پرده سینما

فروپاشی تراژیک زن تنها؛ نگاهی به «اتوبوسی به‌نام هوس» ساخته‌ی الیا کازان

پیمان عباسی‌نیا

 

 

 

 

 

 

 

 

هر پنج‌شنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!

 

با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!

 

نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما

 

 

 

 


A Streetcar Named Desire

كارگردان: الیا کازان

فيلمنامه: تنسی ویلیامز [براساس نمایشنامه‌ی تنسی ویلیامز]

بازيگران: ویوین لی، مارلون براندو، کیم هانتر و...

محصول: آمریکا، ۱۹۵۱

زبان: انگلیسی

مدت: ۱۲۲ دقیقه

گونه: درام

بودجه: ۱ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار

فروش: ۸ میلیون دلار (آمریکای شمالی)

درجه‌بندی: PG

جوایز مهم: برنده‌ی ۴ اسکار و کاندیدای ۸ اسکار دیگر

 

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۶۶: اتوبوسی به‌نام هوس (A Streetcar Named Desire)

 

 

طعم سینما - اتوبوسی به‌نام هوسبلانش دوبوآ (با بازی ویوین لی) زنی میانسال با روحیه‌ای شکننده و آسیب‌دیده که بی‌پول و تنهاست، به بهانه‌ی دیدن خواهر کوچک‌تر خود، استلا (با بازی کیم هانتر) به محله‌ای پرازدحام و سطح پایین از نیواورلئان می‌رود. استلا باردار است و با شوهرش -الواتِ بی‌سروُپایی به‌نام استنلی کووالسکی (با بازی مارلون براندو)- زندگی می‌کند که چشم دیدن بلانش را ندارد. در این بین، بلانش به میچ (با بازی کارل مالدن) یکی از هم‌پالکی‌های استنلی -که مرد معقول‌تری به‌نظر می‌رسد- امید می‌بندد تا خاطرات گذشته‌ی تاریک‌اش را از طریق ازدواج با او، فراموش کند...

در این‌که اتوبوسی به‌نام هوس از برترین‌های سینمای کلاسیک است، ابداً شکی نیست؛ نشان به آن نشان که با گذشت ۶۴ سال [۱] از ساخت‌اش هنوز آن‌قدر توان دارد که بیننده‌ی -غالباً- عجول امروزی را دنبالِ خودش بکشاند و خسته نکند. اما به‌نظرم در قیاس با شاهکارهایی ملهم از متون نمایشی نظیر مردی برای تمام فصول (A Man for All Seasons) [ساخته‌ی فرد زینه‌مان/ ۱۹۶۶]، چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ (Who's Afraid of Virginia Woolf) [ساخته‌ی مایک نیکولز/ ۱۹۶۶] و گربه روی شیروانی داغ (Cat on a Hot Tin Roof) [ساخته‌ی ریچارد بروکس/ ۱۹۵۸] [۲] [۳] اتوبوسی به‌نام هوس به‌لحاظ کم‌وُکیفِ بهره‌مندی از مؤلفه‌های سینمایی در مرتبه‌ی پایین‌تری می‌ایستد.

آن‌چه که در مواجهه‌ی نخست با اتوبوسی به‌نام هوسِ کازان جلب توجه می‌کند، اتمسفر تئاتریِ فیلم است. الیا کازان بیش‌تر بر کیفیت نقش‌آفرینی بازیگران تراز اول‌اش حساب باز کرده است تا کاربست شگردهای ناب سینمایی در راستای ترجمان متن نمایشی پرآوازه‌ی منبعِ اقتباس به زبان فیلم. به هر حال، نباید از نظر دور داشت که الیا کازان تئاتر هم کارگردانی می‌کرد [۴] و از قضا همین نمایشنامه را از ۴ سال پیش‌تر با اکیپ بازیگرانِ حاضر [۵] روی صحنه برده بود. دلیل اساسی بازی‌های قدرتمندانه‌ی اتوبوسی به‌نام هوس را نیز در همین‌جا باید جست؛ بازیگرها بارها و بارها رل‌هایشان را در برادوی تمرین کرده طوری‌که به‌قول معروف: نقش را خورده بودند! خانم لی هم یک‌مرتبه از گرد راه نرسیده بود! او تجربه‌ی روی صحنه رفتن در نقش بلانش را به کارگردانی سر لارنس الیویه داشت.

