پرده سینما

مواهب بالقوه و مصیبت های بالفعل؛ درباره «هفت» بهروز افخمی

کاوه قادری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بهروز افخمیاز «سینما اندیشه» با اجرای علی معلم گرفته تا «آینه جادو» با اجرای شهرام جعفری نژاد، هیچ برنامه ی سینمایی در صدا و سیما را به لحاظ گستره ی مخاطبان، قرار گرفتن در مرکز ثقل توجهات، حضور طیف های متعدد سینماگران در آن، توجه به فیلم های چه در حال تولید و چه در حال اکران، توجه به بخشی از واقعیات و رویدادهای بیرونی و پیرامونی مهم سینمای ایران در میزگردهای سینمایی اش و توجه به مقوله ی نقد فیلم، نمی توان همچون «هفت» سراغ گرفت؛ واقعیتی که توقعات و انتظارات از این برنامه ی سینمایی را نیز به همان تناسب و البته به حق بالا می برد و از «هفت»، چه با سردبیری و اجرای فریدون جیرانی باشد، چه با سردبیری و اجرای محمود گبرلو و چه با سردبیری و اجرای بهروز افخمی، می طلبد که نسبت به ابعاد گوناگون این سینما، به ویژه خروجی های آن، چه از منظر نقد خروجی های بیرونی آن همچون آثار در حال اکران و چه از منظر بررسی خروجی های درونی آن همچون زیرساخت ها و تصمیمات و رویکردهای کلی و جزئی مدیریت و نگاه حاکم بر سینما، مؤثر و چالشی و پرسشگر و تحلیلی بودن را به جای خنثی و بی تفاوت و ساکن و گزارشی بودن برگزیند.

در چنین شرایطی، سه برنامه از سومین سری «هفت» با سردبیری و اجرای بهروز افخمی از شبکه سوم صدا و سیما پخش شده اند که اگرچه با توجه به آماده نشدن طرح اصلی برنامه، حکم پیش برنامه را دارند اما قادرند کم و بیش سرنخ هایی ارائه کنند از اینکه «هفت» جدید قرار است چه شمایل و شاکله ای داشته و چگونه نگاهی بر آن حاکم باشد و با چه مقصودی به چه مقصدی منجر شود. افخمی این سه برنامه را به نحوی تولیدی و غیرزنده و با ساختاری مشابه ساختار فیلم های گزارشی و مستند تهیه کرده و در عین حال کوشیده با اعطای جنبه ی داستانی به رخدادهای موجود در هر برنامه (برای نمونه، اینکه چرا و چگونه سردبیری و اجرای «هفت» را عهده دار شده و در ادامه ی راه، چه مشکلاتی پیش روی دارد و چگونه در توافقاتی با مسعود فراستی، وی را به «هفت» بازمی گرداند و...) و معرفی خود در شمایل قهرمانی که قرار است مأموریت خطیر نجات سینمای ایران را به انجام برساند، نوعی جذابیت دراماتیک به «هفت» جدید ببخشد و از طریق نریشن های شوخ طبعانه ی گاه و بی گاه اش در میان رویدادها یا گفتگوها، مانع از یکنواختی مزمن در لحن برنامه و باعث مفرح شدن آن شود. این ترفندها البته شاید بتوانند برنامه را در کوتاه مدت و فقط به لحاظ تماشا و رفع کسالت، قابل تحمل کنند اما در میان مدت و بلند مدت، این پرملات بودن نظریه و نگره و پشتوانه ی نظری، قوت و دقت نگاه و دیدگاه و رویکرد، قدرت نقد و تحلیل و آسیب شناسی، تعمیق یافتگی و موشکافی در رصد وقایع و میزان تأثیرگذاری «هفت» افخمی در مناسبات و تصمیمات و سیاست های درونی و بیرونی سینما و خروجی های بایسته ی آن خواهد بود که متر قضاوت برنامه و متولی اش و عیارشان را مشخص خواهد کرد.

با این همه اما «هفت» افخمی از مواهبی البته بالقوه برخوردار است که در صورت بالفعل شدن، قادرند بر وزن و اهمیت برنامه در ارزشگذاری آن بیفزایند و بخشی از اهداف ادعایی متولیان اش را تحقق ببخشند؛ مواهبی که عبارت اند از :

 

بهروز افخمی۱-   حضور خود بهروز افخمی در مقام سردبیری و اجرای برنامه که سوای فیلمسازی اش و رزومه ی مهمی که در این زمینه دارد، در نقد فیلم و مباحث نظری و تئوریک سینما نیز تا حدودی دستی بر آتش دارد، صاحب سلیقه و نظریه و دارای تحلیل است و همین به «هفت» جدید کمک می کند تا در نقد فیلم و مباحث نظری و تئوریک و ساختاری و زیرساختی و مدیریت سینما و... پویا و بالنده و دخالتی فعال و مؤثر و چالشی و پرسشگرانه داشته باشد.

