پرده سینما
الله کرم: گرفتن جایزه هایی مثل اسکار توسط برخی از فیلمسازان ایرانی جای بسی تأسف دارد.
فیلم من مادر هستم انتقام جبهه ملی از امام (ره) و خون شهدا است!
کسانی که امروز برای فیلم شما کف زدند حزب الهی نیستند.
امثال جیرانی ها قربانی مدیران فرهنگی سیاست زده هستند!
خوش به حال جیرانی که حامی همچون فراستی دارد، فراستی در سینما یک ملت است، فراستی در سینما یک ملت است!
فراستی: من متأسفم اگر آقای الله کرم پست مدرن است چرا که پست مدرن یک بلبشوی بی تفکر است.
حزب اللهی ها و روشنفکران در مورد فیلم من مادر هستم با هم هم نظر شده اند، همموضع شدن حزباللهیها و روشنفکران در مورد یک فیلم قضیهای تاریخی است!
سیفی آزاد: این فیلم نمایانگر جامعه ایرانی نیست و تنها نمایانگر خانواده های بی بند و بار است.
لاریجانی: برخی می گویند آوا مستحق قصاص نبوده چون سعید مرتکب زنا شده است اما اگر این دوستان به قانون مراجعه کنند درمیابند که در قانون گفته شده اگر مردی بیش از 9 ماه از همسرش دور باشد و به شخصی تجاوز کند محکوم به قصاص نمی شود!
جیرانی: فرهنگ عرصه خیابان نیست و نمی شود با فشار و بخشنامه فرهنگ را تغییر داد. انصار حزب الله باید بدانند هرچه به میدان بیایند گرایش رشد فرهنگ زیرزمینی بیشتر خواهد شد.
فهیم: من برای سینمای ایران متأسفم که به جایی رسیده است که از روی فیلفارسی های دهه 30 و 40 کپی برداری می کند.
به گزارش خبرنگاران سایت پرده سینما نشست نقد و بررسی فیلم من مادر هستم عصر امروز با حضور تعداد کثیری از دانشجویان و اصحاب رسانه به همت سازمان بسیج دانشجویی در مجتمع فرهنگی و هنری سیزده آبان (لانه جاسوسی) برگزار شد.
در این نشست نقد و بررسی که بعد از اکران فیلم سانسور شده من مادر هستم برگزار شد فریدون جیرانی (کارگردان)، رحمان سیفی آزاد (فیلمنامه نویس)، لیلا لاریجانی (فیلمنامه نویس)، مسعود فراستی (منتقد موافق)، محمدتقی فهیم (منتقد مخالف)، حسین الله کرم (استاد دانشگاه) حضور داشتند و مفیدی کیا نیز اجرای این مراسم را بر عهده داشت.
سید غلامرضا موسوی تهیه کننده فیلم من مادر هستم نیز در این جلسه حضور داشت اما ترجیح داد در بین جمعیت باقی بماند.
نکته جالب در مورد این مراسم این بود که برخلاف نقد و بررسی فیلم من مادر هستم در برخی نشستهای مشابه از جمله نشست نقد و بررسی در فرهنگسرای رسانه، مناظره فیلم در لانه جاسوسی با فضای آرامی برگزار شد و تنها گاهی سخنران ها سعی میکردند با طعنههایی کلام خود را به دیگری بقبولانند. البته لازم به ذکر است در برخی دقایق شدت تنش میان افراد به حد فزاینده ای افزایش میافت که این امر باعث تشنج کمی در سالن شده بود.
*************
مجری مراسم در ابتدای این مراسم خطاب به حاضران گفت: اینجا بسیج دانشجویی است و امیدوارم اخلاق در اینجا رعایت بشود. آقای جیرانی که پیش از این برای نقد فیلمشان هیچ جا نمی رفتند در اینجا حضور پیدا کردند که این مهم برای ما خیلی مثبت است چرا که ایشان با آگاهی از اینکه در این مکان تعداد مخالفین فیلم بیش از موافقین آن است حضور پیدا کرده اند و ما هم به حضور ایشان احترام می گذاریم.
من امیدوارم ما نقد منصفانه داشته باشیم. این نکته برای ما بسیار مسجل است که خیلی از کارگردانان سینمای ایران حاضر به مصاحبه با تلویزیون جمهوری اسلامی ایران نیستند و در عوض با شبکه هایی مثل بی بی سی مصاحبه می کنند اما آقای جیرانی از تمامی آن ها جدا هستند و با حضورشان در اینجا برادری شان را به ما ثابت کرده اند.
سپس مسعود فراستی در جملاتی گفت: من هم از تمامی حاضران خواهش می کنم که در این جلسه نه شعار بدهند و نه دست بزنند. بگذارید ما فیلم را نقد کنیم. این را از تمامی افرادی که در این مکان حضور دارند می خواهم حالا چه موافق فیلم باشند چه مخالف! این فیلم تا به امروز نقد و بررسی نشده و همه اش در التهاب به سر می برده است و من امیدوارم در این جلسه بتوانیم به نقد فیلم برسیم.
سپس حسین الله کرم در جملاتی گفت: ممکن است روش و عملکرد حزباللهی ها نقد و حتی نقد ما هم در مورد این فیلم نقد شود اما من به فیلم من مادر هستم، نقد سیاسی و فرهنگی و اعتقادی دارم و قبل از هر چیز امیدوارم مدیریت و زمان بندی درستی در این جلسه به حاضران داده شود.
الله کرم ادامه داد: بنده فکر میکنم نقاد اصلی اجتماعی این فیلم هستم البته من نه ادعای هنر دارم و نه ادعای سینما ما جریان حزب اللهی هستیم و می خواهیم نقدهای ما را که عمدتاً سیاسی و اجتماعی هست را آقایان بشنوند، حرف های ما را بشنوند، شاید بتوانند ما را توجیه کنند. من می دانم که نقد علمی در اینگونه جلسات شکل نمی گیرد و به همین دلیل مباحث خودم را در لایه های رویی با توجه ویژه به تخصص آقایان که سینما هست بیان می کنم و امیدوارم پاسخهای مناسب را بشنوم.
سپس مسعود فراستی اظهار داشت: حرف های آقای الله کرم قبل از نقد فیلم است و بهتر است ایشان اول صحبت هایشان را بفرمایند تا بعد ما بتوانیم به بحث در مورد فیلم بپردازیم.
مجری مراسم ضمن رد حرف های فراستی گفت: در اینجا من هستم که زمان را تعیین می کنم!
سپس حسین الله کرم در جملاتی گفت: ما فرهنگ را دارای دو لایه رویی و زیرین می دانیم. لایه های زیرین شامل جهان بینی و ارزش ها و هنجارها هستند و لایه رویین الگوهای رفتاری و نمادها هستند. همانگونه که می دانید در مهندسی معکوس می شود روی جهان بینی تأثیر گذاشته شود. در این فیلم هم زنا، ارتباط جنسی، مستی و شراب خواری و غیره و حتی زیر پا گذاشتن قصاص در چارچوب مهندسی معکوس تعریف می شود چرا که نمادهای فیلم منجر به تأثیر گذاشتن روی رفتارها و ارزش های آحاد جامعه می شود.