استنلی یک حیوان منزجرکننده است از طبقه‌ای پایین‌تر و خانواده‌ای مهاجر؛ نمادِ آمریکای امروز و نقطه‌ی مقابل بلانش به‌عنوان سمبلِ آمریکای دیروز، اصالت و اشرافیتی زوال‌یافته. ناگفته نماند که این اشرافیت و پیشینه هم چیزی برای افتخار کردن ندارد و تنها میراث‌اش برای بلانش، شهوت‌رانی و فساد بوده است. به‌یاد داریم که در آغاز اوست که با اتوبوسی به‌نام "هوس" وارد الیزین‌فیلدز [۶] -و فیلم- می‌شود. به‌واسطه‌ی همین نام‌گذاری‌هایِ سمبلیک، زنگ خطر نواخته می‌شود. سالی که نکوست، از بهارش پیداست! گوشی دست‌مان آمد آقای ویلیامز! این ماجرا، عاقبت خوشی نمی‌تواند داشته باشد.

اهمیت بازیگری و بازیگرها در اتوبوسی به‌نام هوس بر کسی پوشیده نیست. این فیلم، دومین تجربه‌ی مارلون براندو در سینما بود؛ ایفای نقش یاغیِ سلطه‌جو و بی‌مبالاتی به‌نام استنلی کووالسکی، تأثیر مهمی بر شکل گرفتنِ سبک‌وُسیاقِ خاصِ او در بازیگری گذاشت. اتوبوسی به‌نام هوس از معدود فیلم‌های تاریخ سینماست که بازیگران‌اش در هر چهار رشته‌ی بهترین بازیگر نقش اول مرد (براندو)، نقش اول زن (لی)، نقش مکمل مرد (مالدن) و نقش مکمل زن (هانتر) از سوی اعضای آکادمی کاندیدا شدند و همه به‌غیر از یکی، اسکار گرفتند. ناکام بزرگ، آقای براندو بود [۷].

اما گل سرسبدِ بازیگران فیلم، بی‌هیچ تردیدی ویوین لی است؛ از اسطوره‌های بازیگریِ سینمای کلاسیک که جهت جاودانه کردن نقشی به دشواریِ بلانش دوبوآ، از سلامتی‌اش مایه گذاشت [۸] و الحق که تلاش‌اش بی‌ثمر نبود؛ به‌جز اسکاری که نصیب‌اش شد -تا ابد- وقتی اسمی از اتوبوسی به‌نام هوس برده شود، بی‌درنگ چهره‌ی رنگ‌پریده‌ی او در قامتِ بلانشِ درهم‌شکسته به‌یاد آورده خواهد شد [۹]. امروز کسی پیدا نمی‌شود که از جایگزینیِ خانم لی به‌جای جسیکا تندی اظهارِ تأسف کند!

ضربات پی‌درپی استنلی به جسم و جان بلانشِ ضعیف و ذاتاً وابسته، عاقبت او را از پا می‌اندازد. بلانش از زوال زیبایی و جوانی‌اش، از مرگ می‌هراسد و برای یادآوریِ مدامِ این‌که هنوز زنده است، به بی‌بندوُباریِ جنسی روی ‌آورده بوده است. وقتی دیگران این مسئله را -به‌لطف کنکاش‌های خصمانه‌ی استنلی در گذشته‌ی بلانش- می‌فهمند، حصار ناامن دروغ‌های او فرومی‌ریزد. بلانش به‌علت از کف دادن این امنیت پوشالی و -در موازات‌اش- واقعه‌ی تعدی استنلی به او، به‌طور کامل از دنیای واقعی فارغ می‌شود و به خیال پناه می‌برد. فیلم، هیچ قهرمان یا حتی شخصیتی درست‌وُدرمان معرفی نمی‌کند؛ در این برهوت، شاید -فقط کمی- میچ بویی از انسانیت برده باشد.

