پرده سینما
جمشید الوندی، از فیلمبرداران پیشکسوت سینمای ایران، ١٥ دیماه درگذشت؛ فیلمبرداری که بسیاری از همنسلانش او را با تجربهگرایی در آثارش میشناسند. یکی از شاخصترین آثاری که در کارنامه الوندی به چشم میخورد، فیلمبرداری فیلم شبهای روشن به کارگردانی فرزاد مؤتمن است که جایزه جشن خانه سینما را برای او بههمراه داشت. به همین بهانه با مؤتمن گفتوگوی کوتاهی داشتیم که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
اگر به کارنامه جمشید الوندی نگاهی داشته باشیم، بهخوبی میتوان متوجه شد که از جایی بهبعد، کمی کمکارتر شد و با معدود فیلمسازانی توانست کارش را ادامه بدهد و در این میان میتوان به تجربه همکاری شما در فیلم «شبهای روشن» اشاره کرد که میتوان آن را تجربه جسورانهای دانست. با گذشت سالها از این همکاری و شناختی که نسبت به او داشتید، اساسا درباره شیوه کاری او چه فکر میکنید؟
درباره جمشید الوندی میتوان گفت او متعلق به نسلی بود که کمی متفاوتتر به سینما نگاه میکرد. او کارش را در اوایل دهه ٤٠ آغاز و نخستین فیلمش را در سال ٤٢ فیلمبرداری کرد. او از نسلی میآید که گاهی برای حرکت دوربین ریل در اختیار نداشت و سوار فرغون میشدند و تراولینگ میکردند. این حرف اصلا شوخی نیست و امکانات محدود آن زمان به فیلمبرداران سینما اختیار عمل زیادی نمیداد و بهناچار باید از امکانات محدودی که در اختیار داشتند استفاده میکردند. میتوان گفت تقریبا با حضور برخی فیلمسازان در سینمای ایران و با ظهور موج نو در سینمای ایران، در کار او هم تغییراتی ایجاد شد. اگرچه فیلم «تنگنا» را فیلمبرداری کرد و یکی از بهترین کارهایش محسوب میشود، اما فیلمفارسی هم فیلمبرداری میکرد و اساسا از تجربهکردن لذت میبرد؛ مثلا در اواخر دهه ٤٠ و اوایل دهه ٥٠ یک نوع شجاعت تجربهگرایی در کارهایش دیده میشد که در سینمای ایران کمیاب بود؛ مثلا فیلم «خورشید در مرداب» را فیلمبرداری کرد که طبعا فیلمبرداری با نگاتیو دانهدرشت یا سیاهوسفید دانهدرشت اصلا کار سادهای نیست و فیلمبرداری بسیار خوبی در این فیلم داشت. از همین فیلمها میشد تشخیص داد که او اهل تجربهکردن است. یا خاطرم هست در یکی از فیلمهای پیش از انقلاب وقتی در یک ساختمان تجاری چندطبقه مشغول فیلمبرداری بوده است، یک سکانس- پلان عجیبی را فیلمبرداری کرد و یک ساختمان سهطبقه را نورپردازی کرد و سوار بر ویلچر سهطبقه به دنبال بازیگران فیلمبرداری میکرد. تصور کنید این اتفاق در سال ٥٢-٥٣ رخ داده و در آن زمان تجربه عجیبی انجام داده است.
اما بعد از انقلاب خیلی فیلمبردار پرکاری نبود.
بله. به نظرم به مرور اوایل دهه ٧٠ کمکار شد. نسل جدید فیلمساز به سینمای ایران وارد شدند و شاید سلیقه بهروزتر آنها باعث شد تا با نسل دیگری از فیلمبرداران سینما کار کنند و بهاینترتیب جمشید الوندی کمکار شد.
اما برسیم به ماجرای همکاری شما در فیلم «شبهای روشن» که برای او جایزه جشن خانه سینما را بههمراه داشت. چطور اتفاق افتاد؟
زمانی که مشغول پیشتولید فیلم بودیم، خوشبختانه یا متأسفانه برخی از فیلمبردارانی که فیلمنامه را میخواندند، واکنش عجیبی نسبت به کار داشتند و فضای فیلم را بیشتر شبیه مشاعره میدانستند و فکر نمیکردند نتیجه خوبی حاصل شود. من جمشید الوندی را پیشنهاد کردم و با توجه به سوابق و کارهایش جنس کار او را نزدیک به فیلم میدیدم. تهیهکننده ابتدا کمی تردید داشت، اما به مرور پذیرفت و خوشبختانه جمشید الوندی هم از این پیشنهاد استقبال و در نهایت جایزه جشن خانه سینما را برای فیلمبرداری این فیلم دریافت کرد.
البته این همکاری در فیلم «باجخور» تکرار شد... .
بله. خوشبختانه ما باز هم تجربه همکاری داشتیم، اما بعد از این فیلم امکانش فراهم نشد که باز هم با هم کار کنیم، هرچند که جمشید الوندی هم گوشهگیر شد و میل به کار نداشت. حس میکنم از جایی که دوربین دیجیتال شد، حس کرد میل زیادی به کارکردن ندارد. در سالهای اخیر او را ندیدم و زمانی که خبر فوتش را شنیدم، بهشدت غصهدار شدم. خاطرههای خوبی از همکاری با او برایم باقی مانده است.
اگر قرار باشد به مهمترین ویژگی کار او اشاره کنید، چه چیزی در ذهن شما پررنگتر است؟
جمشید الوندی ویژگیای داشت که بسیار جالب بود؛ او فیلمبرداری بود که سرعت خوبی در کارش داشت و چون فیلمهای من عموماً با بودجههای محدود ساخته میشوند، این ویژگی برایم امتیاز بزرگی محسوب میشد. الوندی بلندپروازی عجیبی نداشت، چون میدانست امکانات ما به چه صورت است، با همان امکانات محدود کارهای خوبی انجام میداد. نورپردازی بسیار خوبی در کارهایش داشت و ویژگی دیگری هم داشت که من کمتر در فیلمهایم استفاده میکنم که تکنیک دوربین روی دست است و او در این زمینه فوقالعاده بود.
بهناز شیربانی
برگرفته از روزنامه «شرق»
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|