پرده سینما
جشنواره فیلم ترایبکا این روزها در نیویورک در حال برگزاری است؛ جشنوارهای که در سال ۲۰۰۲ پس از حملات ۱۱ سپتامبر برای کمک به اقتصاد منهتن راهاندازی شد. ترایبکا در ۱۴ سال گذشته حدود پنج میلیون بازدیدکننده داشته و بیش از ۹۰۰ میلیون دلار درآمدزایی کرده است. چهاردهمین دوره این جشنواره از چهارشنبه (۲۶ فروردین) با مستند «زنده از نیویورک!» -که درباره تأثیر فرهنگی و سیاسی برنامه تلویزیونی «ستردی نایت لایو (زنده شنبهشبها)» است- و بهدنبال آن، اجرایی زنده از لوداکریس، رپر امریکایی آغاز شد و تا ۲۶ آوریل (۶ اردیبهشت) ادامه دارد. در مدت ۱۲ روز، حدود ۱۰۰ فیلم در این دوره ترایبکا بهنمایش درمیآید که شامل اولین نمایش جهانی فیلمهایی با حضور بازیگرانی چون آدرین برودی، پاتریشیا آرکت، میشائل فاسبندر و اسکار آیزاک است. در این مدت، میزگردهایی با حضور تعدادی از چهرههای شاخص صنعت سینما چون جرج لوکاس، کریستوفر نولان، هاروی واینستین، بنت میلر، براد برد، آوا دوورنای، تونی بنت، کری فوکوناگا و... برگزار میشود. در عین حال، بهمناسبت بیست و پنجمین سال نمایش فیلم «رفقای خوب» (۱۹۹۰) به کارگردانی مارتین اسکورسیزی با بازی رابرت دنیرو، یک نسخه جدید از فیلم بهعنوان فیلم اختتامیه جشنواره ترایبکا انتخاب شد. گذشته از این، ۳۴ داور متشکل از چهرههایی چون استیو بوشمی، مینی درایور، مارک بول، فیلمهای بخشهای مختلف جشنواره شامل بخش مسابقه داستانی سینمای جهان، مسابقه مستند سینمای جهان و مسابقه فیلمهای کوتاه را داوری خواهند کرد. آنچه در ادامه میخوانید ۱۰ فیلم مهم این دوره جشنواره ترایبکا است.
● «بیهوشی» (Anesthesia) کارگردان: تیم بلیک نلسن (امریکا)
در درام تفکربرانگیز جدید تیم بلیک نلسن کارگردان-بازیگر، والتر زارو (سام واترسن) استاد فلسفه دوستداشتنی دانشگاه کلمبیا، بهطور خشونتآمیزی در پلکان آپارتمانی مورد سرقت قرار میگیرد. نلسن در این فیلم زنجیره حوادثی را که موجب وقوع این اتفاق شده است بررسی میکند. فیلم همچنین به کندوکاو زندگی شخصیتهایی میپردازد که بهسبب این حادثه با هم رودررو شدهاند: پسر والتر (تیم بلیک نلسن)، خواهرزادهاش (جسیکا هکت)، دانشجویی مسألهدار (کریستن استیوارت)، شوهری زنباره (کوری اشتول) و مردی که در گیر و دار ترک مواد مخدر است (کی. تاد فریمن). گلن کلوز، گرچن مل و مایکل کنت ویلیامز در این فیلم پرستاره بینقص ظاهر میشوند. «بیهوشی» مکاشفهای است در باب زندگی شهری. فیلم نیروهای غامض و پیشبینیناپذیری را بررسی میکند که این گروه از انسانهای نامتجانس را در کنار هم گرد میآورد. در دنیایی که بنا بر گفته پروفسور زارو در یکی از سخنرانیهایش: «انسانها در آن بهگونهای زیبا و دردناک تنهایند».
● «داستان یک بالرین» (A Ballerina's Tale) کارگردان: نلسن جرج (امریکا)
میستی کوپلند در مقام اعجوبهای نوجوان و اولین تکخوان افریقایی-امریکایی تئاتر باله امریکا از دهه هشتاد بهبعد، مسیر دشوار و طاقتفرسایی را طی کرد که او را به یکی از برترین رقصندههای دوران خودش تبدیل ساخت. به او لقب جکی رابینسن باله کلاسیک نیز دادهاند. میستی کوپلند یکی از اجراهایش را با شش شکستگی در ساق پایش به پایان برد و پس از اجرای آن رقص مجبور شد عمل جراحی سختی را از سر بگذراند. نلسن جرج روزنامهنگار، نویسنده و فیلمساز («در جستوجوی فانک» از ساختههای اوست)، همین دوره از زندگی کوپلند را در فیلمش به تصویر کشیده است؛ دورهای که میستی کوشید پس از صدمهای که دیده به دوران اوج کاریاش در باله امریکا بازگردد. «داستان یک بالرین» فیلمی الهامبخش و فراتر از آن است.
