پرده سینما

عاشق شدن در خاک، سوختن در برف؛ نقد و بررسی فیلم «زیر پوست» ساخته‌ی جاناتان گلیزر

پیمان عباسی‌نیا

  

 

 

 

 

  


 

 

Under the Skin

كارگردان: جاناتان گلیزر

فيلمنامه: جاناتان گلیزر و والتر کمپل [براساس رمان مایکل فابر]

بازیگران: اسکارلت جوهانسون، جرمی مک‌ویلیامز، لینزی تیلر مک‌کی و...

محصول: انگلستان، آمریکا و سوئیس

اولین اکران در مارس ۲۰۱۴ (انگلستان)

مدت: ۱۰۹ دقیقه

 

پوستر فیلم زیر پوستدر سلسله نوشتارهای سینمایی‌ام سعی دارم -حتی‌الامکان- بدون لو دادن قصه، عمدهْ برجستگی‌های فرمی و محتوایی اثر را برشمرم؛ اما گهگاه موردی استثنائی نظیر همین فیلم زیر پوست پیش می‌آید که اشاره‌ به پاره‌ای بزنگاه‌های کلیدی آن، اجتناب‌ناپذیر است. با این‌همه مطمئن باشید آن‌قدر ناگفته از زیر پوست باقی خواهم گذاشت که از دیدن‌اش لذت ببرید. پس آسوده‌خاطر، دل به متن بسپارید لطفاً!

بیگانه‌ای در هیئت یک زن (با بازی اسکارلت جوهانسون)، سوار بر ونی سفیدرنگ بی‌وقفه در خیابان‌های گلاسکوی اسکاتلند می‌راند و مردهای تنها و هوس‌باز را می‌فریبد... زیر پوست سومین ساخته‌ی سینمایی جاناتان گلیزر به‌شمار می‌رود که فیلمنامه‌اش اقتباسی –البته- غیروفادارانه از رمانی تحت همین عنوان، نوشته‌ی مایکل فابر است. کشف زیر پوست از میان تولیداتِ کم‌مایه و اکثراً بی‌مایه‌ی جدیدِ سینمای علمی-تخیلی، مثل صید مروارید از جوی حقیری است که به گودال می‌ریزد! [۱]

ایده‌ی مرکزی فیلم، آرزوی مهارناپذیر برای انسان شدن، به‌طرز غیرقابل انکاری هوش مصنوعی (A.I. Artificial Intelligence) [ساخته‌ی استیون اسپیلبرگ/ ۲۰۰۱] را به ذهن متبادر می‌کند. [۲] اما زیر پوست از بیگ‌پروداکشن اسپیلبرگ خیلی جمع‌وُجورتر است و ریخت‌وُپاش آنچنانی ندارد. به‌جای ربات/پسربچه (با بازی هالی جوئل آزمنت) هم اینجا یک موجود فرازمینی داریم که از قضا مؤنث است و نقش‌اش را اسکارلت جوهانسون -این‌بار با موهای مشکی!- بازی می‌کند.

درواقع بودجه‌ی ۸ میلیون یورویی زیر پوست اجازه‌ی چندانی به بریزوُبپاش نمی‌داده [۳] که این مسئله به‌هیچ‌وجه مترادف با سردستی به تصویر کشیدن فیلم نیست. اتفاقاً تکه‌هایی از زیر پوست که به جنبه‌ی فرازمینی‌اش اختصاص دارد، به‌شدت شسته‌رفته و خلاقانه از کار درآورده شده ‌است. اوج این خلاقیت را بدون شک بایستی مربوط به سکانسی هولناک از فیلم دانست که یکی از قربانیان -به‌شکلی که انتظارش را نداریم- قالب تهی می‌کند و تنها پوست تن‌اش به‌جا می‌ماند.

رعایت ایجاز -البته از منظری که اشاره می‌کنم- از مشخصه‌های بارز زیر پوست است. ایجازی که فارغ از قضاوت پیرامون مثبت یا منفی بودن تبعات‌‌اش، گاهی به خساست در خرج کلمات و رمزگشایی از علت وقایع پهلو می‌زند و ممکن است در عین شوق‌برانگیز بودن برای عده‌ای، بعضی‌های دیگر را کلافه کند! به‌عنوان نمونه، در فیلم، درباره‌ی این‌که اصلاً این موجودات -زن بیگانه‌ی ون‌سوار، همکاران مذکر موتورسواری هم دارد!- از کجا آمده‌اند و هدف‌شان چیست، کلامی بر زبان آورده نمی‌شود. زیر پوست به‌طور کلی فیلم کم‌دیالوگی است.