الله کرم افزود: بحث دوم ما بحث اعتقادی است همانگونه که در فیلم دیدید مکافات عمل از طرف پدر آوا در این فیلم نمایش داده شد که مصداق همان کاری است که یزید در جلسه شام رو به حضرت زینب (س) کرد و گفت: این بلایی که به سر شما آمده است همان مکافات اعمال گذشته شماست. که عیناً این نکته در فیلم هم مطرح می شود همانگونه که در آیه 181 سوره آل عمران نیز آمده است که آن چیزی که در فیلم نشان میدهد تنها بخشی از واقعیت است نه تمام واقعیت.. در جلسه شام حضرت امام سجاد (ع) همانجا رو به یزید کردند و فرمودند: مسائل انسان ها دو وجه دارند یکی مکافات عمل و دیگری امتحان الهی هستند. پس با توجه به این فرمایش امام سجاد (ع) به این مهم دست پیدا می کنیم که این فیلم مبانی اعتقادی جامعه را زیر سوآل می برد. بحث سوم من نیز انقلاب فرهنگی است و همانگونه که همه می دانید حفظ فرهنگ انقلاب بسیار مهم است. متأسفانه از دهه هفتاد به بعد سیاه نمایی های زیادی در فیلم های ایرانی مطرح می شود و یا خیلی از فیلمسازان به خارج از کشور می روند جایزه هایی مثل اسکار گرفته اند و با دست دادن به افراد نامحرم و نشان دادن جامعهای معترض به سیاهنمایی پرداختند. که خود جای بسی تأسف دارد!
الله کرم ادامه داد: جریان روشنفکری در سینمای ایران از دهه هفتاد به بعد شروع به سیاه نمایی می کرد تا جامعه ما را جامعه ای مورد انتقاد و کثیف در خارج از کشور نشان بدهد. این ها بعضاً نگاه های پست مدرن هم داشتند اما در دهه هفتاد با فیلم زندان زنان این فیلم ها وارد گسست های اجتماعی شدند و همانطور ادامه پیدا کردند. این فیلم ها تماماً سیاه نمایی های اجتماعی بوده اند و جریان روشنفکری به نوعی آلت دست سیاسیون شدند. فیلم زندان زنان در همان زمان مورد سوء استفاده بسیاری از جامعه ایران قرار گرفت. مشکل در این جا با سیاسیونی است که ما را وادار به گرفتن و آقایانی مثل جیرانی را وادار به دویدن می کنند اگر ما مخالفت به سیاه نمایی نکنیم که جامعه دچار تباهی می شود اگر هم مقابله کنیم که بنده می شوم چماقدار و ایشان می شود مظلوم اما این وسط سود را جریان سیاسی می برد کسانی که خود را طرفدار پست مدرن معرفی می کنند و ما را برای بودن می خواهند و جیرانی را برای قربانی کردن! این فیلم انتقام از انقلاب است ما به جیرانی توهین نمی کنیم و او را تنها قربانی جریان سیاسی حاکم می دانیم. قصاص در چارچوب ماده 226 قانون مجازات اسلامی اینگونه نیست. در این فیلم دختر خانم را درست نشان داد و طرف مقابل اش را مستحق مرگ دانست که این امر نفس قصاص را زیر سوأل می برد. باید در این فیلم استدلال پدر درست نشان داده می شد و دادگاه باید بنا به ماده 226 قانون مجازات اسلامی فرد را محکوم می کرد.
(سایت پرده سینما تنها سایت تحلیلی سینمای ایران http://cinscreen.com/ )
الله اکرم در پایان سخنانش گفت: این فیلم انتقام جبهه ملی از امام (ره) و خون شهدا است!
سپس در ادامه این نشست نقد و بررسی رحمان سیفی آزاد یکی از فیلمنامه نویسان من مادر هستم خطاب به حاضران گفت: اصل موضوع این است که این فیلم نمایانگر جامعه ایرانی نیست و تنها نمایانگر خانواده های بی بند و بار است و اعتقاد نویسندگان و سازنده این فیلم نشان دادن جامعه ایران نبوده است.
سیفی آزاد ادامه داد: جیرانی حتی در اثر قبلی خود یعنی سریال مرگ تدریجی یک رویا نیز همین مباحث مهم را مطرح می کرد و این فیلم به نوعی از همان سریال شکل گرفته است و من تعجب می کنم که چگونه شما آن را به همه جامعه ایران تعمیم می دهید؟ این فیلم تنها کیس و حدود زندگی شبه مدرن را تقبیح می کند و پیام اخلاقی ما برای جامعه همین است و به همین دلیل در فیلم ما زندگی ها را سیاه و پلید می بینیم. در مورد مسئله قصاص هم باید بگویم ن در دفاع از ناموس و در لحظه این کار را انجام نداده. فردای آن روز براساس نقشه مرتکب قتل شده است. ما تعمداً فضای محرم و نامحرم و مسکرات که در اسلام منع شده و مصرفش بدتر از زنا است را قرار دادیم. قصاص زمانی می تواند انجام شود که شما ثابت کنید آن فرد مستحق قصاص نیست اما در این فیلم شخصیت فیلم به دلیل اشتباهات خود از جمله مصرف مشروبات الکلی نمی تواند ثابت کند که مستحق قصاص نیست و به همین دلیل باید قصاص شود. این نوع زندگی ها همیشه خلاف عرف عمومی جامعه هستند. همچنین ما در فیلم تصریح می کنیم که داستان بر اساس انتقام جویی پیش می رود. قانون برای خود شرایط و ادله می خواهد. آوا در این فیلم فردای روز تجاوز مبادرت به قتل می کند و به همین دلیل و به خاطر شرب مسکرات در دادگاه نمی تواند از خود دفاع کند. ما از بیرون داستان فیلم را نقد می کنیم و قاضی بر اساس حس تماشاچی در این فیلم حکم صادر نمی کند. تمام نقدها پیرو داستان فیلم اشتباه است. قاضی براساس ادله حکم میکند چیدمان عناصر فیلم به گونهای است که آوا محق قصاص است و نقدهای این چنینی به فیلم وارد نیست.
