پرده سینما

آیا اهمیتی در کلاسیک بودن وجود دارد؟ نگاهی به فیلم «همه چیز درباره ایو»

غلامعباس فاضلی








نقد فیلم «همه چیز درباره ایو» ساخته جوزف ال منکیه ویچ

 

 

دست کم بيست سال متمادی تماشای فيلم همه چيز درباره ايو را به تأخير انداختم و اکنون بايد اقرار کنم فکر می کنم کوتاهی بزرگی در حق خودم مرتکب شدم. پس از تماشای این فیلم، بیش از هر زمان دیگری به من ثابت شد که کلاسیک بودن چقدر اهمیت دارد. برای به تأخير انداختن مواجهه ام با اين شاهکار منکیه ويچ دلائل مختلفی داشتم. اولا منکيه ويچ کارگردان مورد علاقه منتقدان پيرو تئوری مؤلف نبود. اندروساریس در کتاب معروفش «سینمای آمريکا» -البته به درستی- سينمای منکیه ويچ را «سينمای باهوش و بی قريحه» توصيف کرده بود. ثانياً همه چيز درباره ایو یک فيلم «اسکاری» بود و ما عادت داشتیم فيلم های «اسکاری» را که با پولشان می شد چندين فيلم «درجه بی» ساخت آثاری پرطمطراق و ميانمايه تلقی کنيم. ثالثاً اینکه عليرغم اينکه اين فيلم در دهه 1350 به فارسی دوبله شده است، اما اين نسخه مفقود شده و طبيعی بود که با ديدن چند دقيقه از اين فيلم به زبان اصلی، بيننده فارسی زبان متوجه نشود با چه جواهری رو به روست. چون در کمتر فيلمی «گفتگو» تا اين حد از اهميت برخوردار است. به نظرم هيچ منتقد مسلط به زبان فرنگی هم اين فيلم را ندید، چون من هرگز یک مقاله درست و حسابی درباره اين فيلم نخواندم. بنابراين همه چيز دست به دست هم داده اند تا همه چيز درباره ايو از جانب هم منتقدان ايرانی، و هم منتقدان فرنگی مورد بی توجهی قرار بگيرد. به نظرم تنها افرادی که واقعاً فيلم را فهميدند اعضای آکادمی اسکار در سال 1950 بودند. چون به حد کافی فيلم را کانديدای دريافت جايزه اسکار کردند، و در حد لازم جايزه ها را به آن دادند.

مشخصات اصلی فيلم را با هم مرور می کنيم:

همه چیز درباره ایوکارگردان و نويسنده: جوزف ال منکيه ويچ. فيلمبردار: ميلتون کراسنر. موسيقی: آلفرد نيومن. بازيگران: بت ديويس، آن باکستر، جرج ساندرز، سلست هولم، تلما ريتر، مريلين مونرو، و... تهيه کننده: داريل. اف. زانوک. کمپانی فوکس قرن بيستم.

همسر يک نمايشنامه نويس تئاتر، هنگام ورود به پشت صحنه نمايشی که همسرش آن را نوشته و مارگو ستاره پا به سن گذاشته ايفاگر نقش اول آن است، با دختر جوانی برخورد می کند که به شکلی پيش پا افتاده کلاه بدقواره ای به سرش گذاشته، نمايش را حدود 50 مرتبه ديده، و هر روز پشت در سالن به انتظار ايستاده تا شايد مارگو را ببيند. او از سر دلسوزی اين دختر جوان را که «ايو» نام دارد به پشت صحنه می برد و با مارگو آشنا می کند. در همان دیدار اول، «ايو» با روايتی کوتاه از زندگی سوزناکش رقت قلب همه را برمی انگيزد و اين باعث می شود مارگو تصميم بگيرد «ايو» را به عنوان نديمه اش استخدام کند. با ورود «ايو» به زندگی مارگو زندگی اين ستاره پا به سن گذاشته سروسامانی ميگيرد. «ايو» به شکلی غيرعادی خدمتگزاری به مارگو را به حد اعلا می رساند و با ميل خودش کارهايي را برای مارگو انجام می دهد که در حوزه وظائف يک نديمه نيست. اما مارگو رفته رفته از «ايو» منزجر می شود و او را بيش از حد نزديک به خود می يابد. با روحيه تند و پرخاشگرانه ای که مارگو دارد، اطرافيانش از اين رفتار او رنجيده می شوند و دلسوزی بيشتری نسبت به «ايو» اين نديمه ای که مارگو با قدرنشناسی با او رفتار می کند از خود نشان می دهند. مارگو جای خود را در دل همه اطرافيان مارگو باز می کند. کارگردان تئاتر که نامزد ماگوست، نمايشنامه نويس مارگو و همسرش، و يک منتقد هنری. با بروز مسائل بعدی، ايو که در دوره نديمگی برای مارگو نمايشنامه او را بارها و بارها خوانده به عنوان بازيگر رزرو مارگو انتخاب می شود، و ابتدا با جلب ترحم اطرافيان مارگو و بعد با تهديد آن ها نقش اصلی نمايشنامه را که متعلق به مارگو بوده از آن خود می کند. مارگو در مدت زمان کوتاهی و به شکلی کاملاً غير قابل تصور به وسيله «ايو» دخترکی که در ابتدا يک طرفدار جزء، و بعد نديمه اش بوده از دور تئاتر نیویورک خارج می شود. «ايو» به ستاره ای نوظهور تبديل می شود و برنده يک جايزه هنری هم می گردد. در اين ميان تنها کسی که حريف «ايو» شده منتقد تئاتر بوده که در تحقيقاتش پی به گذشته زندگی «ايو» برده و متوجه شده حتی داستان سوزناکی که «ايو» در شب اول ورودش به دارو دسته مارگو، از زندگی اش تعريف کرده دروغ بوده. «ايو» دوران جديدی را در زندگی اش آغاز می کند. در حالی که در صحنه پايانی فيلم، دخترکی کم سن و سال تر از خود او، با ورود به اتاقش در هتل خود را به عنوان نديمه او جا می کند. و موفق می شود موافقت «ايو» را برای پذيرش خود جلب کند. به نظر می رسد او هم برای «ايو»، يک «ايو» ديگر خواهد بود.

