پیمان عباسینیا
مقدمه:
فیلمسازی، گویا وسوسهی همیشگی اکثر بازیگران است که فرنگی و وطنی، سوپراستار و خُردهپا نمیشناسد! بازیگرانی که شاید روی پردهی سینماها ظاهر شدن دیگر برایشان جذابیت گذشته را ندارد و یا از اجرای موبهموی فرامین کارگردانها خسته شدهاند. مسلم است که دربارهی درست یا غلط بودن چنین تغییر موضعی -از جلوی دوربین به پشت ویزور- نمیتوان حکمی کلی و قطعی صادر کرد؛ بودهاند بازیگرانی که در فیلمسازی استعدادی باورنکردنی از خود بروز داده و ثابت کردهاند کارگردانهای بهتری هستند بهطوریکه حتی اسکار بهترین کارگردانی گرفتهاند و در نقطهی مقابل، بازیگران بسیاری هم قرار میگیرند که حاصل تجربهی کارگردانی فیلمهای جدیشان اغلب مبدل به کمدیهای ناخواسته یا بالعکس شده است!
به دست دادن فهرست کاملی از نام بازیگرانی که تاکنون بر صندلی کارگردانی نشستهاند، دشوار و از حوصلهی بحث خارج است. برخی از مشهورترینها -بهترتیب حروف الفبای فارسی- عبارتاند از: آل پاچینو، آنجلینا جولی، اد هریس، ادوارد نورتون، باربارا استرایسند، بن استیلر، بن افلک، بیل مورای، تام هنکس، تیم راث، جان فاوریو، جانی دپ، جُرج کلونی، جک نیکلسون، جودی فاستر، جیمز فرانکو، درو بریمور، رابرت دنیرو، رابرت ردفورد، رالف فاینس، ریچارد آیواد، ژولی دلپی، سارا پلی، سیلوستر استالونه، شان پن، فیلیپ سیمور هافمن، کلینت ایستوود، کنت برانا، کوین کاستنر، مارلون براندو، مل گیبسون، وارن بیتی، ورا فارمیگا و...
پس از مقدمهای نسبتاً طولانی، نگاهی خواهم داشت به دو نمونه از جدیدترین خروجیهای این تب فراگیر؛ فیلمهای دو بازیگری که اخیراً به جرگهی کارگردانان پیوستهاند و از قضا هر دو هم سراغ ساخت فیلمی کمدی رفتهاند.
۱- بازیگر/کارگردان موفق: جوزف گوردون-لویت، فیلم: Don Jon
دان جان به نویسندگی و کارگردانی جوزف گوردون-لویت؛ دربارهی جوان خوشگذرانی بهنام جان (با بازی جوزف گوردون-لویت) است که علاقهی زائدالوصفی به تماشای ویدئوهای بزرگسالانه دارد. ورود باربارا (با بازی اسکارلت جوهانسون) به زندگی جان، باعث میشود که او دست از بعضی عادتهای گذشتهاش بردارد درحالیکه هنوز دلمشغولی اصلی خود را فراموش نکرده است...
دان جان تحت عنوان اولین تجربهی جوزف گوردون-لویت، بازیگر شناختهشدهی سینمای آمریکا در مقام نویسنده و کارگردان یک فیلم بلند، قابل قبول و -البته با مقادیری چاشنی اغراق- فراتر از حدّ انتظار است. دان جان، توقع آن دسته از علاقهمندان فیلمهای کمدی-درام را که میخواهند مقادیری شوخیهای کلامی بهاضافهی یک رابطهی عاشقانه با پایانی خوش -Happy End- ببینند، برآورده نمیسازد؛ یعنی دقیقاً خلاف جهت همان فیلمهای احمقانهای شنا میکند که باربارا عاشق دیدنشان است!
فیلم به معضل اعتیاد یک مرد جوان به ویدئوهای بزرگسالانه میپردازد و از زبان خود او (جوزف گوردون-لویت) روایت میشود؛ اعتیادی که باعث ناتوانی جان در برقراری روابط سالم بلندمدت با جنس مخالف و همچنین پرهیز او از فکر کردن به ازدواج شده است. دان جان به نقد تأثیرات مخرب رسانهها و ابزارهای رسانه -اینجا: ویدئوهای بزرگسالانه درمورد کاراکتر جان و فیلمهای ملودرام درمورد کاراکتر باربارا- بر زندگی خصوصی اشخاص میپردازد.