سیفی آزاد افزود: نقد فرهنگی در این فیلم هم کلیت جامعه را در بر نمی گیرد و یک زندگی تازه به دوران رسیده اقتصادی را روایت می کند که به نوعی نقد زندگی شبه روشنفکری است. این سبک زندگی اصالت فکری و اندیشه ای ندارد و مقلدانه است و در این چنبره قربانی می گیرد که اتفاقاً چون این نوع زندگی سگی است باید قربانی هم بگیرد. در این خانه اعتقاد دینی نیست و تنها طبقه ای نوظهور نشان داده می شود که این طبقه به نوعی برای روابط اجتماعی همه ما نوعی تهدید به حساب می آید. ما باید در چارچوب گفتمان فیلم تأثیر اثر بر روی مخاطب را بنویسیم. این زندگی بوی تعفن و کثیفی می دهد مخاطب مسلماً هیچگاه برای هیچیک از آن ها دلسوزی نمی کند. مخاطب تنها در جایی شابد برای آوا احساس ترحم کند که اگر در این خانه به دنیا نیامده بود و اگر وارد این زندگی نشده بود نتیجه زندگی اش این نمی شد. من یک بار دیگر هم می خواهم این جمله ام را تکرار کنم که در این فیلم به هیچ وجه بحث قصاص مطرح نیست و سیمین تنها دارد انتقام خودش را می گیرد.
(سایت پرده سینما تنها سایت تحلیلی سینمای ایران http://cinscreen.com/ )
الله کرم در پاسخ به سیفی آزاد گفت: ما در دانشگاه وقتی می خواهیم به رساله دکترین نمره بدهیم حتی به یک اشتباه هم رحم نمی کنیم. مکافات عمل پدر آوا در این فیلم مباحث اعتقادی ما را به چالش کشیده است.
در ادامه این نشست لیلا لاریجانی یکی دیگر از نویسندگان فیلم من مادر هستم در جملاتی گفت:
برخی می گویند آوا مستحق قصاص نبوده چون سعید مرتکب زنا شده است اما اگر این دوستان به قانون مراجعه کنند درمیابند که در قانون گفته شده اگر مردی بیش از 9 ماه از همسرش دور باشد و به شخصی تجاوز کند محکوم به قصاص نمی شود.
سیفی آزاد نیز گفت: ما اکنون داریم در بستر این شخصیت ها صحبت می کنیم و این قیاس مع الفارغ است!
الله کرم نیز ادامه داد: طبقه متوسط زناکار نیست! کسانی که امروز برای فیلم شما کف زدند حزب الهی نیستند. سکانس آخر سخنان پدر آوا در مورد مکافات عمل به واقعه کربلا تشابه دارد.
در ادامه بحث سیفیآزاد با اشاره به سخن اللهکرم درباره تشابه سکانس آخر سخنان پدر آوا در مورد مکافات عمل به واقعه کربلا گفت: آقای الله کرم در مورد امتحان الهی حرف زدند اما اتفاقاتی که برای شخصیتهای این فیلم میافتد محصول چنبره رفتاری است، واقعه کربلا با این بحث موضوعیت ندارد. آیا بستر شخصیتهای این فیلم نعوذبالله! قابل قیاس با معصومان یا افراد معتقد به دین الهی است.
اللهکرم در واکنش به این سخن سیفیآزاد گفت: باید بپذیری که تو حرفهای من را یادداشت نمیکردی و حرف من را نمیفهمی. طبقه متوسط چیزی نیست که شما در فیلم نشان میدهید.
سپس مسعود فراستی در جملاتی گفت: آقای الله کرم شما که استاد دانشگاه هستید باید بدانید که استاد دانشگاه نباید حرف های تکراری بزند و شما مرتب حرف های تکراری می زنید.
فراستی ادامه داد: در ابتدا من باید توضیحی درباره مدرنیسم و پست مدرنیسم بدهم. پست مدرنیستم هیچ اصولی ندارد و من شما آقای الله کرم را آقای اصولی میشناسم. من متأسفم اگر آقای الله کرم پست مدرن است چرا که پست مدرن یک بلبشوی بی تفکر است و مدرنیسم همیشه مترقی تر از آن است و پست مدرنیسم اصولی ندارد.
برایم جالب است که دوستان بر خلاف ظاهر ضد روشنفکرانه ای که دارند در دام روشنفکری می افتند چرا که روشنفکری در سینمای ایران با مواضع آقای الله کرم یکسان است چرا که چه آقای الله کرم و چه روشنفکرها یک موضع واحد دارند که از دو نگاه متفاوت با هم به یک موضع واحد می رسند. روشنفکرها از فیلم من مادر هستم بدشان می آید و در عوض از فیلم بی خود و بی جهت خوششان می آید. آقای الله کرم طبقه متوسط را درست توضیح نمی دهند. روشنفکران از این فیلم بسیار خشمگین هستند چون این فیلم روشنفکران بی بند و بار و بی اصول را نشانه رفته است که آن ها جزو طبقه متوسط ایران نیستند.
فراستی افزود: بخشی از روشنفکران از اواسط دهه هفتاد به واسطه پول نفت و وابستگی به غرب شکل گرفتند که هنوز هم از لحاظ اقتصادی وابسته به دلار نفتی هستند. همین دوستان در هشت سال اخیر یکی از جریان هایی هستند که این قشر را رشد داده اند. فیلم من مادر هستم نقد بخشی از طبقه متوسط شهری است و این فیلم و این اتفاقات محصول سیاست های غلط عدالت خواهان بوده است این فیلم قشری را نقد می کند که از لحاظ اخلاقی و فرهنگی و اقتصادی دور از ما هستند. این قشر شاید یک پنجم طبقه متوسط شهری باشند اما بسیار خطرناک هستند چرا که متأسفانه الگوی تمامی جوانان جنوب شهری این جانورانند. این جانوران کسانی هستند که بسیاری از بچههای ما نوع لباس پوشیدن و رفتار را از آنها الگو میگیرند. اما شما چشمهایتان را روی حقایق می بندید این ها سیاست های غلط دولت است که ضد هویت ملی عمل می کند.
این فیلم بی سابقه است و جیرانی اولین نفری است که این کار را کرده است که دوستان آن را سیاه جلوه داده اند، دوستان چیزهایی را سیاه جلوه داده اند که مطابق واقعیت و عبرت است. ما مدافع طبقه متوسطی هستیم که بر اثر فشارهای اقتصادی نابود شده است. فیلم جیرانی از نظر آسیب شناسی این اقشار بی هویت و بی بند و بار بی سیاقه است و هیچگاه دچار آلودگی روشنفکری نمی شود.
البته هم موضع شدن حزب اللهیها و روشنفکران در مورد یک فیلم قضیهای تاریخی است که در مورد ناصر تقوایی، مهرجویی و کیمیایی و جدایی نادر از سیمین نیز اتفاق افتاد که این میشود آن ها از فیلمی مثل من مادر هستم بدشان میآید و از آشغالهایی چون بیخود و بیجهت دفاع میکنند.
اما باید بدانند که فیلم جیرانی قربانی نیست و فیلم اش معترض است. روشنفکرها در سینما آلودگی خود را از طریق فیلم هایی که به جشنواره های خارجی ارسال کرده اند و به نوعی وطن فروشی کرده اند نشان داده اند. منتقدان همان ها هم وقتی صاحب میز و مسند می شوند همان راه آن ها را ادامه می دهند اما ما باید این را بدانیم که سینمای جشنواره ای سینمای وطن فروشی است که کاسه گدایی از غرب را در دستانش گرفته است.