 

۵-۶ سالی هست که اسکارلت جوهانسون به یکی از معتبرترین بازیگران زن سینمای آمریکا تبدیل شده که در پروژه‌های مهم هر سال -از مستقل‌های کم‌هزینه گرفته است تا بلاک‌باسترها- حضور می‌یابد. برای اطمینان یافتن از صحت این اظهارنظر، کافی است نگاهی کوتاه داشته باشیم به واپسین سطور کارنامه‌ی حرفه‌ای خانم جوهانسون: پرستیژ (The Prestige) [ساخته‌ی کریستوفر نولان/ ۲۰۰۶]، ویکی کریستینا بارسلونا (Vicky Cristina Barcelona) [ساخته‌ی وودی آلن/ ۲۰۰۸]، ما یک باغ‌وحش خریدیم (We Bought a Zoo) [ساخته‌ی کامرن کرو/ ۲۰۱۱]، انتقام‌جویان (The Avengers) [ساخته‌ی جاس ویدون/ ۲۰۱۲]، دان جان (Don Jon) [ساخته‌ی جوزف گوردون-لویت/ ۲۰۱۳]، Her [ساخته‌ی اسپایک جونز/ ۲۰۱۳]، کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان (Captain America: The Winter Soldier) [ساخته‌ی مشترک آنتونی و جو روسو/ ۲۰۱۴] و...

 

 پوستر فیلم زیر پوستزیر پوست خوشبختانه در موج تازه‌ای که پس از موفقیت باورنکردنی دو قسمت نخستِ مسابقات هانگر (The Hunger Games) [به‌ترتیب ساخته‌ی گری راس و فرانسیس لارنس/ ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳] در حیطه‌ی فیلم‌های علمی-تخیلی به راه افتاده است، قرار نمی‌گیرد؛ قصه‌ی نوجوانی جسور که شبیه دیگران نیست، علیه استبداد حاکم برمی‌آشوبد و نظم موجودِ جامعه‌ی الینه‌شده [۴] را به‌هم می‌زند. واگرا (Divergent) [ساخته‌ی نیل برگر/ ۲۰۱۴] و بخشنده (The Giver) [ساخته‌ی فیلیپ نویس/ ۲۰۱۴] دو نمونه‌ی شاخص‌اند که همین امسال اکران شدند.

 با وجود این‌که در جمع‌بندی نهایی، نظرم نسبت به زیر پوست مثبت است -و اصلاً اگر چنین نبود، دست به قلم نمی‌بردم- ولی نمی‌توانم کتمان کنم که حین تماشای فیلم گاه این نکته هم از فکرم عبور می‌کرد که می‌شد از زیر پوست با ایجاز بیش‌تر -سوای مواردی که برشمردم- و پرهیز از تکرار برخی مکررات، یک فیلم نیمه‌بلند شاهکار ساخت که قدرت تأثیرگذاری‌اش به‌مراتب بالاتر از اثر حاضر باشد.

فیلم دارای چند ایده‌ی درخشان با اجراهایی فوق‌العاده است. به قابل‌اعتناترین‌شان که اشاره کردم؛ بقیه، این‌ها هستند: •ورود به دالان تاریکی که برای مردان اغواشده به‌منزله‌ی خط پایان است به‌اضافه‌ی مراحلی که هر نوبت پشت‌سر گذاشته می‌شوند (مخصوصاً مرحله‌ی آخر که قربانی‌های بهت‌زده را در کام خود فرو می‌برد)؛ •صحنه‌ی غریبی که موجود فضایی، چهره‌ی این‌جهانی‌اش را در دست می‌گیرد و به آن خیره می‌شود و مهم‌تر از همه: •استعاره‌ی سوزانده شدن در برف...

بیگانه‌ی اغواگر تا مقطعی از زیر پوست، وظیفه‌اش را اتوماتیک‌وار و بی‌هیچ احساسی، تمام‌وُکمال انجام می‌دهد اما از جایی به‌بعد، هوای حوا شدن به ‌سرش می‌افتد. او تا اندازه‌ای هم موفق می‌شود؛ غذا می‌خورد (گرچه نصفه‌نیمه)، اتوبوس‌سواری می‌کند، تلویزیون می‌بیند، حتی در زمین خاکیْ عشق -یا چیزی مثل آن- را می‌فهمد ولی از آنجا که از انسان بودن فقط پوست‌اش را دارد، ناکام می‌ماند، جسمْ یاری‌اش نمی‌دهد.