● «بالا» (Aloft) کارگردان: کلودیا یوزا (کانادا، فرانسه، اسپانیا)
اولین فیلم انگلیسیزبان کلودیا یوزا کارگردان پرویی نامزد جایزه اسکار بهگونهای هنرمندانه و رازگونه رؤیایی را به روی پرده سینما میآورد. ساختار داستانی قوی است و فیلم یک گستره زمانی طولانی را پوشش میدهد. خانوادهای ازهمگسیخته در پی معنا و امید در زندگی چندپاره شدهشان هستند. روایت داستان زندگی مادر و پسر، موازی و در هم تنیده شده است. این نوع روایت، حسی از گذرا و خیالی بودن به مفهوم زمان میدهد. مادر (جنیفر کانلی) رابطهای اسرارآمیز با یک شفاگر را از سر میگذراند. سالها بعد، پسرش (کیلیان مورفی) دست به کار جستوجوی مادرش میشود. فیلم گذشته و حال را در فضایی سرد و یخزده به هم میآمیزد. گروه بازیگران فیلم هنرمندانه به نقشهایشان جان میبخشند. برای نمونه ملانی لورن (که پیشتر در فیلم «لعنتیهای بیآبرو» ایفای نقش کرده است) بازی چشمگیری در فیلم دارد. «بالا» تجربهای خاص و حیرتانگیز در برابر دیده و دل تماشاگر است. این فیلم اولینبار سال ۲۰۱۴ در بخش مسابقه جشنواره برلین نمایش داده شد. یوسا سال ۲۰۰۹ با «شیر افسوس» دومین فیلم بلند داستانی خود برنده جایزه خرس طلای جشنواره برلین شد.
● «رؤیا/قاتل» (Dream/Killer) کارگردان: اندرو جنکس (امریکا)
سال ۲۰۰۵ درشهر کلمبیا، واقع در ایالت میزوری، رایان فرگوسن به جرم قتل به ۴۰ سال زندان محکوم میشود. درحالیکه شواهد کافی ارتکاب چنین قتلی از سوی جوانی ۲۱ ساله موجود نیست. رایان در شرایطی کافکاگونه و کابوسوار حبس را تحمل میکند. همزمان پدرش، بیل، ۱۰ سال زمان صرف میکند تا شواهدی دال بر بیگناهی پسرش جمعآوری کند. کارگردان فیلم، اندرو جنکس ملهم از فیلم مستند «خط باریک آبی» ساخته ارول موریس با موشکافی پرونده رایان، از سیستم فاسد و مکانیزم خشن و وحشیانه عدالت امریکایی پرده برمیدارد.
● «بریجند» (Bridgend) کارگردان: یپ روند (دانمارک)
یپ روند کارگردان تازهکار دانمارکی فیلمی داستانی را به تصویر کشیده که در آن به توصیف وضعیت شهر بریجند پرداخته است. بریجند شهری در انگلستان است که بهدلیل موجی از خودکشی که گریبانگیر شهروندان آن شد، توجه همگان را به خود جلب کرد. سارا (هانا موری، بازیگر سریال «بازی تاج و تخت») به شهر خود بازمیگردد و خیلی زود با گروهی بیسروپا که جوانانی ظاهراً معمولی هستند، دمخور میشود. وقتی شمار مرگهایی که در اطرافش اتفاق میافتد، افزایش مییابد، سارا درگیر رابطهای عاشقانه میشود که میتواند پیامدهای مصیبتباری برایش داشته باشد. از اینجا بهبعد فیلم میتوانست بهسادگی درگیر فضاهای تکراری و بیارزش شود اما کارگردان با هوشمندی، تمرکز فیلم را برآشفتگی، شیدایی و ناراحتی قهرمان داستان که همراه با افزایش مرگ همسالان و اطرافیانش بیشتر میشود، قرار میدهد. این دیدگاه یپ روند، امتیاز او در ساخت «بریجند» است و ذرهای از عصبیت و آزاردهندگی فیلم نمیکاهد.
● «All Work All Play» کارگردان: پاتریک کریدن (امریکا)
اتفاق خاصی در دنیای بازیهای ویدیویی افتاده است. هزاران نفر برای تماشای افتتاح مسابقات گرد هم جمع میشوند. دهها میلیون نفر مسابقات را بهصورت آنلاین تماشا میکنند. یک درصد از کل جمعیت جهان یکی از محبوبترین بازیهای رقابتی را انجام میدهند. فیلم «All work All play» این امکان را به تماشاگر میدهد تا نظارهگر پشت صحنه بازی-ورزشهای الکترونیک رقابتی باشد و پیشرفت و ترقی این سبک از بازیهای اینترنتی را دنبال کند و شاهد رقابت بهترین و حرفهایترین بازیکنان در عرصه جذاب مسابقات قهرمانی Intel Extreme Masters باشد.
