پرده سینما

عاشقانه‌ای آرام در درازنای شب؛ نقد و بررسی فیلم «فقط عاشقان زنده می‌مانند» ساخته‌ی جیم جارموش

پیمان عباسی‌نیا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Only Lovers Left Alive

كارگردان: جیم جارموش

فيلمنامه: جیم جارموش

بازيگران: تام هیدلستون، تیلدا سوئینتُن، جان هارت و...

محصول: انگلستان و آلمان، ۲۰۱۳

مدت: ۱۲۳ دقیقه

 

 

 

 

جیم جارموشثبت فقط عاشقان زنده می‌مانند در دیتابیس‌های معتبر سینمایی - مثلاً IMDb - به‌عنوان فیلم ترسناک، اجحافی نابخشودنی در حق این فیلم و تماشاگران بالقوه‌ای است که خواه‌ناخواه‌ از دست می‌دهد زیرا برخی سینمادوستان نسبت به فیلم‌های گونه‌ی سینمای ترسناک دافعه دارند. پس اصلاً به فهرست انتخاب‌هایشان راهش نخواهند داد! بهتر است که این‌بار به اسم فیلم اعتماد کنیم؛ فقط عاشقان زنده می‌مانند غزلی عاشقانه و شورانگیز از آقای جارموش، فیلمساز کهنه‌کار سینمای مستقل آمریکاست. کج‌سلیقگی نیست که فیلمی را تنها به صرف خون‌آشام بودن دو کاراکتر اصلی‌اش، در رده‌ی سینمای وحشت جای داد؟!

 وقتی در خبرها خواندم جیم جارموش یک فیلم خون‌آشامی ساخته، اصلاً تعجب نکردم چرا که می‌دانستم حیرت واقعی حین تماشای فیلم اتفاق خواهد افتاد پس فقط به اشتیاق دیدن اش منتظر ماندم. هنر جارموش، به‌کار گرفتن گونه‌های مختلف سینمایی به‌عنوان بستری متفاوت برای روایت داستان جدیدی است که در سر دارد؛ فرایند خلاقانه‌ای که خروجی‌اش را مشکل بتوان در قالب‌های معهود طبقه‌بندی کرد. با این اشاره‌ی مختصر هم می‌توان پی برد که چرا درمورد فقط عاشقان زنده می‌مانند نشانی غلط و گمراه‌کننده‌ی "فیلم ترسناک" داده می‌شود؛ چنین اشتباهی تنها به ساده‌اندیشی دست‌اندرکاران سایت‌های مذکور ارتباط ندارد بلکه به ذات سینمای آقای جارموش و بازیگوشی‌های خاص خودش بازمی‌گردد.

همان‌طور که بدیهی است نوشته‌های هر صاحب‌قلمی، رنگ و بویی از منش و شخصیت اش داشته باشد؛ فیلم هم می‌تواند برخی روحیات سازنده‌اش را بازتاب دهد. جیم جارموش یک فیلمساز فرهیخته است پس تعجبی ندارد اگر فیلم خون‌آشامی‌اش را هم درباره‌ی دو خون‌آشام فرهیخته بسازد.

فقط عاشقان زنده می‌مانند درباره‌ی یک زوج خون‌آشام قرن پانزدهمی به‌اسم آدام و ایو - همان آدم و حوای خودمان - است. دو خون‌آشام متشخص، آداب‌دان و خوددار که حتی‌الامکان نمی‌خواهند برای زنده ماندن به هیچ‌کسی صدمه بزنند و در برابر تأمین خون مورد نیازشان از بیمارستان‌ها، مبالغ هنگفتی پول پرداخت می‌کنند! دو دلداده‌ی کهن در دو قاره‌ی دور از هم، آدام ساکن دیترویت (آمریکا) است و ایو در طنجه (مراکش) اقامت دارد. آدام و ایو قرن‌هاست زن و شوهرند اما طوری عاشقانه کنار یکدیگر قدم برمی‌دارند که دلدادگی‌شان از دو جوان تازه‌سال هم پرشورتر به‌نظر می‌رسد. رابطه‌ی آدام و ایو آن‌قدر عاشقانه و احترام‌آمیز است که حتی می‌تواند توسط مشاورین خانواده به‌عنوان سرمشق عاشقانه زیستن مطرح شود!

