موحد منتقم
نقد و بررسی فیلم بادیگارد ساخته ابراهیم حاتمی کیا
این فیلم به باور من یک بیانیه سیاسی محکوم کننده ی دوران حسن روحانی است و از سوی دیگر دوران شهید رجایی را یک دوران آرمانی معرفی می کند.
متأسفانه رویکرد صرفاً ملودراماتیک فیلمساز به موضوع، باعث از دست رفتن قدرت بالقوه داستان شده است
پرویز پرستویی با آن فیزیک بدنی به هیچ وجه در نقش یک بادیگارد رده بالای امنیتی قابل قبول نیست
مریلا زارعی هم در این فیلم کاملاً به هدر رفته است. کارکرد مهمی در فیلم ندارد و شخصیت اش را می توان راحت از فیلم حذف کرد
«مأمور وظیفه شناسی با نام حیدر ذبیحی (پرویز پرستویی) در آخرین روز های کارش به دلیل ناکامی در جریان یک ترور، دچار فشار روانی می شود. از طرف دیگر تصور می کند اعتقادات اش هم در خطر است. بنابراین تصمیم می گیرد در آخرین مأموریت خود از کسی حفاظت کند که بر خلاف ظاهرش می تواند آینده سرزمین را رقم بزند.»
از یک فیلم سینمایی خوب که قصد پرداختن به موضوعی چنین پیچیده و چند وجهی را دارد انتظار می رود از ساده انگاری و شعارپردازی اجتناب کند. متأسفانه فیلم بادیگارد با سیاه و سفید کردن موضوع و صدور حکم های کلی در این خصوص به بیراهه رفته است.
یک فیلم سینمایی می تواند موضع سیاسی خودش را داشته باشد، اما به شرطی که رویکردش نسبت به آن موضوع ساده انگارانه و شعاری نباشد. به باور من فیلمهای خوب ژانر سیاسی، فیلمهایی هستند که پرسش هایی بیطرفانه مطرح می کنند و پاسخ پرسش ها را به عهده تماشاگر می گذارند. اما بادیگارد چنین فیلمی نیست. این فیلم به باور من یک بیانیه سیاسی محکوم کننده ی دوران حسن روحانی است و از سوی دیگر دوران شهید رجایی را یک دوران آرمانی معرفی می کند. بادیگارد در سطح شعار این دو دوران را در تقابل با هم قرار می دهد. در نتیجه به تعبیر فیلم بادیگارد «دوران شهید رجایی دورانی بود که مسئولان ارزش «محافظت» داشتند و الان فقط «بادیگارد» نیاز دارند»!
یکی از مهمترین ویژگی های هر فیلم خوبی، عرضه ی شخصیت هایی است که به درستی و کمال پرداخت شده باشند. البته در دسته دوم فیلم هایی هم هستند که شخصیت پردازی آنها در حد کمال نیست، اما به هنگام تماشای این دسته از فیلم ها شخصیت های قصه به اندازه ای جذاب هستند که توجه شما را به خود جلب کنند و شما نگران سرنوشت آنها شوید. در این تقسیم بندی سه گانه فیلم های گروه سومی هم وجود دارند که نه شخصیت پردازی درست و حسابی دارند و نه شخصیت ها توجه و به اصطلاح «سمپاتی» تماشاگر را به خود معطوف می کنند. بادیگارد حاتمی کیا خیلی دوست دارد و تلاش می کند در نوع دوم قرار بگیرد، ولی عملاً به فیلمی تبدیل شده که در رده فیلم های گروه سوم قرار می گیرد.
فیلم بادیگارد از همان نقطه آغاز، مشکلات متعددی در تعیین لحن و حال و هوا دارد. فیلم می خواهد بین وجه اکشن (مأموریت های حاج حیدر) و وجه درام (بازگشت حیدر به خانه و ماجرای خواستگاری از دخترش و مسائل مربوط به خانه و خانواده) تعادل برقرار کند، ولی در هر دو حیطه کاملاً شکست می خورد. چراکه در طول فیلم وجه درام با موسیقی کارن همایونفر و وجه اکشن با حاشیه های صوتی شلوغ پر می شود. این تمهیدات ممکن است برای مخاطب عام مؤثر باشد ولی به هیچ وجه نمی تواند مخاطب جدی سینما را فریب دهد.
