پرده سینما

عشقی که به داد تاریخ نرسید؛ «سیانور» بهروز شعیبی از نگاهی دیگر

سعید توجهی






 

 

 

 

 

نقد و بررسی فیلم سیانور ساخته بهروز شعیبی

 

 

 

حامد کمیلی در فیلم سیانور ساخته بهروز شعیبیفیلم ساختن از وقایع تاریخی در کشور ما کار بسیار سختی است. در نگاه اول سختی کار به فضاسازی،  لوکیشن، طراحی لباس و اکسسوار صحنه مربوط است. تنها به یک دلیل مشخص و آن اینکه در این دو دهه اخیر چهره شهرها و ظاهر مردمان بسیار دگرگون شده است. به خصوص برای سینمای کشور ما که هنوز به صورت «صنعت» درنیامده و با دکور و جلوه های ویژه به شیوه ی مرسوم  سینمای روز دنیا بیگانه است. بنابرین یافتن لوکیشن های مناسب و تهیه اکسسوار صحنه، هزینه های تولید را بالا می برد و با بنیه مالی نحیف سینمای ایران هر تهیه کنندهای به سراغ موضوع تاریخی نمی رود.

اما این مشکل در برابر مشکل دیگری که گفته خواهد شد خیلی به چشم نمی آید چرا که در همین چند فیلمی که امسال از فیلمسازان جوان درباره دهه های پنجاه و شصت ایران دیدیم، به نظر می آید که مشکل تا حدودی قابل حل است و آنها به خوبی از پس آن برآمده اند.

اما مشکل اساسی اینجاست که به خاطر دو پاره شدن تاریخ ایران به قبل و بعد از انقلاب اسلامی و تفاوت ایدئولوژیک و گفتمانی این دو دوره، در مواجهه با تاریخ با روایت های چند پاره و گوناگون از وقایع و آدمها روبرو هستیم که حفظ تعادل و بیطرفی در نگاه تاریخی را بسیار دشوار می کند. به این باید شیوه رایج ما در مراجعه به تاریخ را نیز باید افزود، یعنی بازخوانی واژگونه تاریخ و تحلیل و قضاوت وقایع و آدمها  براساس نتایج و نه علل و خاستگاه های آن و اینکه همیشه تاریخ را از انتها به ابتدا می خوانیم.

نمونه دست به نقد برای دلیل این مدعا، مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی است که به عنوان یکی از شخصیتهای مهم سیاسی چند دهه ی اخیر، چگونه در آخرین دهه عمرش قضاوت ها و تحلیل های موافقان و مخالفان اش درباره او – بدون در نظر گرفتن درست یا غلط بودن تحلیل و قضاوت های هر دو طیف مخالف و موافق- جابجا شد. نگاهی که با درگذشت او بدون نقد و تحلیل منصفانه ی کارنامه سیاسی او بر اساس تمام دوره زندگی، تا اطلاع ثانوی به عنوان تحلیل نهایی دو سر این طیف برایش در تاریخ به ثبت رسید.

مهدی هاشمی و پدرام شریفی در فیلم سیانور ساخته بهروز شعیبیدر چنین فضایی طبیعی است روایت تاریخی از یک سازمان چریکی که در فرهنگ سیاسی ایران در طی تنها یک دهه از «مجاهدین» به «منافقین» تبدیل شد، چقدر کار مشکلی است. بنابراین عدم وفاداری تمام و کمال فیلمساز در فیلم سیانور  به روایت تاریخی، آگاهانه از آن جنس که برخی به آن اشاره کرده اند و آ نرا ناشی از اقتضای دراماتیک یک اثر سینمایی دانسته اند نیست، بلکه ناخودآگاه و ناشی از همان فرهنگ بازخوانی تاریخ است که به آن اشاره شد.

از تاریخ که بگذریم به قصه عاشقانه فیلم می رسیم که ظاهراً قصد کارگردان بیان آن در بستر یک رویداد تاریخی است. «امیر فخرا» پلیس جوانی است که در اولین مأموریت کاری اش درگیر پروندهای مهم می شود و قرار است برای ادامه کار محک بخورد، اما با ورود «هنگامه»، چریکی که از اتفاق عشق قدیمی «امیر فخرا» بوده ماجرا شکل دیگری می گیرد. ظاهراً قرار است تقابل عشق و وظیفه ماجرا را به شکلی جذاب تغییر داده و به سرانجام برساند که متأسفانه چنین نمی شود. هسته مرکزی ماجرا در سکانس هایی که در خانه «امیر فخرا» می گذرد شکل می گیرد، آنجا که هر یک از دو شخصیت اصلی «امیر فخرا» و «هنگامه» سالهای گذشته را بیرون گذاشته و به آن خانه پا می گذارند. آنچه در خانه ی «امیر فخرا» می گذرد با اجرا و کارگردانی درستی که انجام شده می توانست مقدمه ای برای نقطه اوج و گره گشایی نهایی باشد، که متاسفانه نشده است.

در صحنه ای «هنگامه» پس از بهبودی نسبی در اتاق پذیرایی راه می رود از تلویزیون که ترانه ای عاشقانه پخش می شود، به آتش گرم شومینه و مجله های روی طاقچه نگاهی حسرت بار می اندازد. ترکیب گرمای خانه و موسیقی و خاطره مولّد حسرتی می شود که شاید از تردید و پشیمانی «هنگامه» حکایت دارد. پشیمانی از تصمیمی که چند سال قبل برای ترک «امیر فخرا» و پیوستن به سازمان و آن ازدواج تشکیلاتی گرفته است. در سکانسی قبل تر در صحنه پانسمان زخم «هنگامه» اینسرتی از دست «امیر فخرا» می بینیم که از قوطی کبریت که در وسایل «هنگامه» می بیند جند قرص سیانور بیرون می کشد. قرص هایی که در این نما به خون «هنگامه» آغشته می شوند. همه این صحنه ها علیرغم پرداخت و  اجرای درست سینمایی تا پایان بدون کارکرد می مانند و رها می شوند.

حداقل تأثیر شعله ور شدن آن عشق قدیمی و ایجاد حسرت و تردید و یا تمایل طرفین برای بازگشت به رابطه پیشین و شروع دوباره زندگی، می توانست به اقدام «امیر فخرا» برای حذف سیانور از دسترس «هنگامه» به عنوان نمادی برای دعوت «هنگامه» به زندگی عادی بیانجامد. اما این روایت عشقی تنیده شده در داستان با انفعال «امیر فخرا» به هیچ نقطه اوج و گره گشایی در پایان نمی انجامد و تمام سکانسهای خوب میانه فیلم را بی اثر می کند، تا این نظریه به اثبات برسد که برای فیلم خوب ساختن فیلمساز جوان ما هنوز به تجربه و دانستههایی بیشتر از تماشای فیلمهای سیاسی گاوراس و فیلمهای گانگستری و اشتیاق برای بازسازی تاریخ معاصر کشور در قالب آنها دارد.

 

 

سعید توجهی

 

بهمن ۱۳۹۵

 



 تاريخ ارسال: 1395/11/8
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.