آدام یک نوازنده، آهنگساز تراز اول، خوره‌ی به‌تمام‌معنای موسیقی و صاحب کلکسیونی ارزشمند از گیتارهای الکتریک است؛ هنرمندی نابغه، حساس، رُمانتیک، منزوی و تا حدی خودویرانگر که گویا آن‌قدر از خرابی‌های جهان امروز و از دست رفتن شکوه و جلال گذشته به تنگ آمده که گاهی به خودکشی هم فکر می‌کند.

ایو اما باتجربه‌تر، گویی که قرن‌ها بیش‌تر از آدام عمر کرده و جنس بشر را بهتر شناخته، ایو تنها کسی است که می‌تواند همسر باوفایش را آرام کند؛ برای همین به دیدنش می‌رود. زمانی که ایو برای دیدار آدام قصد دارد عازم دیترویت شود، در چمدانش فقط و فقط کتاب می‌گذارد. او طوری پرشور صفحات و کلمات کتاب‌ها را لمس می‌کند که پی می‌بریم ایو هم بدون شک، یک خوره‌ی کتاب و دیوانه‌ی ادبیات است. البته ایو از میان باقی هنرها، به رقص هم علاقه‌ دارد. ایو بیش‌تر هنرشناسی قابل است تا یک هنرمند.

فقط عاشقان زنده می‌مانند به‌جز این‌که درباره‌ی عشق رؤیایی/ابدی یک زن و شوهر فناناپذیر ِ هنرمند و هنرشناس است. فیلمی در ستایش ادبیات و - به‌ویژه - موسیقی هم به‌شمار می‌رود. تعجبی هم ندارد زیرا خود جارموش یک موسیقی‌شناس حرفه‌ای است و جدا از این‌که سال‌های جوانی‌اش در گروه‌های موسیقی ساز زده، چند کلیپ موسیقی هم ساخته.

آدام موزیسینی برجسته است که از قرن‌ها قبل آهنگ می‌سازد. فیلم، ایده‌های بامزه‌ای دارد که شاید برای شیفتگان موسیقی جذاب باشد؛ مثلاً ادعا می‌شود یکی از قطعات معروف فرانتس شوبرت - آهنگساز بزرگ اتریشی دوران رُمانتیک - درواقع ساخته‌ی آدام بوده است که اجازه داده به‌نام شوبرت منتشر شود با این توجیه که می‌خواسته در قرن هجدهم اثری از خودش به‌جای بگذارد تا بازتابش را ببیند! استدلالی کاملاً قانع‌کننده و هوشمندانه چرا که می‌دانیم به‌خاطر نامیرا بودن آدام، زمان برایش مفهومی یک‌سره متفاوت از انسان‌ها دارد؛ او محکوم به زندگی در یک گمنامی همیشگی است.

اگر شیفته‌ی موسیقی و ادبیات هستید و می‌خواهید قطعه‌های موسیقیایی زیبا گوش بدهید، با موزیسین‌هایی به‌دردبخور - که احیاناً نمی‌شناخته‌اید - آشنا شوید یا درباره‌ی خصوصیات شخصی نویسنده‌های مطرح -از قبیل ویلیام شکسپیر، مری ولستون‌کرافت، مری شلی و لرد بایرون- چند اظهارنظر بامزه و -البته شاید- خیال‌پردازانه بشنوید؛ فقط عاشقان زنده می‌مانند قطعاً پیشنهاد مناسبی است. ضیافتی شکوهمند که می‌تواند برای عاشقان موسیقی و ادبیات جذابیت داشته باشد. فقط عاشقان زنده می‌مانند نوعی ادای دین به ادبا و هنرمندان مورد علاقه‌ی جارموش هم هست؛ در یکی از سکانس‌ها، روی دیوار خانه‌ی آدام می‌شود پرتره‌ی این چهره‌ها را تشخیص داد: ادگار آلن پو، باستر کیتون، جین آستن، شارل بودلر، فرانتس شوبرت، فرانتس کافکا، کریستوفر مارلو، لودویگ بتهوون، مارک تواین، مری ولستون‌کرافت، ویلیام بلیک و... (تصویر شماره‌ی ۱)

فقط عاشقان زنده می مانند ساخته جیم جارموش

خلوت عاشقانه‌ی آدام و ایو تنها زمانی به‌هم می‌خورد که سروُکله‌ی ایوا (آوا) - خواهر کوچک‌تر ایو - پیدا می‌شود! در پی ورود بدون دعوت ِ ایوای بی‌مبالات و تشنه‌ی خون به داستان، دچار هیجان و اضطراب می‌شویم؛ صدالبته به‌شیوه‌ی موقرانه‌ی جارموشی!