(سایت پرده سینما تنها سایت تحلیلی سینمای ایران http://cinscreen.com/ )
مدل بعدی سینمای خنثی است که امثال الله کرم طرفدار آن هستند و آقای کوشکی در برنامه هفت میگویند ما باید فیلم خنثی بسازیم تا به جای اینکه فیلمی گرم مماس با مسائل و مشکلات مردم بسازیم و باید بگویم روشنفکران استاد فیلمهای خنثی هستند اما ما احتیاج به فیلم خنثی نداریم ما باید فیلم گرم بسازیم چرا که استاد فیلم خنثی برخی از روشنفکرانی هستند که جایزه های خارجی گرفته اند ما احتیاج به فیلم های انتقادی داریم اما تا آن ها ساخته می شوند می خواهیم آن ها را در نطفه خفه کنیم چرا که به نوعی عاشق فیلم های بی بو و بی خاصیت هستیم و به همین دلیل به دام فیلم هایی مثل نارنجی پوش و هامون و پری غیره می افتیم که در واقع روشنفکران ما را در آن دام انداخته اند.
فراستی ادامه داد: من مادر هستم ابداً اشاعه شراب خواری و فساد نیست. در سینما دیدن باور کردن است. چه جور می شود فهمید که این جانوران چگونه زندگی می کنند تا مخاطب از آن ها فاصله بگیرد؟ گر شما مشروب خواری و موارد دیگر این جانوارن را نبینید چطور با سبک زندگی آنها آشنا میشنوید؟ در حالی که مشروب خوردن در فیلم جیرانی سمپاتیک است که بلکه آنتیبیوتیک است و به هیچ عنوان سیاه نمایی در آن نمیبینیم.
ما در این فیلم در همه جا تصاویری علیه مشروب خواری می بینیم و به همین دلیل بحث اشاعه فساد و بحث سیاه نمایی در فیلم کاملاً پرت است.
سپس فریدون جیرانی در جملاتی اعتراضی خطاب به مجری مراسم که به گونه ای بر علیه فیلم موضع گیری کرده بود گفت:
تو به عنوان مجری باید یاد بگیری که موضع گیری نکنی مجری باید فضایی ایجاد کند که هر دو طرف بتوانند حرف هایشان را بزنند.
جیرانی ادامه داد: بهتر است دوستان با زبان علمی صحبت کنند من اهل تحقیق هستم و جدا از فیلمسازی 30 سال است که فیلم می بینم و تحقیق می کنم و می دانم طبقه متوسط ایران از دل بروکراسی دولتی بیرون آمده است. اولین آن ها تکنسین هایی بودند که از دربار پهلوی بیرون آمدند البته باید به این نکته توجه داشت که طبقه متوسط در ایران با طبقه متوسط در اروپا فرق چشمگیری دارد. این رشد بروکراسی در ایران و رشد شهرنشینی بی رویه طبقه متوسط را کم کم از دین و اعتقاد جدا کرد و بین آن ها فاصله گذاری ایجاد نمود. به عنوان نمونه در زمان قدیم در سینماهای جنوب شهر یک نوع فیلم نشان می دادند و در سینماهای شمال شهر فیلم های دیگری را به نمایش می گذاشتند در آن زمان اگر در سینماهای شمال شهر یعنی از میدان انقلاب به بالا فیلم های آلن دلون را به نمایش می گذاشتند در سینماهای جنوب شهر تماماً فیلمفارسی ها را به نمایش در می آوردند. اما بعدها با ایجاد فرهنگسراها تغییرات بزرگی در شهر ایجاد شد. دیگر بچه جنوب شهری امروز فیلم را در سینماهای محله خود نمی بیند و می رود و فیلم را در جایی مثل سینما آزادی می بیند که یک کافی شاپی هم داشته باشد.
جیرانی ادامه داد: هرچه فشار گروه ها زیادتر شود فرهنگ زیرزمینی رشد فزاینده ای پیدا خواهد کرد. همین ماهواره و سی دی های غیرقانونی که به وفور در شهر پیدا می شوند برای جامعه ما هزینه های بالایی دربر دارد. من یک بار دیگر می گویم فراتر از فیلمی که ساخته ام مرتب مشغول تحقیق در جامعه هستم و می دانم که فرهنگ زیرزمینی دارد با وجود این فشارها رشد بالایی پیدا می کند. واقعیت جامعه ایران تلخ است و ما باید آن را تحلیل کنیم. در فیلم های آمریکایی مشروب خوار مذموم است اما اکنون این روابط دارد به شکل فضیلت در می آید. انصار حزب الله باید بدانند هرچه به میدان بیایند گرایش رشد فرهنگ زیرزمینی بیشتر خواهد شد. این را من باید بگویم که دارم تاریخ سینمای اجتماعی ایران را از زمان پهلوی تا کنون می نویسم. فرهنگ عرصه خیابان نیست و نمی شود با فشار و بخشنامه فرهنگ را تغییر داد.
سپس محمدتقی فهیم در جملاتی گفت: همیشه اداره این گونه جلسات سخت بوده و متأسفانه اداره این جلسه هم با مشکل روبرو است. من یک نکته می گویم که صحبت هایی که آقای فراستی و جیرانی کردند را بارها شنیده ایم و این حرفها می توانند مقاله باشند، این حرفها سخنرانی هستند و به دلیل اینکه در یک میزانسن نمایشی قرار گرفته اند شما نیز مجذوب آن شده اید.مثل آقایی در اول جلسه آمد و در باب آرمان خواهی و عدالت صحبت کرد اما در حین صحبت های ایشان سالن همهمه داشت و هیچکس به صحبت های ایشان توجه نمی کرد چراکه صحبت های ایشان در یک میزانسن نمایشی قرار نگرفته بود اما صحبت های آقای فراستی، آقای جیرانی و آقای الله کرم چون در یک میزانسن نمایشی قرار گرفته است شما از آن تأثیر می گیرید. من این نکته را درباره فیلم من مادر هستم می خواهم بگویم.
فیلم از ابتدا تا سکانس پایانی فیلم به صورت تصویرسازی و نمایشی پیش می رود، مسائلی را به مخاطب خود منتقل می کند که مخاطب تأثیر می گیرد اما آن جا که می خواهد به مخاطب پیام اخلاقی بدهد سخنرانی می کند و بنابراین این سخنرانی نتیجه ای ندارد. بنابراین شما آن تأثیرپذیری لازم را حس نمی کنید و فیلم ممکن است به برخی تأثیرپذیری منفی بگذارد و به برخی دوستان نیز با داشته های قبلی در ذهن شان ممکن است حتی تأثیر مثبت نیز بگیرند اما بحث من این است که فیلم قبل از همه این ها برای ما تصویرسازی می کند. یعنی به لحاظ تصویری تأثیر لازم را گذاشته اما آن جایی که می خواهد وارد پیام شود به گفته آقای مهران مدیری پیام می دهد. اما این پیام را چگونه منتقل می کند؟ شخصی اصلی فیلم در مقابل دوربین می ایستد و برای ما یک خطابه صادر می کند. ما در ابتدای فیلم تأثیرات لازم از تصویرات را می گیریم و به سمت تأثیرپذیری از تصویر پیش می رویم و در زمان انتقال پیام به مشکل می خوریم.