همه چیز درباره ایومنتقدان عموماً همه چيز درباره ايو را اثری تکان دهنده درباره فساد يا بیرحمی دنيای نمايش ارزیابی کرده اند، اما من فکر می کنم ارزيابی هايي از اين دست تقليل دادن سطح فيلم به اندازه ای بسيار کمتر از حد واقعی است. به اعتقاد من اهميت همه چيز درباره ايو در دستاوردی بسيار نامرئی است که نماياندن آن از سخت ترين وظائفی است که می تواند به دوش يک منتقد گذاشته شود. فيلم درباره «رياکاری» است. داستانی را درباره رياکاری روايت می کند که هيچکس نتوانسته روايت کند. طوری آرام از رياکاری حرف می زند و با آهنگی که فقط از هوش و حتی قريحه منکيه ويچ برمی آيد. از اين روست که مشاهده می کنيم در اين سالها و موج بازسازی های مختلف از فيلم های کلاسيک، هرگز کسی سراغ همه چيز درباره ايو نرفته. چرا؟ چون اتخاذ آهنگ و لحنی کمی تندتر از آنچه منکيه ويچ برای اين فيلم اتخاذ کرده باعث می شود فيلم شعاری جلوه کند، و صدايي کمی آرامتر از صدای منکيه ويچ باعث می شود فيلم بی رمق به نظر بيايد. کافی است اين مورد را مثلاً در خصوص شخصيت «ايو» با بازی آن باکستر بررسی کنيم. انتخاب منکيه ويچ برای هنرپيشه ايفاگر اين نقش کاملاً سنجيده بوده. آن باکستر در سراسر فيلم خويشتن دار و آرام به نظر می رسد. او حتی زيبا و خوش برخورد است. در کمال حيرت از هوش منکيه ويچ حتی صفاتی مثل لوندی و بروز رفتارهای جنسيتی هم در او قابل مشاهده نيست. همين برگ برنده منکيه ويچ است. کافی است تصور کنيم شناخت منکيه ويچ از «ايو» با اين دقت و روشنی و درستی نبود و او مثلاً به ورطه خلق کسی مثل خانم «دانورس» ربکا دافنه دوموريه و مثلاً با بازی جوديت اندرسن می افتاد. در اين صورت فيلم به شکل وحشتناکی سقوط می کرد و نابود می شد. يا برعکس تلقی يک «ومپ» از «ايو» وجود می داشت و به جای باکستر کسی مثل ريتا هيورث يا حتی جين تيرنی اين نقش را ايفا می کردند. در اين صورت هم فيلم يک سقوط کامل می شد.

اين ظرافت در خصوص همه اجزای فيلم وجود دارد. سبک بصری، موسيقی، فيلمنامه، و ساير بازيگران.

همه چيز درباره ايو يک فيلم «کلاسيک» است و اتفاقاً بخش مهمی از موفقيت آن در «کلاسيک» بودنش است. اهميتی در کلاسيک بودن آن وجود دارد. چراکه ظرائفی که شرح آنها رفت در يک ساختار کلاسيک قابل دستيابی هستند. دست کم من اينطور تصور می کنم. فکر می کنم هرگونه بازسازی آن در دوران پسکلاسيسيم، مدرنيسم، يا پسامدرنيسم يک شکست مطلق خواهد بود. و باز فکر می کنم از همين روست که هيچکس حتی تصور بازسازی آن را در اين دوران به مخيله اش راه نمی دهد. تماشای اين شاهکار کلاسيک را به همه علاقمندان سينما توصيه می کنم.

