پرده سینما

شوخی خوبی نبود آقای مدیری؛ نگاهی گذرا به مجموعه «شوخی کردم»

کاوه قادری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقد و بررسی مجموعه شوخی کردم ساخته مهران مدیری


 

مهران مدیری در شوخی کردمدر توانایی های مهران مدیری به عنوان یکی از بهترین طنزپردازان تلویزیونی پس از انقلاب، چه در ساحت بازیگری و چه در ساحت کارگردانی، هیچ تردیدی نیست. ساعت خوش او، تحولی جدی در زمینه ی طنزهای آیتمی تلویزیونی پس از انقلاب بود. مجموعه ای که بسیاری از خط قرمزهای فرهنگی-اجتماعی آن روزهای تلویزیون را به سخره گرفت و هر کدام از بازیگران اش، امروز برای خود چهره ای قابل اعتنا گشته اند. مجموعه ی 77 او نیز با کاراکترها و تکیه کلام هایشان، به سرعت در بطن جامعه نفوذ کرد. پس از ببخشید شما و پلاک 14 اما، خیلی ها مدیری را تمام شده می دانستند و چه شایعه ها هم که برای او نساختند. مدیری اما پس از دو سال غیبت، با پاورچین بازگشت و تحولی شگرف را این بار در سریالهای طنز تلویزیونی نود شبی به وجود آورد. کم نبودند کسانی که پاورچین را به سبب دارا بودن سرزمینی خیالی همچون «برره»، هذیان مدیری می دانستند و چه بسا بسیاری نیز به همین هذیان خندیدند اما کمتر کسی دریافت که در پس این سرزمین خیالی «برره» نام، واقعیت های آشکار و پنهان بسیاری، صریحاً در حال بازگو شدن و عادات و هنجارهای غلط بسیاری، به وضوح در حال نقد شدن هستند.

مدیری بار دیگر خط قرمزها را به بازی گرفت و این بار نیز موفق شد. بازیگران پاورچین نیز از شقایق دهقان و سحرولدبیگی و جواد رضویان (که هر سه با پاورچین شناخته و مطرح شدند) گرفته تا سحر زکریا و سیامک انصاری (که این دو، حداقل آن روزها با سریال های غیرطنز شناخته می شدند) جملگی گل کردند تا پاورچین، یکی از بهترین های مدیری باشد.

نقطه چین اما، علیرغم دارا بودن تم ها و مضامین و موقعیت ها و کاراکترهایی مشابه پاورچین، هرگز موفقیت سلف اش را تکرار نکرد و تنها مزیت اش نسبت به پاورچین، پخش از شبکه ای سراسری بود.

جایزه بزرگ نیز مجموعا به سریالی موفق بدل نشد تا بار دیگر این قانون نانوشته اثبات گردد که مدیری مرد سریالهای نود شبی است.

بیژن بنفشه خواه در شوخی کردمشبهای برره اش، به سرزمین خیالی مطروحه در پاورچین، جغرافیایی عینی بخشید و زبان و بیانی به مراتب تیزتر و صریح تر نسبت به پاورچین داشت. این صراحت به حدی بود که اعتراض سیاسیون را نیز برانگیخت و بدون قسمت پایانی به شبهای برره پایان داد.

شاید خیلی ها باغ مظفر مدیری را تبلیغاتی بدانند و بی مدیری، اما به یقین نمی توان درباره ی مرد هزار چهره و مرد دوهزار چهره اینگونه ادعا کرد. ایده ی مرکزی این دو سریال، اگرچه برگرفته از اگه میتونی منو بگیر استیون اسپیلبرگ بود اما در حد سریال طنز تلویزیونی، خوب ایرانیزه شده بود و البته سرشار بود از انتقادات آشکار و پنهان اجتماعی-فرهنگی و حتی تا حدودی سیاسی. از آن روز تا به امروز، پنج سالی می گذرد که دیگر مدیری را در تلویزیون نمی بینیم و کار او شده تولید مجموعه های ناموفق در شبکه ی خانگی، از جمله این آخری که شوخی کردم نام دارد. این همه را گفتیم تا پیش از بررسی شوخی کردم، این نکته را یادآور شویم که مدیری برخلاف تصور برخی ها، قطعا بمب خنثی شده نیست و شایسته است که او را نه در یک اثر، بلکه در دفعات حضور سنجید و قضاوت کرد.