فهیم افزود: سینمای فیلمفارسی که امروز سینمای انقلاب اسلامی را مورد هجوم قرار داده است همین مشکل را دارد. من نیز همانند آقای فراستی فیلم دیده ام، از سال 1341 در سینما بزرگ شده ام و هم با ایشان و هم با آقای تهیه کننده به در خیابان ارگ شهر مشهد به سینما می رفتیم. سینمای فیلمفارسی این مشکل را داشت. از فیلم های سالم تر مجید محسنی که همه اش پیام اخلاقی بود تا برسیم به سال پنجاه، پنجاه و شش و پنجاه و هفت دائم سینمای فیلمفارسی پیام اخلاقی می دهد اما چرا جامعه اخلاقی نمی شود؟ همین فیلمی که من مدعی ام کپی فیلم آقای نظام فاطمی است عین همین موضوع و همین جملات را در سال 1350 آقای نظام فاطمی می دهد. من عین جمله نظام فاطمی را آورده ام و عین دفاعیه آقای جیرانی در خبرگزاری ایسنا را نیز آورده ام. دقیقاً هر دوی این ها یک دفاع از فیلم دارند. نظام فاطمی عیناً می گوید: «ماشینیسم طبقه متوسط ما را به این روز انداخته و من نیز ملودرامی می سازم که همه آکتورهای من در گورستان یا روی خاک هستند و یا زیر خاک.» به ایشان اعتراض می کنند که چرا پایان فیلم ات تلخ است؟ آن موقع به مدرنیسم می گفتند ماشینیسم. آیا فیلم نظام فاطمی توانست جامعه را اخلاقی کند؟ نه! چرا که فیلم ساختار فیلم فارسی داشت. یعنی در تصویرسازی همه چیز را می گفت اما وقتی به اخلاق می رسید کاراکتر فیلم می ایستاد و به ما پیام می داد. مشکل من با فیلم من مادر هستم این است که آقای جیرانی که خود را تئوریسین فیلمفارسی می دانید ما وقتی در فیلم می خواهیم پیام بدهیم باید تصویر ببینیم. من با نگاه مثبت جیرانی که در پشت فیلم است موافقم اما مشکل من با این است که ما با پیام مورد نظر فیلمساز روبرو نیستیم. فیلم از اصلی ترین مشکل سینمای فیلمفارسی رنج می برد و آن این است که به معلول می پردازد. فیلم به طبقه متوسط می پردازد اما چون طبقه متوسط معلول است و دلار نابودکننده این طبقه می باشد.
(سایت پرده سینما تنها سایت تحلیلی سینمای ایران http://cinscreen.com/ )
سیفی آزاد در جواب به پرسش های دانشجویان گفت: هیچ اختلاف نظری بین نویسندگان فیلم وجود ندارد. آوا در شیوه ای از زندگی زندگی می کند که کسی آن را به این زندگی مجبور نکرده است و او می تواند انتخاب کند چراکه اختیار از او صلب نشده است. آوا پرورش یافته یک فضای بی بند و بار است که طبیعتاً این فضای بی بند و بار یک خروجی نیز دارد. من یک نکته ای را بگویم که یک فیلم وظیفه ندارد کل جامعه را اصلاح کند، اصلاً بنا ندارد که اخلاق در اجتماع را اصلاح کند. یک فیلم وظیفه ندارد که همه اقشار جامعه را نمایندگی کند، هر فیلم یک موضوع دارد که در فضای آن موضوع خود حرکت می کند. بنده معتقد نیستم که این فیلم تمامی سینمای اجتماعی ما است. بلکه اعتقاد دارم به یک معضل اجتماعی که زاییده یک سری شرایط خاص است. فیلم اصلاً انزجار نسبت به حکم قصاص نیست. قصاص چیز خوبی است و یک حکم دینی است که باید باشد. موضوع فیلم قصاص نیست، موضوع فیلم نشان دادن فضای کثیف زندگی شبه مدرن است. طبق کلام قرآن قصاص عین حیات است. ما دلمان به حال این دختر نمی سوزد به خاطر اینکه قصاص شده است، بلکه دلمان به حال این دختر می سوزد که در چمبره یک روابط غلط به یک فرجام پست می رسد. در جامعه ما چقدر اخلاق سکولار معنا دارد؟ جامعه ما جامعه ای دینی است. هر گفتمان اخلاقی بر اساس ارتباطات عینی خود مخاطب است و تلقینی نمی باشد. ارجاعات دینی برادران و خواهران عزیزم مگر جز ارجاعات اخلاقی و دینی است. ما اگر فیلمی اخلاقی امریکایی در جمهوری اسلامی پخش می کنیم آیا به این معنی است که اخلاق سکولار را ترویج می کنیم؟ نه! فیلم ترویج اخلاق سکولار نیست. اصلاً اخلاق سکولار در جامعه ما جایی ندارد. می گوییم فیلم پیام اخلاقی دارد اما سکولار است، چرا این را می گوییم؟ چون در پایان نگفته است بنا بر آیه قرآن؟ اصلاً گفتمان اخلاقی اینچنین نیست. قطعاً همه ارجاعات اخلاقی ما اسلامی است. چه مصداقی داریم که می گوییم اخلاق سکولار است؟ هر فیلم اخلاقی گفتمان اش با مخاطب ایرانی مسلمان گفتمانی اخلاقی است چون ارجاعات مخاطب اخلاقی مخاطب ایرانی ارجاعات اسلامی است.