وقتی ایان -یکی از معدود افرادی از دنیای بیرون که با آدام ارتباط دارند- به‌دست ایوا کشته می‌شود، جارموش برخلاف انتظار، به شهوت نمایش مبتذل خون و خون‌ریزی "نه" می‌گوید و تماشاگر هم -مثل آدام و ایو- صبح روز بعد، تنها جسد بی‌جان ایان را می‌بیند؛ این پرهیز آگاهانه زمانی معنی‌دارتر می‌شود که جارموش حتی جای دندان‌های ایوا روی گردن ایان را از نمای نزدیک نشان بیننده نمی‌دهد. به‌عبارتی، جارموش در عین وفاداری پیش‌گفته به قواعد ژانر، ساختارشکنانه رفتار می‌کند؛ رویکرد معمول و سخیف ِاکثر فیلم‌های سینمای وحشت را پس می‌زند تا مرهمی باشد بر دل تماشاگرانی دیگر که از روی پرده آمدنِ- این‌همه خون و خشونت و سبعیت افسارگسیخته دل‌آشوبه گرفته‌اند! ساختارشکنی جزئی از مؤلفه‌های سینمای جارموش است.

در فقط عاشقان زنده می‌مانند مثل عمده‌ی فیلم‌های جارموش، رگه‌های خفیف طنزی خاص، فاخر و دلنشین قابل ردیابی است. به‌طور مثال، آنجا که آدام و ایو برای سربه‌نیست کردن جنازه‌ی ایوان دچار مشکل می‌شوند، بعد از این‌که یک ماشین پلیس - به‌شکلی تهدیدکننده - از کنارشان عبور می‌کند، ایو می‌گوید: «دیگه مثه قدیما نیست که می‌تونستیم راحت بندازیمشون توی رودخونه‌ی تیمز!» (نقل به مضمون) یا زمانی که صمیمی‌ترین دوست آدام و ایو، کریستوفر مارلو -نمایشنامه‌نویس بزرگ عصر الیزابت و هم‌عصر شکسپیر- که او هم یک خون‌آشام است و بر اثر مصرف خون‌های آلوده به بستر مرگ افتاده، تا دم مرگ هم شکسپیر را به‌خاطر سرقت ادبی «هملت» نمی‌بخشد و او را زامبی بی‌فرهنگ و بی‌سواد خطاب می‌کند! اشاره‌ای طنزآمیز به این‌که حتی خون‌آشام‌های فناناپذیر هم از تبعات قرن بیست و یکم در امان نمانده‌اند و اگر مراقب نباشند، ممکن است زندگی مخفیانه‌شان به خطر بیفتد یا حتی جانشان را از دست بدهند!

آدام و ایو برای فرار از عواقب افتضاحی که ایوا بالا آورده است، با پروازی شبانه به‌ناچار از دیترویت راهی طنجه می‌شوند بدون هیچ‌گونه آلت موسیقی، کتاب یا حتی قطره‌ای خون! این سفر طولانی باعث می‌شود ضعیف و کم‌توان شوند؛ آن‌ها که به امید تهیه‌ی خون از طریق دوستشان مارلو به طنجه آمده بودند حالا با مشکل خون‌های آلوده و هشدار مارلوی محتضر روبه‌رو شده‌اند که می‌گوید: «از بیمارستان اینجا دوری کنین!»

دقیقاً زمانی که چیزی به طلوع خورشید نمانده است و آدام از ایو می‌پرسد: «کارمون تمومه، مگه نه؟»؛ آن‌ها رویه‌ی معمولشان را کنار می‌گذارند و از سر ناچاری، عاقبت متوسل به یک راه‌حل بی‌رحمانه اما - از منظری - عاشقانه می‌شوند تا زنده بمانند. راه‌حلی که این فکر را به ذهنمان می‌آورد: «شاید برای آدام و ایو هم چنین اتفاقی افتاده باشد...» یا این سؤال که: «نکند این همان سرنوشتی باشد که روزی ایو برای آدام رقم زده؟» چنین پایانی را می‌شود نوعی رمزگشایی و ضربه‌ای نهایی ویژه‌ی سینمای جارموش به‌حساب آورد.