 

۲-   بازگشت مسعود فراستی به برنامه به عنوان یکی از کلاسیک ترین منتقدین سینمای ایران و از منتقدین دارای صراحت لهجه، در کنار شخصیت تلویزیونی جذاب اش منبعث از مخالف خوانی های بی ملاحظه اش (برخلاف شخصیت مطبوعاتی عبوس و پررخوت و کسالت بارش)، کمک شایانی به فراتر رفتن گستره ی نقد فیلم در ایران از ساحت مخاطبان بالفعل سینما به سوی مخاطبان بالقوه و بالفعل سینما کرد و در واقع با آوردن نقد فیلم به خانه های مردم، گستره ی مخاطبان و علاقه مندان به آن را فراگیرتر از پیش کرد.

 

۳-   نقد و بررسی فیلم های خارجی که سوای اینکه به طور جدی در برنامه های سینمایی صدا و سیما مسبوق به سابقه نیست و وجود آن می تواند از سویی منجر به تعمیق سلیقه و ذائقه ی مخاطب در تماشای اینگونه فیلم ها شود و از سوی دیگر با فراگیر شدن مباحث مربوط به این فیلم ها، موجب تأثیرپذیری هر چه بیشتر سینمای ایران از اندیشگی و دانایی سینمایی نهفته در آثار سینمای جهان شود، حداقل با توجه به علاقه ی سردبیر و منتقد برنامه نسبت به سینمای قهرمان محور، کنش مند، پررویداد و سرگرمی ساز، می تواند منجر به تقویت این نوع نگرش که در سینمای ایران عملاً و علناً به فراموشی سپرده شده است شود.

 

در این میان، «هفت» افخمی البته دچار مصیبت های متأسفانه بالفعلی نیز هست که طبعاً تداوم شان، جای امیدواری چندانی برای به وجود آمدن برنامه ی سینمایی تحلیلی، چالشی و مؤثر، گیرا، مولد ایده و نگاه و نگره و نگرش، فراگیر و همه جانبه نگر و در عین حال، متمرکز و کم حاشیه باقی نمی گذارد؛ مصیبت هایی که عبارت اند از :

 

بهروز افخمی۱-   تولیدی و غیرزنده بودن «هفت»، دیوار حائل عریض و طویلی همانند دیوار چین میان مخاطب و برنامه ی مورد نظر ایجاد می کند و مانع از ارتباط بی واسطه و بی فیلتر میان آنان می شود، تا حد زیادی اعتماد مخاطب را نسبت به صراحت و صداقت، شهامت و جسارت و هویت و فردیت و استقلال برنامه سلب می کند؛ خاصه آنکه به نظر می رسد این تصمیم، پیش و بیش از آنکه برای ریتم بخشی به برنامه و مفیدتر کردن محتوایی اش از طریق حذف زمان های مرده و بخش های زائد و خنثی آن و یا ممانعت از توهین و افترا و اتهام زنی و نیش و کنایه و طعنه ی جنجال آفرین زدن به اشخاص حقیقی و حقوقی باشد، با هدف گرفتن زهر و کشیدن دندان های دائمی گفتگوها و مباحث چالشی و انتقادی و خنثی کردن برنامه اعمال شده است؛ که اگر اینگونه نبود، دلیلی نداشت که گفتگوهای منفعل و خنثی و کسالت باری که نهایتاً در مقام گزارش و تبیین وضعیت اند و کوچکترین چالش و پرسشگری مؤثر و پیشرفت بحثی ندارند (تا جایی که تنها هفت دقیقه از گفتگوی صورت گرفته با افخمی در برنامه ی «جیوه گی» شبکه ی دو را می توان از حیث مباحثه و پرسشگری و چالش زایی و تأثیرگذاری، به کل گفتگوهای مذکور ترجیح داد) و در آن ها حتی گفتگوکننده که بهروز افخمی باشد، یا بیش از اندازه غائب و شنونده است یا بیش از اندازه حاضر و تک گو و از قضا در هر دو حالت نیز تغییری در یکنواختی و راکد بودن گفتگو ایجاد نمی کند، همانند گفتگو با حسین فرحبخش در قسمت دوم برنامه که در آن توسط یکی از سردمداران فیلمفارسی بعد از انقلاب، با مضمون «خداوند لعنت کند آنکه نخستین بار واژه ی فیلمفارسی را بکار برد؛ مگر فیلم عربی هم داریم؟...» به یکی از کهنه کارترین منتقدین سینمای ایران آشکارا توهین شود (و عجیب آنکه این توهین، با سکوت محض بهروز افخمی، بی واکنش نیز باقی بماند) و یا گفتگو با امیرحسین اعلم الهدی در قسمت سوم برنامه که در آن، نوعی بیانیه و مقاله ی شفاهی مطول در دفاع از گروه «هنر و تجربه» توسط مسئول آن، بدون کوچکترین پرسش چالش زایی (از جمله اینکه چرا این گروه که با هدف به اکران درآمدن نوع خاصی از فیلم ها که امکان اکران عمومی مطلوب ندارند به وجود آمده، با توجه به فقدان سالن های سینما مختص گروه و عدم نمایش فیلم هایش در بیش از 95 درصد سالن های سینما شهرستان های کشور، عملاً و علناً به تهرانیزه شدن تمام و کمال بخش قابل توجهی از سینمای ایران منجر شده است؟ ) ارائه شود، جملگی به تام و تمام ترین نحو ممکن پخش شوند اما در عین حال، گفتگو با فریدون جیرانی با اعمال نریشن های نابجایی که در حساس ترین لحظات گفتگو به میان می آیند، تصفیه شود؛ آن هم در شرایطی که گویی هیچ سانسوری اعمال نشده است.