جیرانی در ادامه این نشست در جملاتی گفت: همانطور که دوستان ما گفتند فیلم یک تحلیل دارد. من یک تحلیل بابت دوستان بسیج می دهم. اخلاق دینی در خدمت تبلیغی خاص قرار می گیرد. هر زمان یک چیزهایی در تبلیغات دولتی بوده که ارزش می شده. تلویزیون شاه زمانی تمام تبلیغات اش را در منطقه بالای شهر پخش می کرد، یعنی در واقع سریال های آمریکایی را پخش می کرد که یک زندگی مدرن را زندگی ایده آل نشان می داد. بعد به پایین شهر، در بیقوله ها در کوچه پس کوچه های کثیف رفت و پهلوان ها را از همین پایین شهر نشان می داد. در سینمای آن زمان قهرمانان از دل پایین شهر یعنی از دل نظام انقلاب سفید بیرون می آمد و سعی کرد سازش بین طبقه پایین و طبقه بالا را نشان دهد. اما در سینمای موج نو که از دل اعتراض بیرون می آمد سعی کرد عدالت اجتماعی را به شیوه خود بیان کند. همه تبلیغات نظام شاه این بود اما هیچ قهرمانی گیتار به دست، هیچ قهرمانی مو بلند، هیچ قهرمان بالای شهر، هیچ رستورانی در بالای شهر به عنوان فضیلت و جای خوب در فیلمفارسی نبود. از دهه هفتاد به بعد در ایران امروز فیلمفارسی بر اساس تمایلات تماشاچی به بالای شهر رفت و احساس کرد تمایلی در جامعه در حال به وجود آمدن است که این تمایل عکس تمایل تلویزیون است. همه فیلم های فارسی ساز نشان می دهند. برای اینکه فکر می کنند عده ای در جامعه تمایل به گوش دادن موسیقی دارند. رشد اخلاق عرفی در جامعه نتیجه یک سری محدودیت ها می تواند باشد و امکان دارد رشد بیشتری نیز داشته باشد. اگر شما سعی نکنید پادزهر این رشد را از تلویزیون در سینما پیدا نکنید اخلاق عرفی رشد می کند و اینطوری نیست. به این جمع نگاه نکنید این جمع دانش دارد و می فهمد اما بعضی دانش ندارند و نمی فهمند. سینمای اجتماعی ایران نیز محصول یک گفتمان روشن فکری است. علتش آن چیزهایی است که شما به عنوان اتفاقات طبیعی و درست اعمال می کنید و به تبلیغات دولتی بستگی دارد. اگر شما این نکته را جدا نکنید سینمای اجتماعی ایران در داخل یک گفتمان هایی می ماند که باید این نکته جدا شود. سینمای اجتماعی در همه کشورها از دل اعتراضات بیرون می آید . گفتمان روشن فکری در قبل از انقلاب گفتمانی چپ بود و گفتمان روشن فکری در بعد از انقلاب عوض شده و گفتمان دیگری شده است. اگر فکری نکنیم این گفتمان که در آن یک هویت جدید است در جامعه جا می افتد.
(سایت پرده سینما تنها سایت تحلیلی سینمای ایران http://cinscreen.com/ )
الله کرم سپس در جملاتی گفت: آقایان گفتند که نگاه شان شبیه به ما است. یعنی می خواهند جامعه شبه مدرنیستی را نقد کنند. می گویند فیلم شان بر اساس این ساخته شد که جامعه ما با پول نفتی یک جامعه طبقه متوسط شبه مدرنیستی پیدا کرد که دارای اخلاق عرفی است و دارای یک زندگی است که همراه با مشروب است و نتیجتاً این مسائلی که درون فیلم به وجود می آید. حال پدر و مادر در آخر فیلم چون چادری شدند شاید نشان از پشیمانی است که ما هم یک کمک می کنیم به دفاع شما. اما این نگاه مختص دوران آقای هاشمی و خاتمی است. این فیلم ها اگر آن دوران ساخته می شد که نقد جامعه شبه مدرنیستی بود خیلی ما بیشتر تشکر می کردیم. آقای فهیم که من از ایشان به خاطر درس بزرگی که به بنده داد متشکرم. ایشان گفتند که سینما نشان دادن تصویر است و نویسنده فقط می خواهد با حرف به ما بگوید. شاید در تئاتر این مضمون بیشتر به ما می رسید اما تصویری که به ما نشان داد اشاعه فساد و فحشا شد. ما باید با تصویر حرف بزنیم. ما در سینما نیامده ایم که بنشینیم و بشنویم. آقای جیرانی می گویند روشنفکری در قبل از انقلاب که سراغ قیصر رفت و بعد از انقلاب تبلیغ آزادی غربی شده است و این تفاوت روشنفکری در کشور ما است که بنده نیز از گفته های آقای جیرانی استفاده کردم. آقای فهیم می گویند که باید به تصویر کشیده شود، به هر حال شاید در تئاتر بشود حرف زد اما فکر می کنم سینما جای تصویر باشد. آقای جیرانی به بحث دفاع از عدالت و نقش طبقه شبه مدرنیستی دارند که خیلی خوب است ولی این چگونه به تصویر در می آید و چگونه می توانیم این را به بیننده از طریق تصویر انتقال بدهیم و به هر حال از ایشان نیز بنده آموختم. برداشت ما ممکن است اشتباه باشد. نقد علمی یعنی ارائه یک تئوری. در چارچوب آن تئوری یعنی طرف را نقد کردن. یک تئوری در بحث جامعه شناسی است که می گوید وجود آدمی دارای سه جزء است. جزء میل ها که توجه آقای فراستی به این جزء بود، ما باید مقداری وارد غالب های تئوری نیز بشویم. بنده چون به من وقت داده نشد نتوانستم بحث خود را در چارچوب اعتقادی به درستی ارائه کنم. اشکال من به جیرانی این است که مردم ما همه می فهمند و همه انقلاب کرده اند. تنها کیس تحصیل کرده نیست که می فهمد. کیس تحصیل کرده در دوران انقلاب شما می دانید که می گفتند از مردم عقب مانده ایم و باید خود را به آن ها برسانیم. به بحث اول خود برمی گردم. سه جزء در یک تئوری برای بشر در نظر گرفته شده است. یکی میل بود، دوم بحث عقل است و سوم بحث تیموس است. تیموس یعنی اینکه ما به دنبال عزت نفس و به رسمیت شناخته شدن باشیم. ایشان می گوید که چرا عراقی ها علیه کسانیکه آن ها را از دست صدام نجات داد بمب گذاشتند؟ این می گوید امریکایی ها میل این ها که خواستار رهایی از دست صدام بودند را برآورده کردند. لیبرال ها به میل و رئالیست ها به عقل کار دارند. امریکا این دو را برای عراقی ها به کار گرفت اما تیموس یعنی غرور را زیر پا گذاشتند. در فیلم این آقایان غرور اعدام شد. غرور یک حیثیت، یک عزت نفس و یک عمل درست را انجام داده بود و این ها فیلم را طوری طراحی کردند که غرور اگر می خواست برگردد مثل مادری که چادر به سر گرفته غرور را اعدام کند. اینکه بنده می گویم آقایان لایه های تفکری شما متأثر از جریان روشن فکر طرفدار عقل است بنده یک هشدار به عنوان یک معلم و کسی که از بیرون نظاره گر شما است به شما می دهم. دارم می گویم عزیزم شما تیموس، عزت نفس، غرور و کسی را که از حیثیت اش دفاع می کند را اعدام کردید حتی اگر به خود آمده است. برادران من این اشتباه است. اگر از چند سال پیش به این رو ده نمکی به فریاد ما نمی رسید ما فیلم هایی با فروش بالا را نداشتیم. درآمد جامعه سینمای ما یک چهارم شده است تنها دو فیلم در این عرصه فروش کردند که یکی گشت ارشاد است. فیلم شما نیز در شبکه خانگی فروش خواهد داشت و هیچ غصه ای نخورید. شما پول پارو خواهید و از طبقه ای که همراه با مردم است با همین فیلم بالا می روید.