● «آنگونه که هستم: زندگی و زمانه دیجی ایام (As I AM: the Life and Times of DJ AM) کارگردان: کوین کرسلیک (امریکا)
آدام گلدشتاین معروف به دیجی ایام در دوران اوج کاریاش، یکی از موزیسینهای برتر ساختارشکن بوده است. او در مهمانی تولد مدونا برنامه اجرا کرده و روح و شور اجراهای موسیقی شبهای لاس وگاس بوده است. گلدشتاین زمانی در تلاش برای ترک مواد مخدر بود، یکبار دست به خودکشی زد و برای محو کردن کودکی عذابآورش و فراموش کردن پوچی زندگیاش، افراط و تفریطهای بسیاری کرده است. آدام پس از حادثه سقوط هواپیمایش دچار سوختگی شدید شد و به درمان دارویی روی آورد تا اضطرابش را اندکی کاهش دهد. بدینگونه مسیری مارپیچ را به سمت پایان غمانگیز زندگیاش طی کرد. مستند تأثیرگذار و برانگیزاننده کوین کرسلیک شامل مصاحبههایی با مارک رانسن، استیو آئوکی و جیزی جف است. کارگردان از نشان دادن سوی تاریک زندگی این هنرمند ابایی ندارد. کوین کرسلیک آشکارا خاطرنشان میکند که پول، شهرت و قدرت هرگز درمانی مطلق برای پریشانی و اندوه آدمی نیستند.
● «آفرین!» (Aferim!) کارگردان: رادو ژوده (رومانی، بلغارستان)
سال ۱۸۳۵ یک پلیس محلی همراه پسرش در تعقیب یک برده کولی فراری هستند. پدر و پسر در طول سفرشان با افرادی از مذاهب و ملیتهای مختلف برخورد میکنند که همگی نسبت به عقاید و نژادشان متعصب هستند. این فیلم جادهای بهصورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده و سرشار از گفتوگوهای طنزآمیز و ابزورد است. فیلم میان دیالوگهای سوررئال و صحنههای اکشن پر زد و خورد در نوسان است. رادو ژوده یکی از جوانترین سینماگران رومانی است و فیلمی که ساخته فراتر از فیلمی جذاب با نگاهی سیاسی-مذهبی به اروپای شرقی سده نوزدهم است. فیلم او یادآور میشود که نژادپرستی و بردهداری کماکان در میان مردمان باقی است. همانطور که خود ژوده در جایی گفته است: «هنگامیکه درباره گذشته حرف میزنیم، درواقع درباره دیدگاهمان درباره گدشته حرف میزنیم». فیلم «آفرین!» نخستینبار فوریه در شصت و پنجمین دوره جشنواره فیلم برلین روی پرده رفت و برنده جایزه خرس نقرهای بهترین کارگردانی شد.
● «خاطرات ادرال» (The Adderall Diaries) کارگردان: پاملا رومانووسکی (امریکا)
«خاطرات آدرال» براساس کتاب سرگذشت استفن الیوت ساخته شده و داستان زندگی نویسندهای (با بازی جیمز فرانکو) است که به بنبست خورده و دچار وابستگی شدید به مواد مخدر است. این اوضاع و احوال زندگی نویسنده را به سمت پرونده جنایتی سوق میدهد. رفتهرفته که الیوت بیشتر درگیر اوضاع این پرونده میشود، دوران کودکی کابوسوارش و بهخصوص شخصیت ستمگر و سرد پدرش (اد هریس) را بهیاد میآورد، اما آنگاه که پدرش با روایت خودش وارد ماجرا میشود، داستان و حقیقت در هم میآمیزند و ابهامی مخدرگونه در داستان فیلم ایجاد میشود. امبر هرد، سینتیا نیکسن و کریستین اسلیتر نقشهای مکمل فیلم را بر عهده دارند. اولین فیلم سینمایی پاملا رومانووسکی، درامی صادقانه در باب پدران و پسران است؛ داستانی درباره واقعیت و روشی که ما برای بیان داستانمان انتخاب میکنیم.
● «در خانه پدرم» (In My Father's House) کارگردانان: ریکی استرن و آنی سوندبرگ (امریکا)
چه اسمیت موزیسین رپر اهل شیکاگو معروف به «رایمفست» برنده جایزه گرمی و اسکار است؛ اسمیت آهنگ «عیسی قدم میزند» را بههمراه کانی وست ساخته است و با دیوید کامرون نخستوزیر بریتانیا برای مذاکره در باب خشونت مسلحانه دیدار کرده است. ریکی استرن و آنی سوندبرگ کارگردانان فیلم از تعریف و تمجید افراطی خواننده که در اینگونه فیلمها معمول است اجتناب میکنند تا بر موضوع دیگری تمرکز کنند. جستوجوی اسمیت برای یافتن پدرش. در زمان کودکی اسمیت، پدرش خانواده را ترک کرده و اکنون بیخانمان است. فیلم شامل صحنههایی تلخ و گزنده، شوخ شیرین و گاه تأثربرانگیز است و به این نکته اشاره میکند که بیپروایی و گستاخی سبک هیپهاپ میتواند کمکی برای این پدر و پسر باشد تا با جامعهشان رابطه برقرار کنند و مأنوس شوند.
● پرده سینما، این مطلب به ترجمه سهند زرشکیان را از روزنامه صبا برگزید.
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|