رحیم قاسمیان
پس باید مال قبل از سال 1364 باشد، یادم نیست، همانطور كه خیلی چیزها و اسم آدمها و خیابانها و... یادم نمی ماند و نمانده است. مقاله «گذشته وآینده سینماسكوپ» چارلزبار را می گویم. بعضی ها اینجور چیزها خوب یادشان می ماند. دوستی می گفت در طی روز سرش را چند بار به دیوار می كوبد تا بلكه یك چیزهایی یادش برود، كه نمی رود. خسرو [دهقان] می گفت كه بهزاد[رحیمیان]، استاد دور نینداختن هر چیز، حتی قبض خشكشویی لباسهایش را هم كپی می كند و نگه می دارد، پس او باید این مقاله را داشته باشد. می دانم كه در سروش چاپ شده بود، در ایامی كه [داور] نبوی سردبیر بخش سینمایی بود و ماها به او مطلب می دادیم.
به هرحال درگیری من در ماجرای تئوری مؤلف از اینجا شروع شد. مقاله را بهزاد داد و ترجمه اش كردم. از یك مجله ی مهجور كه جلد قرمز داشت، درآورده بود. بعد یكی دیگر و یكی دیگر. تا اینكه یك روز در دفتر هوشنگ [گلمكانی] كه بودیم، بهزاد پیشنهاد چاپ یك رشته مقاله درباره ی تئوری مؤلف را به هوشنگ داد و او هم پذیرفت و نتیجه این شد كه یك سلسله مقاله در «مجله فیلم» تحت عنوان «نگره مؤلف» چاپ شد. حالا باید شده باشد سال 1364. عده ای «نگره» را دوست نداشتند، خودم هم خیلی از آن خوشم نمی آمد، در نتیجه برش داشتیم و دوباره شد «تئوری مؤلف».
حال آقای غلامعباس فاضلی، جوان علاقمند به این موضوع، كه تز لیسانسش هم همین موضوع بود و من و بهزاد هم استاد راهنمایش، این مجموعه مقاله را جمع آوری كرده است. یادم می آید كه سر جلسه ی دفاع از تزش چقدر خون دل خوردیم و عاقبت، كار به خیر گذشت و تا آنجا كه می دانم ما دوتا به او 20 دادیم!
بعدها آن مجموعه مقالات را به علاوه ی انبوهی دیگر مقاله ی تازه ترجمه شده، به شورای كتاب «سروش» بردم و در آنجا به لطف دوستان و محبت مهندس [مهدی] فیروزان، قرارداد چاپ كتاب بسته شد و من (در نهایت بلاهت) تنها نسخه ی كتاب را به «سروش» تحویل دادم. می دانم كه كتاب ویرایش هم شد و به حروفچینی هم رسید. من و خانواده ام این موقع از ایران بیرون آمده بودیم و در امریكا مستقر شده بودیم. دورادور، كتاب را تعقیب می كردم، یعنی تا آنجا كه می شد. بعد شنیدم كه كتاب گم شده است! به همین سادگی. گویا در فاصله ی فیلم و زینك و حروفچینی وچاپخانه و... كتاب مفقود شد. تلاش من كه چهار سال پیش برای یك مدت بسیار كوتاه به ایران آمده بودم، مؤثر واقع نشد. دوستم علی وزیریان هم زورش را زد وكتاب پیدا نشد كه نشد. حالا یعنی كسی در امور حروفچینی «سروش» آشنا ندارد؟ شاید یك نسخه از متن حروفچینی شده اش در هارددرایو یكی از ماشینها مانده باشد!
به این ترتیب یك پروژه ی بزرگ كه ماحصل دست كم دو-سه سال پیدا كردن و انتخاب مقالات، مشورت با دوستان متعدد وطلب اصل مقالات از ایشان و كمك در یافتن و كپی برداری از مقالات (این اتفاقات مال قبل از دوران اینترنت است) و ترجمه و پاكنویس و... بود، دود شد و به هوا رفت!
تئوری مؤلف را دست كم نباید گرفت. محصول پاسخ دوره ای است به دوره دیگری در هالیوود كه یكی از سردمدارانش گفته بود، «فلانی فیلم را نساخته، من ساخته ام كه پولش را داده بودم، او فقط كارگردانی اش كرده بود». حالا كه می بینیم «فیلمی از...»، یا «مفاهیم مضمونی در آثار...» و نظایر اینها؛ باید بدانیم كه این امر آسان حاصل نشد، اما شاید به گفته ی دوست دیگری، دفاع [اندرو] ساریس از تئوری مؤلف در هالیوود، دفاع ضعیفی بود كه بهانه به دست پالین كیل داد تا آن حمله ی جانانه را بكند. ساریس در مقاله ای كه به مناسبت مرگ خانم كیل نوشت (ترجمه ی من در روزنامه ی «شرق» به همت آقای محسن آزرم عزیز، كه نمی دانم در كدام شماره ی این روزنامه چاپ شده است) به اینها اشاره می كند و به نظرم مقاله ی دیگر ساریس تحت عنوان «تئوری مؤلف هنوز زنده وسرحال است» هنوز موضوعیت داشته باشد. آخرین كتاب رابین وود كه «ریوبراوو» نام دارد و حمید امجد وعده داده است كه در «نشرنیلا» چاپ خواهد كرد، بخش مفصلی در همین زمینه ی تئوری مؤلف دارد.
امیدوارم كه فاضلی عزیز مقالات خوبی جمع وجور كرده باشد. تجدید چاپ بعضی از آن مقالات هم ضرر ندارد، اگر هم كسی همه ی این مقالات را دارد، آنها را كتاب كند و به اسم خودش دربیاورد، حق البوقش حلالش باد! اگر هم كسی در «سروش» آشنا دارد و می تواند آن كتاب كذایی را پیدا كند، پیش من یك جایزه ی فرداعلا دارد!
رحیم قاسمیان
در همین رابطه بخوانید
یادداشت هایی در باب تئوری مؤلف
یک فیلم، یک تئوری! چگونه یاد گرفتم موانع را از سر راه بردارم و فیلم تئوری مؤلف را بسازم
آقای وایلر! ما همگی اشتباه می کردیم! بازگشایی جعبه پاندورای تئوری مؤلف در ایران
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|