فهیم در ادامه جلسه گفت: ببینید همانجور که آقای جیرانی تحلیل دارند طبیعی است که ما نیز تحلیل داریم. من معتفدم که فیلم های شبیه به فیلم های جیرانی خوب است که ساخته شوند چراکه تحلیل دارند. من انتظارم این است که تحلیل فیلم آقای جیرانی بیشتر باشد. چون بحث مضمون می شود من کمی وارد مضمون می شوم و از این بابت نیز متأسفم. دوستان ما از فرم می گویند اما وقتی پای عمل می شود عموماً مضمون گرا می شوند. حتی دوست خوبمان آقای فراستی که وقتی به تحلیل این فیلم و حتی جدایی نادر از سیمین می پردازد نقد مضمونی می کند. سینمای ایران همانند خود طبقه متوسط تغییر کرده است. فیلمفارسی نیز در ظواهر تغییر کرده و ماهیت فیلمفارسی همان کارکرد را دارد. ما در بحث کیفی تغییرات را فرهنگی می بینیم. تغییرات فرهنگی کند هستند و سریع انجام نمی شوند. طبقه متوسط ایران به لحاظ کمی دچار دستخوش بسیاری شده است ولی به لحاط کیفی همین طبقه متوسط سردمدار برگزاری سنت های عاشورایی است. اگر از زمان جنگ به بعد بخواهیم این را تعریف کنیم هنوز ما ده یا پانزده سال زمان داریم. اما فیلم آقای جیرانی از جهت اینکه ورود به این قشر از جامعه کرده تا آسیب شناسی کند قابل تقدیر است ولی منافات آن چیزی که ما در فیلم با تئوری ها می بینیم تفاوت اش در همین است که فیلمفارسی در من مادر هستم به شدت نفس می کشد. تنها تغییر و تفاوت فیلم این است که ملودرام باید پایان خوش داشته باشد اما فیلم آقای جیرانی این چنین نیست. فیلم من مادر هستم کپی فیلمی است که نام بردم و آقای نویسنده به سفارش این فیلمنامه را نوشته است. روایت درام این است که به لحاظ کلاسیک شما نمی توانید قصه را از نقطه نظر سیمین شروع کنی و دوربین را به جایی ببری که سیمین در آن جا حضور ندارد. میزانسن را نیز طوری طراحی کرده اید که مخاطب را فریب بدهید. ابتدای فیلم مشخص نیست که یک روانشناس با سیمین صحبت می کند و اینچنین تصور می شود که سیمین در حال بازجویی است. همینطور که جلو می رویم گاف های دکوپاژ، میزانسن و صحنه آرایی با چشم می خورد. فیلم از لحاظ تصویری کار خود را انجام می دهد اما از لحاظ مضمونی می خواهد دیالوگ بگوید و اینچنین پیام دهد.
جیرانی در اعتراض به رفتار دو گانه فهیم گفت: آقای فهیم شما می خواهید موضع خود را از انصار جدا کنید وارد فیلمفارسی می شوید. من شما را می شناسم و از همه آدم ها تحلیل دارم.
(سایت پرده سینما تنها سایت تحلیلی سینمای ایران http://cinscreen.com/ )
فراستی سپس در جملاتی اظهار داشت: هم فیلمفارسی، هم فیلم روشنفکری و هم فیلم جشنواره ای به معلول می پردازند. اینکه فیلمفارسی به معلول می پردازد، ملودرام است و اینکه پایان خوش دارد هیچ کدام تعریف فیلمفارسی نیست. فیلمفارسی در تفکر خواهان سازش طبقاتی و وضع موجود است. از قبل از دهه سی تا دهه پنجاه فیلمفارسی ها به همین شکل هستند. تفکر حاکم بر این فیلم ها سازش طبقاتی به نفع طبقه بالا و تثبیت وضع موجود است. زیبایی شناسی فیلمفارسی می تواند با پایان خوش تمام شود می تواند مثل فیلم می خواهم زنده بمانم ایرج قادری با اعدام تمام شود. فیلمفارسی تلخ و فیلمفارسی با پایان خوش داریم. زیبایی شناسی آن در واقع ابتذال در اجرا است یعنی همه چیز در سطح و شعار برگزار می شود. متأسفانه آن چیز که دوستان خوششان می آید بخش مهمی از جامعه دولتی تا دوستان حزب اللهی ما مزه دهان شان فیلمفارسی است و تربیت شان فیلمفارسی است. کافی است در یک فیلم قهرمان چادر داشته باشد مسئول حوزه هنری به او جایزه می دهد. مثل فیلم آقای مهرجویی. فیلمفارسی از نظر تفکری وضع موجود را تثبیت می کند و بین پایین و بالا را سازش می دهد. فیلمفارسی انتقادی نیست. سبک و شخصیت پردازی فیلمفارسی، لنز دوربین، زوم ها و همه چیزش همینجور است و در واقع خیلی راحت الحلقوم و مبتزل است. فیلم فارسی بعد از انقلاب هم ویژگی اضافه بر آن ها به جای سکس که در قبل از انقلاب است الآن خنثی بودن و کعبه آمالش پولداری با احتیاط و بدون رد شدن از خط قرمز ها است. فیلمفارسی بعد از انقلاب نوع جنگی، کودک، اجتماعی و مدرن اش نیز است و دوستان به این فیلمفارسی ها اجازه دادند که در مقابل فیلم های اجتماعی و فیلم هایی که احیاناً خطری برایشان دارد رشد کند. مبلغین فیلمفارسی بودند و بیشترین امکانات را به فیلمفارسی ها دادند چراکه خطری ندارد. فیلم ملودراماتیک فیلمفارسی نیست. ملودرام از نظر من بعد از ژانر جنگی که درام را به حداکثر می رساند مهم ترین ژانر سینما است. من شخصاً فکر می کنم مهمترین ژانر سینمای ایران دفاع مقدس است اما تفکر و اثرگذاری ملودرام است. فریدون جیرانی نیز آدم ملودرام است و نمی شود بگوییم ژانرت را عوض کن و وارد ژانری بشو که شناختی از آن نداری. اجازه دهید هرکس در ژانر خودش با مسائل خودش حرف بزند. فریدون جیرانی شناختی از طبقه متوسط دارد که شامل همه طبقه اجتماعی نمی شود و قشری بسیار مهم و اثر گذار است. اقتصاد دلال وابسته و بدترین نوع فرهنگ غربی را نیز به همراه دارد. شما در فیلم نوادگان که جرج کلونی هم در آن بازی کرده و در اسکار پارسال نیز بود از اول خیانت و مشروب خواری مضمون است و محکوم به مرگ و فروپاشی می باشد. خیانت در سینمای ایران بیشتر سمباتیک است و خیانت را عادی می کند. من نمی گویم که باید جلوی این فیلم ها را گرفت و از پرده سینما پایین کشیدشان. من می گویم که باید این فیلم ها نقد شوند. در فیلم جیرانی اولین بار است که مسئله ای مطرح می شود که تم اش خیانت نیست، خیانت جزو تم ها فرعی آن است. روابط بی بند و بار اقشار پارازیت جامعه که تفکرات شبه مدرن دارند را فیلم بیان می کند. ابداً اینچنین نیست که همه فیلم بصری تبلیغ شرابخواری کند و در دادگاه تبلیغ این قضیه بکند. فیلم را به کل بد فهمیده ایم. تمام فیلم از نظر بصری به شدت ابجکتیو می گوید این طرز زندگی با شخصیت اصلی فیلم که اصلانی است و بازی فوق العاده ای دارد. بازی فوق العاده تنها خود بازی نیست. تیپی در کار است که آقای بازیگر اجازه پیدا می کند در آن کاراکتر بازی کند. وگرنه وقتی که نه شخصیتی در کار است و نه تیپی هیچ بازی در نمی آید و از اصلانی بزرگتر نیز کاری نمی تواند بکند. من و آقای فهیم معتقدیم که بازی های فیلم خوب است البته من معتقدم که پانته آ بهرام خوب نیست. بازی خوب به این معنی است که کاراکتر ها باورپذیرند. یعنی فیلم موفق شده از نظر فرم که بازی بخشی از فرم است کاراکتری که در فیلم ساخته شده به بازیگر اجازه داده تا بازی درستی ارائه دهد. فیلم لحنی معین دارد. دوربین فیلم در درون این طبقه است و اشتباه است اگر بگوییم فیلم اخلاق سکولار را تبلیغ می کند چرا که فیلم از درون دارد نگاهی انتقادی می کند و دوربین اش بیرون از طبقه نیست و همین شما را به اشتباه می اندازد که می گویید فیلم اخلاقی است ولی دینی نیست. با شما موافقم که فیلم اخلاقی است اما دین را شعار نمی کند.