 

بهروز افخمی۲-   سوای اینکه دیدگاه تقلیل گرایانه ی سردبیر جدید «هفت» درباره ی نقد و منتقد مبنی بر اینکه نقد اساساً برای کوبیدن فیلم و پنبه کردن رشته هاست و منتقد نیز در مقام اوراق کردن فیلم و گستره ی تأثیرگذاری اش تنها منحصر در مشاوره برای آن دسته از مخاطبان مردد در انتخاب فیلم ها برای تماشا است و... به سبب جریان سازی های متعددی که نقد و منتقد در تاریخ سینما داشته اند (که شکل گیری موج نو سینمای فرانسه و نقش منتقدین کایه دو سینما در آن، تنها یکی از نمونه هاست) اساساً قابل مناقشه و قابل رد است، سپردن کل عنان نقد سینمای ایران و جهان در برنامه، تنها به یک منتقد و امثال اش نیز علاوه بر اینکه می تواند یادآور و تکرارکننده ی پاشنه آشیل «هفت» جیرانی در قالب استفاده از فقط و فقط مسعود فراستی به عنوان منتقد ثابت برنامه و عدم بهره مندی از وجود طیف ها و گروه های مختلف منتقدین باشد، می تواند به این شائبه نیز دامن بزند که «هفت» افخمی، در پی ترویج نوعی نقد محفلی و فرقه ای، تک صدایی و تک نگاهی، تک نگرشی و تک قرائتی و تک جهانی و تک اندیشانه است که البته در صورت تعدد رسانه های از نوع تلویزیون در کشورمان، می توانست نظر خاص به اصطلاح آن رسانه ی خاص در میان انبوهی از نظرات و رسانه های دیگر تلقی شود اما در کشوری که متأسفانه تلویزیون، فقط و فقط در انحصار سازمانی به نام صدا و سیما و تنها تحت عنوانی موسوم به رسانه ی ملی موضوعیت و موجودیت و مشروعیت دارد، معنایی نمی دهد جز تک یونیفرمه کردن نقد، آن هم به میل سلیقه و ذائقه ی خاصی که چندان هم مورد نارضایتی خواست رسمی نیست؛ و در خوش بینانه ترین حالت، نهایتاً به مثابه تنها رستوران موجود در شهر می ماند که فقط و فقط یک نوع غذا طبخ و عرضه می کند؛ و حال این را مقایسه کنید با رویکرد «هفت» گبرلو در نقد که اگرچه سردبیرش نقشی خنثی در نقد فیلم ها و نگاهی خنثی نسبت به مقوله ی نقد داشت اما به سبب بهره مندی از تقریباً تمام گروه ها و طیف های منتقدین با افکار و نگاه ها و نگرش ها و جهان های گوناگون، به غایت قابل اعتناتر و دارای اعتبار بیشتری از ترجمان «خودگویی و خودخندی، عجب مرد هنرمندی» خواهد بود.