اگر -مثل نگارنده- با آثار رده‌ی سینمای وحشت به‌ویژه فیلم‌های خون‌آشامی آشنا هستید و از افراط در خون و خون‌ریزی بیزار؛ بهتر است وقت بگذارید فیلم جارموش را ببینید تا تفاوت را احساس کنید! اگر هم چندان آشنا نیستید، هیچ اشکالی ندارد؛ کافی است یک‌سری اطلاعات جزئی داشته باشید. اطلاعاتی مثل این‌که خون‌آشام‌ها -چنانچه ناگفته پیداست- برای زنده ماندن فقط از خون تغذیه می‌کنند، نور خورشید اگر به جسم یک خون‌آشام برسد مرگ اش حتمی است پس خون‌آشام‌ها روزها خواب‌اند و شب‌ها بیدار، خون‌آشام‌ها -در شرایط ایده‌آل- عمر جاودانه دارند و با مرگ بیگانه‌اند، اگر مدتی خون به بدنشان نرسد پای چشم‌هایشان گود می‌افتد و رنگ از رخسارشان می‌پرد... همین‌ها را هم اگر بدانید کفایت می‌کند تا با دنیای فیلم ارتباط بهتری برقرار کنید.

فیلم، تماماً در شب می‌گذرد؛ عاشقانه‌ای آرام در درازنای شب. از جمله فصول خاطره‌انگیز فقط عاشقان زنده می‌مانند همان گشت‌زنی‌های شبانه و شبگردی‌های عاشقانه‌ی آدام و ایو با اتومبیل است (تصویر شماره‌ی ۲) که حیرت‌انگیز با یکی از شعرهای سالیان گذشته‌ام مطابقت کامل دارد: «می‌رانیم در خلوت خیابان‌ها.../ در تسخیر چشمان باشکوه و خنده‌های دلگشایت،/ چه بی‌دوام است شبِ شهر.»

فقط عاشقان زنده می مانند ساخته جیم جارموش

فیلم، به‌قدری نکات جذاب و جزئیات دوست‌داشتنی دارد که به‌هیچ‌وجه گذشت زمان را حس نمی‌کنیم؛ انگار دوست نداریم هیچ‌وقت از تماشای دلدادگی‌های این زوج مبادی آداب فارغ شویم! فقط عاشقان زنده می‌مانند هم درواقع تکه‌ای از زندگی عاشقانه‌ی آدام و ایو است که می‌تواند تا ابد ادامه پیدا کند. جارموش از عرف مرسوم فیلمنامه‌نویسی سنتی پیروی نکرده و قرار نیست از هیچ نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگری برویم یا مثلاً شاهد«ساختار ۳ پرده‌ای سيد فيلد» فقید باشیم.

انتخاب تک‌تک گروه بازیگران، به‌خصوص زوج نامتعارف فیلم چنان درست و دقیق صورت گرفته که حالا دیگر مشکل است هیچ دو بازیگری به‌غیر از تام هیدلستون و تیلدا سوئینتُن را در قامت آدام و ایو تصور کرد. بازیگرهای نقش‌های مکمل و فرعی هم عالی انتخاب شده‌اند و هریک حضوری به‌اندازه و به‌یادماندنی دارند: جان هارت (در نقش کریستوفر مارلو)، آنتون یلچین (در نقش ایان)، میا واشیکوفسکا (در نقش ایوا)، جفری رایت (در نقش دکتر واتسُن) و بالاخره بازیگر مراکشی ایفاگر نقش بلال.

 

فقط عاشقان زنده می‌مانند سینمای متین اروپا را بیش‌تر به ذهن می‌آورد و متفاوت از حال و هوای جریان سینمای روز آمریکاست. جارموش در این فیلم به‌هیچ‌وجه به جلوه‌های ویژه متکی نیست و بیش از هر چیز، روی قدرت نقش‌آفرینی بازیگران اش و کیفیت صحنه‌پردازی و چهره‌پردازی حساب باز کرده... در این‌که فقط عاشقان زنده می‌مانند  بهترین اثر جارموش هست یا نه؟ می‌شود تأمل، بحث یا حتی تردید کرد؛ اما - ضمن احترام به محصول باارزش سینمای سوئد: بگذار يک نفر درست وارد شود (Let the Right One In) - کوچک‌ترین شکی نداشته باشید که این فیلم تا به حال، خاص‌ترین و متفاوت‌ترین فیلمی است که درباره‌ی خون‌آشام‌ها ساخته شده. و یکی از ماندگار‌ترین تجربه‌های عاشقانه‌ی تاریخ سینما.