چه خوب که اتوبوسی به‌نام هوس سیاه‌وُسفید است! تاریکی‌ فزاینده‌ای را که بلانش سال‌هاست خود را اسیرش کرده -و در جریان فیلم به حدّ نهایی‌اش می‌رسد- می‌شد اصلاً رنگی گرفت؟ خلق‌وُخوی عمیقاً حیوانی و تیره‌وُتارِ استنلی را چطور؟! الیا کازان و هری استرادلینگ، از کنتراستِ سیاه‌ها و خاکستری‌های قاب‌هایِ اتوبوسی به‌نام هوس به تشدیدِ این تیرگی‌های غیرقابلِ انکار، با موفقیت دامن زدند. فیلمبرداریِ سیاه‌وُسفیدِ استرادلینگ توجه آکادمی را هم جلب کرد و کاندیدای اسکار شد که درنهایت جایزه را به ویلیام سی. ملور و مکانی در آفتاب (A Place in the Sun) [ساخته‌ی جرج استیونس/ ۱۹۵۱] باخت.

در لوکیشن خانه‌ی محقر کووالسکی، ما بیش از هر چیز، شاهد اسارت بلانش هستیم؛ محیطی خفقان‌آور که گویی سکانس به سکانس -مطابق با جلو رفتن زمانِ فیلم- تنگ‌وُترش‌تر می‌شود تا به آن تک‌افتادگی انتهایی منجر به فروپاشیِ تراژیک زن برسد. با وجودِ این‌که اتوبوسی به‌نام هوس در چند لوکیشن محدود می‌گذرد و ظاهراً خیلی وارد "خیابان" و "جامعه" نمی‌شود ولی سرشار از نقدهای جدی به اوضاع اجتماعیِ آمریکای نوین است. اعتراض‌هایی گزنده که آقای ویلیامز متخصصِ -به‌شیوه‌ای هنرمندانه- وارد کردن‌شان بود و با یک‌بار دیدنِ فیلم [۱۰]، نمی‌توان به تمام‌شان پی برد.

اتوبوسی به‌نام هوس علی‌رغم برخورداری از انتقادهای صریح اجتماعی، از استعاره‌ها خالی نیست. مثل استعاره‌ی "در تاریکی به‌سر بردنِ دائمیِ بلانش". امتناع او از قرار گرفتن در معرض روشنایی علاوه بر این‌که به‌خاطر برملا نشدن سن‌وُسال واقعی‌اش است (مفهوم اولیه)؛ در عین حال، تأکیدی است بر غوطه خوردن‌ او در یک تاریکیِ همیشگی و حاشیه‌ی امنیتی که بلانش با اتکا به دروغ‌هایی مکرر فراهم آورده تا بتواند گذشته‌ی شرم‌آورش را مخفی کند (مفهوم ثانویه).

اتوبوسی به‌نام هوس خوشبختانه و متأسفانه -با توجهات ویژه‌ی سانسورِچی‌های وقتِ ایالات متحده- اقتباس سینماییِ وفادارانه‌ای نیست! در فیلم، از اشارات هم‌جنس‌گرایانه‌ی صریح متن اصلی اثری دیده نمی‌شود. اما یک تغییر و تعدیل مهمِ فیلمنامه نسبت به نمایشنامه، فیلم را ابهام‌آمیز کرده و آن مسئله‌ی تعدی استنلی به بلانش است که سهمی مؤثر در فرجام قصه -و ازهم‌گسیختگی روانی زن- دارد. در حالت فعلی، اتوبوسی به‌نام هوس در این بزنگاه تا حدی گنگ است.

غیر از سه اسکاری که اتوبوسی به‌نام هوس در بیست‌وُچهارمین مراسم آکادمی به‌خاطر بازیگری برد، برنده‌ی جایزه‌ی بهترین طراحی هنریِ سیاه‌وُسفید (ريچارد دی و جرج جيمز هاپکينز) نیز شد. فیلم هم‌چنین علاوه بر کاندیداتوری آقایان مارلون براندو و هری استرادلینگ، نامزد ۶ اسکار دیگر هم بود که عبارت‌اند از: بهترین فیلم (چارلز کی. فلدمن)، کارگردانی (الیا کازان)، فیلمنامه (تنسی ویلیامز)، موسيقی متن درام (آلکس نورث)، صدابرداری (ناتان لوينسون) و طراحی لباسِ سیاه‌وُسفید (لوشين بالارد).

