جوزف مک براید، مایکل ویلمینگتن
داستان فیلم سرتاسر غرب را در برمی گیرد- از شمال تا کانادا و از جنوب تا مکزیک- اما انگار بازیگران هیچ گاه از دره مانیومنت (لوکیشن محبوب فورد) خارج نمی شوند. دره مانیومنت، نزد فورد چیزی بیش از یک مکان فیزیکی است؛ حالتی است ذهنی. زیبایی اش یادآور نظریه های شاعران انحطاط گرا در باب زیبایی شناسی بیهودگی است، زیرا هم بن بست است و هم ارزش غایی. دورنمای غریب و غول آسای آن یادآورچیزی نیست مگر یک چشم انداز غیر زمینی. این است که استنلی کوبریک از آن در فصل دروازه فضا، در 2001: یک ادیسه فضایی بهره می برد. جویندگان، کیفیت آشکار و در عین حال نامحسوسی دارد که شاهکار هر هنرمندی را تبیین می کند. حس اینکه وی از محدوده های مرسوم فراتر رفته، عمیق ترین اعتقاداتش را در بوته آزمون نهاده و تا آن جا خطر کرده که حتی از حد انتظارمان نیز پیش تر رود. قهرمانش، «ایتن ادوار»، آمیزه ی بی ثباتی است از تمامی پارادوکس هایی که فورد از دلیجان به بعد در قهرمان های وسترن خویش یافته است. آواره ای که درحسرت خانه می سوزد. هم یاغی، هم قهرمان جنگی یکه سواری دلاور، اما قاتلی حرفه ای. «ایتن» در پی کشتار خانواده برادرش و به اسارت گرفته شدن فرزندشان به دست کومانچی ها، ادیسه پنج ساله ای را در طول مرز آغاز می کند. مسیر او در دل دشت های خطرناک و سحر آمیز می گذرد. حتی بیش از وسترن های اولیه فورد «سرزمین» در اینجا حضوری زنده و مسلط دارد.
دراین فیلم، بسیاری از حوادث اصلی در دل صخره ها، شکاف ها و پرتگاه ها رخ می دهد، بسیار بیش از آنچه معمول فورد است، نمای (روبه پایین) وجود دارد. تک افتادگی حماسی ای که این چشم اندازهای عظیم هوایی القا می کند، به جستجوی «ایتن» تقریبا رنگ و بویی فوق طبیعی می دهد، به گونه ای که وی از بیش تر شخصیت های ملال آور دیگر آثار وسترن متمایز می شود. شیاطینی که او را پیش می رانند- و تقریبا بر خلاف میل اش- گویی از سرزمین (ریشخند و شیطنت) ریشه می گیرند. قتل عام خانواده، واقعه ای سخت هولناک و غیرمنتظره، وحشیانه و بی دلیل، فقط سرآغاز زنجیره طولانی وقایعی باورنکردنی است که «ایتن» را آشفته می سازد و در نهایت، او را به جنون می کشاند. در محدوده تقارن کلاسیک داستان – فیلم با بازشدن در به روی «ایتن»، که سواره از برهوت به این سو می آید، آغاز می شود و با بازگشت وی به بیابان و بسته شدن در، پایان می یابد- فورد خط سیری ذهنی را در پیش می گیرد.