  

 

پیمان عباسی‌نیا

خرداد ۱۳۹۳


 تاريخ ارسال: 1393/3/12
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>سلام:

من هنوز فیلمو ندیدم ولی از دور واقعا خیلی مریض به نظر میاد ، یه خون آشام به آدما میگه زامبی بی رحم ؟! لامصب تو خودت داری خون میخوری

0+3-

دوشنبه 23 اسفند 1400



>>>رهام:

ممنون از نقد زیباتون جا داره اما اشاره بشه به تدوین بسیار ضعیف فیلم بعلاوه پرده اول به شدت حوصله سربر

2+9-

شنبه 8 تير 1398



>>>حسام:

یکی از بهترین فیلمهایی که دیدم

9+0-

شنبه 30 تير 1397



>>>♥:

ایو ♥شخصیت جالب تری داشت. آدام یکم مرموز بود و البته ناخالصی هم داشت:-8 ♥

8+3-

شنبه 4 مرداد 1393



>>>ایو:

اگر مدتی خون به بدنشان نرسد پای چشم‌هایشان گود می‌افتد و رنگ از رخسارشان می‌پرد... رنگ پریدگی چقدر خوب در چهره و حتی موهای ایو مشخص است... ایو انسان بهتری بود تا آدام...

21+3-

چهارشنبه 11 تير 1393



>>>_مختاریان_:

می‌رانیم در خلوت خیابان‌ها.../ در تسخیر چشمان باشکوه و خنده‌های دلگشایت،/ چه بی‌دوام است شبِ شهر.» خیلی خوب بود...

18+1-

سه‌شنبه 10 تير 1393



>>>bahador:

البته از جارموش توقع نداشتم فیلم ومپایری بسازه . چون اون به ساخت فیلمهای گنگ و معمایی معروفه ولی فیلم خوش ساختی بود .البته در سکانس پایانی فیلم باید بگم کارگردان یجور خستگی و بریدن از دنیایی که البته هنوزم میتونه علارقم بدیهاش قشنگ باشه ( وقتی آدام از خواننده عرب تعریف و تقدیر میکنه برای ایو ) نشانه علاقه او به این دنیاست . ولی از طرفی هم سرخوردگیها و انزوا در طی قرون مختلف و فقدان غذا ( همان الوگی خون که مارلو از آن یا میکند ) خونی که در رگ انسان زمان حال است و اورا به انحطاط کشانده . دو خون آشام تصمیم میگیرند تا هنگام طلوع آفتاب بسوزند و یا به اصتلاح خودکشی کنند .

21+1-

جمعه 6 تير 1393



>>>صبور:

کاش فقط عاشقان زنده نمی ماندند!!! حیف که ایو و آدام باید با این شرایط زندگی کنند!!! فیلم خیییلی خوووبی بود. ازون دسته فیلما که حتماً باید دید و بعد قضاوت کرد. خسته نباشید.

16+1-

پنجشنبه 5 تير 1393



>>>غفاری:

- نقد دقيقي بود من فیلم رو خیلی دوست داشتم -

18+1-

دوشنبه 2 تير 1393



>>> پری اسدی:

سلام فقط عاشقان زنده می‌مانند... همینطوره. فیلم جالبی بود... دستت شما درد نکنه. دلم میخواد بگذار يک نفر درست وارد شود رو ببینم چند عکس ازش دیدم برام جالب بودن.

21+1-

يكشنبه 1 تير 1393



>>>Jim:

Hello. It was great in your movies analyzed. Thank you

20+0-

شنبه 31 خرداد 1393



>>>Alireza.20:

salam.film esme jalebi dasht _Only Lovers Left Alive_be hamin dalil didamesh. khili khob bod.tashakor

19+1-

چهارشنبه 28 خرداد 1393



>>>SHAYAN.M:

سلام و تبریک به خاطر حسن سلیقه تان در انتخاب و معرفی فیلم. گاهی فیلم هایی خوب و دندان گیر (مثل فقط عاشقان زنده می‌مانند) آنچنان که باید و شاید پرداخته نمیشود بهشان اما هستند کسانی که با دقت نظر و توجه راه را برای دیدن و توجه به فیلم های خوب اما با اقبال عمومی کم را هموار و باز می کنند. ممنون شاد و پیروز باشید.