در اکثر قریب به‌اتفاقِ نقدها و یادداشت‌هایی که درخصوص فیلم اتوبوسی به‌نام هوس منتشر شده‌اند، یک عنصر مشترک قابلِ ردیابی است: انگار در حال خواندن تحلیل و بررسی اجرایی صحنه‌ای از یک نمایشنامه هستیم تا یک فیلم سینمایی! علت این امر، الزاماً عدم تسلط نویسندگان متن‌های مذکور بر مدیوم سینما و یا کوتاهی‌شان در حفظ انسجام نوشتار نبوده؛ در اتوبوسی به‌نام هوس پیش از هر المانی، قدرتِ "بازیگری" و غنایِ "متن" است که به چشم می‌آید.

 

پیمان عباسی‌نیا

پنج‌شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۳

 

[۱]: تاریخ انتشار این نقد، ۲۲ ژانویه‌ی ۲۰۱۵ است و اتوبوسی به‌نام هوس محصولِ ۱۹۵۱.

[۲]: اقتباسی از دیگر نمایشنامه‌ی مشهور تنسی ویلیامز.

[۳]:برای مطالعه‌ی نقد نگارنده بر چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟، می‌توانید رجوع کنید به مقاله‌ی «شبِ مُدام»؛ منتشرشده به تاریخ پنج‌شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۳ در پایگاه تحلیلی پرده‌ی سینما؛ هم‌چنین برای مطالعه‌ی نقد نگارنده بر گربه روی شیروانی داغ، می‌توانید رجوع کنید به مقاله‌ی «بپر پایین مگی!»؛ منتشرشده به تاریخ دو‌شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ در پایگاه تحلیلی پرده‌ی سینما.

[۴]: در تئاتر هم کارگردانِ قابلی بود.

[۵]: به‌جز یک تغییر؛ قرار گرفتنِ ویوین لی به‌جای جسیکا تندی.

[۶]: در اسطوره‌شناسی یونانی، الیزین‌فیلدز (Elysian Fields) یا همان الیزیوم (Elysium) در مفهوم زندگی پس از مرگ به‌کار برده می‌شود (ویکی‌پدیای انگلیسی، مدخل‌ Elysium).

[۷]: اسکار بهترین بازیگر نقش اول مردِ آن سال را همفری بوگارت به‌خاطر آفریکن کویین (The African Queen) [ساخته‌ی جان هیوستون/ ۱۹۵۱] برد.

[۸]: او دچار "اختلال دوقطبی" (Bipolar disorder) بود و سال‌های بعد درباره‌ی عواقب بازی‌ در نقش بلانش دوبوآ اظهار داشت: «مرا به مرز جنون رساند» (ویکی‌پدیای انگلیسی، مدخل‌ Vivien Leigh).

[۹]: البته سینمادوستان ویوین لی را به‌واسطه‌ی اسکارلت اوهارای بربادرفته (Gone With The Wind) [ساخته‌ی ویکتور فلمینگ/ ۱۹۳۹] هم فراموش نمی‌کنند.

[۱۰]: و حتی با یک‌بار خواندنِ نمایشنامه.

 

 

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:
     نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"


 تاريخ ارسال: 1393/11/2
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>دکتر سرحال در جواب مهندس خسته:

بازی ویوین لی از درخشانترین بازیهاییه که دیدم در تمام عمر. در حد کمال حالات شخصیت نقشش رو میرسونه و حتا مارلون براندو زیر سایه بازی خارق العاده ویوین لی محوه . بسیار فیلم دیدنی ای هست

1+0-

سه‌شنبه 3 مرداد 1402



>>>مهندس خسته:

فیلم بشدت چرت و مزخرف و کسل کننده ای بود..... نمیدونم چرا باید اسکار بهش میدادن. و در کمال ناباوری امتیازش توی IMDB خیلی بالا هست.....

0+5-

جمعه 20 اسفند 1400



>>>ma:

فیلم خوبی بود ولی زیاد با سلیقه من جوون جور نبود! البته به حدی خوب بود که مجبورم کرد کامل بشینم و تا اخر فیلم رو ببینم! بابت زحمات شما هم ممنون! شاد باشید!

5+1-

شنبه 4 بهمن 1393



>>>non:

لحظه ی مرگ را فقط باید در لحظه ی مرگ تجربه کرد. :-) دنبال اسم به یادماندنی باید در آدم های به یاد ماندنی گشت. :-(

37+2-

پنجشنبه 2 بهمن 1393



>>>حوا:

مـ مثل ِ مـاندنی ...الف مثلِ اتوبوسی به نام هوس!