فیلم در واقع انحراف از مسیر نیست، بلکه تبلور هراس ها، دغدغه ها و تضادهایی است که از زمان بازگشت فورد از جنگ جهانی دوم تا کنون، در لایه زیرین آثارش در جوشش بوده است. ژان لوک گدار در تحلیل درخشانش به این موضوع اشاره می کند: «این است راز و جذبه سینمای آمریکا… در حلقه پایانی جویندگان، چگونه می توانیم از جان وین متنفر نباشم وقتی از «گلدواتر» حمایت می کند و در عین حال با جان و دل دوستش نداشته باشم، آن گاه که ناتالی وود را ناگهان در آغوش می فشارد؟»
«ایتن» هم قهرمان است و هم ضد قهرمان، مردی که به رغم بریدن از جامعه اش، با نام آن دست به عمل می زند. نقاط قوت و ضعفش، همچون بیم و امید سرزمین پیرامون، خلاصی ناپذیرند. جویندگان در لایه سطحی، به شدت رمانتیک است- جست و جویی قهرمانانه و شوالیه وار- که اما نیت و انگیزه های این قهرمان، آلوده است. با ادامه جست و جو، فورد رفته رفته اصول اخلاقی اش را زیر پا می نهد. (پنه لوپه) ای در کار نیست تا نقطه پایانی بر جست وجوی قهرمان باشد، زیرا زن محبوبش، همسر برادرش بود که از همان آغاز کشته شده، حادثه ای که سفرهای طولانی اش را پوچ و نامعقول نشان می دهد. ایتن در جستجوی برادرزاده اش برمی آید، اما پس از روبرو شدن با جسد لوسی و درک اینکه دبی ناگزیر زنی سرخپوست خواهد شد به بن بست می رسد و جز به انتقام نمی اندیشد. در نهایت وقتی با «دبی» روبه رو می شود، سعی می کند او را بکشد. این جست و جو احتمالا ناکام می ماند اگر «ماس هارپر پیر» (یک دلقک شکسپیری با بازی هنک واردن) تصادفا «دبی» را نمی یافت؛ آن هم پس از اینکه «ایتن» سالها ردپایش را گم کرده بود. «ایتن» دوباره گم اش می کند و «ماس» او را باز می یابد. همین وضعیت و در کنارش طنز نظم ناپذیر و آنارشیستی فیلم است که منتقدان معاصر درکش نکرده اند. از قضا طبع شوخ فورد یکی ازکارآمدترین استعدادهای نهفته اوست. در بهترین آثارش، خط پی رنگ آزادانه بین تراژدی و کمدی در نوسان است، با عناصری طنزآمیز که متضمن تفسیری یکدست از معنای درام است. کمدی که ممکن است اصطلاحی کلی، غیر متعارف و عجولانه به نظر آید، برای شعر بصری فورد واژه ای سردستی است.
همه قهرمانان فورد، خواه قانون شکن باشند، خواه نماینده قانون، برای ساحت خانواده، ابهتی ذاتی قائلند (این امر در نزد فورد، بی نیاز از دلیل است. وقتی منتقدی فرانسوی از او پرسید که چرا در آثارش «مضمون خانواده» این قدر مهم است، پاسخ داد: «ببینم، تو مادری داری، مگه نه؟»
از این مردان، برخی انتقام جوی کشتار اعضای خانواده خویش اند. گروه دیگر خود را فدای یتیمان می کنند. سواره نظام هم کارش ایمن سازی اراضی برای اسکان مهاجران است. در عوض هر کدام به نوعی آواره اند: وظیفه آنها در مقام دفاع از جامعه نوپا، وادارشان می کند که در بیابان و در کنار دشمنان همین جامعه زندگی کنند، یعنی سرخپوستان. اما از خیل وسترن های فورد، فقط «ایتن» خشونتش را بر «ضد» خانواده اش اعمال می کند- بر ضد «دبی»، که می توانست اصلا دختر خودش باشد- و این چیزی است که از او چنین شخصیت بی قرار و پیچیده ای ساخته است.
با ادامه جست و جو، تشخیص تفاوت میان قهرمان بودن «ایتن» و ضد قهرمان بودن «اسکار»، همتای سرخپوست او، لحظه به لحظه دشوارتر می شود. «ایتن» از سرخپوست ها متنفر است (آیا به آزادی شان حسادت می ورزد؟) به یقین «اسکار» و «ایتن» تنها شخصیت هایی هستند که همدیگر را کاملا درک می کنند، زیرا انگیزه هایشان بسیار مشابه است. سرانجام در می یابیم که کشتار خانواده، که در ابتدا کاملا بی دلیل به نظر می رسد، در انتقام مرگ فرزندان «اسکار» صورت پذیرفته است. او به «ایتن» می گوید: «دو پسرم را سفیدها کشتند. به خاطر هرکدام، پوست سر خیلی ها را می کنم. » این انتقام بدوی تا بی نهایت ادامه می یابد. آخر هم «ایتن» پوست سر «اسکار» را می کند. در ابتدای جستجو، صحنه بسیار عجیبی وجود دارد که در آن «ایتن» به چشمان یک سرخپوست مرده شلیک می کند- تا بنا بر یک از باورهای- کومانچی ها- آن مرد هرگز به دیار مردگان وارد نشود و مجبور باشد «تا ابد در میان بادها سرگردان بماند.» این کار «ایتن» به نظر نوعی انتقام جویی کورکورانه است- یا دهن کجی به یک فرهنگ بیگانه- کنشی که در حقیقت رنگ وبویی از خویشاوندی و قرابت دارد. «ایتن»، خود، محکوم است که تا ابد در میان بادها سرگردان بماند. او که نومیدانه دریافته جایی در جامعه متمدن ندارد، در قالبی بدوی فرو می رود. عاملی که ایتن را ترغیب می کند تا از بیابان دل بکند، یک وسوسه خانوادگی است- عشقش به «مارتا»- که در عین حال وسوسه ای است آشوبگرانه، چون حضورش تهدیدی برای دوام خانواده است.
