رضا درستکار
وقتی که سعید کنگرانی به ایران برگشت، حال و روز درستوحسابی نداشت، علی معلم عزیز صدایش کرد و نقش دایی در فیلم ازدواج به سبک ایرانی را بهوی سپرد.
وضعیت روحی سعید آن روزها اصلا خوب نبود و تحمل آنهمه فشار را هم نداشت. ایضا مشکلات دندانی داشت و اولین حرکت، مراجعه به دندانپزشکی بود و...
قبلتر علی عزیز از معاونت وقت سینمایی استعلام گرفته بود که فلانی را دعوت بهکار بکنیم یا نه!؟
ویاش که اینروزها نامش باز بر سر زبانها افتاده، فرموده بود که چه بهتر کسی مثل کنگرانی با آن سابقه خاص، با «دنیای تصویر» کار کند که جمعی فرهیخته و با انگیزههای فرهنگی دور هم هستند و...
علی معلم، جایگاهی ویژه در سینمای ایران و ادبیات سینمایی داشت، در یک کلام «مستر» بود، فعال هنری/ فرهنگی موثر، منتقد، نویسنده، مجری، مجلهدار و... بود که هر جاییکه میرفت و هر کاری میکرد، اثربخش بود.
بنابراین قول معاونت وقت را جدی گرفت، کنگرانی را آورد و با راستوریست کردن اوضاع جسمی و تزریق روحیه، سپرد به «حسن فتحی»، که او هم اسمورسمدار حوزه کاری خودش بود و با یک «کست» خوب ازدواج... شروع شد.
سعید کنگرانی، یکی از بد اقبالترین بازیگران سینمای ایران، با چهرهای واقعا استثنایی و زیبا در اواخر دهه ۱۳۵۰ قربانی حسادتهایی شده بود که کمر فیل را میخواباند.
در یکی از مهمترین آثار این تاریخ با حضور در فیلم در امتداد شب، و نقشآفرینی مقابل سوپراستار عرصه موسیقی آن زمان، یکی از واپسین فیلمهای موفق دوران خودش را رقم زد و با آنکه در تعدادی کم از آثار حضور داشت ولیکن فیلمهایی با اهمیت در کارنامهاش، از جمله دایره مینا ثبت شده است.
کنگرانی با کولهباری از تجربههای تلخ به میهن بازگشته بود، و آنزمان خود این بازگشت، با عنایت به رفت یکی دیگر از هنرمندان، واجد معنا جلوه میکرد.
معالوصف ازدواج به سبک ایرانی با دقت نظر علی معلم و حسن فتحی ساخته شد، همه امیدوار بودند که او (کنگرانی) بازگشتی شکوهمند را رقم بزند و علی هم بعد از تجربه ویژه فیلم گاوخونی، وارد جریان اصلی سینما میشد و...
اما افتاد مشکلها...
خدانیامرزی که از حسادت داشت داغان میشد، آمد وسط، پروندهای برای سعید کنگرانی در ... تشکیل داد و دستور توقف و توقیف ازدواج... را گرفت و...
آقای خدانیامرز رفته بود و یک نوار ویاچاس را برداشته بود، و یک تکه از فیلم در امتداد شب را بریده و ضمیمه کرده بود در یک پرونده و نوشته بود که فلانی، فلانی را در این فیلم تعقیب میکند و...، این فاسدها وارد کشور شده و با فلانی یعنی «علی معلم» بُر خوردهاند و معلم هم خیلی رو داری میکند!
اینها را اتفاقا مامور همان پرونده میگفت!
اینطوری بود که ازدواج به سبک ایرانی برای دو سال مُهر توقیف خورد و اگر معلم نبود و داریوش ارجمند آن روزگار و دکتر محمد سریر (آهنگساز محترم) و خیلیهای دیگر، اساساً از توقیف درنمیآمد! آخر آن خدانیامرز وصل به یک جریان انحرافی بود، و در آن روزگار سپری شده، توان و زوری هم داشت!
دو سال بعد پس از رفتوآمدها، سرانجام مجوز ازدواج... صادر شد! صادر شد، باطل شد و صادر...!
دو سه بار این کارها را کردند و کش دادند تا علی معلم هرگز پا نگیرد.
خدانیامرز ملعون گفته بود:
این منتقدها همینطوریش رو دار هستند، تهیهکننده هم که بشوند واویلا...!
علی معلم فیلم را در ایام عید اکران کرد. دو بار وسط اکران، فیلم را پایین کشیدند و زجرش دادند و اما خلاصه، داستان فیلم به سرانجام رسید!
البته سرانجام، چه سرانجامی!
