موحد منتقم
نقد و بررسی فیلم طبقه حساس ساخته کمال تبریزی
کمال تبریزی با فیلم های کمدی موفقی مثل مارمولک، لیلی با من است، و همیشه پای یک زن در میان است تقریبا جایگاهی معادل مهران مدیری در سیما را دارد
طرح اصلی قصه طبقه حساس دارای امکانات و توانایی های کمدی بالقوه فراوانی است که فیلمنامه نویس تا حدودی و تا آنجا که خطوط قرمز اجازه داده است از آن استفاده کرده است. اگرچه فیلم چندتایی شوخی عمل نکرده دارد که تأثیری روی کلیت فیلم نمی گذارند، اما در مجموع شوخی های فیلم به دلیل زمان بندی مناسب تقریبا 80% آن ها خوب درآمده و به بار نشسته است. در این بین رضا عطاران که تقریباً همان کاراکتر موذی خودش را تکرار کرده است بی تاثیر نبوده است.
طبقه حساس به تندی آغاز می شود و در اواسط اوج می گیرد، اما قادر به حفظ این انرژی در یک سوم پایانی نیست. فکر اولیه ای که در فیلمنامه به کار رفته است برای یک کمدی تمام عیار فوق العاده است. اما سازندگان فیلم نتوانسه اند تمام و کمال از این سوژه بهره بگیرند.
هدف فیلمساز مخصوصاً با توجه به سبک فیلمبرداری که از رنگ های مرده استفاده کرده است این بوده که یک کمدی سیاه بسازد ولی در اجرا، عملاً جرأت این پیدا نکرده مایه های تلخ و سیاه را به فیلم خود بیافزاید. فیلم تا انتها از ایده ی فیلمنامه ای یک خطی اش استفاده می کند و پیمان قاسم خانی فیلمنامه نویس اثر مدام داستان را در مسیر جدیدی هدایت می کند که باعث یکنواختی اثر نشود.
فیلم با صحنه غذا درست کردن همسر حاجی کمالی آغاز می شود. او در حین درست کردن قورمه سبزی می میرد و ما وارد داستان زندگی حاجی کمالی می شویم. از همان صحنه آغاز حضور او در فیلمنامه (که در واقع پس از مرگ همسرش است) پیداست که او مردی نسبتاً بی عاطفه و بی اعتناست. و آنقدر که جزییات مراسم خاکسپاری و دفن همسرش برایش مهم است، اصل قضیه یعنی مرگ او برایش اهمیتی ندارد. در خانه، وقتی که دامادش به او می گوید «مراسم خوب برگزار شد» او با دلخوری می گوید «نه! جوجه اش سفت بود.» گویی که تنها مسئله بی اهمیت مُردن زن است. تعریف کردن سفر چین و خنده ها در تالار مراسم فوت همسرش بی توجهی او را نسبت به زن اش نشان می دهد.
او برای رسیدن به کارهای دیگر مراسم خاکسپاری همسرش را زودتر تمام میکند. در مراسم ختم او با دوستانش بر سر یک شوخی جنسییتی قاهقاه میخندد. و در حالی که بلیط سفر به چین اش را قطعی کرده است خود را داغدار او نشان میدهد.
پس از فوت همسرش مریضی کمالی آغاز می شود و اشاره می کند که معده اش درد می کند و هیچ کدام از غذاهای دختران اش به دلش نمی چسبد و دلش برای قورمه سبزی (نماد غذاهای خانگی و سنتی ایرانی) که همسرش می پخته تنگ شده است. او برخلاف دوستان اش طرز فکری سنتی دارد و به قول فیلم مانند دوست اش «دوگانه سوز» نیست که هم غذاهای بیرون را بخورد و هم غذای خانگی را.
ماجرا از وقتی شروع می شود که کمالی پس از بازگشت از چین متوجه می شود به جای او یک مرد غریبه را در طبقه بالای قبر همسرش خاک کرده اند. هر چه داستان پیش می رود تلاش کمالی برای بیرون کشیدن همسرش از زیر جنازه محتشم بیشتر می شود و تقریباً به جنون می رسد. او دست به هرکاری می زند. کمالی اصلاً نگران قسمت شرعی قضیه نیست. چراکه وقتی روحانی فیلم برای او توضیح میدهد و او قبول میکند که از نظر شرعی مشکلی وجود ندارد، اعلام میکند که نگران حرف مردم است و از اینجا به بعد فیلم او با کارهایی مثل طلاق دادن زن فوت شده، یا پاک کردن اسم خود از روی سنگ قبر او، در واقع در تلاش برای بستن دهان مردم است.
فیلم به طرز بسیار هنرمندانه در سکانس اسلوموشن، واکنش و طرز تلقی دیگران از یک شخصیت بسیار غیرتی را نشان می دهد .
کمالی تمامی نگاه ها و حرکات را در راستای بی آبرویی که برای خودش اتفاق افتاده است تفسیر می کند و به نوعی خودآزاری می رسد. او حتی در خواب هم کابوس این را می بیند که همسرش در آن دنیا برای محتشم قورمه سبزی درست کرده است و زندگی خوبی دارند.