در صحنه های خانوادگی فیلم پرگو و کسل کننده است. صحنه های مربوط به زندگی شخصی حاج حیدر و رابطه او با همسرش و دیالوگ های تصنعی و شعاری که بین آنها ردو بدل می شود کاملاً آزار دهنده است. در نتیجه هروقت حاج حیدر به خانه می آید باید دعا دعا کنیم دوباره سر کار برگردد تا شاید چند صحنه ی اکشن ببینیم. بقیه داستان هم به کشمکش بین حاج حیدر و میثم (بابک حمیدیان) مربوط می شود و معلوم نمی شود چرا این دانشمند هسته ای نمی خواهد بادیگارد داشته باشد و چرا آنقدر خل و چل و عصبی است؟ حتی برای ما سوال پیش می آید که اگر حاج حیدر نمی فهمید این دانشمند، فرزند دوست شهیدش است، آیا دوباره قبول می کرد محافظ اش باشد یا نه؟ اساساً اینکه دانشمند هستهای فرزند شهید از آب درمی آید؛ آن هم شهیدی که از قضا همرزم قهرمان داستان بوده است از آن تصادفهایی است که در فیلم های هندی بیشتر دیده می شود.
دیدگاه فیلم نسبت به نسل جوان به شدت متحجرابه و عقب مانده است. به نظر کارگردان بادیگارد جوانان این دوره یا خودکشی کرده اند، یا در پارک مواد مخدّر رد و بدل می کنند، یا از خواب افراد انقلابی مانند حاج حیدر فیلم می گیرند و به آنها می خندند... و در دل این میلیونها جوان ناکارآمد، یک فرزند شهید وجود دارد که ارزش محافظت دارد و می تواند آینده ایران را رقم بزند.
بادیگارد از نظر فرم یک کپی محض از موفقیتهای قبلی، و از نظر محتوا بسیار شعاری و حاوی ایدئولوژیهای حتی خطرناک است.
پرویز پرستویی با آن فیزیک بدنی به هیچ وجه در نقش یک بادیگارد رده بالای امنیتی قابل قبول نیست. من نمی دانم او در این فیلم چرا اینقدر از زمین و زمان طلبکار است؟! در طول فیلم انگار چیزی مهمی می خواد بگوید که تا آخر هم نمی گوید. هر وقت هم کسی حرفی می زند گردن اش را کج می کند و با بغض به افق نگاه می کند. معلوم نیست او چرا اینقدر به زمین و زمان مشکوک است؟! حاج حیدر بادیگارد شخصیتی ساخته ی حاتمی کیا نیست، بلکه شخصیتی است که تماشاگر فیلم بر اساس سابقه بازیگری و فیلم های قبلی پرویز پرستویی مانند آژانس شیشه ای از او برای خودش می سازد.
مریلا زارعی هم در این فیلم کاملاً به هدر رفته است. کارکرد مهمی در فیلم ندارد و شخصیت اش را می توان راحت از فیلم حذف کرد.
بادیگارد فاقد بنیان های ضروری روایی است. حفره های طرح داستانی عمیق تر از آن است که بتوان آنها را نادیده گرفت. دیالوگ های شعاری فیلم بر دهان بازیگر می پلاسد و جز اینکه همچون بلندگویی برای یک نگرش خاص سیاسی عمل کند کارایی دیگری ندارد. حجم قابل توجهی از فیلم آکنده از همین دیالوگ های به شدت تصنعی و (به قول صادق هدایت) لایتچسبک است!
فیلمساز سعی کرده تا کشمکش هایی را که در حاج حیدر هنگام مأموریت آخرش (بادیگارد شدن دانشمند هسته ای) شکل می گیرد به تصویر بکشد، اما متأسفانه رویکرد صرفاً ملودراماتیک فیلمساز به موضوع باعث از دست رفتن قدرت بالقوه داستان شده است. فیلم پر است از داستان های فرعی بی مورد که به راحتی قابل حذف کردن است.
بادیگارد به جز سکانس افتتاحیه و سکانس پایانی هیچ چیز نیست. بین این دو پرده فیلم کاملاً از دست رفته است. فیلم در افتتاحیه گره افکنی خوبی ایجاد می کند ولی هرچه جلوتر می رود در جا می ماند. فیلمنامه سکته می زند و از ریل خارج می شود و وارد ریلی می شود که سرمایه گذاران اش برای آن تهیه کرده اند و از همان مسیر به بیراهه می رود...
موحد منتقم
فروردین ۱۳۹۵
در همین رابطه بخوانید
از لحاظ فرم کپی برداری، از نظر محتوا شعاری! نقد و بررسی فیلم «بادیگارد» ساخته ابراهیم حاتمی کیا- موحد منتقم
پایان دوران آقای مربی! نقد و بررسی فیلم «بادیگارد» ساخته ابراهیم حاتمی کیا- کاوه قادری
کامروایی در لحظه و ناکامی پیوسته! نقد و بررسی فیلم «بادیگارد» ساخته ابراهیم حاتمی کیا- آرشیا صحافی
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|