به ازای ۲۰ روز کاری ۷ میلیون تومان پول به آن ها بدهند، مبلغی که برای زوج ما قابل توجه است و مشکلشان را حل می کند. می ماند مشکلات فیلمبرداری و راضی نگه داشتن همسایه ها، برای اینکه روند ساختن فیلم به هم نخورد. طبیعتاً نگرانی ما هم از به هم خوردن فیلم برداری برای ۷ میلیون تومان است و نه اینکه برای فیلم مضحکی که قرار است ساخته شود (کارگر و مشت آهنین!) اهمیتی قائل باشیم.
وقتی که فیلمبرداری با همه مشکلات اش تمام می شود متوجه می شویم که شخصیت اصلی ما تا حدی سرش کلاه رفته و قرار نیست پولی دست اش را بگیرد. به انتهای فیلم رسیده ایم و بحران به اوج خود رسیده. نه پولی به دست آمده و نه زمانی برای تلاش بیشتر وجود دارد. او که خسته و نا امید به خانه بر می گردد، به صورت اتفاقی با صاحب خانه اش (با نقش آفرینی بازیگر نقش بن شمیط در سریال مختارنامه با همان گریم!) که تا به حال او را ندیده هم کلام می شود و می فهمد که بر خلاف تصورش او آدم مهربانی است و اصراری ندارد که اجاره خانه را زیاد کند، بلکه می خواهد در حد توان مستأجرش از او پول بگیرد. اینگونه بحران فیلم حل می شود و می توان گفت که پایان فیلم کاملاً بسته است.
اولین نکته ای که در مورد فیلم قندون جهیزیه به نظرم می آید بحث روسری است! گرچه برای اکثر فیلم های ایرانی، این نکته همیشه به عنوان یک ضعف مطرح شده که زن ها در خانه و حتی در رختخواب هم روسری می پوشند، اگرچه این موضوع همیشه تا حدی باعث دور شدن فیلم های ایرانی از زندگی و واقعیت شده است، ولی به هر صورت موضوع کهنه ای است که سال هاست در سینمای ما پذیرفته شده. اوایل فیلم، نگار جواهریان در دیالوگی به این موضوع اشاره می کند که دلیلی روسری به سر داشتن اش این است که برادر شوهرش در خانه حضور دارد. وقتی موضوعی که به خودی خود پذیرفته شده است را اینگونه به یاد تماشاگر می اندازیم، انتظار می رود که تا انتهای فیلم هم اگر زن روسری به سر دارد، مردی غیر از شوهرش در آن مکان حضور داشته باشد. در حالی که در ادامه فیلم ، چندین مرتبه زن و شوهر را در خانه تنها می بینیم.
نکته دوم، انتخاب اکبر عبدی است که یک نقش به شدت فرعی و کم اهمیت و نچسب را (بد) بازی می کند و می شد آن را با خیال راحت به هر بازیگر دیگری سپرد.
نکته سوم هم کارگردانی فیلم است که در خدمت قصه است و کار اضافی نمی کند. نه موزیک متن بی جا می دهد و نه تدوین عجیب و غریبی دارد. فیلمبرداری هم در حد ۶۰ درصد خوب است.
و نکته چهارم، مشکل اصلی فیلم است که ادعای صحبت کردن از دردهای مردم را دارد. به نظر من فیلم موفق نمی شود دردی را بیان کند ، چرا که لحن اش نیمه کمدی است. لحن هیچ زندگی در چنین شرایطی کمدی نمی شود و همین موضوع دلیل اصلی جدایی این فیلم از زندگی واقعی است. هیچ آدمی که در آستانه آواره شدن است و همسایه اش از او حق السکوت می خواهد، به او نمی گوید که «تو چرا با این سن و سال اسمت سیامکه؟!». آدمی با چنین شرایطی، چنین انرژی ندارد که با یک بازیگری آنچنانی مشتری را از خرید خانه منصرف کند.
قندون جهیزیه برآمده از زندگی فیلمساز نیست، بلکه تخیل اوست از یک قصه خیالی با آدم هایی که دل اش نیامده برایشان پایان تلخی را رقم بزند. (چه خوب که پایان فیلم تلخ نمی شود چون اگر می شد بدجوری لو می رفت)، صرفاً آن ها را دچار نصفه بحرانی می کند و به سرعت نجات می دهد. با صاحب خانه مهربانی که از مستاجر به حد توان مالی اش توقع دارد. ولی پرسش این جاست که اگر صاحب خانه مهربان نبود چه؟
مسئله این است که نمی توان از اجاره نشینی و مشکلات اش صحبت کرد و فیلم ساخت، مگر اینکه فیلمساز درد اجاره نشینی را چشیده باشد. اگر آن را زندگی نکرده باشد و به تخیل قناعت کند، فیلم در بهترین حالت در حد قندون جهیزیه می ماند. سطح اولیه ای از سرگرمی را دارد ولی در بیان حرف اش ناتوان است.
با این حال قندون جهیزیه تماشاگر را «ناراضی» از سالن سینما بیرون نمی فرستد چرا که:
۱.قصه آشنا و قابل لمسی را تعریف می کند
۲.کارگردانی ساده آن در خدمت تعریف کردن قصه است و به آن ضربه نمی زند
۳.بازی های کنترل شده و خوبی دارد
بی تردید قندون جهیزیه یک فیلم ماندگار و یا یک اثر هنری نیست. یک فیلم ساده، تلویزیونی و سرگرم کننده است که نشان می دهد این میزان راضی کردن مخاطب اصلاً سخت نیست. کافی ست کمی قصه بگوییم (هرچند تکراری و کلیشه ای مثل همین فیلم) و کارگردانی متوسطی داشته باشیم. ولی اگر میلیاردها هم خرج کنیم و فیلمبردار و جلوه های ویژه آنچنانی را به خدمت بگیریم، اگر بخواهیم قصه نگوییم و شعار بدهیم فیلم خوب از آب در نمی آید.
محمد معین موسوی
شهریور ۹۴
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|