جواد طوسی
میگویند سالی که نکوست از بهارش پیداست. هنوز هیچی نشده، ضدحالِ همهجوره. خودِ خبر بهقدر کافی ناخوشاینده، نحوه استفاده و تعمیمش در فضای مجازی این تلخی را دوچندان میکند.
واقعا این چه اوضاع و احوالیست که پیام نوروزی متفاوت یک هنرمند محبوب و بستریشدن بیسروصدای یک کارگردان معتبر سینمای ایران در تعطیلی نوروز و بیکاری ملت، یکباره میشود سوژههای داغ تلگرام، اینستاگرام و فیسبوک؟
خود آن شخص که با این مشکل دستبهگریبان است حالوحوصله و دلودماغ ندارد، حالا ما با جاروجنجال و حاشیهسازی و شایعهپراکنیهای مختلف بیاییم روحیه او را خرابتر کنیم؛ این عین بیاخلاقی و ناجوانمردی است.
یکباره ببینیم متنی منتسب به همسر سابق خواننده مردمی در فضای مجازی تکثیر میشود و جالب و غمانگیز آنکه همین متن میشود سوژه برای بحثهای اجتماعی و روانشناسی و... البته خالهزنکی! اینقدر سرککشیدن وقیحانه به زندگی شخصی و خصوصی آدمها و مضمون کوککردنهای جورواجور، واقعا در این مُلک نوبرشه!
شما ببین یک فیلمساز شناختهشده که زیاد اهل دیدهشدن نیست و سرش توی لاک خودشه، میخواسته بیسروصدا مشکل روده بزرگش را با بستریشدن در بیمارستان حل کند. این قضیه به هر شکلی لو میرود و بدون آنکه خودِ شخص اظهارنظری کند همهگونه حرفوحدیث و تفسیر درباره بیماری او نقلبهنقل میشود. آخه این چه آشفتهبازاریست که بیماری و سرطان آدمها بشود اسبابِ بازی کلامی و بعد هم اسمش را بگذاریم همدردی و اعلام همبستگی؟
والا با این شیوههای نوین ابراز همدردی، طرف اگر چیزیش هم نباشد، از فرط استرس و عصبانیت با مشاهده و مرور این اباطیل، سرطانلازم میشود! بابا سر جدتان دست از این بچهبازیها بردارید! این نوع محبت و دوستی، درست مثل حضور در مجالس تشییع جنازه و ترحیم هنرمندان طی این سالهاست که یارو فقط آمده جلو در مسجد یا تالار وحدت و خانه هنرمندان، با این و آن عکس یادگاری و سلفی بگیرد و آلبوم اش را کامل کند. بعد میگویند چرا راهبهراه گذشته را شخم میزنی، خب این رفتار و برخوردهای عجیبوغریب را که میبینی بیاراده به گذشته پرتاب میشی و دورانها را با هم مقایسه میکنی.
یکموقعی در آن جامعه در حال مدرنشدن، اینقدر مرگومیر و بیماریهای لاعلاج نبود و مرگ یک آدم سرشناس تا مدتها اتفاق مهمی محسوب میشد. مجلس ترحیم اهل فرهنگ و هنر و سیاست و بخیه نیز در خانقاه صفیعلیشاه و مساجد مجد و ارگ خلاصه میشد. با آنکه طول مدت مجلس وعظ و خطابه و مداحی و قرائت قرآن دو ساعت بود، شرکتکنندگان حرمت مجلس و صاحب عزا را نگه میداشتند و در طول سخنرانی واعظ، محل را ترک نمیکردند. ولی حالا داخل و بیرون سالن، بلبشوییه که نگو؛ همهچی ظاهری، فرمایشی و تلگرافی...
در این دوره و زمونه غریب، مریضی و سرطان و خوشخیم و بدخیم سوژههایی هستند که برای چندروز اموراتمان بگذره. نگاه کنیم به پیامهایی که توی گروهها ردوبدل میشود: «قاسم هاشمینژاد هم رفت»./ «آخی خدا کنه راست نباشه»/ «... چک کردم، درسته!»/ «حیف شد چه مرد خوبی بود» با سه، چهار جمله، پرونده یک نویسنده کهنهکار بسته شد، نفر بعدی نبود؟
روی همین اصل، این کمترین پیشنهاد میکنم تا بهجای بحثوجدل در مورد فواید و مضرات برجام و غیره، اول از همه یک ستاد بحران پزشکی تشکیل دهید و جامعه بیمار فعلی را از این حالت اورژانسی بیرون آورید؛ جامعهای که بخش قابلتوجهی از آدمهایش در نسلهای مختلف یا در افسردگی و یأس و اضطراب و سردرگمی بهسر میبرند یا یک چیزیشان میشود و «سونامی سرطان» در آن نهادینه شده است.
برگرفته از روزنامه شرق
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|