در پایان فیلم که کمالی به همراه داماداش قبر همسرش را نبش قبر می کند و گور کن به اشتباه جنازه محتشم را بیرون می آورد. این صحنه یعنی حرف زدن کمالی با محتشم در واقع گفتگوی کمالی با درون خودش است. این خود کمالی است که حالا تنهایی اش را با خود (جنازه ای بی جان) شریک می شود و احساساتی را که سال ها از بیان شان ابا داشته است به زبان می آورد. او خود را به سبب بی توجهی هایی که به همسرش داشته شماتت می کند و احساسات عاشقانه اش را نسبت به همسرش به زبان می آورد و در پایان این بار خودش در قبر و جایی که متعلق به خودش است دراز می کشد و احساس اش را به زنش ابراز می کند.
شخصت فرعی داستان یعنی دوستان کمالی (صداپیشگان کلاه قرمزی) هم چون موتورهای محرکی برای شناساندن وجه بیرونی شخصیت کمالی هستند و شخصیت کمالی در مواجه شدن با دوستان اش است که بیشتر از پیش برای مخاطب آشنا می شود.
فروغ (پانته آبهرام)هم نماد زن های سنتی در جامعه ی سنتی ایران است که کارشان فقط غذا پختن(قرمه سبزی) و کار کردن (نماد دستکش ظرف شویی) در فیلم است. محتشم در فیلم زن اش را با این دو نماد می شناسد. حتی وقتی به بهشت می رود و همسرش را با محتشم (نماد زنان نمونه از نگاه کمالی) هستند.
از دیگر بخش های مبتکرانه فیلمنامه گنجاندن ابیاتی روی سنگ قبرها به عنوان میان نویس در فاصله بخش های فیلم است که مرتبط با موضوع بخش بعدی اند. به عبارتی هر بیت، خبر از اتفاقی می دهد که قرار است در ادامه روایت رخ دهد و این خود فضایی کمدی به کار می بخشد.
فیلم هیچ ابایی از هرزه گویی کنایی ندارد و تا آنجا که اجازه داشته است با حرف های درگوشی و دیالوگ های کنایه ای و حرکات دست توانسته است این هرزه گویی را به تصویر بکشد. هیچ فیلم ایرانی ندیده بودم با این جدیت و با ایما و اشاره سعی در انتقال پیام های جنسیتی داشته باشد. غلظت شوخی های وقیحانه کلامی و فیزیکی فیلم بسیار بالاست. یه نظرم فیلم در زیر لایه های این شوخی هایش که بیشتر مناسب افراد جوان است غرق شده و وا داده است. از این رو مفهوم درونی فیلم در پایان به خوبی برای مخاطب توجیه نمی شود و مخاطب فیلم را به تغییر ناگهانی ریتم محکوم می کند.
طبقه حساس یک فیلم غیرمنتظره و به طرز نامعقولی خنده دار است. بخش قابل توجهی از فیلم صرف پرداختن به تلاش حاجی کمالی برای خارج کردن همسرش از این جنازه آن مرد است ولی تبریزی و قاسم خانی آنقدر باهوش هستند که در ادامه فیلم را به مسیر های جذاب دیگری هدایت کنند.
رضا عطاران ساخته شده است برای نقش تیپ هایی مثل حاجی کمالی. ژست های بی تفاوت عطاران در فیلم های مثل ورود آقایان ممنوع و همین فیلم طبقه حساس واقعاً به یادماندنی است. خوبی فلیم طبقه حساس به این است که عطاران اش یک فرد موذی و امروزی به تمام معناست. عطاران در نقش یک فرد بازاری و سنتی کاملاً جا افتاده است.
هدف فیلمساز از این فیلم و اتخاذ لحن جدی بازیگراناش در یک فیلم کمدی، خنده دار نشان دادن غیرت بی جا برای مخاطبان اش است. فیلم به مخاطب می گوید وقتی مردان سنتی غیرت بی جایی که به آن مبتلا هستند را بر پرده سینما می بینند با صدای بلند به آن می خندند. فیلمساز در نیل به این هدف با موفقیت کامل عمل می کند. پیمان قاسم خانی در مصاحبه ای گفته بود: «از نظر نگاه اجتماعی هم، این شوخی با بعضی از سنتهای من درآوردی که به اشتباه ارزش خوانده میشوند، خیلی برایم جذاب بود.»
طبقه حساس دارای مخاطبان خاصی است. آدم های اخلاق گرا، پدر و مادرها و افراد بالای 35 سال به احتمال زیاد با نفرت به این فیلم سرشار از شوخی های بی ادبانه نگاه خواهند کرد، اما نوجوانان بالای 15 سال، البته نه همه آنها می توانند از تماشاگران بالقوه طبقه حساس باشند. طبقه حساس از آن فیلم هایی است که آنهایی که به سینما می روند تا از فیلم خوششان بیاید، قطعاً خوششان می آید و آنهایی که به سینما می روند تا از فیلم بدشان بیاید قطعاً از آن بدشان می آید!
کمال تبریزی به رغم تجربه اش برای جلب تماشاگران جوان نتوانسته از سوژه بالقوه جذابی که در اختیارش بوده است استفاده تمام و کمال کند. ولی این به این معنی نیست که طبقه حساس فیلم بدی است. به ویژه آن که رضا عطاران را هم دارد که کم چیزی نیست!
موحد منتقم
اردیبهشت نود و سه
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|