زیر پوست بهره‌مند از فضا و حس‌وُحالی متفاوت با عموم فیلم‌ها به‌ویژه علمی-تخیلی‌هاست به‌طوری‌که مثلاً اتمسفر بعضی سکانس‌ها، فیلم‌های رده‌ی سینمای وحشت را به‌خاطر می‌آورد. در زیر پوست شکلی از شاعرانگی نیز جریان دارد. در این زمینه، توجه‌تان را جلب می‌کنم به آن سوپرایمپوز [۵] معرکه‌ی فیلم که زنْ گویی در آغوش امنِ جنگلی پرداروُدرخت به خواب رفته... زیر پوست فیلمی است که به‌مرور طرفداران مخصوصِ خودش را دست‌وُپا خواهد کرد.

 

 

پیمان عباسی‌نیا

مهرماه ۱۳۹۳

 

[۱]: هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می‌ریزد مرواریدی صید نخواهد کرد... (فروغ فرخزاد، تولدی دیگر).

[۲]: فراموش نکنیم که داستان کوتاه برایان آلدیس -که هوش مصنوعی براساس‌اش ساخته شد- و رمان مایکل فابر -منبع اقتباس زیر پوست- خواه‌ناخواه هر دو ملهم از یک کتاب خیلی قدیمی‌تر و مشهورند: ماجراهای پینوکیو (Le avventure di Pinocchio) اثر جاودانه‌ی کارلو کلودی.

[۳]: اسپیلبرگ، ۱۳ سال پیش برای ساخت هوش مصنوعی حداقل ۱۰۰ میلیون دلار بودجه در اختیار داشت.

[۴]: "الیناسیون" بیانگر شرایطی است که طی آن، انسان به‌گونه‌ای بیمار می‌شود که خود را گم می‌کند؛ شخصیت و هویت واقعی و طبیعی خود را نمی‌شناسد و وجود حقیقی و فطری‌اش را می‌بازد.

[۵]: Superimpose، سوپرایمپوز عبارت است از تداخل یا درهم رفتن دو تصویر بدون آن‌که هیچ‌یک از آن دو در حال محو یا ظاهر شدن باشد (دانشنامه‌ی رشد، مدخل افه‌های تصویری).

  


 تاريخ ارسال: 1393/9/6
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>ابراهیمی:

زندگی را با چیزهای بسیار ساده، پُر باید کرد. ساده‌ها، سطحی نیستند. خرید چند سیب ترش می‌تواند به عمقِ فلسفه‌ی ملاصدرا باشد. مشکل ما این نیست که برای شیرین‌ کردنِ زندگی، معجزه نمی‌کنیم، مشکل ما این است که همان قدر که ویران می‌کنیم، نمی‌سازیم. همان‌قدر که کهنه می‌کنیم، تازگی نمی‌بخشیم، همان‌قدر که دور می‌شویم، بازنمی‌گردیم، همان‌قدر که آلوده می‌کنیم، پاک نمی‌کنیم. همان‌قدر که تعهدات و پیمان‌های نخستین خود را فراموش می‌کنیم، آنها را به یاد نمی‌آوریم، همان‌قدر که از رونق می‌اندازیم، رونق نمی‌بخشیم. مشکل این است که از همه رویاهای خوشِ آغاز دور می‌شویم و این دور شدن به معنای قبولِ سُلطه بیرحمانه‌ی زمانه است. بر سر قول ‌و قرارهای نخستین نماندن، باورِ پیرشدگی روح است و خواجه‌گی عاطفه... نادر ابراهیمی

102+2-

جمعه 7 آذر 1393



>>>حوا:

مرسی:-)

100+2-

جمعه 7 آذر 1393



>>>نونا:

سلام, این فیلم ,چقدر زیبا پیامد هوس رانی انسان را از طریق این موجود فرا زمینی (به روشنی ) به تصویر کشیده است و از آن دل نشین تر برای من خواندن نقد شماست که توجه ام را به بعضی از نکات جلب کرد که نسبت بهشون کم توجه بودم. بسیار سپاسگزارم و منتظر نقد فیلم های امسال از منظر شما هستم ولی نقد این فیلم های جدید باعث نشود که ما از طعم سینما ی دوشنبه ها و پنجشنبه هایتان بی نصیب شویم.