بیانصافی است اگر دان جان را به تبلیغ ویدئوهای بزرگسالانه متهم کنیم؛ بلکه فیلم سعی میکند گوشهای از توقعات غیرمنطقی و نابهجایی را که بهواسطهی مداومت بر تماشای اینگونه ویدئوها در ذهن مخاطبان بختبرگشتهشان حک میشود، به تصویر بکشد. در دان جان البته باربارا هم حضور دارد که دیوانهی کمدی-درامهای سطحی است و در حسوُحال این قبیل فیلمها سیر میکند؛ او نیز بهشکلی معتاد بهحساب میآید. مشخص است که با وجود پیشزمینههای ذهنی اینچنینی، رابطهی -ظاهراً عاشقانهی- جان و باربارا دیری نمیپاید.
تعادل، زمانی -تا اندازهای- به زندگی جان بازمیگردد که با استر (با بازی جولیان مور) آشنا میشود؛ همکلاسی جان در کالج که زنی باتجربه است و بهتازگی همسر و پسرش را طی سانحهای از دست داده. استر به جان کمک میکند تا اعتیادش را کنار بگذارد و کمکم یاد بگیرد چطور ابراز علاقه کند و عشق بورزد. حرف مهم فیلم این است که برای داشتن رابطهای پایدار بایستی خودخواهیها را کنار گذاشت و خواستهها و علایق طرف مقابل را هم در نظر گرفت و بهاصطلاح یکطرفه به قاضی نرفت...
دان جان علاوه بر اینکه یکبار دیگر یادمان میآورد جوزف گوردون-لویت بازیگر قابل اعتنایی است و راه را تا اینجا درست آمده، نشان میدهد که او در کار هدایت بازیگران نیز تبحر دارد. گوردون-لویت از همکاراناش بازیهای درخور توجهی گرفته است. بهجز اسکارلت جوهانسون و جولیان مور، بازیگران نقشهای فرعی هم دیدنی ظاهر شدهاند؛ بهویژه اعضای خانوادهی جان.
انتخاب لحن کمدی برای دان جان از سوی گوردون-لویت -در کنار شیوهی ایفای نقش خود او- یک تمهید هوشمندانه بوده چرا که مضمون محوری فیلم -یعنی اعتیاد- بسیار گزنده است و طنز مورد اشاره، زهر کار را قدری گرفته تا بیننده، تماشای فیلم را نیمهکاره رها نکند. دان جان برای جوزف گوردون-لویتی که هر سه مسئولیت بااهمیت نویسندگی، کارگردانی و بازیگری نقش اول -جان در تمام سکانسها بازی دارد- را بر دوش داشته است، یک موفقیت همهجانبه محسوب میشود.
Don Jon
كارگردان: جوزف گوردون-لویت
فيلمنامه: جوزف گوردون-لویت
بازيگران: جوزف گوردون-لویت، اسکارلت جوهانسون، جولیان مور و...
محصول: آمریکا، ۲۰۱۳
مدت: ۹۱ دقیقه
گونه: کمدی-درام
بودجه: ۶ میلیون دلار
فروش: حدود ۳۰ و نیم میلیون دلار
درجهبندی: R
۲- بازیگر/کارگردان ناموفق: ست روگن، فیلم: This Is the End
این پایان است فیلمی به نویسندگی و کارگردانی مشترک ست روگن و اون گلدبرگ است. جی باروچل برای دیدن رفیق قدیمیاش ست روگن، به لسآنجلس سفر میکند. ست، جی را راضی میکند تا -برخلاف میل باطنیاش- همراه او به مهمانی پرریختوُپاش خانهی جدید جیمز فرانکو برود. وقتی باروچل و روگن به قصد خرید سیگار از خانه خارج میشوند، اتفاقات غیرمنتظرهای میافتد که خبر از آخرالزمان میدهند...
ست روگن در این پایان است تقریباً دست به هر کاری میزند تا تماشاگران را بخنداند و مهمتر: فیلمش بفروشد چرا که در تیتراژ پایانی اتفاقاً پی میبریم که آقای روگن یکی از تهیهکنندگان این پایان است هم بوده! درخصوص این خنده گرفتن از بیننده به هر قیمتی، فقط یک مثال میزنم: جناب روگن -مثلاً از فرط تشنگی- طی سکانسی مشمئزکننده -با پوزش بیکران از تمام خوانندگان این نوشتار- ادرارش را به سمت دهان مبارک نشانه میرود!!!... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
روگن و گلدبرگ تا توانستهاند این پایان است را با فحاشی، شوخیهای شرمآور جنسی و انواع و اقسام مشروبات الکلی، مواد مخدر و انحرافات اخلاقی پُر کردهاند. معلوم نیست اگر بازیگران با اسامی واقعیشان در این پایان است ظاهر نشده بودند، کار پردهدریهای فیلم به کجا میرسید؟!