 

۳-   حاشیه های نابجا و غیرضروری مخلوق شخص شخیص سردبیر جدید «هفت» که اگر در عرصه ی فیلمسازی و گوشه و کنار آثارش، تحت عنوان شیطنت و بازیگوشی خالق اثر، تا حدی دارای توجیه بود، در برنامه ای دارای تریبون عمومی و اصطلاحاً ملی و داعیه دار نجات سینمای ایران اما حتی به بها و بهانه ی بدمن سازی آگاهانه و ایجاد جذابیت کاذب نیز یقیناً کوچکترین موضوعیتی ندارد؛ خاصه اینکه این حاشیه سازی، حول علنی و تلویزیونی و اگزجره کردن و دامن زدن به یک دعوای کوچک و بی اهمیت مطبوعاتی در ملاء عام باشد و به سمت طعنه و متلک های توهین آمیزی همچون «پاپاراتزی آدم خوش اخلاقیه؛ با بیست دلار بهتر هم میشه» از یک سو و افشاگری های «بگم بگم» گونه و «خاله زنک» بازانه درباره ی گذشته ی یک منتقد از سوی دیگر سوق یابد؛ آن هم در شرایطی که چنین درگیری و تسویه حساب بی علت العلل و کودکانه ای، مطمئناً دردی از این سینمای مملو از امراض گوناگون دوا نخواهد کرد. در این میان، البته بدیهی است که تقصیر بیشتر متوجه آن کسی است که با وجود اینکه آگاهی و تجربه و مطالعه ی بیشتری و درک و دیدگاه و نگاه و نگره ی عمیق تری و جهان بینی پخته تری و جهان فکری حساب شده و نظام یافته تری از آن دیگری دارد و طبعاً نباید تداوم بخش این جنجال مضحک باشد اما قدر شأن و منزلت و جایگاه بسیار فراتری که نسبت به آن دیگری دارد را نمی داند و به سادگی مسیر برنامه ی خود و چه بسا سینمای ایران را گرفتار جاده خاکی می کند.

 

مسلماً اینکه فرجام «هفت» جدید چه خواهد شد، مهم خواهد بود یا دکوری، برنامه ای دارای حصول خواهد بود یا صرفاً برای حضور، سینمای ایران را سینمایی تر خواهد کرد یا تلویزیونی تر، چالشی و مطالبه گر نسبت به مدیران و کلافه کننده ی آن ها خواهد بود یا منفعل و محبوب دل آن ها، دامنه ی تأثیرگذاری اش در رویدادها و مناسبات و تصمیمات و سیاستگذاری های سینمای ایران تا چه میزان خواهد بود، تحلیل و به ویژه نقد را جدی و مؤثر و جریان ساز خواهد دانست یا صرفاً انتقام منتقد از فیلم و فیلمساز، نقد سینما را فقط و فقط در شخص مسعود فراستی خلاصه می کند یا اینکه در شرایطی عادلانه از تمام گروه ها و طیف های منتقدین بهره خواهد گرفت و... جملگی با گذر زمان و در آینده مشخص خواهد شد؛ اما در این میان، آنچه قطعی به نظر می رسد، این است که افخمی که در دوران فیلمسازی اش، هیچگاه مانع از وقوع و حتی بروز و ظهور تصادف ناخواسته ی واقعیات روز با آثارش و و سوژه های آثارش نمی شد و البته در آن دوران باید این ممانعت را ایجاد می کرد تا تحت عنوان هنرمند، نسبت به واقعیات و ابتلائات روزمره زیرمجموعه واقع نشود، اینبار اما در قامت سردبیر برنامه ای که قصد واکاوی دقیق و عمیق و مبسوط سینمای ایران را دارد، لاجرم باید واقعیات و پدیده ها و رویدادهای روز را نیز در محاسبات اش درنظر بگیرد تا «هفت» او، هر چه باشد، منفصل از ظرف زمانی و مکانی روز و به مثابه جزیره ای دورافتاده که در آن نه شب معلوم باشد و نه روز، نباشد؛ مسأله ای که به نظر می رسد با توجه به ساختار «هفت» در سه برنامه ی ابتدایی و به ویژه بخش گفتگوها و نقد، لازم است افخمی در آینده به آن توجه بیشتری داشته باشد.

 

 

 

کاوه قادری

 

آبان 94

 


 تاريخ ارسال: 1394/8/5
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>سعید مهرپور:

سلام و صد سلام بر همکاران گرامی /هفت جدید را اصلا نمیپسندم و به نظرم افخمی بیشتر به درد کارگردانی در سینما میخورد تا اجرای یک برنامه که حتی زنده هم نیست. هر چند افخمی در فیلمسازی هم نوسان دارد و آشوب جشنواره را در فرزند صبح به دنبال داشت. کاش جیرانی به هفت میآمد تا تنها برنامه سینمایی این مملکت از یک مجری آگاه برخوردار بود نه سازنده عروس .

5+0-

چهارشنبه 6 آبان 1394




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.