دوست خدانیامرز، ترتیباتی داده بود که در بعضی از سالنهای نمایش، صدا را بالاپایین کنند، گاهی پردهها را جابهجا پخش میکردند، نور را بالاپایین کرده و تاریکی به خلق میدادند و انواع مزاحمتها که فیلم نفروشد و زود از اکران بیفتد!
بعد هم آمدند و فیلم آتشبس را بلافاصله اکران کردند که فیلم از یک حدی بالاتر نرود.
احتمالاً آن خدانیامرز، دست به کارهای دیگری هم زده است که بر ما پوشیده مانده، و اینها، البته هیچکدام اصلا مهم نبوده و نیست!
مهمترین ضربه را خدانیامرز ملعون به سعید کنگرانی زد.
افراد مرتبط به کنگرانی بهش قول داده بودند، و بعد از ازدواج... ، قولها همه دود شد و رفت هوا!
کنگرانی ممنوع از فعالیت شد و در نهایت هم در انزوا و دستتنگی، جهان فانی را وداع گفت.
آن خدانیامرز اما هنوز هست و با وارونه جلوه دادن حقایق و تفسیر معکوس دارد خرتوپرتهای خودش را میسازد و اکران میکند!
بعدها آن خدانیامرز (که مغلطهکاری حرفهای هم هست)، سعید کنگرانیِ خدابیامرز را صدا زده بود و گفته بود؛ شما از بد جایی شروع کردی؛ خرج این سیاهیلشکرها را ما میدهیم، آنوقت شما رفتی و با روشنفکرها استارت زدی!؟ باید میآمدی پیش خودمان!
سر عزیزان را درد نمیآورم.
در قانون جزا، جرائمی هست که با عنوان «خسارات معنوی» از آن یاد میشود؛ و اگر روزی بخواهند دست به اندازهگیری خسارات معنوی در سینمای ما بزنند، کفه نامردیها و خرابکاریها و ظلمهای جماعت خدانیامرز خیلی خیلی سنگین خواهد شد...
باری! دشمنیها با علی معلم و ازدواج به سبک ایرانی، فقط به همین جاها ختم نشد، پس از آن، هر ماه شکایاتی از مجله «دنیای تصویر» ثبت میشد (۱۴ ماه لاینقطع!) و هر ماه آقای معلم برای بهانهجوییهای بسیار عجیب و غریب خدانیامرزها به دادگاه میرفت!
فکرش را بکنید که موضوع یکی از این دادگاهها (که من هم همراه ایشان بودم)، نگارش مطلبی درباره فوت رضا بیک ایمانوردی بود! که قاضی آدمیحسابی بود و بانی شکایت را لعن کرد... بگذریم!
سعید کنگرانی در بازگشت به ایران، ازدواجی دوباره کرده بود (تازه داماد بود)، اما بعد از ازدواج به سبک ایرانی، دیگر هرگز نتوانست در هیچ فیلمی بازی و کار کند، مدتی تدریس کرد و بهسختی امورات خود را میگرداند و...
بله! در هنر همواره شما با رقابتها طرف هستید، و امری غریب هم نیست و تلاش برای بهتر شدن موضوعی تعریف شده است جهت پیش رفتنها...
اما موضوع خدانیامرزها، گیشه نازل و نوارهای متحرکی بود که در قالب فیلم به خورد خلقالله میدادند و بیزنس خود را در خطر میدیدند!
اینجا بود که این دو هنرمند خدابیامرز ما؛ «نازنین علی معلم» و «سعید کنگرانی ارجمند»، مورد غضب آن خدانیامرزها قرار گرفتند و آزار و اذیتها شدند!
موضوع حسادت، تنگنظری، بخل، بیسوادی و «زشتیهایی که چه زود رقم میخورد»، موضوعی نیست که به این سادگیها از دستشان خلاص شد.
این کجفهمیها هنوز هم در این سینما زبانه میکشد و هنوز هم قربانی میگیرد، در این سالها بیش از نیمی از سینماگران این کشور، قربانی این موضوعات شده و رسما از دایره فرهنگ و هنر حذف شدهاند.
(این یکی که دیگر اظهر من الشمس است!)
به صفحه بعضی از این خدانیامرزها نگاه کنید!
عکس مار را میکشند و شوربختانه هستند کسانی که این جریان باطل و منحط را تشویق هم بکنند!
تاریخ هنر از این طرفهها البته که زیاد داشته و دارد، اما چون هنرمند اصیل به نور مینگرد، میتوان دید و رصد کرد که با هر تابش، سیاهیها محو و خدانیامرزهای بیوجدان هم رسوا میشوند.
از هنر، سرانجام هنر و هنرمند و تاریخ میماند، از کاسبهای ناحبیب و خدانیامرز، هیچ؛ محصولاتی برای عبرت و نفرتی که کماکان ادامه دارد...
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|