روگن و گلدبرگ بهخاطر درآوردن چند میلیون دلار بیشتر با هرچه که فکرش را بکنید، شوخی میکنند. از بازیگرها، فیلمها و سریالهای مشهور، کلیشههای ژانر وحشت و... گرفته تا مقدسات دین مسیحیت! خوشبختانه این تلاشهای صادقانه به ثمر رسیده و این پایان است توانسته حدود ۴ برابر بودجهی ۳۲ میلیون دلاریاش فروش کند!
یک ساعت نخست این پایان است البته تا حدی مخاطب را سرگرم میکند و سکانس بامزه هم دارد اما هرچه به پایاناش نزدیک میشویم؛ خستهکننده، احمقانه، احمقانهتر و احمقانهتر میشود که این بلاهت -توأم با سادهاندیشی و آسانگیری- در پایان فیلم به نقطهی جوش میرسد! در نظر گرفتن چنین پایان مضحکی، بدون شک زمانی میسر خواهد شد که شما تماشاگران فیلمتان را مُشتی کودن ِ الکیخوش ِ بیسواد فرض کنید...
این پایان است معجون بدمزهای را میماند که توسط کافهچی سودجو -برای جذب ذائقهی مشتریهای بیشتر- به هر آلودگی که دم دستاش بوده، آغشته شده است. روگن و گلدبرگ برای خنداندن تماشاگران، بیشترین حساب را روی دیالوگهای فیلم باز کردهاند؛ بهگونهایکه این پایان است گاهی هیچ توفیری با یک نمایشنامهی مستهجن رادیویی ندارد.
بهنظر نمیرسد که بشود این پایان است را در کارنامهی هیچکدام از بازیگراناش گامی به جلو محسوب کرد. تنها توفیق ست روگن شاید در ترغیب دوستان همکارش به پردهدری بیشتر و بیشتر باشد! حالوُهوای فانتزی و آخرالزمانی این پایان است میتوانست برای آن دسته سینمادوستانی که از برخی کمدیهای قابل حدس و معمولی خسته شدهاند، زنگ تفریح خاطرهانگیزی باشد؛ افسوس! محصول نهایی، بیارزش و مبتذل است و فقط وقت حرام میکند.
This Is the End
كارگردان: ست روگن و اون گلدبرگ
فيلمنامه: ست روگن و اون گلدبرگ
بازيگران: جیمز فرانکو، جونا هیل، ست روگن و...
محصول: آمریکا، ۲۰۱۳
مدت: ۱۰۷ دقیقه
گونه: کمدی، فانتزی
بودجه: ۳۲ میلیون دلار
فروش: حدود ۱۲۶ میلیون دلار
درجهبندی: R
جمعبندی:
با توجه به هوشمندی و استعدادی که جوزف گوردون-لویت در ساخت دان جان از خودش نشان داده است، وی را میتوان جزء معدود بازیگران موفق در عرصهی کارگردانی بهشمار آورد و به آیندهی فیلمسازیاش امیدوار بود. علیرغم اینکه دان جان بهواسطهی موضوع حساسیتبرانگیزش بهراحتی قابلیت فروغلطیدن در ورطهی ابتذال را داشته است، گوردون-لویت -در مقام نویسنده و کارگردان- آگاهانه انحراف را پس زده تا فیلماش برای طیف گستردهتری از تماشاگران قابل نمایش باشد. گوردون-لویت سعی کرده است ضمن حفظ جذابیتهای دراماتیک، فیلمی تأثیرگذار و هشداردهنده بسازد. اما ست روگن و همکارش گویا موفق نشدهاند تخیلات انحرافیشان را مهار کنند و این پایان است را مبدل به فیلمی کردهاند که بهغیر از بازگشت سرمایه، هیچ کارکرد دیگری ندارد...
با وجود تأکید دوباره بر پرهیز از صدور حکم کلی، بهنظر میرسد بازیگرانی که به کارگردانی رو میآورند عمدتاً فیلمهای متوسط و بد میسازند تا شاهکار. اگر به چنین طرز تلقیای بها دهیم، لاجرم به سوی این اظهارنظر بدبینانه رهنمون خواهیم شد که کارگردان شدن بازیگران چیزی فراتر از ارضای نصفهنیمهی همان وسوسهی پیشگفتهی فیلمسازی نیست.
پیمان عباسینیا
خرداد ۱۳۹۳
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|