وی افزود: به نظرم مباحث جامعه شناسی به شدت مخدوش اند. اگر بگوییم لیبرال ها میل اند و دیگری عقل کمی کاریکاتوریزه کردن بحث است و در سینما که خیلی فاجعه است. در سینما فاجعه است برای اینکه ما باید یک چیز را بفهمیم. سینما قبل از اینکه با عقل ما سر و کار داشته باشد با دل ما سر و کار دارد. از طریق دل است که ما می اندیشیم و از طریق این شیوه تفکر به متن می رسیم. این را اگر نفهمیم همه اش دنبال شعار می گردیم و سلیقه مان فیلمفارسی می شود چراکه فیلمفارسی خیلی خوب شعار می دهد.
فیلم طرفدار آوا نیست. آوا قربانی این قشر از طبقه متوسط است و به هیچ وجه همزات پنداری من را به آن جلب نمی کند. می پذیرم که از زاویه قربانی با آن احساس همدردی می کنم و چون مرگ در کنار گوشش است و همه ما چه آن هایی که مرگ آگاه اند و چه آن هایی که مرگ آگاه نیستند از مرگ وحشت داریم به همین دلیل بخشی از این همزاد پنداری به خاطر همین مرگ است. نه قتل و نه نوع زندگی آوا را تأیید نمی کنیم. فیلم درباره این طبقه و انتقام گیری یکی از افراد این طبقه با استفاده از حکم قصاص است، یعنی پانته آ بهرام. ما این انتقام گیری را می زنیم همچنان که خودش هم همین کار را می کند و دیوانه می شود.
اینکه دکتر روانشناس فیلم به نظر من خوب نیست. جیرانی بهش خوب نرسیده چراکه هم بازیگر خوب نیست و هم اینکه بسیار شعاری شده است و به نوعی وصله ناجوری است. فیلم بدون یک روانشناس می توانست جلو برود یعنی اینکه پانته آ بهرام با خودش یا در مقابل آینه می توانست دیالوگ برقرار کند. دکتر روانشناس در فیلم کاری نمی کند و در واقع یک وصله است. ساخت فیلم هایی درباره دانشجویان فعال و کاشف کار خودتان است و باید این ها را خودتان بسازید و باید از درون شما این ها بیرون بیاید. فیلم هایی داریم که هم نگاه شما باشد و خودم نیز جزو اولین کسانی هستم که از آن ها دفاع کردم مثل طلا و مس و بچه های آسمان. اما خودتان و نگاهتان را باز کنید که هم نگاه شما و هم مسئله شما نیستند ولی دارند یک مسئله اجتماعی را تحلیل، موشکافی و نقد می کنند. فیلم جیرانی به ما یک هشدار می دهد که نسبت به این طبقه از نظر اقتصادی و فرهنگی بی تفاوت نباشیم. ما که کار اقتصادی نمی توانیم بکنیم ولی کار فرهنگی می توانیم بکنیم و می توانیم در مقابل این طبقه و فرهنگ آن بایستیم، مقابله کنیم و از نظر فرهنگی افشا کنیم. به نظر من مهمترین کار فیلم این است و از این زاویه من واقعاً از این فیلم جدی دفاع می کنم.
الله کرم سپس در انتهای مراسم خطاب به فراستی گفت: خوش به حال جیرانی که حامی چون فراستی دارد. فراستی در سینما یک ملت است.
فهیم نیز سخنانش را اینگونه به اتمام رساند: من متأسفم که سینمای ما کارش به جایی رسیده که از فیلم های قدیم خودش کپی می کند و این خیلی بد است. یکی از دلایل نامگذاری فیلمفارسی این است که از روی فیلم های هندی، مصری و هالیوودی کپی می کردند.
لاریجانی نیز در انتهای این نشست خبری افزود: ما هیچوقت، نه من و نه آقای سیفی آزاد این فیلم را ندیده ایم و هیچ جا در مورد فیلم هم نخوانده ایم. این اولین بار است که در واقع چنین برچسبی نیز به ما زده می شود.
فراستی نیز در انتهای این نشست گفت: فیلمی که فهیم عزیز می گوید هیچ ربطی به فیلم جیرانی ندارد. من فیلم را دیده ام و فقط یک موضوع مشترک دارد. قصه، مضمون و نگاه هیچ ربطی به فیلم ندارد.
لاریجانی نیز در جمله کوتاهی اظهار داشت: خیلی ها می گویند که نتیجه فیلم به تصویر در نیامده اما فکر می کنم اوج فیلم که در واقع نتیجه تمام روابط و اتفاقات درون فیلم است اوج فیلم پایان آن است که ما داریم در واقع نهایی شدن مکافات عمل را نشان می دهیم.
جیرانی به عنوان آخرین سخنگوی این نشست گفت: متشکرم از مسئولین جلسه و دوستانی که جلسه را تحمل کردند و همچنین از آقای فهیم و فراستی نیز متشکرم.
در همین رابطه ببینید:
عکسهای الهام عبدلی از نشست نقد و بررسی فیلم «من مادر هستم» در مجتمع فرهنگی سیزده آبان
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|