37+1-

پنجشنبه 2 بهمن 1393



>>>Ali.n:

ممنون دوست خوبم فیلم خیلی خیلی زیباییه وبازی مارلون براندو و وین لی محشره تو این فیلم هر دوشون گل کاشتن یه گل تا ابد به یاد ماندنی زنده باد مارلون براندو زنده باد وین لی :-\

39+0-

پنجشنبه 2 بهمن 1393



>>>خادم:

سلام عليكم با تشكر از زحمتي كه كشيدي.سپاس....................................................

36+0-

پنجشنبه 2 بهمن 1393



>>>آرمیتا صمدی:

بازی ویوین لی در این فیلم اتوبوسی به نام هوس یکی از بهترین نقش آفرینی ها یک بازیگر زن تا اکنون است.قوی.محکم.جسور و واقف به تمام حرکات حتی کوچکترین شان. همین هاست که فیلم را تبدیل به اثری کرده که می توان بارها به تماشایش نشست و هر بار نکته ای جدید کشف کرد.

39+0-

پنجشنبه 2 بهمن 1393



>>>Ramiin:

فوق العاده بود...چندین مرتبه این فیلمو دیدم بدون خستگی و احساس تکرار...

38+0-

پنجشنبه 2 بهمن 1393



>>>زینب کریمی:

سلام و خداقوت! تحلیل تان مثل همیشه پر محتوا و خواندنی بود. بازی ها همانطور که فرمودید دیدنی و قوی بودند و در کنار یک متن محکم و قوی تبدیل به شاهکاری می شوند که در -اتوبوسی به نام هوس- شاهدش بودیم. قلم تان نویسا و موفق باشید.

38+0-

پنجشنبه 2 بهمن 1393



>>>یه نفر:

کیم هانتر (انگلیسی: Kim Hunter؛ زاده ۱۲ نوامبر ۱۹۲۲ درگذشته ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۲) یک هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا بود. وی بین سال‌های ۱۹۴۳ تا ۲۰۰۲ میلادی فعالیت می‌کرد. از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است می‌توان به سیاره میمون‌ها، یه داستان کانتربوری، اتوبوسی به نام هوس، در زیر سیاره میمون‌ها و حد مکانی، آمریکا اشاره کرد.

37+0-

پنجشنبه 2 بهمن 1393



>>>یه نفر:

مارلون براندو (به انگلیسی: Marlon Brando, Jr.) (تولد ۳ آوریل ۱۹۲۴ - درگذشته ۱ ژوئیه ۲۰۰۴) بازیگر آمریکایی برندهٔ جایزه اسکار و ستایش شده‌ترین بازیگر تاریخ سینمای جهان است. او پیشکسوت سبک معروف «متد اکتینگ» بود که بلافاصله پس از او بازیگرانی مانند جیمز دین و مونتگومری کلیفت و سالها بعد پل نیومن، داستین هافمن و رابرت دنیرو با درخشش خود این سبک را در سینمای آمریکا تثبیت کردند.

37+1-

پنجشنبه 2 بهمن 1393



>>>یه نفر:

ویوین لی (به انگلیسی: Vivien Leigh, Lady Olivier) (زاده ۵ نوامبر، ۱۹۱۳ - درگذشته ۸ ژوئیه ۱۹۶۷) بازیگر زن انگلیسی بود که دو بار به خاطر بازی در فیلم های بر باد رفته در نقش «اسکارلت اهارا» و فیلم اتوبوسی به نام هوس در نقش «بلانش دوبوا» برندهٔ جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن شد

39+0-

پنجشنبه 2 بهمن 1393



>>>یه نفر:

تنسی ویلیامز (به انگلیسی: Tennessee Williams) (زاده ۲۶ مارس ۱۹۱۱ - درگذشته ۲۵ فوریه ۱۹۸۳) نویسنده مشهور آمریکایی و یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر در ادبیات آمریکا محسوب می‌شود. نمایشنامه گربه روی شیروانی داغ در سال ۱۹۵۵ برنده جایزه پولیتزر شد.

37+0-

پنجشنبه 2 بهمن 1393



>>>eli:

LIKE♥

40+0-

پنجشنبه 2 بهمن 1393




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.