بزرگترین مصیبت شوخی کردم را شاید بتوان تکراری بودن اش دانست. اگرچه جامعه شناسی مدیری برخلاف بسیاری از همقطاران اش، در طول سالهای گذشته تضعیف نشده اما  ساختار برگزیده شده توسط او، دیگر پاسخگوی مخاطب امروز نیست. آری! شوخی کردم از فقدان بیانی تازه و عدم طراحی پیامی نو عمیقا رنج می برد. شوخی هایش، چیزی شبیه به شوخی های ده سال پیش «صبح جمعه با شما» هستند و لطیفه هایش، مشابه کتابچه ی لطیفه های جیبی مرحوم منوچهر نوذری: یعنی همان لطیفه های اوایل دهه ی هفتاد شمسی و فقط اندکی به روز شده تر از بیست سال پیش.

شوخی کردم: بیژن بنفشه خواه و رضا شفیعی جمساختار برنامه اش، چیزی است مشابه لحظه های خوش: برنامه ای که آیتم های ساعت خوش را بازپخش می کرد، به اضافه ی یک عدد مجری برای توضیح آن آیتم ها. اما در شوخی کردم، اگرچه آن مجری، مهران مدیری ظاهراً پرشور و با نشاط است اما، آیتم ها برخلاف ساعت خوش، بی جان اند و حتی بی روح، چرا که دیگر نه بازیگران آن بازیگران پرانرژی سابق اند و نه متن ها آن متن های بدیع و خلاقانه و ساختارشکنانه. در این میان، حتی تک گویی های مدیری هم چاره ساز نیست. تک گویی هایی که هم زیاد هستند و هم به لحاظ شور و انرژی و جذابیت، با آیتم های قبل و بعدش بی تناسب. میان پرده ها نیز غالبا بیرون از اثر عمل می کنند و بود و نبودشان، تفاوتی آنچنانی، چه در کلیت و چه در ماهیت محصول ارائه شده ایجاد نمی کند.

انبوهی از بازیگران نیز از بازیگران ساعت خوش گرفته تا بازیگران ویلای من دور هم جمع اند اما از این منشور ناهمگون، خلاقیت و مهارتی ساطع نمی شود. گویی که همگی، صرفاً دور هم جمع شده اند برای جمع شدن و تجدید خاطره و تداعی نوستالژی. اما با وجود اینکه بسیاری، سودای نوستالژی ساعت خوش را در سر می پروراندند، حتی نوستالژی نیز به معنای حقیقی کلمه در کار نیست چرا که نه حس و حالی موجود است و نه نیازی. هر چه هست ادا است و تظاهر و تصنع و تحمیل، چرا که این نوستالژی، اقتضای روز نیست. اقتضای مخاطب هم نیست. حتی اقتضای بازیگران و نویسندگان و عوامل هم نیست و اقتضای مدیری هم.

آری ! این به یقین همانی نیست که مدیری با اتکای به آن، از اقتصاد و اعتیاد و سلامت و نوروز بگوید و از خشونت و دروغ و ازدواج و مد، چرا که این همه، حداقل برای متولیان اثر، نه نیاز اند و نه دغدغه و نه حرف اند و نه مسئله. گویی که همه چیز شوخی است : یک شوخی بی موقع. گویی که مدیری، که همیشه برای شوخ بودن و شوخی کردن جدی بوده، اینبار واقعا شوخی کرده برای شوخی کردن. گویی که مدیری، این بار حتی با خودش نیز شوخی کرده و با کارنامه و اعتبارش هم. این شوخی، البته به معنای اتمام مدیری نیست اما پسرفتی جدی است در کارنامه ی او و هشداری جدی است برای آینده ی کاری او.

مخلص کلام اینکه این شوخی کردم، هر چه که بود، شوخی خوبی نبود آقای مدیری. امید است بازگشت شما به تلویزیون، با شوخی های اینچنینی توام نگردد.

 

 

 

کاوه قادری

 

 

اردیبهشت نود و سه


 تاريخ ارسال: 1393/2/14
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>amir tpl:

تا حدودی با حرفتون موافقم . ولی باز هم از دیدن شوخی کردم لذت میبرم .

5+2-

جمعه 19 ارديبهشت 1393



>>>یه دوست:

خیلی وقته که مدیری برام یه شوخیه بیمزه ست. دیگه جدی نمیگیرمش.

3+7-

جمعه 19 ارديبهشت 1393




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.