علیرضا انتظاری
احمد جورقانیان نازنین
تو سال های سال عشق را از میان نگاتیوهای متروکه و پوسترهای نیمه پاره و عکس های کهنه ات به اطرافیان ات نشان دادی...
چه عشق بازی باشکوهی!
حالا که نیستی و به رابطه این سال هایم با تو فکر می کنم، می بینم برای من اسطوره خواهی ماند...
اسطوره ای از عشق...
عشق به سینما!
قطعاً این واژه برای همه آشنا است!
واژه ای که گاه آدم های این زمانه خودشان به خودشان اطلاق می کنند و در برخی موارد هم به آدم های دیگر، اما بیچاره ها نمی دانند که همه این عشق ها پوشالی و دروغ است!
اما مطمئن ام همه این عشق ها دروغ است!
کدام عشق به سینما؟
تو برای همه سینمای ایران عشق را با ذره ذره وجودت معنا کردی...
یادت می آید به من می گفتی که زن و بچه های من فیلم ها و پوسترهایم هستم و برای نگاهداری و مراقبت از آن ها است که هیچگاه ازدواج نکرده ام؟
آه که ای کاش مردی پیدا می شد و از زن و بچه ات در نبودت به خوبی نگهداری می کرد!
اما افسوس و صد افسوس که این زن و بچه هایت مسلماً به دست نا اهلان خواهد افتاد و همانگونه که تو را تکریم نکردند با زن و بچه ات نیز به کژی رفتار خواهند کرد...
آه!
یاد خاطرات خوب و شیرین با تو الآن بعد از گذشت بیش از یک دهه از آشنایی مان بسیار زیباتر شده است!
یادم می آید برای اولین بار تو و پروین سلیمانی عزیزم را در انجمن تازه تاسیس صنفی بازیگران سینما و تلویزیون ایران دیدم، چهار راه گلشن!
می بینی چه خوب آدرس اش به یادم مانده؟!
چون اگر همه خاطرات خوب را فراموش کنم آن زهری که عده ای از آقایان سینماگر در همان سال ها به جان تو ریختند و نمک ات را خوردند و نمک دان ات را شکستند را هرگز و هرگز فراموش نخواهم کرد!
آقایانی که آمدند و تو به آن ها منزل و مأوا دادی، برایشان دوندگی کردی تا آن ها بیشتر باد کنند و این امر بیشتر بهشان مشتبه شود که واقعاً اگر لفظ استاد، استاد به دنبال اسمشان می بنند حق شان است در صورتی که به راستی در مقابل دریای بی کران عطوفت، مهربانی و آن قلب آبی تو جز دیو و دد نبودند و نیستند و مانند یک مهره با تو رفتار کردند و حتی خواستند تا خانه ات را نیز غصب کنند!
و عجبا که تو باز هم از پا ننشستی و تا همین اواخر هم اینجا و آنجا به دنبال تأسیس صنف و باشگاه و غیره بودی...
با شنیدن خبر رفتن ات در صبح نحس سی و یک اردیبهشت بغض ام شکست، از خودم بدم آمد که چندی بود که یادی از تو نکرده بودم و حتی چند باری که به من تلفن زده بودی و کاری از من خواسته بودی به دلیل مشغله فراوان فرصت نداشتم آن را برایت انجام دهم و همیشه به خود می گفتم وقت همیشه هست!
اما امروز فهمیدم که زود دیر می شود!
تا ابد به یادت و دلتنگ ات خواهم بود...
تمام یادگارهایت را حفظ خواهم کرد...
دوستت دارم
ای هنرمند نازنین من...
تو برای من و امثال من یکی از بزرگترین هنرمندان این سرزمینی، بگذار برای برخی از آقایان نباشی، مهم نیست!
آن ها می روند و نامی و یادی ازشان باقی نخواهد ماند اما یقین دارم نسل های عاشق سینمای بعدی ایران هم از احمد جورقانیان یاد خواهند کرد...
تو برایمان عزیزی، برای من، برای دوستداران سینما، برای دانشجویان، محققان و همه افرادی که هر فیلم نایابی را می خواستند به سراغت می آمدند و تو هم با کمال میل فیلم هایت را در اختیارشان می گذاشتی...
بگذار برای آقایان عزیز نباشی!
آقایانی که یادشان می رود اگر تو نبودی اصولاً تلویزیون در سال های بعد از انقلاب برای پر کردن آنتن اش هیچ برنامه ای نداشت...
اما چه آدم های فراموش کاری شده ایم همه!
امروز حتی کلامی در مورد درگذشت ات در این تلویزیون هم سخنی به میان نیامد...
می دانم که دنبال این چیزها نبودی و نیستی...
چون خوب میشناسمت...
پول، شهرت، مقام و چیزهایی که داعیه داران عشق به سینما و هنر برایش له له می زنند در تو هیچ نمودی نداشت چرا که اگر داشت بنا به تعریف خودت در دهه پنجاه بیش از سی هزار تومان پول برای خرید یک فیلم نمی دادی، پولی که به قول خودت در آن زمان می توانستی با آن یک دستگاه آپارتمان خریداری کنی!
اما افسوس که می دانم دست ات برای عزیزانت که از جان بیشتر دوستشان داشتی از خاک بیرون خواهد ماند...
اما من به تو می گویم برو مرد...
آسوده برو!
کسانی که تو دنبالشان بودی تا قدر گوهرهایت را بدانند چیزی از هنر و سینما نمی دانند، چرا که اگر قدر می دانستند طی این سال ها و در جشنواره های عریض و طویلی که برگزار می کنند حداقل یک بار بزرگداشتی برای تو می گرفتند، بزرگداشتی برای ابر مردی که اگر نبود حداقل جشنواره ای به نام فجر در ایران شکل نمی گرفت!
بگذار برای بی هنران، بی خردان و بی مایه ها با هزینه های هنگفت مراسم ها و تجلیل های آنچنانی برگزار کنند...
شاید تنها کسی که دین اش را در این سال ها به تو ادا کرده مهرشاد کارخانی باشد که با ساخت مستند آرشیو متروک یاد تو را تا سال ها بعد در اذهان زنده نگاه خواهد داشت...
باز می دانم دنبال این ها هم نیستی!
پس چرا دارم گزافه می گویم...
یک کلام...
نام ات بر تارک سینمای ایران تا ابد خواهد درخشید!
برو سفر به سلامت!
در همین رابطه بخوانید
نام ات تا ابد بر تارک سینمای ایران خواهد درخشید! برای احمد جورقانیان (علیرضا انتظاری)
یادداشت های ماه شب چهارده؛ در رثای احمد جورقانیان (غلامعباس فاضلی)
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|