22+0-

سه‌شنبه 27 خرداد 1393



>>>akbar:

سلام ++فقط عاشقان زنده می‌مانند قطعاً پیشنهاد مناسبی است. ضیافتی شکوهمند که می‌تواند برای عاشقان موسیقی و ادبیات جذابیت داشته باشد++ جالب بود . تشکر .

20+0-

دوشنبه 26 خرداد 1393



>>>زویا.سین:

سلام. فیلم مورد علاقه و توجه من هست:) خوشحالم خیلی ها دوستش دارن و باهاش خاطره ی خوب دارن:) مرسی.

23+0-

دوشنبه 26 خرداد 1393



>>>جوادیان:

با عرض سلام و خسته نباشید. فکر می کنم فیلمنامه ی پخته و چاچوب محکم فیلم اولین عامل و بعد از آن نشان دادن زندگی و مشکلات خون آشامها از زاویه ای متفاوت از عوامل جذب مخاطب فیلم است. نویسنده به هیچ وجه نخواسته جنبه ی ترسناک این مساله که خونریزی و کشتن و درگیری ومرگ است را به بیننده تحمیل کند و تکراری باشد بر مکررات.بلکه با نشان دادن مشکلات خون آشامها در قرن 21 دریچه ی تازه ای بر مخاطب گشوده که تاکنون بسته باقی مانده بود. خیلی متشکرم از تحلیل کامل تان.

23+0-

يكشنبه 25 خرداد 1393



>>>یه عشق سینما!:

در جواب دوست عزیزم يه خون آشام مثل بقيه !: توصیه می کنم حتما! این فیلم را ببینید دو خوناشام فرهیخته که یکی غرق در ادبیات و یکی غرق در موسیقی و غرق در خوناشامی... نمی توان دوستشان نداشت. گاهی آنقدر خوناشام بودن را خوب جلوه داده که حس می کنیم در همسایگی ما خوناشام هایی زندگی می کنند. تصور می کنم تعجبتان از اظهار لطف به این دو خوناشام یا از ندیدن زیاد فیلم است یا از شناخت کامل نداشتن از این ژانر. به هر حال این هم نظری بود: \" به هرجا مي نگرم دوزخ را مي بينم، دوزخ خود منم!\" موفق و سلامت باشید.

26+0-

يكشنبه 25 خرداد 1393



>>>يه خون آشام مثل بقيه !:

"همدلي " با خون آشام هاي فيلم وجه مشترك و بارز چند تا كامنت بالاست و اين موضوع قابل تامله. به قول دانته: " به هرجا مي نگرم دوزخ را مي بينم، دوزخ خود منم!"

20+6-

يكشنبه 25 خرداد 1393



>>>امیر حسین.ج:

سلام و خسته نباشید امیدوارم ازین دست فیلم ها زیاد ساخته بشه و البته خوب و منصافانه معرفی و تحلیل بشه. یکی از بهترین کار های ژانر خون آشامی هست. تشکر می کنم بابت معرفی و تحلیل ارزشمندتون.

25+0-

شنبه 24 خرداد 1393



>>>س.الیاس:

بدون تیلدا سوئینتُن یا با بازی شخصی غیر از او حتم دارم فیلم با این ویژگی های قابل قبول از آب در نمی آمد... بازی روان و انتقال آرامشو پختگی ایو فقط کار خودش بود... جالب نوشته بودید نقد خوبی را خواندم. ممنونم.

28+0-

شنبه 24 خرداد 1393



>>>الهمامیان.دال:

فقط می توان بگویم: *****حرف نداشت*****

30+0-

جمعه 23 خرداد 1393



>>>ساناز.ر:

وااااااااااااااای از این فیلم. چقد غم داشتن این دو تا آدم... خیلیییییییییییی دلم براشون سوخت...

27+0-

پنجشنبه 22 خرداد 1393



>>>ولی پور.ن:

من سکانس جمع کردن کتاب ها توسط ایو را خیلی دوست داشتم که با لمس کتاب ها تاریخ آنها را می فهمید. خیلی زوج جالبی بودند حیف که خون آشام بودند!!! ممنون. متن و تصاویر خوبی بود.