 


 

 

غلامعباس فاضلی 


 تاريخ ارسال: 1388/9/7
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>نسرین:

فیلم را دیدم افسوس که اینقدر دیر دیدم، تکان دهنده، شاهکار ، فوق العاده الان نزدیک به 40 بار این فیلم تماشا کردم

6+1-

يكشنبه 19 خرداد 1392



>>>رضا56:

با سلام من چند روز پیش اتفاقی این فیلم به دستم رسید ودیدم.با اینکه این اثر یک فیلم سینمایی است ولی مثل اکثر آثار منکیه ویچ ادای احترامی به تأتر است. با توجه به اینکه کلاسیک بودن فیلم ها از نظر من اهمیت چندانی ندارد وعلاقهء خاصی به تأتر هم ندارم ولی این فیلم را به خاطر چند نکته مهم بسیار پسندیدم. فیلم نامه فوق العاده است بصورتی که شخصیتها و روابط انسانی بین آنها فارغ از صنفی که در آن قرار دارند حتی پس از 62 سال برای فردی که در کشوری دیگر قرار دارد کاملا" ملموس و قابل فهم و احساس است. دیالوگ ها کاملا" پر مغز و در بعضی از جملات تا حد نمایشنامه های شکسپیر میرسد. (طوری که اگر بعضی از جملات این فیلمنامه را که مربوط به روابط انسانی کاراکترهاست در نمایشنامه های معروف شکسپیر بیاوریم برای فردی که آنرا از قبل نشنیده کاملا" یکدست مینماید.) در مورد مساله اصلی فیلم که ریاکاری است نیز این مساله توسط کارگردان و بازیگران بخوبی توصیف شده است. به صورتی که رفتارهای ایو دقیقا" تداعی کننده افراد ریاکاری است که در هر اجتماعی امکان وجود دارند. در مورد بازیها و انتخاب آنان نیز بت دیویس که در آن زمان 42 سال داشته است بخوبی نقش مارگو 40 ساله ای را بازی میکند که نگرانی اصلی اش در مورد سن اش است و با نگاه واقع بینانه ای که به خودش و اطرافش دارد به راه خود در زمینه بازیگری ادامه میدهد. در مور آن باکستر نیز تا حدودی با منتقد عزیز در فوق موافقم .ولی باید نقش برتر فیلم نامه و کارگردان در خوب از کار در آمدن بازیها را فراموش نکرد وهمه را به پای بازیگر ننوشت. به نظر من قویترین بازیگر این فیلم نیز جورج ساندرس است که قوت شخصیت آدیسون (منتقد تأتر) در فیلم نامه را با بازی عالی خود تقویت کرده وبه رول منفی خود جنبه شیطانی بخشیده است.شیطانی که راوی فیلم از ابتداست و شخصیت منفور ایو را تنها اوست که میتواند تنبیه کند. البته شاید به خاطر گم نشدن موضوع اصلی و حفظ داستان حول محور ایو کارگردان به عمد به انگیزه های آدیسون نپرداخته است.بسیاری از جملات پر مغز و شکسپیری فیلم را از زبان آدیسون میشنویم وبه حق آکادمی نیز در آن سال جایزه بازیگر مرد را به او داد. در مورد کلاسیک بودن یک فیلم نیز ممکن است تعاریف متعددی وجود داشته باشد که من از آنها بیخبرم. ولی به نظر هر فیلمی که یک فیلم نامه خوب /یک کارگردان خوب /بازیگران مناسب نقش با بازی خوب داشته باشد (در هر زمانی که ساخته شود) می تواند کلاسیک خطابش کرد. ولزوما" نباید فیلم کلاسیک سیاه و سفید باشد یا مربوط به 50 سال پیش باشد یا از جلوه های ویژه بری باشد. با تشکر از مطرح کردن این فیلم.

4+0-

شنبه 19 اسفند 1391



>>>هیشکی:

حامد و زهرا به شما فیلم اخراجیها رو توصیه میکنم خود ایو و تغییرش غافلگیری بود شخصیا اصلی مارگو بود نه ایو! اسم فیلم رو با مضمونش اشتباه گرفتی

5+1-

چهارشنبه 11 بهمن 1391



>>>حامد:

خیلی مزخرف بود . شخصیت اول فیلم ایو بود ولی توی نصف صحنه ها اصلا حضور نداشت .

0+10-

پنجشنبه 29 تير 1391



>>>زهرا:

فیلم واقعا بی ارزشی بود. کاملا همه صحنه ها قابل پیشبینی بود طوری که حوصله مخاطب سر می رفت، پر از دیالوگ (اه اه......). لایه های زیرین هم که نداشت.. مفهومش همونی است که می بینی ( اصلا هم مخاطب را غافلگیر نمی کرد). بعدشم که چی توی هر شغل و هر سنی این مفهوم است (مثبتش می شه حس رقابت، منفیش می شه حسادت). چیز جدیدی نگفت که. اه اه اه .........

1+12-

سه‌شنبه 20 تير 1391



>>>رضا:

دورود.بسیار ممنونم از نوشته ی زیبایتان در مورد این فیلم همین حالا قصد دیدن فیلمرا دارم البته بدون جانب گرایی سپاس

3+0-

شنبه 13 اسفند 1390




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.