(جان فورد)
در اول فوریه ۱۸۹۵، با نام اصلی «شون آلویسیوس اوفیرنا» در تنگه الیزابت، در ایالت مین، به دنیا آمد. او سیزدهمین و آخرین فرزند خانواده ای ایرلندی و مهاجر بود که نام خانوادگی شان را به «اوفینی» تغییر دادند. کمی پس از آن، خانواده اش به پورتلند مین، نقل مکان کردند و آنجا پدرش کافه ای به راه انداخت. در ۱۹۱۳، پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان پورتلند، نتوانست به آکادمی نیروی دریایی در آناپولیس وارد شود، و در عوض به دانشگاه مین رفت. ولی چند هفته بعد به هالیوود رفت، جایی که برادربزرگ ترش، فرانسیس، به عنوان بازیگر، نویسنده و کارگردان در کمپانی یونیورسال جاافتاده بود. فرانسیس نام خانوادگی اش را به فورد تغییر نام داده بود، و شون هم از او پیروی کرد و نام او در تمام عنوان بندی ها تا ۱۹۲۳ جک فورد و پس از آن، جان فورد بود. در صنعت پویای فیلم سازی به کارهای زیادی دست زد، از بازی کردن نقش بدل برادرش گرفته تا دستیار فیلمبردار؛ او یکی از سیاهی لشگرهایی بود که در تولد یک ملت در میان کوکلاس کلاون ها سوار بر اسب تاختند. او در تدوین و فیلمبرداری تبحر پیدا کرد، و درتمام دوران کاری اش، این دو رشته را رها نکرد. در ۱۹۱۴ او تا حد دستیاری کارگردان ارتقاء پیدا کرده بود. در سال ۱۹۱۷ اولین فیلمش را کارگردانی کرد، تورنادو وسترنی درباره سرقت بانک بود که در صحنه های سوارکاری، خودش بدل قهرمان داستان بود.
جان فورد تا سال ۱۹۶۶ به فیلمسازی ادامه داد وبیش از ۹۰ فیلم را کارگردانی کرد. از فیلم های مهم فورد می توان به فیلمهای زیر اشاره کرد:
اسب آهنین، در امتداد رودخانه، آرواسمیت، تمام شهر حرفش را می زند، خبرچین، طبل ها در طول موهاک، دلیجان، آقای لینکلن جوان، خوشه های خشم، دره من چه سبز بود، آنان قابل چشم پوشی بودند، محبوبم کلمنتاین، قلعه آپاچی، دختری با روبان زرد، مرد آرام، موگامبو، صف طویل خاکستری، آقای رابرتز، جویندگان، آخرین هورا، مردی که لیبرتی والانس را کشت، پاییزقبیله شاین، هفت زن.
جویندگان
کارگردان: جان فورد. فیلمنامه: فرانک نئوجنت (بر اساس رمانی از: آلن لومی). فیلمبردار: وینتن سی هاچ. تدوین: جک موری. موسیقی: استان جونز و ماکس استاینر. بازیگران: جان وین، جفری هانتر، ورامایلز، وارد باند، ناتالی وود، جان کوالن. تهیه کننده: مریان. سی. کوپر
محصول: ۱۹۵۶ آمریکا، رنگی، تکنی کالر. ویستاویژن. ۱۱۹ دقیقه
برگرفته از: سرزمین سینما
در همین رابطه بخوانید
از رمینگتون تا جان فورد؛ در شرح و وصف کلمانتین عزیرم
جان فورد: ستاره واقعی تمام فیلم های وسترن من، زمین بوده است/دیدگاه های جان فورد درباره سینمای وسترن
جویندگان اثر جان فورد: جستجویی قهرمانانه و شوالیه وار
مردی که لیبرتی والانس را کشت: کابوس در نیمه شب تابستان
مرد آرام: جستجو برای یافتن هویت ملی، از مانیومنت تا گلدن گیت
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|