36+0-

چهارشنبه 21 خرداد 1393



>>>laleh:

جذابترین کاراکتر فیلم _ ایو _ بود. زنی جذاب و دانا... گشت‌زنی‌های شبانه ی فیلم هم جالب بود. مرسی از اینکه این فیلم را معرفی می کنید. خون آشامی های خوب را معرفی کنید لطفاً. ممنون.

40+0-

چهارشنبه 21 خرداد 1393



>>>ایمان:

فیلم دلخواه من بود... اصلاً کم کاستی نداره. بی نهایت تیتراژش، شروع خوب و پایان جالبش رو می پسندم. تحلیلتون شبیه داستانی کوتاه و جذاب بود.

43+0-

سه‌شنبه 20 خرداد 1393



>>>meysam:

salam. khili khob bod. aram ama por hayajan. esmesham aali bod. mamnon.

44+0-

سه‌شنبه 20 خرداد 1393



>>>مریم.لام:

روابط فیلم بسیار منطقی نشان داده شده و همن نکته از عوامل تاثیرگذاری آن است. بلال و ایو، ایو و ایوا، ایوا و آدام و... این یعنی به هر شخصیت مدت ها فکر شده و کاملاً پرداخته و تعریف شده است. معرفی و نقد گیرایی بود. پیروز باشید.

45+0-

سه‌شنبه 20 خرداد 1393



>>>vahid:

فیلم خوبی بود. باید بسیار ازین فیلمها دید.

42+0-

سه‌شنبه 20 خرداد 1393



>>>علی:

دیدنی ترین فیلم خون آشامی که می شود دید. خوب بود نقدتان. فیلم های اینچنینی(ترسناک و هیجان انگیز و دور از خون و خون ریزی و کشتار) را بیشتر تحلیل و منتشر بفرمایید عالی ست! موفق باشید.

50+0-

دوشنبه 19 خرداد 1393



>>>طاهر:

سلام. نقد *دریاچه ی بهشت* تان خوب و رسا بود. اما فیلم علی الرغم جذاب بودن با پایانی سطحی و فانتزی نیاز مخاطب را برای پایان یک فیلم ژانر وحشت برآورده نمی کند. اما *فقط عاشقان زنده می‌مانند* در شروع و پایان فیلم بی نظیر است! بازی های کاملاً کنترل شده و فکر شده ی *آدام و ایو* واقعاً تاثیر بلند مدتی بر مخاطب خود می گذارند. بسیار عالی تجزیه و تحلیل کردید فیلم را. تبریک عرض می کنم.

49+0-

دوشنبه 19 خرداد 1393



>>>سیاوش.الف:

این فیلم رو به همه ی سینما دوستان پیشنهاد میدم بازی - آدام و ایو- خیلی روان و پخته بود انتخاب اسمشون هم همونطور که اشاره فرمودین -همان آدم و حوای خودمان- واقعاً خیلی با فراست و هوشمندی بود. خسته نباشید و موفق باشید.

52+1-

يكشنبه 18 خرداد 1393



>>>بوشهری:

فوق العاده بود فیلمش! خیلی تصاویر خوبی از فیلم انتخاب کردید! مخصوصاً عکس ادبا و هنرمندان! از تحلیل خوب و جامع تان ممنونم! موفق باشید!

57+0-

شنبه 17 خرداد 1393



>>>میرزا لری:

سلام چرا کامنتیا ادرس ندارن؟

0+63-

جمعه 16 خرداد 1393



>>>mina:

سلام . یعنی واقعاً عااااالی بود فیلمش:-O -بگذار يک نفر درست وارد شود- را ندیدم. لازم شد ببینمش حتماً:-) مرسی از یادداشت خوبتان. سربلند باشید.

65+0-

جمعه 16 خرداد 1393



>>>ل. اردکانی:

تحلیل و بررسی به‌جایی خواندم. برایتان آرزوی موفقیت دارم.

76+2-

چهارشنبه 14 خرداد 1393



>>>زینب کریمی:

سلام و عرض خسته نباشید. خیلی فیلم خوبی بود. خاطره فیلم تأثیرگذار «بگذار يک نفر درست وارد شود» را برایم زنده کرد. نقد خیلی خوبی هم بود؛ بسیار دقیق و سنجیده. متشکرم و موفق باشید.

73+1-

چهارشنبه 14 خرداد 1393




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.