99+2-

پنجشنبه 6 آذر 1393



>>>علاقمند طعم سینما:

سلام جناب الماسی نیا امروز خیلی منتظر طعم سینما بودم . هنوز منتظر باشم یا باید چشم انتظار دوشنبه باشم؟

98+1-

پنجشنبه 6 آذر 1393



>>>یه نفر:

جوهانسون بازیگری را از کودکی آغاز کرد. مادر جوهانسون او را به تستهای بازیگری می‌برد. جوهانسون اولین نقشش را در سن نه سالگی و در فیلم فانتزی شمال در نقش دختر جان ریتر آغاز کرد. پس از چند نقش کوتاه در سالهای ۹۵ و ۹۶، او در مانی و لو در نقش آماندا ظاهر شد. این فیلم برای او نامزدی جایزهٔ روح مستقل بهترین بازیگر نقش اول زن و نقدهای مثبت فراوانی را به دنبال داشت.نقش مهم بعدی او در نجواگر اسبان به کارگردان رابرت ردفورد بود. او برای این فیلم نامزد جایزهٔ خوش آتیه ترین بازیگر از جامعهٔ منتقدین شیکاگو شد. در سال ۲۰۰۱ وی در فیلم مردی که آنجا نبود به کارگردانی برادران کوئن ظاهر شد. سپس در همان سال در فیلم دنیای ارواح ایفای نقش کرد که جایزهٔ جامعهٔ منتقدین تورنتو برای بهترین بازیگر زن نقش مکمل را برایش به دنبال داشت. در سال ۲۰۰۲ اسکارلت در فیلمی کمدی ترسناک به اسم موجود عجیب هشت پا به همراه دیوید آرکوات ظاهر شد.

115+1-

پنجشنبه 6 آذر 1393



>>>یه نفر:

اسکارلت در ۲۲ نوامبر سال ۱۹۸۴ در شهر نیویورک به دنیا آمد. پدر او یک معمار دانمارکی به نام کراستن جوهانسون بود که در اصل از شهر کپنهاگ به امریکا آمده بود. مادرش ملانی اسلون اهل محله برانکس نیویورک بود. خانواده مادری او نسل‌ها قبل از بلاروس به امریکا مهاجرت کرده بودند. او یک خواهر بزرگتر به نام ونسا، یک برادر بزرگتر به نام آدریان، یک برادر دوقلو به اسم هانتر، و یک برادر ناتنی به نام کریستیان دارد که حاصل ازدواج اول پدرش است.خانواده جوهانسون خانواده نسبتاً فقیری بودند. مادر خانواده عاشق فیلم بود. جوهانسون تمرینات تئاتری خود را با رفتن به مدرسهٔ حرفه‌ای کودکان در منهتن آغاز کرد. وی در سال ۲۰۰۲ از این مدرسه فارغ التحصیل شد.

117+1-

پنجشنبه 6 آذر 1393



>>>یه نفر:

اسکارلت جوهانسون (به انگلیسی: Scarlett Johansson) (زاده ۲۲ نوامبر ۱۹۸۴ در نیویورک) بازیگر، مدل و خوانندهٔ معروف آمریکایی دانمارکی تبار است. مادر او یک یهودی اشکنازی است و او خود را یک یهودی می‌داند. اسکارلت چهار بار نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر گوی طلایی شده‌است. او در سال ۲۰۰۶ و برای دومین بار در سال ۲۰۱۳ توسط مجله اسکوایر به عنوان جذاب ترین زن زنده دنیا انتخاب شده‌است (او تنها زنی است که دوبار در مجله اسکوایر این عنوان را دریافت کرده‌است).

115+1-

پنجشنبه 6 آذر 1393



>>>زینب کریمی:

سلام و خدا قوت! از حُسن انتخابِ شما بسیار سپاسگزارم و برای قلمِ سبزتان، تمام قامت می ایستم... متشکرم و همواره موفق باشید.

115+1-

پنجشنبه 6 آذر 1393



>>>f.akbari:

salam. khoob bod. khaste nabashid:) :)

116+1-

پنجشنبه 6 آذر 1393



>>>سامان.الف:

خیلی بی غرض و ساده نقد کردید. متشکرم.

119+2-

پنجشنبه 6 آذر 1393



>>>eli:

LIKE LIKE LIKE

121+1-

پنجشنبه 6 آذر 1393




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.